کمتر از یک ماه به دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و پنجمین انتخابات شورای شهر زمان باقی است. با مشخص شدن کاندیداهای احراز صلاحیت شده چه در انتخابات ریاستجمهوری و چه در انتخابات شورای شهر جریانات سیاسی در حال تهیه لیست کاندیداها برای ارائه به جامعه هستند. روحانی و جهانگیری جریان اصلاحات و اعتدال را نمایندگی میکنند و از سوی دیگر قالیباف و رئیسی و میرسلیم نمایندگی اردوگاه اصولگرایی هستند و مصطفی هاشمیطبا هم یکی دیگر از کاندیداهای نزدیک به اصلاحطلبان است.
گرچه رقابت اصلی میان روحانی از یک سو و رئیسی و قالیباف از سوی دیگر است. با عدم تایید صلاحیت رئیس دولتهای نهم و دهم عملا جریان حامی او از صحنه انتخابات خارج شد و اکنون باید منتظر رقابت ۳ کاندیدای دیگر بود. آنطور که از شواهد و قرائن پیداست، دست حسن روحانی رئیسجمهور مستقر از سایرین به دلیل عملکرد مثبت در عرصه داخلی و خارجی پرتر است. رئیسی سابقه اجرایی نداشته و عملکرد پر انتقاد و بحث برانگیز قالیباف هم نمرهای منفی در کارنامه او لحاظ میشود. باید منتظر ماند و دید که مردم چگونه از عملکرد دولت تدبیروامید تقدیر میکنند. از سوی دیگر اتفاقات دو سال گذشته بهویژه ماجرای پلاسکو، سبب شد انتخابات این دوره شوراهای شهر و روستا از اهمیت بیشتری نسبت به دورههای قبل برخوردار شود. برای بررسی ابعاد و زوایای انتخابات ریاست جهموری و شوراهای شهر و روستا، «آرمان» با نبیا... رشنو، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
به نظر شما ایران به عنوان یک کشور دموکراتیک یا مردمسالار چگونه باید به پیش رود تا بتواند بایستههای یک کشور توسعهیافته را داشته باشد؟
دموکراسی در کشور ما یک پدیده نوپاست که باید به درستی و متناسب با ظرفیتهای نسبی بومی و ملی در ابعاد سیاسی و فرهنگی باروری و هدایت شود. هدایتی که مسیر دموکراسی را معقولانه و در مسیر الزامات تحولات نوین جوامع بشری به پیش ببرد و مبرا از کنترلهای منقبض کننده مطلوبیتهای انسانی باشد. این هدایت باید به شکل معقول، منطقی، علمی، ارزشی و در راستای نیازها و ضرورتهای ملی و بینالمللی کشور باشد. طبیعتا چنین فرایندی از تحقق فضای دموکراتیک، وام گرفته از بنیادهای علمی، تاریخی، هویتی و معرفتی کشور خواهد بود. لذا در پرتو چنین هدایتی میتوان گفت که دموکراسی یکی از وجوه اصلی دیرینه، امروز از ملزومات ضروری در افق چشمانداز تحولات کشور ما خواهد بود.
کشور ما از اساس چه از بعد انسانی و چه از بعد طبیعی سیری کثرتگرایانه دارد. بنابر این دموکراسی باید برگرفته از مولفههای زادبومهای محیطی، فرهنگی و اعتقادی ما باشد. طبعا در چنین قالبی اگر مطالبات دموکراتیک عمومی به درستی هدایت و راهبری نشود، ضرباتی بر پیکره این حرکت رو به جلوی ملت ما وارد میشود که طبیعتا نه تنها آسیبهای آن قابل جبران نخواهد بود بلکه مورد سوءاستفاده مغرضان و حتی ناظران بیگانهای که همواره تحولات داخلی کشور ما را در منظر رصد خود دارند، قرار خواهد گرفت. از این رو شاید رصد آنها بهگونهای باشد که پدیده دموکراسی را برای ما غیر ممکن جلوه دهند یا اینکه تلاشهای مغرضانهای را به کار گیرند که دموکراسی ساخته و پرداخته خود را به کشور و ملت ما تحمیل کنند. ایران به لحاظ پیشینه کثرتگرایی در تمام ابعاد، طبیعتا باید این دموکراسی بومی، ملی و برگرفته از ارزشهای تاریخی را با تکیه بر راهبران شایسته خود و به شکل بهینهای هدایت و توسعه دهد تا در کنار سایر ظرفیتها و با هدف مقابله متناسب با فضاسازیهای سیاسی که دول و جریانهای معاند جمهوری اسلامی تحت عنوان حقوق بشر و تروریسم و... در نهادهای حقوقی و بینالمللی علیه ایران مطرح میکنند، سیاستمداران کشور بتوانند از فراگیری و پایداری بنیادهای دموکراتیک در جامعه نیز بهعنوان یک ظرفیت ژئوپلیتیک و برای رقابت در صحنههای بینالمللی استفادهای شایسته و بایسته نموده و توانمندیهای گوناگون کشور را در معرض قضاوت جهانیان قرار دهند.
به نظر شما کارکرد وزارت کشور در ثبتنام از داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری چگونه بود و حضور مردم و سیاسیون را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر به خوبی به نحوه ورود این افراد چه افراد سطوح عامه جامعه و چه نخبگان سیاسی توجه کنیم شاهد خواهیم بود که رفتارها و کارکردهای سوالبرانگیز و فاقد شئونات مورد انتظار در خصوص جایگاه و سکان ریاستجمهوری کشورمان در نحوه ثبتنام آنها بروز پیدا کرد. در گام اول یعنی بحث ورود تعدادی بالغ بر ۱۶۰۰ نفر در ثبتنام ریاستجمهوری، یکی از مسائل اساسی این بود که همگام با زمینههای تحریک رسانههای داخلی و بخصوص پخش نامتناسب گزارشهای تصویری عموم مراجعان در حین ثبتنام و حتی سایر گزارشهای میدانی که از شهروندان در سطح کوچه و خیابان منتشر میشد، بهنظر میرسد که بخش عمدهای از زمان ثبتنام کاندیداهای ریاستجمهوری به فرصتی بهینه و مسابقهای فراگیر برای دیده شدن افراد در قاب جادویی تبدیل شده بود. به نظرم بخشی از تلاشهای صورت گرفته در این فرصت دیده شدن ناشی از عدم توجه به ادراکات متفاوت از نحوه بازتاب اخبار مربوط به این رویداد سیاسی بود که بخش گوناگونی از طیفهای مختلف مردم را عملا ترغیب و تشویق میکرد تا اینها برای ثبتنام هجوم آورند و احساس کنند که باید در مقابل تصاویر رسانههای داخلی و خارجی دیده شوند.
از این رو صحبتهای بسیاری از مراجعان و علاقهمندان به سکانداری در ساختمان پاستور که با طنز بیان میشد، قطعا تامل بر انگیز بود. صدا وسیما این فرصت را در اختیار همه قرار داده بود که هرکس از دید خود مباحثی مانند بحث اشتغال، مسائل اقتصادی، مباحث سیاسی، مباحث گوناگون دیگر و مسائل روز جامعه را مطرح کند. نکتهای که بسیار مهم است رفتار نخبگان سیاسی و آنهایی بود که خود را دارای شرایط یا به تعبیری واجد شرایط رجل سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری میدانستند. نگاه من بیشتر بر این قبیل اشخاص است. این تلاش متناقض فرهنگی برای دیده شدن در مراحل ثبتنام ریاستجمهوری مسالهای نبود که صرفا برای طیفهای عام جامعه جذاب باشد بلکه در میان همین نخبگان سیاسی هم تلاش برای دیده شدن و آن هم با ترفندهای گوناگون و از نوع پوپولیستی کاملا موج میزد. مثلا شخصی یک لشکر سیاسی از وامداران خود را در معابر عمومی و برای دعوت به انتخابات بهراه میاندازد، گو اینکه مردم از او خواستهاند که ثبتنام کند و او فقط تابع مطالبات عمومی است.
