«ماه عسل» ۹۷ آمد و رفت و مثل برنامه های سالهای گذشته احسان علیخانی جریان ساز و حتی جنجالی شد.به «ماه عسل» امسال که ابعاد اجتماعی متعددی داشت، از منظرهای مختلف میتوان پرداخت. عده ای با زبان روزه پای ماه عسل نشستند، عده ای تماشای این برنامه را دست کم برای چند روز به یک پیاده روی عصرگاهی لذتبخش در فصل بهار ترجیح دادند، برخی شاید از سر بیکاری و بی حوصلگی و یا کنجکاوی قسمت هایی از این برنامه را نظارهگر بودند و برخی نیز به دلایل مختلف، ثانیه ای را هم مخاطب این برنامه زنده تلویزیونی نبودند.امسال هم ماه عسل از رسانه های مختلف و در فضای مجازی بازخوردهای پردامنهای گرفت. همان اوایل ماه رمضان یکی از خبرگزاری های پربازدید کاریکاتوری نشر داد که از زوایای مختلف قابل تعمق بود.
در اینجا هدف، فقط پرداختن به یک کاریکاتور نیست که اتفاقا باز بودن فضا برای انعکاس افکار و عقاید مختلف همیشه باعث خوشحالی است. مسالهای که جلب نظر میکند این است که این طرح یا کاریکاتور از برنامه ماهعسل، «خودش به تنهایی» نماینده «چندین» طرز تفکر است. تفکرها و عقایدی که در شکل های مختلف، زیاد به گوشمان خورده و برایمان خیلی خیلی آشناست.
«بچه ها تو گوشی بهم اطلاع دادن مردم اونجور که باید گریهشون نگرفته؛ بیشتر سعی کنید لطفا!»؛ این مونولوگ مجري برنامه در کاریکاتور است خطاب به یک زوج که با چهرهای محزون در مقابلش نشسته اند. مشابه این جملات را در قالب جوک و نقل قول های مختلف زیاد شنیده ایم. مخاطبی که امسال به صورت رندوم و اتفاقی برخی از قسمت های ماه عسل را دیده و شاید حداقل با یکی، دو برنامه خندیده باشد. نکته مثبتی که در مورد ماه عسل ۹۷ نباید نادیده بگیریم، توجه سیاستگذاران برنامه به نقدهایی است که به آنها -درست یا غلط- وارد بود. مجري برنامه امسال در اکثر قسمت های برنامه اش به فراخور حال شوخطبعی میکرد و با مهمانان سر برخی جزيیات وارد بحثهای شیطنت آمیز می شد.
این شوخی ها ممکن است عده ای را حسابی خندانده باشد، همانطور که ممکن است حالت تدافعی برخی افراد در برابر این مجری و برنامهاش را پررنگ تر کرده باشد. ماه عسل امسال با تمام لحظه های شاد، غم انگیز و تامل برانگیزی که برای مردم رقم زد، حول محور ایجاد جوهای سنگین و جانگداز نمیچرخید اما همچنان از پشت عدسی های همان عینک قبلی قضاوت می شود. انگار نمی خواهیم هیچ زحمتی به خودمان بدهیم و در عین حال همیشه حرف و اظهار نظری داشته باشیم.
باز شدن سر موضوعی که جای مطرح شدن داشت
حالا دیگر همه می دانند که یکی از کشنده ترین سرطان های زنانه، قابل پیشگیری است. آگاهی، حق اولیه هر انسان است و آگاهی دادن در هر زمینه ای وظیفه آنها بوده که مسئولیتی را به عهده گرفته اند. برخلاف بحثهای کشمکشگونه ای که در رابطه با تولید واکسن ضد ویروس پاپیلومای انسانی در رسانه های مختلف شاهدیم، در اینجا قصد، پیوستن به یک طرف دعوا نیست. گاهي حقیقت آنقدر به راحتی روشن شدنی است که اصلا لازم نیست برای اثبات واقعیت حرص و جوش خورد.
