سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۰۹ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۴۲۱۱
خارج از گود سیاست

آیا توصیه های گلن گرین ‌والد آینده خبر است؟

اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,سیاست,گلن گرین ‌

از روزنامه نگاری بی طرفانه تا روزنامه نگاری پارتیزانی روزنامه نگاری بی طرفانه به دروغ گویی شخصیت ها و شرکت های سیاسی بها می دهد تنها استانداردی که در روزنامه نگاری باید مهم باشد، صحت و اعتبار است تئوری‌ها درباره آینده خبر بیشتر به طراحی تجاری آن توجه می‌كند: چگونه درآمدزایی ما هزینه جمع‌آوری و نشر اخبار را می‌پردازد؟ اما قدرت مداخله اینترنت پرسش‌های عمیق‌تری درباره نهاد و ارزش‌های بنیادی روزنامه‌نگاری و آینده آن بوجود می‌آورد. بیل کِلر، از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠١١ دبیر اجرایی و از ٢٠١١ تا ٢٠١٤ یادداشت‌نویس نیویورک تایمز و طرفدار شیوه روزنامه‌نگاری سنتی است. او در یک نامه‌نگاری در سال ٢٠١٣ از گلن گرین‌والد که دیدگاه او شیوه متفاوتی از روزنامه‌نگاری است دعوت به مباحثه آنلاین کرد. گلن روزنامه‌نگار آمریکایی است که افشاگری‌های ادوارد اسنودن - کارمند سابق سازمان سیا که الان در روسیه پناهنده شده- را در روزنامه گاردین منتشر کرد.    

 مطلبی که می‌خوانید مکالمه‌ای یا مباحثه‌ای مدنی میان دو دیدگاه بسیار متفاوت درباره چگونه به هدف رسیدن روزنامه‌نگاری است.

گلن گرین‌والد کسی است که داغ‌ترین داستان خبری سال را منعکس کرده است؛ افشاگری‌های ادوارد اسنودن از دستگاه نظارت گسترده به دست آژانس امنیت ملی (ان.اس.ای). او همچنین منتقد صریح شیوه روزنامه‌نگاری برخی مانند نیویورک تایمز و بیشتر مدافع روزنامه‌نگاری عمل‌گرا و جهت‌دار است. او اوایل این ماه اعلام کرد کار مطبوعاتی جدیدی را به پشتیبانی پی‌یر امیدیار بیلیونر ای.بی شروع خواهد کرد.امیدیار قول داده مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار را سرمایه‌گذاری کند و «تمام قوانین قدیمی را کنار بگذارد». از گرین‌والد دعوت کردم تا با شرکت در گفت‌وگویی آنلاین معنای آن را توضیح دهد.

گلن عزیز،سنت روزنامه‌نگاری من و شما از دو نوع متفاوت است. من همیشه با روزنامه‌هایی کار کردم که به گزارش‌نویسی مهاجم اما بی‌طرف بها می‌دهند؛ که از گزارش‌نویسان و سردبیران انتظار می‌رود نظرشان را برای خودشان نگه‌ دارند مگر آن‌که (مانند من) به صفحاتی رجوع کنند که به وضوح عنوان یادداشت داشته باشد. سنت شما عمل‌گرا‌تر است– اول به‌عنوان یک وکیل، بعد وبلاگ‌نویس و ستون‌نویس و به‌زودی به‌عنوان عضوی از یک روزنامه‌نگاری مستقل و جدید با سرمایه‌گذاری بنیانگذاری-بی‌پی‌یر امیدیار. نوشته‌های شما فراتر از یک نقطه‌نظر شخصی است.

