تجربه جالبی بود، سه ساعت انتظار برای مصاحبه با دیا میرزا؛ بازیگر و مدل سیوچهارساله هندی، ۱۵ سال است که کارش را شروع کرده و تاکنون در حدود چهل فیلم بازی کرده و با بازیگران معتبر سینمای هند از جمله سلمان خان، آیشواریا رای، آمیتا باچان همبازی بوده و چندین جایزه معتبر هندی و جهانی را دریافت کرده است. پس از به نمایش در آمدن «سلام بمبئی» این بازیگر به ایران سفر کرد و اکرانهایی از این فیلم را کنار مردم تجربه کرد.
او لابهلای برنامههای شلوغش در روز آخر اقامتش در ایران، برای این مصاحبه حاضر شد. جالب این بود که فردی بسیار ساده، فروتن و صمیمی بود و اصلا ادا و اطوار برخی از بازیگران ایرانی را نداشت! در ادامه روایت او را از حال و هوای فیلم میخوانید. با این توضیح؛ گفتوگوی با دیا میرزا –بهدلیل کمبود وقت- کمتر از نیمساعت صورتگرفته که در آن ناچار به کلیات –و نه جزئیات- پرداختهایم تا شما بهطور شماتیک با ذهنیت این بازیگر و حال و هوای فیلم آشنا شوید. او در ایران چند مصاحبه انجام داده است که به یکی دو سوال منجر شده و فکر میکنم گفتوگوی «صبا» با او -که بهطور اختصاصی برای مخاطبان گرفتهشده است- مفصلترین مصاحبه دیا میرزا در ایران است.
قبل از بازی در «سلام بمبئی» میزان آشناییتان با سینمای ایران در چه حدی بود؟
همیشه فیلمهای ایرانی را دنبال میکردم. در میان فیلمسازان ایرانی بیشتر به آثار عباس کیارستمی و مجید مجیدی علاقهدارم. دانشجویان ایرانی زیادی در هند زندگی میکنند.
همیشه دوست داشتم که به ایران سفر کنم و برای دیدن ایران کنجکاو بودم.
چطور با عوامل فیلم «سلام بمبئی» آشنا شدید؟
دوست مشترکی بهنام علی ایرانی داشتیم که جواد نوروزبیگی را به من معرفی کرد؛ به این دلیل که همیشه دوست داشتم در فیلمی ایرانی بازی کنم و بهخاطر فیلمنامه خوب و گروه خوب تولید این همکاری شکل گرفت.
انگیزه و هدفتان از حضور در این فیلم چه بود؟
هر هنرمندی دوست دارد کار در عرصههای جدید را تجربه کند. من هم بهخاطر علاقهای که به سینمای ایران داشتم میخواستم یک پروژه بینالمللی را تجربه کنم. ضمن اینکه این اولین پروژه بینالمللی میان ایران و هند بود و مردم ایران نیز همیشه علاقه ویژهای به سینمای هند دارند.
آیا فیلمنامه در راستای مولفههای سینمای هند بود یا از نظرتان فرمت جدیدی داشت؟ و نیز گروه ایرانی چه تفاوتی با گروههای هندی فیلمهای قبلی شما داشت؟
تفاوت چندانی نداشتند. به این دلیل که همه چیز در حد استاندارد سینما بود و تفاوت چندانی نداشتند. فقط اینکه فیلمنامه این فیلم ساده بود اما فیلمنامههای هندی کمی پیچیده هستند و فراز و فرود بیشتری دارند. به این دلیل که مدیومها یکی است و تفاوت چندانی از لحاظ اجرایی وجود ندارد. فکر کنم بیشتر نگاه فیلمسازان در سینمای جهان با هم تفاوت دارد تا اینکه سینمای کشوری با سینمای کشور دیگری تفاوت داشته باشد. گروه پشت صحنه «سلام بمبئی» کاملا حرفهای و منظم بودند و همین باعث شد صمیمیت این همکاری به فیلم روی پرده هم منتقل شود. از طرف دیگر داستانی بود که بسیار ما به ازای بیرونی داشت. در هند چون دانشجوهای خارجی زیادی زندگی میکنند، همواره این شکل روابط شکل میگیرد و خیلی به واقعیت جامعه نزدیک است.