کمی تحقیق و درنهایت مشورتی گزیده با یک متخصص کافی است تا جوینده، جواب سوال خود را که سالهاست علم آن را به قطعیت پاسخ داده، بگیرد. در اینجا کاری نداریم که عده ای آشنا کردن مردم با بیماری مسری که گمنام و خزنده پیش می رود، توطئه می خوانند و از اهرم کتمان برای راحت کردن خیال خود مدد میگیرند. هیچ مانوری روی این قضیه نمی دهیم که تابوشکنی بهجای یک برنامه تلویزیونی را لگدمالی ارزش ها می خوانند و ستون های ادبیات تلویزیونی را به واسطه استفاده از چند کلمه مرتبط با یک بیماری جنسی، ویران شده ميدانند. به آنها که شاکی شدند چرا یک غیرمتخصص وارد بحث علمی شده هم فقط چند جمله می گوییم: فرض را بر این میگذاریم که همانطور که عده ای گفتند مهمان غیر متخصص ماه عسل، هر قصدی داشته غیر از اطلاع رسانی و خیرخواهی.
وقتی متخصصان نتوانستند به شکلی وسیع و موثر در مورد ریشه قابل انقطاع یک سرطان کشنده اطلاع رسانی کنند و هشدار دهند، هشدار یک غیرمتخصص که جرقه پژوهش و آگاه شدن را از سوی مردم می زند، غنیمت نیست؟ بله، تمام حرف ما در این مبحث، ضرورت آگاهی افراد جامعه از تمام مسائلی است که به سلامتشان ارتباط دارد. به هر دلیلی این آگاهی به بند کشیده شده و یک برنامه تلویزیونی درصدد آزادسازی و شفاف سازی یک واقعیت برمی آید.
همه از ضرورت تولید یا عدم تولید واکسن حرف زدند اما ماموریت بزرگی که ماه عسل به انجام رساند، فارغ از بحث ضرورت تولید داخلی واکسن گارداسیل، هشدار بجا نسبت به شیوع بیماری های مهلکی است که به واسطه روابط پرخطر جنسی منتقل می شود. خیلی ها شاید این را هم انکار کنند اما قربانیانش تاوان ندانستن یا کم دانستن خود را پس میدهند. ندانستنیاي که افراد زیادی مسئول و باعثش هستند اما سنگینی وظیفه را روی دوش خود احساس نمیکنند.
فرهنگ سازی براي قضاوت نکردن
«وقتی می شنویم کسی زندان رفته، شروع می کنیم به خیالپردازی و داستان ساختن در مورد او و آنچه انجام داده است»؛ این یکی از حرفهای مجري برنامه در رابطه با بحث زندانیان است. او در تمام قسمت های برنامهاش از زندانیانی گفت که جانی و قاتل و کلاهبردار نیستند و خانوادههاي شان به شدت در مضیقه هستند. در جامعه ای که باوجود ظاهر گاه عالم مآبانه افرادش، هنوز پچ پچ ها و حرف های درگوشی بهسادگی نسخه آبروی افراد را می پیچد، ماه عسل تمام تلاش خود را کرد تا باور زدایی و باورسازی کند.
دقیقا مثل همان مبحث واکسن و بیماری زگیل تناسلی، اینکه درصدی از افراد جامعه به یک زندانی و خانواده اش انگ نمی زنند کافی نیست، چون درد جامعه ما از ندانستن و به قدر کافی ندانستن عامه آن ناشی می شود. به بقیه زوایای مثبت و قابل توجه این برنامه در ماجرای آزادسازی زندانیان اشاره نمی کنیم. باز می خواهیم از تلاش برای غبارزدایی از ذهن های خاک خورده و فرهنگ سازی در رابطه با برچسب نزدن و قضاوت نکردن تقدیر کنیم. نگوییم این چیزها را همه می دانند، اتفاقا همه نمی دانند و خیلی از آنهایی هم که می دانند رعایت نمی کنند تا ضعف اخلاق و روابط آشفته و اضطراب آوری که نتیجه آن است، یک جلوه عادی و آشنای جامعه باشد.