این یک شو و یک نمایش بود که بیشتر از هر چیزی میل دیده شدن در این قبیل افراد سیاستزده را به نمایش گذاشته بود. از سوی دیگر شخص دیگری را شاهد بودیم که در آخرین لحظات به ستاد انتخابات وارد شد اما ثبتنام نکرد. این هم به نوعی تلاش برای دیده شدن است. اغلب این رفتارها که اتفاقا در جریان اصولگرا نمود بیشتری داشت، درحالی صورت میگرفت که بخشی از تندروهای این طیف و جریان سیاسی به مبانی ارزشی و اخلاقی نگاهی خاص و معطوف به خود مطالبهگرانه دارند و لذا بروز رویههای صادقانه و غیرشعاری را برای آنان باید امری ضروری بدانیم. علاوه براین باید گفت که این قبیل رفتارها در حالی صورت گرفت که در هفتههای قبل از ثبتنام ریاستجمهوری و در اقدامی شایسته شاهد تدابیری گسترده در میان جریان اصولگرا برای دستیابی به نوعی از اجماع دموکراتیک بودیم که در نگاه اول بسیار قابل تحسین مینمود.
زیرا در صورت تحقق قطعا میتوانست به پایداری همگراییهای جمعی، فکری و سیاسی و آموزش تفکر جمعی در سطح کشورمان کمک نماید. لیکن در لحظات پایانی نه تنها تمام میثاقهای فیمابین را نادیده گرفتند بلکه فضای گستردهای از تضاد و تفرقه را بر بدنه سیاسی و فرهنگی کشور تزریق و تحمیل نمودند. بهطور کلی اشتیاق برای دیده شدن صحنههای بسیار نامتناسبی را در منظر دید تحلیلگران داخلی و خارجی قرار داد، این روند جامعه سیاسی ما را با ابهام مواجه میکند و رفتار سیاسی را در کشور ما و در فضای دموکراسی نوپای کنونی سوال برانگیز نموده و با فقدان تفسیر و تبیین منطقی از الزامات دموکراتیک در چشمانداز تحولات سیاسی و فکری در سطح جامعه مواجه خواهیم شد. لذا بجاست پیش از آنکه این قبیل از مسائل تبدیل به دستمایهای برای بیگانگان و مخالفان شود، تصمیمسازان و سیاستگذاران با واقعبینی لازم نسبت به رفع نقایص در مساله انتخابات ریاستجمهوری اقدام کنند
با پایان یافتن ثبتنام انتخابات صف بندی جریانهای سیاسی را در انتخابات پیش رو چگونه تبیین میکنید؟
طبیعتا با ابلاغ صلاحیت کاندیداها و معرفی آنان به جامعه، باید گفت که رقابت کاندیداها و جریانهای سیاسی کشور در فضای حاکم بر انتخابات ریاستجمهوری به نوعی در مسیر حرکت بهسوی یک ساختار دوقطبی قرار گرفته است. یک سوی این رقابت جریان اصولگرا قرار دارد و چنانکه پیشتر گفته شد آنها در یک توافق اولیه و به ظاهر دموکراتیک در دو هفته قبل از ثبتنام به یک جمعبندی رسیدند که تعداد ۵ نفر از چهرههای شاخص آنها برای ثبتنام حاضر شوند. افراد اولویتدار آنان در یک رایگیری معترضانه برای کاندیداتوری و ثبتنام در انتخابات شناسایی شدند. اما با این همه میتوان گفت که نحوه ثبتنام برخی چهرههای سیاسی این جریان بیانگر عدم پایبندی به میثاقنامه مربوطه و شکلگیری اختلافات و نیز به اثبات رسیدن مطالبات قدرتطلبانه در میان برخی از آنهاست. البته بحث اصلی آنان ثبتنام تمام این ۵ نفر نبود. حرکتی که اصولگرایان در قالب جمنا انجام دادند میتوانست یک رفتار دموکراتیک خوب باشد و یک تمرین که تلاش کنیم توسط نخبگان و شایستگان و به مفهوم واقعی رجال سیاسی دارای اولویت تعریف شوند، سپس از بین آنها شخص یا اشخاصی برای ثبتنام حضور یابند.