در سینمای هند فن بیان، زبان بدن و انرژی بیرونی، در خدمت مولفههای این سینما؛ یعنی رقص و آواز و صحنههای رمانتیک است. در «سلام بمبئی» بهخاطر حذف اینها، چه راهکاری برای ایفای خوب نقش داشتید؟
در فیلم کاملا مشخص است که از چه راهکارهایی استفاده کردهایم. کاملا حق با شماست و خیلی از المانها در این کار حذف شد اما شرایط را کاملا پذیرفتم و سعی کردم در نگاه و صدایم احساساتم را منتقل کنم. خطوط قرمز را کاملا پذیرفتم و سعی کردم از لحاظ تکنیکی بیشتر به نقش نزدیک شوم. تجربه چالش برانگیزی بود و همین انگیزهام را دو چندان میکرد.
با نحوه پایانگرفتن فیلم موافقید که پایانی تلخ همراه با تولد فرزند و مرگ خود کاراکتری بود که نقشش را بازی میکردید؟ بهنظرتان چه پایان دیگری را میشد پیشنهاد داد؟
در سینمای هند فیلمهایی با پایان تلخ را هم داریم. در «سلام بمبئی» فکر کردیم که این پایان بهتر است. ضمن اینکه با داستان هم کاملا متناسب است. با اینکه کریشما در پایان داستان میمیرد اما حضورش را کاملا حس میکنیم. خودم با بیماران سرطانی زیادی روبهرو بودم و وقتی کاراکتر در پایان داستان میمیرد واقعا قلب آدم به درد میآید.
شما چند سال بهعنوان مدل و مانکن فعالیت کردهاید. در مدلینگ به ظاهر اهمیت داده میشود برای تبلیغ کالا و میزان محبوبیت بازیگر و زیباییاش نقش مهمی دارد اما در بازیگری روح و روان بازیگر باید در خدمت نقشآفرینی، میزان درکش از زبان سینما و بازیگری برای انتقال حس و مفهوم باشد. چقدر به این تحلیلها و تفاوتها اعتقاد دارید؟
من بیشتر بازیگر هستم تا اینکه مدل باشم. هر بازیگری در یک مقطع حتما چنین پیشنهادهایی به او داده میشود بهخاطر مارکتینگ بازیگری کار را قبول میکند. ژستهای مورد نظر مدلینگ برای اینکه درست اجرا شود قطعا به ذهنیت قابلتوجهی نیاز دارد و بازیگری این امکان را به من داده که در فرمهای مختلف بتوان موثر ظاهر شوم ولی در کل یک مدل به معنای مرسومش نیستم و در مقطعی از کارم این کارنامه را قبول کردم.
در «سلام بمبئی» بداههپردازی هم کردهاید؟ آیا همه جزئیات از دل فیلمنامه استخراج شده است؟ برای ایفای نقش چه ایدههایی داشتید؟
بیشتر بر اساس نقشه راهی که در فیلمنامه تعیین شده بود عمل کردیم اما پیش میآمد که سر صحنه پیشنهاد بدهیم و خوشبختانه کارگردان آنقدر اهل تحلیل و پیشنهاد بود که با روی باز میپذیرفت و همین باعث شد هر بار با ایده سر صحنه حاضر شوم. مثلا صحنهای در فیلم وجود دارد که دستمال سفیدی را به هم هدیه میدهیم که یادگار مادر علی بوده. همانجا با محمدرضا گلزار این ایده به ذهنمان رسید و اجرا شد که خوشبختانه جزو محبوبترین صحنههای فیلم شده است. در کل با کارگردانهای اهل گفتوگو بهتر میتوان کار کرد و با اینکه قربان محمدپور خودش فیلمنامه را نوشته بود، ایدهها را به خوبی میپذیرفت و از نگاه خودش عبور میداد.
اگر کارگردانهای ایرانی باز هم به شما پیشنهاد کار دهند، همکاری میکنید؟ آیا از اکران فیلم در ایران راضی بودید؟
حتما همکاری میکنم به این دلیل که تجربه «سلام بمبئی» خیلی لذتبخش بود. محمدرضا گلزار به من گفته بود که با بازی در این فیلم مورد استقبال هشتاد میلیون ایرانی قرار خواهم گرفت. باور نمیکردم اما فکر کنم دقیقا همینطور هم شد. در اکرانهای مردمی، مردم با شور و شعف و صمیمیت خاصی با ما برخورد کردند و یکی از بهترین سفرهای زندگیام، سفر به ایران بوده است. فروش فیلم هم به نسبت سینمای ایران فروش خیلی خوبی بوده و امیدوارم بیشتر از این دیده شود.
محسن جعفریراد
- 14
- 5