گاهي باید اشک ریخت
بله، جایی زندگی می کنیم که حتی خوشبختترین هایمان با مشکل و کاستی و درد غریبه نیستند. دنبال فرصت ها و بهانه هایی میگردیم برای شادی و خندیدن. حوصله از درد شنیدن و دیدن اشک را خیلی وقت است که خیلی هایمان نداریم. با اخبار بد که مواجه می شویم گوشمان را می گیریم و چشم هایمان را می بندیم تا نشنویم و نبینیم و بگذریم. ترجیح می دهیم خودمان باشیم و مشکلات خودمان و دنیای خودمان. آزارمان به کسی نمیرسد اما دست کسی را هم نمی گیریم چون نمیخواهیم بهخاطر انسان بودن هیچ بهای اضافهای بپردازیم.
شاید ندانیم کافی است مدتی تمام جهان را در خودمان خلاصه کنیم تا کم کم از معنویت وجودی مان دور و دورتر شویم. می توانیم به جایی برسیم که اگر دیدیم مردابی وجود دارد تنها راهمان را کج کنیم که ضرری متوجه خودمان نشود و اینقدر دغدغه نجات داشته باشیم که برای یک اخطار دادن ساده به بیچاره ای که بی خبر از همه جا یکراست دارد به سمت مرداب نابودی می رود، زبان نجنبانیم.
زیاد که در دنیای خودمان فرو برویم و حاضر نباشیم گاهي اشک مظلومی را ببینیم، شاید به این جایگاه تنزل کنیم که راه را از بیراهه بدانیم اما زبانمان برای هشدار دادن به همنوعمان در دهان نچرخد. برخی از طرح مشکلات و داستانهای ماه عسل گرچه دارای مضمون تکراری و ضعف بود، اما برای اندیشیدن و برای دور نشدن از انسانیت ایجاد زمینه و فضا کرد. خوب است همسو با تشخیص ضعف ها و نکات منفی، نگاه منصفانه ای هم برای دیدن وجوه مثبت قضایا داشته باشیم.
آبرویی که به دست بندگان خدا افتاده
همان روزهای ابتدایی ماه رمضان بود که متنی از قول یک استاد دانشگاه در فضای مجازی خطاب به مجري ماه عسل منتشر شد و او را مورد مواخذه شدید قرار داد. این متن و این استاد دانشگاه حقیقی و یا ساختگی، علیخانی را به خاطر بازی با آبروی مهمانانش و نمایش آنها در قامت یک شکست خورده زیر سوال برده بود. چند بدهکار که به خاطر عدم توانایی در پرداخت دینشان به زندان افتاده بودند، مهمان یکی از قسمت های ماه عسل بودند. بدهکارانی که همه زمانی کسب و کار پررونقی داشته اند و در بازار شناخته شده بودهاند. علیخانی به یکی از آنها که سن و سالی از او گذشته بود و می گفت برای خودش در بازار اعتباری داشته، رو کرد و گفت: «سختت نبود مردم تو را ببینند؟ تایید کنید که با رضایت خودتون اومدید.
ما گفتیم که میشه تصویرتون رو پخش نکرد». علیخانی در ادامه گفت: «آبروی مردم که باید دست خدا باشد، به دست بنده خدا افتاده و عده ای به راحتی با آبروی دیگران بازی می کنند». بدون تردید این اشاره به انتقادات بیرحمانه ای بود که قضاوت های بدون آگاهی چاشنی اصلی آن است. شاید حواسمان نیست که گرفتار نوعی «همه چیز زشت انگاری» شده ایم. در هر اتفاق خوبی دنبال نقاط تیره می گردیم. بر ضعف ها ذره بین می گذاریم، از نقطهضعفها بیرحمانه جوک می سازیم، نشسته ایم یک گوشه، نظاره میکنیم و قضاوت. گاهي حتی لازم نمی بینیم که اول نیم نگاهی به واقعه بیندازیم و بعد نظر بدهیم. کافی است یک نقل قول از شخص ثالث به گوشمان بخورد، تا آخرش را بدون توقف می رویم.
مينا محمدي
- 16
- 4
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۴/۷ - ۱۴:۲۸
Permalink