به باور من در نگاه اول این حرکت خوبی بود، اما همان باور قدیمی و نگاه پیشینهدار در سه چهار دهه اخیر که در رفتار برخی از تندروهای این جریان دیدهایم بهتدریج چهره باز کرد و آن هم حرکت برخی چهرههای سیاسی این جریان به سمت تمامیت خواهی، قدرت طلبی و منیت بود که حتی برخی از آنها به عنوان نسلاولیها به هیچ وجه نخواستند که از شیرازه شهد شیرین قدرت کنارهگیری کنند. از این رو دیدیم که با شروع ثبتنام یکی پس از دیگری لشکر سیاسی فراهم کردند و برای ثبتنام به وزارت کشور آمدند. البته این پراکندگی از همان جلسه مشهور اصولگرایان پیدا بود چون خبرهای متعددی حاکی از این بود که در همان نشست گویا اعتراضات و ابهاماتی در نحوه رایگیری، معرفی افراد و در نهایت جمعبندی بر سر آن ۵ نفر بسیار زیاد وجود داشت. ریشههای اختلاف در همان رایگیری و در جلسه عملا برای این چهرههای جریان اصولگرا شکل گرفت و در نهایت این شد که شاهد بودیم تعداد قابل توجهی از جمنا به علاوه تعدادی دیگر آمدند و هر کدام با تحریک دیگری اقدام به ثبتنام نمودند. معالوصف اکنون و با ابلاغ صلاحیتها بهطورکلی سه نفر از جریان اصولگرا در صحنه رقابت انتخاباتی قرار گرفتهاند. با این حال به نظرم اصولگرایان از این لحاظ که به یک وزنه قدرت مشخصی در رقابتهای انتخاباتی برسند و در این قافله نسبت به رقبای دیگر عقب نمانند، به احتمال قوی در روزها و ساعات پایانی تبلیغات به یک جمعبندی متمرکز ۲ نفره خواهند رسید.
شواهد و سوابق بیانگر حضور جدی آقایان رئیسی و قالیباف در این صحنه است. زیرا این دو نفر حتی در برخی تریبونها عنوان کردهاند که مستقل از تصمیمگیریهای جمنا و این طیف از جریان اصولگرایی به میدان انتخابات آمدهاند. لذا به لحاظ اهداف و حتی خصلتهای فردی آقایان رئیسی و قالیباف عملا بعید است که اصولگرایان مدلی را بر گزینند که اصلاحطلبان و اعتدالیون تحت عنوان کاندیدای پوششی در سال ۹۲ استفاده کرده و اکنون نیز از آن استفاده میکنند. بنابراین هرچند تلاش آنها بر این خواهد بود که از جریان رقیب عقب نمانند، اما هر نوع پراکندگی آرا قطع به یقین بیشترین ضربه را به طیف اصولگرا خواهد زد. اصولگرایان اگر در انتخابات پیش رو به اجماع نرسند و نتوانند چهره شاخصی را بهطور واحد و هماهنگ هدایت و حمایت کنند، به شدت در این رقابت ضربه خواهند خورد، مگر آنگه تدابیر و شرایط بهگونهای سیر کند که سرنوشت انتخابات به دور دوم کشیده شود. در این حالت با اینکه پیشبینی نتیجه پایانی بسیار دشوار میشود، لیکن در آن وضعیت پیروزی نهایی هر یک از دو قطب مستلزم جریان سازی مطلوب سیاسی و فضایی در صحنه رقابت خواهد بود که البته تجربیات و خاطرات تاریخی شبیه این نوع از رقابت در انتخابات ریاستجمهوری کشورمان را در سال ۸۴ دیده و درک کردهایم.
اما در اردوگاه سیاسی جریان اصلاحطلبان و اعتدالیون به نظر میرسد که صحنه رقابت از همگرایی و نظم و نسق مشخصتری برخوردار است. دو کاندیدای اصلی که از ابتدا هم بهطور هدفمند و ذیل عنوان حمایتی و پوششی ورود پیدا کردند اکنون قطعا در یک فضای شفافتری پای به رقابتهای تبلیغاتی گذاشته و در یک زمانبندی متناسب به تصمیم گیری لازم برای حضور کاندیدای واحد دست مییابند. لیکن این جریان با رقابت سنگین و فشردهای در این دوره مواجه است، بهگونهای که از یک سو و در قالب یک موضع تدافعی باید پاسخگوی کارنامه عملکرد خود باشد و از سوی دیگر باید با طراحی و ارائه یک برنامه جامع و قابل درک زمینههای جذب و اقتاع افکار عمومی را فراهم نماید. این در حالی است که جریان اصولگرا بهطور نسبی در موضع تهاجمی قرار دارد و بیم آن میرود که در تنگناهای رقابتی شدیدا به سمت هجمه به رقیب حرکت کند و با بزرگنمایی مطالبات عمومی و سوار شدن بر امواج فضاسازیهای سیاسی، شرایط رقابت را برای جریان اصلاحات و اعتدالیون بسیار پیچیده و سنگین کند.
