سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۵:۱۰ - ۰۶ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۰۲۵۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

دیا میرزا؛ بازیگر هندی «سلام بمبئی»:

باور نمی‌کردم محبوب هشتاد میلیون ایرانی شوم!

تجربه جالبی بود، سه ساعت انتظار برای مصاحبه با دیا میرزا؛ بازیگر و مدل سی‌وچهارساله هندی، ۱۵ سال است که کارش را شروع کرده و تاکنون در حدود چهل فیلم بازی کرده و با بازیگران معتبر سینمای هند از جمله سلمان خان، آیشواریا رای، آمیتا باچان همبازی بوده و چندین جایزه معتبر هندی و جهانی را دریافت کرده است. پس از به نمایش در آمدن «سلام بمبئی» این بازیگر به ایران سفر کرد و اکران‌هایی از این فیلم را کنار مردم تجربه کرد.

 

او لابه‌لای برنامه‌های شلوغش در روز آخر اقامتش در ایران، برای این مصاحبه حاضر شد. جالب این بود که فردی بسیار ساده، فروتن و صمیمی بود و اصلا ادا و اطوار برخی از بازیگران ایرانی را نداشت! در ادامه روایت او را از حال و هوای فیلم می‌خوانید. با این توضیح؛ گفت‌وگوی با دیا میرزا –به‌‌دلیل کمبود وقت- کم‌تر از نیم‌ساعت صورت‌گرفته که در آن ناچار به کلیات –و نه جزئیات- پرداخته‌ایم تا شما به‌طور شماتیک با ذهنیت این بازیگر و حال و هوای فیلم آشنا شوید. او در ایران چند مصاحبه انجام داده است که به یکی دو سوال منجر شده و فکر می‌کنم گفت‌وگوی «صبا» با او -که به‌طور اختصاصی برای مخاطبان گرفته‌شده است- مفصل‌ترین مصاحبه دیا میرزا در ایران است.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,دیا میرزا

قبل از بازی در «سلام بمبئی» میزان آشنایی‌تان با سینمای ایران در چه حدی بود؟

همیشه فیلم‌های ایرانی را دنبال می‌کردم. در میان فیلمسازان ایرانی بیشتر به آثار عباس کیارستمی و مجید مجیدی علاقه‌دارم. دانشجویان ایرانی زیادی در هند زندگی می‌کنند.

 

همیشه دوست داشتم که به ایران سفر کنم و برای دیدن ایران کنجکاو بودم.

 

چطور با عوامل فیلم «سلام بمبئی» آشنا شدید؟

دوست مشترکی به‌نام علی ایرانی داشتیم که جواد نوروزبیگی را به من معرفی کرد؛ به این دلیل که همیشه دوست داشتم در فیلمی ایرانی بازی کنم و به‌خاطر فیلمنامه خوب و گروه خوب تولید این همکاری شکل گرفت.

 

انگیزه و هدفتان از حضور در این فیلم چه بود؟

هر هنرمندی دوست دارد کار در عرصه‌های جدید را تجربه کند. من هم به‌خاطر علاقه‌ای که به سینمای ایران داشتم می‌خواستم یک پروژه بین‌المللی را تجربه کنم. ضمن این‌که این اولین پروژه بین‌المللی میان ایران و هند بود و مردم ایران نیز همیشه علاقه ویژه‌ای به سینمای هند دارند.

 

آیا فیلمنامه در راستای مولفه‌های سینمای هند بود یا از نظرتان فرمت جدیدی داشت؟ و نیز گروه ایرانی چه تفاوتی با گروه‌های هندی فیلم‌های قبلی شما داشت؟

تفاوت چندانی نداشتند. به این دلیل که همه چیز در حد استاندارد سینما بود و تفاوت چندانی نداشتند. فقط این‌که فیلمنامه این فیلم ساده بود اما فیلمنامه‌های هندی کمی پیچیده هستند و فراز و فرود بیشتری دارند. به این دلیل که مدیوم‌ها یکی است و تفاوت چندانی از لحاظ اجرایی وجود ندارد. فکر کنم بیشتر نگاه فیلمسازان در سینمای جهان با هم تفاوت دارد تا این‌که سینمای کشوری با سینمای کشور دیگری تفاوت داشته باشد. گروه پشت صحنه «سلام بمبئی» کاملا حرفه‌ای و منظم بودند و همین باعث شد صمیمیت این همکاری به فیلم روی پرده هم منتقل شود. از طرف دیگر داستانی بود که بسیار ما به ازای بیرونی داشت. در هند چون دانشجوهای خارجی زیادی زندگی می‌کنند، همواره این شکل روابط شکل می‌گیرد و خیلی به واقعیت جامعه نزدیک است. 

 

در سینمای هند فن بیان، زبان بدن و انرژی بیرونی، در خدمت مولفه‌های این سینما؛ یعنی رقص و آواز و صحنه‌های رمانتیک است. در «سلام بمبئی» به‌خاطر حذف این‌ها، چه راهکاری برای ایفای خوب نقش داشتید؟

در فیلم کاملا مشخص است که از چه راهکارهایی استفاده کرده‌ایم. کاملا حق با شماست و خیلی از المان‌ها در این کار حذف شد اما شرایط را کاملا پذیرفتم و سعی کردم در نگاه و صدایم احساساتم را منتقل کنم. خطوط قرمز را کاملا پذیرفتم و سعی کردم از لحاظ تکنیکی بیشتر به نقش نزدیک شوم. تجربه چالش برانگیزی بود و همین انگیزه‌ام را دو چندان می‌کرد.

 

با نحوه پایان‌گرفتن فیلم موافقید که پایانی تلخ همراه با تولد فرزند و مرگ خود کاراکتری بود که نقشش را بازی می‌کردید؟ به‌نظرتان چه پایان دیگری را می‌شد پیشنهاد داد؟

در سینمای هند فیلم‌هایی با پایان تلخ را هم داریم. در «سلام بمبئی» فکر کردیم که این پایان بهتر است. ضمن این‌که با داستان هم کاملا متناسب است. با این‌که کریشما در پایان داستان می‌میرد اما حضورش را کاملا حس می‌کنیم. خودم با بیماران سرطانی زیادی رو‌به‌رو بودم و وقتی کاراکتر در پایان داستان می‌میرد واقعا قلب آدم به درد می‌آید.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,دیا میرزا

شما چند سال به‌عنوان مدل و مانکن فعالیت کرده‌اید. در مدلینگ به ظاهر اهمیت داده می‌شود برای تبلیغ کالا و میزان محبوبیت بازیگر و زیبایی‌اش نقش مهمی دارد اما در بازیگری روح و روان بازیگر باید در خدمت نقش‌آفرینی، میزان درکش از زبان سینما و بازیگری برای انتقال حس و مفهوم باشد. چقدر به این تحلیل‌ها و تفاوت‌ها اعتقاد دارید؟

من بیشتر بازیگر هستم تا این‌که مدل باشم. هر بازیگری در یک مقطع حتما چنین پیشنهادهایی به او داده می‌شود به‌خاطر مارکتینگ بازیگری کار را قبول می‌کند. ژست‌های مورد نظر مدلینگ برای این‌که درست اجرا شود قطعا به ذهنیت قابل‌توجهی نیاز دارد و بازیگری این امکان را به من داده که در فرم‌های مختلف بتوان موثر ظاهر شوم ولی در کل یک مدل به معنای مرسومش نیستم و در مقطعی از کارم این کارنامه‌ را قبول کردم.

 

در «سلام بمبئی» بداهه‌پردازی هم کرده‌اید؟ آیا همه جزئیات از دل فیلمنامه استخراج شده است؟ برای ایفای نقش چه ایده‌هایی داشتید؟

بیشتر بر اساس نقشه راهی که در فیلمنامه تعیین شده بود عمل کردیم اما پیش می‌آمد که سر صحنه پیشنهاد بدهیم و خوشبختانه کارگردان آن‌قدر اهل تحلیل و پیشنهاد بود که با روی باز می‌پذیرفت و همین باعث شد هر بار با ایده سر صحنه حاضر شوم. مثلا صحنه‌ای در فیلم وجود دارد که دستمال سفیدی را به هم هدیه می‌دهیم که یادگار مادر علی بوده. همان‌جا با محمدرضا گلزار این ایده به ذهنمان رسید و اجرا شد که خوشبختانه جزو محبوب‌ترین صحنه‌های فیلم شده است. در کل با کارگردان‌های اهل گفت‌وگو بهتر می‌توان کار کرد و با این‌که قربان محمدپور خودش فیلمنامه را نوشته بود، ایده‌ها را به خوبی می‌پذیرفت و از نگاه خودش عبور می‌داد.

 

اگر کارگردان‌های ایرانی باز هم به شما پیشنهاد کار دهند، همکاری می‌کنید؟ آیا از اکران فیلم در ایران راضی بودید؟

حتما همکاری می‌کنم به این دلیل که تجربه «سلام بمبئی» خیلی لذت‌بخش بود. محمدرضا گلزار به من گفته بود که با بازی در این فیلم مورد استقبال هشتاد میلیون ایرانی قرار خواهم گرفت. باور نمی‌کردم اما فکر کنم دقیقا همین‌طور هم شد. در اکران‌های مردمی، مردم با شور و شعف و صمیمیت خاصی با ما برخورد کردند و یکی از بهترین سفرهای زندگی‌ام، سفر به ایران بوده است. فروش فیلم هم به نسبت سینمای ایران فروش خیلی خوبی بوده و امیدوارم بیشتر از این دیده شود.

 

 

محسن جعفری‌راد

 

 

 

  • 14
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش