صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت: سؤال اساسی آن است که چرا از چنین ظرفیتهایی برای حلوفصل بحرانهای سیاسی و اجتماعی در جامعه ما استفاده نمیشود؟
پاسخ کوتاه آن است که اساسا چنین ظرفیتی برای گروههای مرجعی که میتوانند نقش واسط را بازی کنند، باقی نمانده است. نخستین شرط احراز چنین جایگاهی، استقلال و بیطرفی واسطها و به تعبیری اعتبار اجتماعی آنان است. متأسفانه در سالهای گذشته روند به گونهای بوده که نهادهای واسط بهتدریج به حاشیه رانده شده و عملا بیاعتبار شدهاند.
دانشگاهیان، مجلس، چهرهها و شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی، احزاب و تشکلهای سیاسی، اتحادیه و تشکلهای صنفی و... عملا برای هیچ یک از نهادهای اجتماعی دیگر چندان اعتبار و سرمایه اجتماعی باقی نمانده که به کمک آن بتوانند در شرایط بحرانی، نقشآفرینی کرده و به برونرفت جامعه از تنش کمک کنند.
راه دور نرویم؛ در جریان زلزله کرمانشاه دو سال پیش شاهد بودیم که مردم به برخی از چهرههای اجتماعی اقبال نشان داده و کمکهای درخورتوجهی در اختیار آنان برای کمک به هموطنان زلزلهزده قرار دادند؛ اما متأسفانه بسیاری از مسئولان دولتی به جای حمایت از این پدیده و پشتیبانی از چهرهها که با نام سلبریتیها معروف شده بودند، حتی اقدام به کارشکنی هم کردند.
در ابتدای سال جاری که سیل، استانهای گلستان، لرستان و خوزستان را درنوردید، نخستین اقدام مسئولان قدغنکردن ورود سلبریتیها به جمعآوری کمکهای مردمی برای سیلزدگان بود. در عوض تا آنجا که توانستند برای سازمانهای دولتی در صداوسیما تبلیغ کردند.
به بیان سادهتر، نگاه بسیاری از مسئولان کشور به چهرهها و تشکلهای مستقل که اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی کرده بودند، بهمثابه رقیب بود تا رفیق. این نگاه بدبینانه به برخی چهرهها و شخصیتهای سیاسی، هنری، فرهنگی و اجتماعی متأسفانه در حال تشدید است.
حاصل آن شده که برخلاف جوامع دیگر که لایههای اجتماعی مرجع در قالب اجزای جامعه مدنی، نقش واسطه و حکم میان مردم و مسئولان پیدا کرده و جامعه را به وفاق رهنمون میکنند، در ایران متأسفانه امکان نقشآفرینی معدود واسطههای معتبر و مستقل هم باقی نمانده که بتواند جلوی خشونت را گرفته و جامعه را از بحران و بحرانزدگی به سمت وفاق و تعامل سوق دهد.
- 9
- 2