ارزیابی شما از عملکرد و پایگاه رای اصلاحطلبان و حامیان دولت چیست؟
چیزی که مسلم است آقای روحانی و جهانگیری کاندیداهای اصلی جریان اصلاحات هستند و مجموع حمایتها بهگونهای است که به سوی این دو نفرتمرکز دارد. نکته مهم در جریان اصلاحات و اعتدال این است که این جریان مانند سال ۹۲ صرفا به غلطگیری املای دیگران و ادوار گذشته نخواهد پرداخت.
این جریان باید برنامه مفصل و جامعی داشته باشد که کارکرد و کارنامه فعالیت خود را بتواند به جامعه ارائه دهد و ثانیا اینکه یک برنامه جامع و فراگیر را برای ۴سال آینده در منظر دید عموم قرار دهد تا بتواند اجماع عمومی را برای خود جلب کند. البته دولت فعالیتهای شاخص و مطلوبی را هم در حوزه سیاست خارجی و برخی دیگر از فعالیتها به ویژه در حوزه نفت و صادرات نفتی و گازی در راستای توجه به بازارهای بینالمللی داشته است. در داخل نیز میتوان گفت که دولت و اصلاحطلبان در بعد فرهنگ سیاسی و عمومی موفقیتهایی داشتند که با گزارش جامع و ارائه آن به عموم جامعه میتوانند کارنامه قابل دفاعی داشته باشند. مع الوصف عدم هماهنگی در کابینه دولت یازدهم، ضعف گسترده اطلاع رسانی در این دولت، معضلات اساسی اشتغال و ابهامات فراگیر در تدابیر اقتصادی کشور، از مشکلات اجرایی دولت یازدهم هستند. علاوه بر این برخی چهرههای محوری دولت در ارتباط با مردم و اقناع آنها بخصوص در مورد برخی مسائل سیاسی و اجرایی ضعف دارند؛ بهعنوان نمونه در موضوع فیشهای نجومی سخنگوی دولت و تیم اطلاع رسانی دولت بهنوعی فرصت ایجاد شده در افکار عمومی را که توقع مقابله پیش دستانه با آن موضوع را داشتند، به یک تهدید و خوراک لازم برای هجمه سازیهای گوناگون علیه دولت تبدیل نمودند.
انتخابات شورای شهر با عملکرد جناحهای سیاسی چه ارتباطی دارد؟
بحث شوراها طبیعتا چارچوب و شرایط خاص خود را دارد. شوراها بسیار نوپاتر از مجموعه روند دموکراتیکی است که در کشور شاهد هستیم. اکنون پنجمین انتخابات در شوراها را پیش رو داریم که پدیده بسیار مبارکی است. اگر به درستی بر ای شوراها کارکردهای لازم تبیین شود و افراد لازم و با صلاحیت در عرصههای مدیریت شهری ورود پیدا کنند با همفکری و اجماعی که در شوراست، شهرها و روستاهایمان به رشد و بالندگی خواهند رسید. در مورد صف بندیها و ورود به انتخابات شوراها دو نکته وجود دارد. از سویی خیل عظیمی از افراد بدون اینکه توجهی به ضرورتها، نیازها، الزامات شهری، ساماندهی مسائل و ضروتهای متعدد اداره امور شهر داشته باشند، کاندیدا شدهاند. لذا باید در ترسیم لیستهای انتخاباتی شورا شاهد حضور شایستگان بیشتری باشیم.
از سوی دیگر آنچه شورای پنجم را به شکل پیدا و پنهان در اذهان عمومی هدایت خواهد کرد و نهایتا افراد منتخب از آن خارج خواهند شد عملکرد ادوار ۴ گانه شوراها به ویژه در تهران است. از آنجا که بهطور معمول روند تدابیر و تحولات در تهران مورد رصد سایر نقاط کشور و بخصوص در کلانشهرها قرار دارد، طبیعتا شورای شهر تهران بهویژه در شورای سوم بهطور خاص که یک جریان فکری و سیاسی کاملا مخرب را بر حاکمیت کشور و اراده عمومی تحمیل نمود و نیز شورای چهارم که به نسبت کمتری عمدتا با تسلط جریان سیاسی و فکری اصولگرا، عملا ضمن تمرکز برکارکردهای سیاسی و غیر تخصصی در حوزههای گوناگون مدیریت شهری و عدم توجه به حل معضلات متابولیسمی در سطح کلانشهر تهران (اعم از آلودگی هوا، آب، تخریب خاک و باغات شهری، ترافیک، فرونشستهای زمین و...)
اساسا در افکار عمومی شهروندان بهعنوان صحنه گردان بازارهای سیاسی و تلاشگران عرصههای مطامع فردی، شناسایی شدهاند. این گروه با اشغال جایگاه شایستگان در حوزههای مدیریت شهری و به لحاظ عدم توانمندیهای لازم نه تنها عملا تحت اراده و هدایت شهردار و مدیران شهرداری قرار داشتند بلکه ضمن مسائل و معضلاتی بهجای مانده از آثار اقدامات گوناگون تخریبی که بر پیکره کلانشهر تهران بهجا گذاشتهاند، اکنون نیز مجددا مطالبه حضور در این جایگاه را دارند. برای مثال در مساله واگذاری املاک نجومی شهرداری تهران به مدیران مربوطه، به هیچ وجه نمیتوان سوء مدیریت و عدم توانمندی اعضای شورا در وظایف نظارتی را نادیده گرفت. زیرا در چنین مواردی است که موضوع منافع فردی و شائبه وامداری رنگ و بوی واقعی پیدا میکند. البته در طیف اصلاحطلبان هم میتوان به خاطره فرصت سوزیهای متعدد منتخبان این جریان در شورای دوم شهر تهران اشاره نمود که قاعدتا اکنون باید تابلوی آشکاری از تجربه و تصمیم گیری متناسب را برای تنظیم لیست لازم در معرض دید رهبران جریان اصلاحات قرار دهد.
تحلیل شما از نقاط روشن و تاریک شوراهای گذشته بخصوص شورای چهارم چیست؟
آنگونه که انتظار میرفت شورای شهر تهران در این ۴ دوره موفق نبوده است. بعضا زمانی که با اعضای فعلی شورا صحبت میکنیم اینها مدعی برخی اقدامات هستند، اما در مجموع همین شورای چهارم تهران نتوانسته کارکردهای مورد نیاز را در سازماندهی فضای مدیریتی و ابعاد گوناگون شهر تهران داشته باشد. شورای چهارم شهر تا حدی تحت تسلط شهرداری و مدیران شهری تهران قرار داشت.
در بسیاری از کارکردها به دلیل عدم تسلط اعضای شورای شهر نسبت به نیازهای اساسی اداره امور شهر از جمله بودجه ریزی، برنامهریزی، عملیاتی کردن بودجه و اعتبارات، تعریف و تبیین بودجههای کلان چه در حوزههای کالبدی و چه در حوزههای تفصیلی، طرحهای توسعه جامع شهری، تخصص، تسلط و نظارتی قوی را در شورای چهارم مشاهده نکردیم. البته اگر نظارتی هم بود از جانب دو سه نفر بود که سابقه حضور در امورات شهری را از ادوار گذشته داشتند. برخی اعضا با اینکه ۶ سال هم در شورا بودند متوجه نشدند که مفهوم بودجه ریزی چیست؟ بودجه عملیاتی یعنی چه و چگونه باید بر بودجه عملیاتی نظارت شود؟
به همین دلیل مدیران کلانشهرداری از این خلا استفادههای لازم را در راستای تحمیل اراده مدیریتی خود بر شورا به کار گرفتند. در بسیاری از مجادلهها و مباحث میان شورا و شهردار و اخباری که از آن انعکاس پیدا میکرد عملا شاهد بودیم که شورا به راحتی مغلوب شهردار میشد و خیلی نمیتوانست برابعاد گوناگون فعالیتهای کارکردی شهرداری تهران در طرحهای کلان کالبدی، طرحهای تفصیلی شهری و طرحهای توسعه جامع شهری نظارت جامع و کاملی از خود بروز دهد. این مهم معضل اساسی شورای چهارم بود و شوراهای قبل هم به شدت درگیر همین بودند. عدم اشراف شوراهای اول تا سوم بر شهرداری تهران باعث شد که این شورا نتواند کارکرد مورد نظر را بروز دهد، از این رو شهردارها برآنها غلبه داشتند. درنهایت این شهردار و تیم شهرداری بودند که شوراها را اداره میکردند.
در دورههای گذشته شورای شهر شاهد حضور طیفی از هنرمندان، ورزشکاران و... بودیم. به نظر شما شورای شهر جای اینگونه افراد است یا افراد مرتبط با حوزه مدیریت شهری؟
در شورا شاهد طیفی از هنرمندان و طیف گستردهتری از ورزشکاران بودیم. البته این نعمت بزرگی است که در حوزههای گوناگون توانمندیهای شاخصی داریم که مورد اقبال مردم هستند، اما این بدین مفهوم نیست که هرکس اقبال مردم را به سوی خود دید این جفا را در حق حوزههای اجرایی به خرج دهدو با اقبال عمومی جای متخصصان را اشغال کند. زمانی که افراد مطرح غیر متخصص جای متخصصان حوزه شهری را میگیرند شاهد این مساله خواهیم بود که بسیاری از مسائل شهری و به ویژه بسیاری از مسائل قانونی که در قانون اساسی برای شوراها دیده شده عملا بلاتکلیف و روی زمین میماند. از این رو مردم خیلی خاصیت و کارکرد مشخصی از شوراهای شهر ندیدهاند، لذا همواره گلایههای مستمری از سوی مردم نسبت به شوراها وجود دارد.
با توجه به انتخابات دوره پنجم شوراهای شهر و روستا، آینده این شورا را چگونه پیشبینی میکنید؟ ارزیابی شما از صفبندی جریانهای سیاسی در انتخابات پیش رو چگونه است؟
باید نسبت به افق آینده و چشم انداز آینده نکاتی را مد نظر داشته باشیم. طبیعی است که طیفها و جریانهای سیاسی باید در لیستبندیهای خود نسبت به تخصصهای اساسی و اولویتدار شورا بخصوص در تهران توجه ویژهای داشته باشند. از این رو باید کارکردها و جایگاه و سوابق اجرایی افراد را نسبت به مسائل اساسی شهرداریها حتما بسنجند. ساماندهی و سازماندهی مدیریت در حوزههای گوناگون اداره امور کلانشهرها، به ویژه در تهران نیازمند ورود افراد متخصص است. البته طبق اخباری که وجود دارد برخی از طیفهای سیاسی لیستهای اولیه خود را مشخص کردهاند. در جریان اصولگرا ۳ لیست طراحی شده که لیست نخست مربوط به شهرداری و شهردار فعلی است.
لیست دیگری وجود دارد که مستقل از شهرداری است و لیست سوم هم مجموعهای از اصولگرایان پراکنده هستند که با نگرشهای گوناگون در حال فعالیتند و نگرشهای آنها در اخبار گوناگون منعکس میشود. در جریان اصلاحات و اعتدال مباحث متعددی مطرح است و افراد و چهرههای شناخته شده سیاسی و غیر سیاسی وجود دارند، از این رو مشخص نیست چه افراد شاخصی از بین آنها وارد لیست نهایی خواهد شد، اما به نظر میآید جریان اصلاحات نیز با ۲ یا ۳ لیست به انتخابات ورود پیدا میکند. با این حال و بر اساس تجربه اسفند ۹۴ جریان اصلاحات اگر بتواند با همان اجماع کامل و جامع به سمت و سوی یک لیست متخصص، مجرب و قابل اعتماد و مورد وثوق مردم حرکت کند، میتواند از شانس و موفقیت بالایی برخوردار باشد.
به نظر شما شورای آینده به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد؟
تهران معضلات بسیاری دارد که در ابعاد گوناگون مورد اعتراض و گلایه مردم است. در بحث محیط زیست و بنیادهای زیستی که آلودگی آب، هوا و مساله فرونشست زمین در مناطق مختلف تهران وضعیت بسیار بغرنجی دارد. هوای پاک از مطالبات اصلی مردم در حوزه محیط زیست است که باید به جد مورد توجه قرار گیرد. در بحث حمل و نقل عمومی اگر قرار است بسیاری از معضلات و مشکلات مردم تهران مرتفع شود حتما باید مدیریت آینده شهری در تهران به سمت و سوی ایجاد فرهنگ استفاده از وسایل نقلیه عمومی و تزریق و تامین امکانات مورد نیاز در مناطق گوناگون شهر پیش برود. از این رو مردم باید عموما این ضرورت را احساس کنند که با استفاده از وسایل حملونقل عمومی به موقع به نیازها و ضرورتهای جاری خود دسترسی خواهند داشت.
نکته دیگر توجه به فضای کالبدی شهر است. در حوزه کلان حاکم بر توپوگرافی شهری تهران ما بایک ناهمگونی پیچیده، متعارض و متناقض مواجه هستیم. به عبارت دیگر منظر عمومی شهر تهران به هیچ وجه تناسبی با معماری ایرانی اسلامی مردم ما ندارد. تهران پایتخت ایران است و پایتخت باید بازتابنده بسیاری از نوآوریها و در عین حال تاکید بر حفظ غنای تاریخی، فرهنگی و مذهبی کشور باشد. پایتخت قلب تپنده کشور است و به همان اندازه که در ابعاد گوناگون بازتاب و انعکاس ملی دارد در منظر بینالمللی هم انعکاسهای بسیار گستردهای دارد. تعاملات بینالمللی عمدتا با محوریت تهران انجام میشود. بسیاری از فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک ملتها و کشورها در تهران صورت میپذیرد. از این رو طبیعی است که این پایتخت باید شایسته و بایسته یک کشور ۸۰ میلیونی و دارای تاریخ و فرهنگ و بنیادهای ایدئولوژیک متقن باشد. این مسائل باید حتما در آینده کلانشهر تهران دیده شود.
از دیدگاه شما شورای پنجم چه افرادی را باید در خود جای دهد و از چه مسائلی فاصله بگیرد؟
طبیعی است که اعضای شورای شهر باید با شناخت نسبت به مجموعه نیازها و ضرورتها، انتخاب و در لیستها قرار گیرند. در صورت تحقق این شرایط این امید به تدریج بارور خواهد شد و طبیعتا کشور هم از الگوهای موفقیت شورای شهر تهران که همواره قابل تسری به جای جای کشور است استفاده خواهد کرد. بسیار انتظار میرود که شورای پنجم به سمت و سوی تامین تخصصهای مورد نیاز شهر تهران دست یاید. سابقه گذشته حکایت دارد از اینکه فضای کنونی سیاسی و فرهنگی حاکم بر افکار عمومی و گلایههای عمومی که در بدنه جامعه وجود دارد این است که در لیست بندیها معمولا چهرههای شاخص و راهبران لیستها سعی میکنند پیوندهای قومیتی و انحصار جناحی و طیفی را اولویت دهند و طبیعتا در چنین شرایطی با فشار گوناگون افراد و صاحبان قدرت، ثروت و سیاست بازان مواجه میشوند. لذا میتوان گفت که گلایههای مردم بحق و بجاست و راهبران و تنظیم کنندگان لیستها باید در همه جریانها به این مسائل توجه کنند. نباید اینگونه شود که مردم به لیستهای انتخاباتی بیاعتنا شوند. سلب اعتماد مردم نسبت به لیستها و رویت چهرههای خویشاوندی، سیاسی، اقتصادی و سفارشی طبیعتا موجب عدم استقبال مردم به مشارکت در انتخابات و بهویژه در انتخابات شوراها خواهد شد و در نتیجه انتخابی هم که از این سبد رای بیرون میآيد به هیچ وجه نمیتواند دردهای مردم و تهران را درمان کند. در صورت وقوع چنین اتفاقی چیزی بیش از شورای چهارم را نمیتوانیمازشورای پنجم نیز انتظار داشته باشیم. امید است که شاهد شورایی از مجموعه متخصصان شهر تهران و تلاش مستمر و پیگیر برای حل معضلات فراوان در سطح کلانشهر تهران باشیم.
- 17
- 2