جک شیفر٬ منتقد رسانه، تابستان گذشته در یادداشتی- «از تام پین تا گلن گرین‌والد»- به خاطر پیروی از سنت روزنامه‌نگاری پارتیزانی تجلیل کرد و آن را با آنچه «آرمان صنفی» خواند مقایسه کرد. او توضیحی درباره این عبارت نمی‌دهد، اما فکر می‌کنم منظور خوبی نداشت. هنری فارل، وبلاگ‌نویس واشنگتن‌پست٬ اخیرا نوشته است نشریاتی مانند نیویورک تایمز و گاردین «با دولت مراودت سیاسی دارند. همین مسأله آنها را برای چاپ (و در نتیجه اثبات) بعضی از اطلاعات٬ بیشتر نگران می‌کند». او همچنین می‌گوید پروژه جدید شما با امیدیار پرهیز از این نوع روابط است.

من روزنامه‌نگاران مبارز در تاریخ آمریکا را تحسین می‌کنم، از رساله‌نویسان تا افشاگران تا روزنامه‌نگاری نوین دهه ٦٠ تا وبلاگ‌نویسان فعال امروز. شور و شکیبایی آنها در بهترین شکل خود٬ اصلاحات واقعی را ترغیب کرده است (همانند عصر ترقی‌خواهی، به دلیل «رابطه سیاسی روزنامه‌نگاران با دولت‌ها»). امیدوارم پوشش خبری شما از نظارت بیش از حد آژانس امنیت ملی آمریکا منجر به پاسخگویی آنها که خیلی‌وقت است عقب افتاده، شود.

اما با توجه به شیوه روزنامه‌نگاری تایمز و دیگر خبرگزاری‌های پررونق٬ آنها مطالب زیادی چاپ کرده‌اند که به آنها افتخار کنیم؛ افشای واترگیت٬ شکنجه‌ها و زندان‌های مخفی٬ فساد سیستم اقتصادی و حتی برخی از افشاگری‌ها درباره سوءاستفاده  NSA از قدرتش پیش از اسنودن. اینها موارد قابل‌توجهی‌اند که به ذهنم می‌آیند اما در گزارش‌های هر روزه می‌توان مثال‌هایی پیدا کرد. روزنامه‌نگاران این سنت بسیار صاحب‌نظر‌اند، اما نظرشان را کنار می‌گذارند تا حقیقت را دنبال کنند٬ مانند قاضی دادگاه که باید پیش‌داوری را کنار بگذارد و از قانون و شواهد پیروی کند. آنها اغلب نتایج واقعی و موثق‌تری را گزارش می‌دهند. مطبوعات پررونق ناکامی‌هایی هم داشته است؛ داستان‌هایی از زودباوری برخی داستان‌ها، معادل‌سازی غلط٬ بی‌توجهی و پیروی از احساسات که برای آنها مستحق تنبیه بوده‌ایم. من منتظرم بگویید که به اندازه کافی تنبیه نشده‌ایم. پس من شلاق را به دست شما می‌دهم.

بیل عزیز،بدون‌‌شک روزنامه‌نگاران موسسات رسانه‌ای، مانند نیویورک تایمز، طی دهه‌های گذشته گزارش‌های بسیار خوبی را منتشر کرده‌اند. فکر نمی‌کنم کسی ادعا کند که شیوه استانداردهای جدید خبرنگاری- پنهان‌کردن دیدگاه شخصی یا چیزی که «عقیده» به‌نظر می‌رسد- مانع روزنامه‌نگاری خوب می‌‌شود.

اما این شیوه٬ روزنامه‌نگاری بی‌کیفیت و برخی عادات سمی هم تولید ‌کرده است که این حرفه را تضعیف می‌کند. روزنامه‌نگاری که از بیان هر نظری ترس داشته باشد اغلب از جمله‌های اخباری درباره چیزی که درست است فاصله می‌گیرد. ترجیح می‌دهد به جای آن از شیوه‌های بزدلانه و غیرمفید «این تمام چیزی است که هر دو طرف می‌گویند و من این اختلاف را برطرف نمی‌کنم» استفاده کند. این به دروغگویی شخصیت‌ها و شرکت‌های سیاسی بها می‌دهد که می‌دانند می‌توانند به روزنامه‌نگاران «بی‌طرف» اتکا کنند تا دروغ آنها بدون هیچ چالشی بزرگ شود (برای مثال فلان‌کس فلان‌چیز را گفت به جای این‌که فلان‌کس به این دلیل فلان‌چیز را گفت).

بدتر از آن، این محدودیت خفه‌کننده بر چگونگی بروز احساسات روزنامه‌نگاران٬ نوعی از روزنامه‌نگاری را به وجود می‌آورد که خودش را خنثی می‌کند٬ که هم خسته‌کننده است و هم بی‌فایده. ناتوانی در به کار بردن کلمه «شکنجه» چون دولتمردان می‌خواهند از یک واژه خوشایندتری استفاده شود٬ یا از روی تنبلی یک ادعای درست با یک ادعای غلط یکسان شود شور و شوق، سرزندگی و روح و جان را از روزنامه‌نگاری ‌گرفته‌ است.

بدتر از همه، این شیوه براساس غرور کاذب است. انسان‌ها ماشین‌های عینیت- محور نیستند. ما همه ذاتا جهان را درک و با منشور ذهنی پردازش می‌کنیم. چه ارزشی دارد وانمود به بی‌طرفی کنیم؟

میان روزنامه‌نگارانی که نگرشی دارند و آنهایی که ندارند تمایز نیست، زیرا دسته دوم ایده‌آلیستی‌اند. این تمایز مربوطه میان روزنامه‌نگارانی است که صادقانه فرضیات ذهنی و دیدگاه‌های سیاسی خود را آشکار می‌کنند و آنهایی که غیرصادقانه تظاهر می‌کنند هیچ عقیده‌ای ندارند و یا از خوانندگان خود پنهان می‌کنند.

علاوه بر آن، روزنامه‌نگاری نوعی عمل‌گرایی است. هر انتخاب مطبوعاتی باید فرضیات فردی قوی (فرهنگی، سیاسی یا ملی را) دربرداشته باشد و در خدمت منافع یک حزب یا دیگری باشد.‌ سال ۲۰۱۱ جک گلداسمیت٬ وکیل پیشین جورج بوش٬ از چیزی که او « میهن‌پرستی مطبوعات آمریکایی» نامید تجلیل کرد. یعنی از وفاداری آنها به محافظت از منافع و سیاست‌های دولت آمریکا تشکر کرد. این ممکن است کار شریفی باشد اما قطعا بی‌طرفانه نیست: کاملا تحلیلی و «عمل‌گرایی است».

اما در پایان٬ تنها استانداردی که در روزنامه‌نگاری باید مهم باشد صحت و اعتبار است. من شخصا فکر می‌کنم آشکارسازی صادقانه برخلاف پنهان‌کردن ارزش‌های تحلیلی٬ مطبوعات صادق و قابل اطمینانی را می‌سازد. اما در هیچ‌نوع مطبوعاتی- از «بی‌طرفانه‌ترین» سبک تا متعصبان گستاخ- بدون ریشه داشتن در واقعیت٬ شواهد و اطلاعات قابل اثبات ارزش واقعی ندارد. این ادعا که روزنامه‌نگاران بشدت تندرو نمی‌توانند مطبوعات خوب تولید کنند به همان اندازه باطل است که بگوییم روزنامه‌نگاری متظاهر به بی‌طرفی نمی‌توانند.

گلن عزیز٬به‌نظرم آنها روزنامه‌نگاران بی‌عقیده‌ای نیستند بلکه آنها با توجه به انضباط شغلی خود٬ نظر خود را بازگو نمی‌کنند و اجازه می‌دهند شواهد خود گویای حقیقت باشند. مهم است که این فقط یک تمرین فردی نیست بلکه انضباط سازمانی است. در این سازمان٬ دبیران وظیفه دارند نویسندگان را به چالش بکشند اگر آنها به واقعیات ضد و نقیض توجه کمی کرده باشند یا مباحثی که خوانندگان می‌خواهند بدانند.

موضوع از این قرار است؛ به محض اعلام «فرضیات تحلیلی و ارزش‌های سیاسی» در بعد عمومی٬ این طبیعت انسان است که بخواهد از آنها دفاع کند. سپس حذف یا اختصار حقایق و یا تدوین استدلال خود به نحوی که به این دیدگاه کمک کند، وسوسه‌کننده می‌شود. بعضی مخاطبان٬ وقتی می‌دانند که شما از چپ یا راست می‌نویسید٬ گزارش شما را با تردید قابل‌توجیهی می‌خوانند. البته٬ ممکن است به‌هرحال این‌کار را بکنند- چون در نیویورک تایمز لیبرال مطلبی منتشر شده هر چیزی را باور نمی‌کنند اما من فکر می‌کنم اکثر مخاطبان به ما بیشتر اعتماد می‌کنند، چون احساس می‌کنند ما مراتب لازم برای پیروی از قوانین را طی کرده‌ایم، نه این‌که فقط ادعا می‌کنیم. (تحقیقی در قسمت نظرات انجام شد که از خوانندگان تایمز پرسیدند آیا آنها را «لیبرال» می‌شمارند یا نه. اکثریت گفتند بله. سپس سوال کردند آیا تایمز «منصف» است. اکثریت بیشتری گفتند بله. فکر کنم نتیجه خوبی باشد.) درحال حاضر من در بخش نظرات کار می‌کنم، اما به‌عنوان دبیر و خبرنگار این وظیفه من نیست به خوانندگان بگویم چی فکر می‌کنم، یا چه باید فکر بکنند، بلکه بگویم چه چیزهایی را باید بدانند تا خودشان تصمیم بگیرند. البته شما درست می‌گویید، گاهی اوقات نتایج اعمال نظر هیجان‌انگیزتر از یک بحث و جدل پرشور نیست.

بعضی‌وقت‌ها قانونمداری ساختگی است و یا تعبیر مودبانه‌ای از آن می‌شود. اما ساده‌پنداری است که بگوییم، مثالا، اگر از کلمه «شکنجه» استفاده نکنید شما در تست شجاعت رد می‌شوید، یا با این کار ماهیت آن را پنهان می‌کنید. البته، من غرق مصنوعی را (نوعی شکنجه که شخص بازداشتی به یک تخته چوب بسته شده درحالتی که سر پایین‌تر از پاها و با پارچه‌ای پوشانده شده باشد. با خیس‌کردن متناوب پارچه امکان نفس‌کشیدن برای شخص از بین برود) شکنجه می‌دانم. اگر یک روزنامه‌نگار توصیف روشنی از این عمل به من بدهد٬ لیست طولانی رژیم‌های وحشتناکی که آن را انجام داده‌اند ذکر کند٬ بحث قانونی را مطرح کند که آیا از قانونی خاص یا پیمان بین‌المللی تخطی شده است٬ برای من مهم نیست که این کلمه را به کار ببرد یا نه. من خوشحالم و کاملا آماده که خودم نتیجه‌گیری کنم.   

اگر جک گولداسمیت٬ وکیل پیشین دولت بوش٬ مطبوعات آمریکا را برای به قول شما «وفاداری آنها برای محافظت از منافع و سیاست‌های دولت آمریکا» تحسین کرد پس من با او بشدت مخالفم. ما گزارش‌های زیادی را منتشر کرده‌ایم که قوانین و منافع دروغی دولت را به چالش کشیده است. اما این تمام چیزی نیست که گولدسمیت می‌گوید. او می‌گوید که تایمز و دیگر رسانه‌های خبری به مباحثی که امنیت ملی را به خطر می‌اندازند که ممکن است باعث کشته‌شدن کسی شود توجه جدی دارند. این درست است. ما با احترام به این ادعاها گوش می‌دهیم و بعد خودمان تصمیم می‌گیریم. از آن‌طرف اگر متقاعد نشویم٬ گاهی اعتراضات تند دولت را منتشر می‌کنیم. اگر متقاعد شویم٬ منتظر می‌مانیم٬ یا از پرداختن به جزییات دوری می‌کنیم. نخستین‌باری که با چنین تصمیمی روبه‌رو شدم‌ سال ۱۹۹۷ بود. آن زمان دبیر بین‌الملل بودم و خبرنگاری به ماجرای مناظره روسیه و گرجستان پی برد. اختلاف بر سر مخزن اورانیوم بسیار غنی‌شده به جا مانده بعد از جدایی از اتحادیه جماهیر شوروی بود. این مناظره خبر جالبی بود. اما وقتی خبرنگار بررسی کرد٬ مشخص شد که ذخیره کاملا ناامن است و برای ساخته شدن بمب بزرگ تروریستی آماده است. از ما خواستند گزارش را نگه داریم تا زمانی که حصاری به دور محوطه کشیده شود و نگهبانی گذاشته شود و ما هم همان‌کار را کردیم. کار سختی نبود.

پس سیاست شما در انتشار اطلاعاتی که بعضی معتقدند امنیت ملی را به خطر می‌اندازد چیست؟ (من می‌دانم که این یک سوال کاملا فرضی نیست.) آیا حتی اجازه دخالت می‌دهید؟

بیل عزیز،چرا خبرنگارانی که نظرشان را پنهان می‌کنند کمتر وسوسه می‌شوند گزارش خود را دست‌کاری کنند تا آنهایی که درباره نظرشان صادق هستند؟ هر چه باشد٬ پنهان‌کردن عقیده شخصی به خبرنگار دامنه عمل بیشتری برای دست‌کاری گزارش می‌دهد زیرا خواننده از آن دیدگاه مخفی ناآگاه است و بنابراین نمی‌تواند بر آنها حساب کند.

برای مثال٬ من تا مدت‌ها نمی‌دانستم که جان برنز٬ خبرنگار سی.ان.ان دیدگاه‌های کاملا موافقش را درباره حمله به عراق  پنهان کرده بود. نه‌تنها در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ قبول کرد که انتظار خونریزی عظیم و ویرانی حمله  را نداشت، بلکه سربازان آمریکایی مهاجم را «فرشتگان خادم» و «آزادی‌بخش» خوانده بود. آیا این نشان‌دهنده عمل‌گرایی او است تا روزنامه‌نگار بودنش؟ فکر نمی‌کنم. اما به‌عنوان مخاطب٬ واقعا دلم می‌خواست دیدگاه‌های پنهانی‌اش را آن‌موقع که درباره جنگ گزارش می‌داد می‌دانستم تا بتوانم بعدا از آنها استفاده کنم.

من معتقدم با در نظر گرفتن این‌که مردم برای این دسته از سازمان‌های رسانه‌ای با لحن بی طرفانه  ارزش کمی قایل‌اند سخت می‌توان ثابت کرد که آنها باعث اعتماد مردمی می‌شود. بعد از نگرانی‌ها درباره گرایشات ایدئولوژیکی٬ از بین رفتن اعتبار رسانه در عواملی ریشه دارد مانند کمک به دولت آمریکا برای انتشار اخبار دروغ که منجر به جنگ عراق شد. به‌طور کلی٬ چاپلوسی پرزرق و برق از قدرت سیاسی: ممنوعیت در گزارش بیانیه‌های اخباری و صریح درباره صحبت‌ها و رفتارهای مقامات سیاسی٬ از ترس این‌که به گرایش متهم بشوند ناهنجاری‌ها را تشدید می‌كند. از سوی دیگر مسأله لحاظ کردن خطرات احتمالی برای بی‌گناهان قبل از انتشار: هیچ‌کس نمی‌گوید که خبرنگاران باید این کار را انجام دهند. اما اهمیت زندگی آمریکایی‌های بی‌گناه از جان بی‌گناهان غیرآمریکایی کمتر یا بیشتر نیست. همچنین وقتی تصمیم به انتشار مطلبی می‌گیرم هیچ احساس وفاداری به دولت آمریکا در مقابل دیگر دولت‌ها نمی‌کنم. زمانی که گلداسمیت «وطن‌پرستی» رسانه‌های آمریکایی را ستود٬ منظورش این بود که رسانه‌های آمریکایی وفاداری به‌خصوصی را به دیدگاه‌ها و منافع دولت آمریکا دارند.

فرض کنیم کسی استدلال کند که باید این‌گونه باشد. اما طرز فکر هر چه باشد٬ قطعا «بی‌طرفانه» نیست. وطن‌پرستی تحلیلی و عمل‌گرایانه است که نکته اولیه من هم همین است:   روزنامه‌نگاری تماما تحلیلی و شکلی از عمل‌گرایی است حتی اگر تلاشی انجام شود تا وانمود کند این‌گونه نیست.

من هیچ اعتراضی ندارم که کاخ سفید بتواند قبل از انتشار اسرار حساس نظر بدهد.

ویکی‌لیکس که مدافعان تندرو شفاف‌سازی‌اند٬ قبل از انتشار گزارش‌های جنگی عراق و افغانستان به کاخ سفید رفتند اما آنها از پاسخ دادن امتناع کردند. بعد با پررویی از ویکی‌لیکس برای انتشار مطالبی که گفته شد نباید فاش می‌شد انتقاد کردند. روند قبل از انتشار٬ هم از لحاظ مطبوعاتی حساس است (روزنامه‌نگاران باید تا جایی که می‌توانند اطلاعات مربوطه را قبل از تصمیم نشر جمع‌آوری کنند) و هم از لحاظ قانونی (هر وکیل حوزه قانون جاسوسی می‌گوید که مشورت کردن می‌تواند هنگام انتشار٬ ماهیت مطبوعاتی این‌گونه مطالب را اثبات کند). برای تمام گزارش‌های من دربارهNSA –نه‌تنها در گاردین بلکه در تمام رسانه‌های دنیا- دبیران٬ کاخ سفید را قبل از انتشار آگاه کردند (با این حال در بیشتر موارد٬ به خواسته‌های آنها برای چاپ نکردن مطالب به دلیل کمبود دلایل کافی توجهی نمی‌شود).

اعتراض من به خود روند نیست٬ بلکه به موارد خاصی است که به توقیف اطلاعاتی که باید در اختیار عموم باشد منجر می‌شود. به اعتقاد من یکی از این موارد٬ بدون هیچ منظوری٬ اشتباه فاحش تایمز در ‌سال ۲۰۰۴ برای چاپ‌نکردن داستان ریزن/ لیشتبلاو درباره NSA به درخواست کاخ سفید بوش است٬ که در آن، ماه‌ها بعد از حمله ١١ سپتامبر جورج بوش بدون داشتن مجوز تایید شده در دادگاه به ان.اس.ای دستور داد به مکالمات مردم درون آمریکا گوش دهند تا بتوانند مدرکی برای فعالیت‌های تروریستی پیدا کنند، اما نمونه‌های دیگری هم وجود دارد.اما نمونه‌های دیگری هم وجود دارد.

به نظر من ارزش روزنامه‌نگاری در دو کار نهفته است:   اطلاع‌رسانی لازم و دقیق به عموم و توانایی منحصربه‌فرد در ایجاد مانع برای قدرتمردان. هر کدام از قوانین نانوشته‌ای که با یکی از این دو شاخه مداخله داشته باشند٬ متضاد با روزنامه‌نگاری واقعی می‌شمارم و باید نادیده گرفته شود.

گلن عزیز٬شما برای «طرز فکر» رسانه آمریکایی از کلمه «ملی‌گرایی» استفاده کردید. برچسبی که بار ناخوشایندی دارد. آن روی سیاه «وطن‌پرستی» است. به وفاداری و تعصب اشاره دارد. فکر نمی‌کنم بر حسب تصادف آن را به کار بردید و من نمی‌توانم بر حسب تصادف نادیده بگیرم.

نیویورک تایمز در جمع‌آوری اخبار، کارمندان و مخصوصا مخاطبان، رسانه جهانی است. اما ریشه شرکت آمریکایی است. این هویت٬ مزایا و وظایفی را به دنبال دارد. مزیت آن شامل قانون اساسی و فرهنگی است که در مقایسه با اکثر کشورهای دنیا طرفدار آزادی مطبوعات است. (به همین دلیل دبیران شما در گاردین بارها ما را به‌عنوان شریک در فعالیت روزنامه‌نگاری حساس می‌دیدند. آنها برای فرار از قانون اسرار رسمی انگستان به دنبال پناهگاهی از طریق متمم اول قانون اساسی‌اند). نخستین وظیفه شامل مسئول شمردن دولت زمان نقض قوانین است. زمانی که دولت به ارزش‌های‌مان خیانت می‌کند یا زمانی که نمی‌تواند به مسئولیت‌هایش عمل کند. ما مقدار انرژی ژورنالیستی قابل‌توجهی را صرف افشای ظلم و فساد در کشورهای دیگر کرده‌ایم٬ اما مسئول شناختن آنها از خانه شروع می‌شود.

همانند تلاش هر انسانی٬ تلاش ما هم کم و کاستی دارد و گاهی ناامید‌کننده است. منتقدان چپ٬ مانند شما خشمگین شدند وقتی فهمیدند داستان شنود NSA را بیش از یک‌سال مخفی نگه داشته‌ایم تا زمانی که قانع شدم منافع عموم از هر آسیب پنهانی به امنیت ملی می‌چربد. منتقدان راست٬ بعد از چاپ آن در‌سال۲۰۰۵ حتی بیشتر عصبانی شدند. مردم شریف ممکن است مخالف تصمیم‌گیری‌های انتشار یا عدم انتشار باشند. اما آن قضاوت‌ها نتیجه محاسبات طولانی٬ سخت و مستقل است. سنجش از ریسک و مسئولیت است نه «وفاداری به دولت آمریکا».

در ضمن٬ اسم ویکی‌لیکس را بردید٬ در‌ سال ۲۰۱۰ یکی از نگرانی‌های اصلی تبدیل آن پرونده‌ها به گزارش خبری پرهیز از به خطر انداختن خبرچینان بی‌گناه است- نه آمریکایی‌ها٬ بلکه مخالفان٬ محققان٬ وکلای حقوق بشر یا شهروندان عادی که از آنها در پیام‌های سری اسمی آمده است. برخورد ویکی‌لیکس با این مسأله از روی سهل‌انگاری و بی‌رحمانه بود. طبق گفته‌های دیوید لی٬ محقق اصلی گزارش٬ جولیان آسانژ می‌گوید: «اگر آنها کشته شوند٬ باید انتظارش را می‌داشتند.» (آسانژ این گفته را ردمی‌کند اما پیگیری‌های دیوید لی، آسانژ را مسئول می‌داند. اریک اشمیت٬ مدیر اجرایی گوگل می‌گوید آسانژ به او گفته است ترجیح می‌دهد هیچ سانسوری صورت نگیرد. من بارها گفته‌ام که آزادی اطلاعات برای جولیان آسانژ و ویکی‌لیکس باید به همان اندازه نیویورک تایمز باشد. اما نباید تظاهر کنیم که هر دو احساس مسئولیت مشابه داریم.

اما سوژه جدید

پی‌یر امیدیار٬ کارفرمای جدید شما فکر می‌کند که از آینده مطبوعات خبر دارد، او هم مثل شما فکر می‌کند. او در مصاحبه‌ای با ان.پی.آر گفت که «اعتماد در سازمان‌های رسانه‌ای کم شده است» و حالا «مخاطبان می‌خواهند با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند.» پس او گروهی از ستاره‌ها٬ تک‌نوازان «پرشور» و محققان مبارز را می‌سازد. می‌دانم که شما به جای امیدیار صحبت نمی‌کنید٬ اما من سوال‌هایی درباره دید شما از این دنیای جدید دارم.

ابتدا٬ کلیشه «کار، حرفه، مهارت روزنامه‌نگاران» این شد که باید از خود «برند»های فردی بسازند. اما روزنامه‌نگاری- مخصوصا از نوع سخت آن مانند روزنامه‌نگاری تحقیقی- از حمایت‌های سازمانی سود می‌برد. مانند کارمندان بخش تکنیکی که می‌دانند چگونه از منبع داده‌ها استفاده کنند؛ دبیران و بازبینان حقیقت که داستان‌ها را به اثبات می‌رسانند. طراحان گرافیک که کمک می‌کنند سوژه‌های پیچیده قابل فهم بشوند و مهمتر وکیلانی که در آزادی اطلاعات و متمم اول قانون اساسی غرق‌اند. در گزارش اسنودن شما درون ساختار سازمانی گاردین و همچنین برای مدتی٬ در تایمز کار کردید. چه چیزی در کار جدید این‌قدر متفاوت است؟ آیا این هم فقط یک موسسه مطبوعاتی با نام دیگری است؟

دوم٬ در مصاحبه‌ای با دوست قدیمی من دیوید.کی.جانسون گفتید به دلیل فراگیر بودن مطالب دیجیتال پوشش خبری از دولت‌ها و دیگر موسسات بزرگ تغییر اساسی خواهد کرد. دولت‌ها و تجارت‌ها به گنجینه‌های وسیعی از اطلاعات وابسته‌اند. شما گفتید تنها چیزی که نیاز است دسترسی به اطلاعات و افکاری مغشوش است تا یک ادوارد اسنودن یا بردلی منینگ ساخته شود. به نظر می‌رسد چیز دیگری هم نیاز است: تمایل به ریسک در همه‌چیز. حکم منینگ برای افشای ویکی‌لیکس ۳۵‌سال زندان بود و اسنودن تمام عمرش را در تبعید خواهد ماند. همان ابزار دیجیتالی که افشا کردن را آسان می‌کنند٬ امکان دارد آدم را گیر بیندازد. فکر می‌کنم این یکی از دلایلی است که برتری تام روزنامه‌نگاری تحقیقی برای خبرنگارانی است که طی ماه‌ها و سال‌ها از منابع قابل اعتماد استفاده می‌کنند. به کسی که هیچ‌وقت ندیده‌اند که  از طرف کارمندهای داخلی با یک فلش پر از اسرار آمده  اطمینان نمی‌کنند. آیا واقعا فکر می‌کنید اسنودن و منینگ نمادی از آینده روزنامه‌نگاری تحقیقی‌اند؟

و سوم این‌که٬ آیا حرکت جدید پی‌یر امیدیار تک‌حزبی است یا شما انتظار دارید یک گلن گرین‌والد حزب راستی هم وجود داشته باشد؟

  آشکارسازی صادقانه برخلاف پنهان‌کردن ارزش‌های تحلیلی،  مطبوعات صادق و قابل اطمینانی را می‌سازد.

 پنهان‌کردن عقیده شخصی به خبرنگار دامنه عمل بیشتری برای دستکاری گزارش می‌دهد زیرا خواننده از آن دیدگاه مخفی ناآگاه است و بنابراین نمی‌تواند بر آنها حساب کند.

   ارزش روزنامه‌نگاری در دو کار نهفته است:   اطلاع‌رسانی لازم و دقیق به عموم و توانایی منحصربه‌فرد در ایجاد مانع برای قدرتمردان. هر کدام از قوانین نانوشته‌ای که با یکی از این دو شاخه مداخله داشته باشند متضاد با روزنامه‌نگاری واقعی می‌شمارم و باید نادیده گرفته شود.

یکی از نگرانی‌های اصلی تبدیل پرونده ویکی لیکس به گزارش خبری پرهیز از به خطر انداختن خبرچینان بی‌گناه است- نه آمریکایی‌ها بلکه مخالفان محققان وکلای حقوق بشر یا شهروندان عادی که از آنها در پیام‌های سری اسمی آمده است. برخورد ویکی‌لیکس با این مسأله از روی سهل‌انگاری و بی‌رحمانه بود.

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش