دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۹:۳۱ - ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۳۴۲۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با «گوهر خيرانديش»، بانوی هزار چهره سینمای ایران

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,گوهر خيرانديش
بیش از ۴۰سال است که پا به دنیای هنر هفتم گذاشته و با مرور کارنامه اش متوجه می شویم دیگر نقش و ژانری نمانده که او تجربه بازی در آن را نداشته باشد. از شمسی پلنگ «اشک ها و لبخندها» گرفته تا قدسی خانم «میوه ممنوعه» و حنانه «مختارنامه» و زعفرون باجی «ستایش» و … .

به گزارش بانی فیلم ،بیش از ۴۰سال است که پا به دنیای هنر هفتم گذاشته و با مرور کارنامه اش متوجه می شویم دیگر نقش و ژانری نمانده که او تجربه بازی در آن را نداشته باشد. از شمسی پلنگ «اشک ها و لبخندها» گرفته تا قدسی خانم «میوه ممنوعه» و حنانه «مختارنامه» و زعفرون باجی «ستایش» و … .

 

او با بیش از پنجاه و اندی سینمایی همچنان گوهر سینمای ایران است و با خیراندیشی که در ذات انتخاب هایش وجود دارد، تا کنون سیمرغ های زیادی را از آن خود کرده است.

 

گوهر خیراندیش فعالیت هنری اش را با گروه تئاتر شیراز از دبیرستان آغاز و بعد از قبولی در دانشگاه تهران در رشته کارگردانی و بازیگری راهی پایتخت شد و از همان سال ها، کم وبیش به نقش آفرینی هایش در تئاتر ادامه داد؛ تا اینکه پا در تلویزیون و سینما گذاشت.

 

 

خیراندیش بعد از یک وقفه چهارساله این شب ها با سریال «دیوار به دیوار» بازهم در جعبه جادو حاضر شده و علاوه بر این مجموعه، در بخش خنداننده برتر، خندوانه به عنوان داور شرکت دارد.

 

 

در گفت و گویی که به بهانه این حضور مجدد داشتیم، او از رنجشی گفت که زمانی به علت سخت گیری های عجیب و غریب در تلویزیون وجود داشت و باعث شد تا وی برای مدتی از این فضا فاصله بگیرد. همچنین بدعهدی ها در حوزه مالی را نیز، از دیگر عوامل این غیبت چندساله عنوان کرد.

 

بانو خیراندیش همچنین به بهانه انتخابات، درباره التهابی که این روز ها وجود دارد، با تأکید به حضور مردم، پای صندوق های رأی بیان کرد: «آنهایی که انتخابات را تحریم میکنند ؛ با این ادعا که بین بد و بدتر قرار گرفته اند ، با عدم حضورشان در حقیقت به بدتر رآى داده اند .» به همین جهت باید همه حواسمان را به این نکته جلب کنیم که اگر درانتخابات شرکت نکنیم ، فضا را براى افراطیون و آدم هاى نالایق فراهم کرده ایم .

 

طرح ها و سناریوهایی که بدون نام او، به دست تلویزیون و یا سینمایی ها می رسد نیز از دیگر صحبت هایی بودندکه گوهر خیراندیش از آن ها گفت.

 

 بخش اول این گفت و گو را می خوانید:

 

 اگر موافق باشید با سریال «دیوار به دیوار» شروع کنیم. شما تقریباً از سه سال پیش و بعد از مجموعه «ما فرشته نیستیم»، دیگر تا امروز در تلویزیون حاضر نشده اید، با توجه به این گزیده کاری که در پرونده انتخاب های شما دیده می شود، چه شد که بعد از این مدت جلو دوربین سامان مقدم رفتید؟

 

– زمانی که پیشنهاد اولیه مجموعه «دیوار به دیوار» مطرح شد، من آمریکا بودم و دستیار آقای مقدم با من تماس گرفتند و گفتند که آقای مقدم قرار است یک کار ۶۰ قسمتی را با حضور بازیگران سینما و تئاتر شروع کنند. از آنجایی که من تجربه خوبی با سامان مقدم در فیلم «مکس» داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم و به گروه حاضر در «دیوار به دیوار» پیوستم، چون کار با ایشان همیشه برایم لذتبخش بوده و گروه را نیز دوست داشتم. از سوی دیگر من طی چندین فیلم که با علیرضا شمس، دستیار وی کار کرده بودیم بسیار از ایشان راضی بودم و تجربه های خوبی را در کنار وی داشتم، به همین دلیل از همکاری مجدد با این گروه استقبال کردم.

 

 از نقش «مهری» بگویید. اینکه چه جذابیت هایی داشت که آن را پذیرفتید؟

 

– واقعیت این است که ابتدا نقش پوران که خانم تیموریان آن را بازی می کنند، پیشنهاد شد و حتی لباس هایی را متناسب با آن کاراکتر تهیه کردم، اما زمانی که داشتم به ایران بر می گشتم، متوجه شدم قرارداد این نقش را با خانم تیموریان بسته اند. بعد از آن صحبت شد که کاراکتر مهری بیشتر به من می آید. ابتدا این دغدغه را داشتم که بچه هایی که نقش فرزندان من را بازی می کنند، تجربه زیادی ندارند و من هم با آنها کار نکرده بودم، از سوی دیگر آقای زارعی هم سالها از کار دور بوده اند، ولی ایشان در پایان نامه دوران دانشجویی من بازی کرده بود و من نقش هایی را نیز از او در سریال ها و فیلمهای گوناگونی دیده بودم و در توانمندیشان شک نداشتم، اما چون مدتی از این کار دور بودند، صادقانه می گویم که این دلهره را داشتم که در نهایت چه بر سر این خانواده می آید.

 

با همه اینها ما، در خانواده خلیل زاده از همان قسمت های اول خیلی زود خودمان را پیدا کردیم و من هم با طراحی روی نقش خودم، به عنوان یک زن ساده، خانه دار که با فعالیت در کیترینگی که راه انداخته، به خرج خانه کمک می کرد، توانستم با این خانواده ارتباط برقرار کنم. ما با هم واقعاً گروه کوچک و باورپذیری را به عنوان یک خانواده به تصویر کشیده ایم.

 

 

ما حتی پیش از آغاز ضبط با یکدیگر تمرین می کردیم تا این گروه به خوبی شکل بگیرد و پسر و دختر من به همراه آقای زارعی در این کار نشان دادند که دلهره من واقعاً بیجا بوده و من باید بیشتر از اینها به حرف های سامان مقدم اعتماد می کردم، اما چون همواره دارای وسواس در نقشهایم هستم، ترسم از این بود که در این گروه بار کار روی دوش من باشد، اما بعد متوجه شدم که چقدر خانواده و بچه های من علاوه بر گروه کوچکمان، در دل کار و بقیه گروه نیز جا افتاده اند.

 

 

 شما سالهاست که در فیلم ها و مجموعه های گوناگونی حضور داشته اید و علاوه بر اینها در فیلمنامه نویسی هم دستی بر آتش دارید. کمی از بداهه گویی ها و بده و بستان هایی بگویید که در حین این کار با دیگر اعضای گروه داشتید.

 

– از آنجایی که علاوه بر سامان مقدم، آقای الوند نیز با سبک کاری من آشنا هستند، در زمان تمرین و بازی در کنار آقای خلیل زاده، آرمان و آتوسا هر گاه پیشنهاد در مورد متن می دادم، خوشبختانه آنها می پذیرفتند، مال خود می کردند و با هم تمرین مان را به آقای مقدم نشان می دادیم، ایشان بعضی مواردی که دوست نداشتند حذف و از بعضی دیگر استفاده می کردند.

 

 

تقریباً در تمام قسمتها این اتفاق می افتاد. یکی دیگر از این موارد به غیر از خانواده خلیل زاده، در گفت و گوهای دو نفره بین من و پوران رقم می خورد، در این بخش خیلی از پاسکاری ها را که به جذابیت متن اضافه می کردند خودمان در دل کار گنجاندیم. مثل وقتی که من برای خواستگاری آتوسا به پوران گفتم که دوست دارم شما به عنوان بزرگتر ما آنجا باشید و پوران پاسخ می دهد مگر من چند سالم است؟! این اتفاق خیلی جاها رخ داد و با پیشنهاداتی که ارائه می شد و اعتماد موجود، نتیجه آن خوب از آب در می آمد.

 

 

 به طور کلی در لوکیشن های محدود به یک فیلمنامه قوی نیاز دارند، در مورد «دیوار به دیوار» هم این موضوع صدق می کند. شما فکر می کنید با وجود این فضای محدود، علاوه بر فیلمنامه، پتانسیل بازیگران حاضر در مجموعه، چقدر به جذابیت کار کمک کرد و تا چه اندازه امکان بهره مندی از این پتانسیل فراهم بود؟

 

– طبق بازخوردهایی که چه در فضای مجازی و چه حضوری تا امروز دریافت کرده ام، نظرات مثبت فراوانی در مورد کار و فضای آن وجود داشته. حتی در مقطعی که من بین کار به آمریکا رفتم و برگشتم، در سایت ها و فضاهای گوناگون مجازی نوشته بودند که سریال بی اندازه پرمخاطب است. یعنی مشخص می شود که «دیوار به دیوار» به اندازه لازم مخاطبانش را جذب کرده.

 

حال اگر نویسندگان کار، می توانستند متن را بجای قسمت به قسمت و روزانه قبلاً بنویسند و به ما برسانند؛ شاید آنچه که شما گفتید بهتر میسر می شد و خودمان هم آن را بیشتر دوست می داشتیم. با همه اینها و با توجه به اینکه متن ها روز به روز به دست ما می رسد و دست کم برای تحلیل، تمرین و تغییر زمان کمی داریم اما واقعاً می توانم بگویم که با توانمندی همه دوستان در اجرای بازی هایشان و فضایی که آقای سامان مقدم، به همراه دوستان و همکارانشان در کلیت کار ایجاد کرده اند، مجموعه توانسته جذاب درآید.

 

به طور کلی اگر متن ها را از قبل داشتیم بهتر بود برای اینکه درباره آنها با نویسندگان صحبت می کردیم و بعد از جمع بندی نهایی وارد مرحله اجرا می شدیم، من با این کار بیشتر موافق بودم، الان هم سعی کردیم که در این زمان کوتاه به عقیده مشترکی با گروه برسیم و به همین جهت نتایج خوبی بدست آمده است. این اتفاق تنها بواسطه همکاری با یک گروه همدل رخ می داد، ما در «دیوار به دیوار» گروهی داشتیم که دیگر شاید تکرار نشود. در زمانی که پای من شکسته بود و قرار بود تا به سفر بروم، همه از صبح جمع شدند و تلاش کردند که صحنه ها گرفته شود.

 

در طول حدود ۵ ماه کاری که تا الان داشتیم یک نفر نیست که در این گروه احساس خستگی و دلزدگی کند و مثلاً بگوید من امروز آمادگی کار ندارم، در واقع می خواهم بگویم که این مجموعه از یک گروه شریف، صبور، دوست داشتنی، کاربلد و یکدست برخوردار است. من این گروه را بی اندازه دوست دارم، از بچه هایی که به دست ما چای می دهند تا بچه های صحنه، لباس، کارگردانی، فیلمبرداری و… . آنها حتی زمانی که برخی از ما بیکار بودیم، بی وقفه کار می کردند و کمتر پیش می آمد که آف داشته باشند.

 

کمتر گروهی پیدا می شود که همه اعضای آن اینگونه دوستانه و با علاقه سرکار بیایند، این اتفاق واقعاً نادر است. من قدر این گروه را می دانم، به همگی احترام می گذارم، به تک تک اعضا خسته نباشید می گویم و امیدوارم در همه کارهایی که اینگونه وقت کمی دارند، چنین فضایی ایجاد شود.

  

– بله، دقیقاً، همدلی موجود باعث دوست داشتنی شدن کار می شود. زمانی که در جامعه ما مصائب و مشکلات گوناگونی چون سیل، آتش سوزی پلاسکو و… که در مقاطع گوناگونی اتفاق افتاده، در کنار دشواری هایی که در زندگی مردم وجود دارد و مرگ و میرهایی که در بخش هنر اتفاق افتاد، لازم است چنین تولیداتی ساخته شوند، تا در این شرایط به مردم روحیه بدهند. شما هم می دانید که چقدر دردناک است که هر روز از خواب بیدار شوید و ببینید که یک بازیگر، خواننده، منتقد و یا یکی از اهالی هنر درگذشته است. همه این غم و اندوه ها که وجود انسان را ناراحت می کند و واقعاً لازم است تا به هر نحوی از این التهاب کاسته شود. از سوی دیگر برای آشتی مردم با این رسانه، باید اقداماتی از این دست صورت بگیرد.

 

مدیران هم در این اوضاع، احوال هوشمندی به خرج داده اند تا با تولیدات مطلوب این آشتی را برقرار کنند و در این مسیر از حضور کارگردانان کاربلدی چون آقای مقدم، فتحی، عیاری، الوند و… بهره مند شده اند. در این شرایط من که رنجیده بودم و قصد داشتم دیگر به خاطر خط قرمزها و بدهی ها در تلویزیون کار نکنم، به جهت تصمیم گیری های اخیری که رخ داده، ترغیب شدم تا در این کار حاضر شوم. چرا که وقتی برنامه هایی چون «خندوانه»، «دورهمی»، «پایتخت»ها و… روی آنتن می روند، علاوه بر جذب مردم، مسوولیت در برابر مردم بیشتر و کار ما نیز سخت تر می شود. زیرا ما وظیفه داریم که به دلیل هجوم شبکه های خارجی و شرایط تلخی که وجود دارد لبخند روی لبان مردم بیاوریم و فضایی را فراهم کنیم تا لااقل وقتی فردی خسته از رخدادهای روزمره به خانه می رسد، باز هم با ناله روبرو نشود و مقداری آسوده باشد.

 

 

بیکاری، گرانی، ناامیدی جوانها به آینده نامشخص که معلوم نیست چه می شود و موارد دیگری که وجود دارد، باعث حاکم شدن شرایط سخت و بحرانی بر جامعه شده. هنرمندان ما در این اوضاع باید مسوولانه عمل کنند، به شعور مردم احترام بگذارند و همه سعی کنیم برای این مردم عزیز و صبور جدا از دغدغه ای که دارند، امید را ایجاد کنیم. قرار نیست ما هملت بسازیم و یا رومئو و ژولیت شکسپیر را اجرا کنیم، بلکه می خواهیم همین عشق های امروزی و حرف های اقشار مختلف که در جامعه هستند را بیان کنیم، تا کمی آرامش در دلشان و لبخند بر لب هایشان ایجاد شود.

 

 در مجموعه «دیوار به دیوار» یک فضای طنز در کنار جدیتی که وجود دارد، دیده می شود، یعنی گاهی داستان جدی است اما موقعیت های طنز در آن دیده می شود، شما فکر می کنید، شیوه بازی افراد حاضر در گروه چقدر به خلق این موقعیت ها کمک کرده است؟

 

– فکر می کنم تک تک بازیگرانی که در این کار هستند، همه با عقبه هایی که در کارنامه کاریشان دارند، می دانند چطور این موقعیت ها را ایجاد کنند و چه کاری را ارائه دهند. بیشتر ما سعی می کنیم در لحظات زندگی عادی که شما می بینید در خانه مادر حرکتی انجام می دهد و بقیه اعضا نیز مشغول کار دیگری هستند، در این بین گاهی لحظات کمدی می شود ایجاد می شود، ما هم در حین کار بخودی خود همانند زندگی عادی، هم لحظه های کمدی داریم و هم جدی، البته بیشتر اوقات به انتخاب خود ما بر می گردد.

 

گاهی اگر حس کنیم که فلان مقطع می تواند کمیک باشد، مثل زمانی که قرار بود خلیل زاده به من بگوید که قرار است برای آتوسا خواستگار بیاید و آن موقع آقای مقدم به او گفت حتی اگر گریه ات گرفت هم ایرادی ندارد، این شرایط می تواند موقعیت طنز ایجاد کند، در بقیه موارد هم اینگونه بود و موقعیت ها و حالات با هم طنز را می ساختند.

 

 در این گروه بازیگران جوانی مثل فرزندان خود شما (علی شادمان و یاسمینا باهر) حضور دارند، کمی از این جوانترها و همکاری با آنها بگویید.

 – قبل از هر چیزی بگویم که نقش دخترم، آتوسا همیشه من را شگفت زده می کند. او گاهی پیشنهاداتی می دهد که بسیار جذاب و دوست داشتنی است و واقعاً آدم خوشحال می شود که می بیند این بچه ها با پیشنهاد سرکار می آیند. از سوی دیگر علی شادمان هم ویژگی های خاص خودش را دارد.

 

 کار با بقیه گروه و یا بهتر است بگویم بازیگران باسابقه ای چون رویا تیموریان، چطور بود؟

 – من و خانم تیموریان که سالها قبل با یکدیگر کار کرده بودیم، زمانی که پیشنهاداتمان را مطرح می کنیم و آنها را با یکدیگر یکی می کنیم، فکر می کنم که همدلی و یکدستی بین ما شانس بزرگی است که در این کار بیشتر با خانم تیموریان و آقای زارعی به چشم می خورد، چون من بیشتر با این دو در کار همبازی هستم و در دیالوگ هایی که داشتیم، با یکدیگر به یک نظر واحد می رسیدیم. در کل شکرخدا کل گروه همدلی لازم را داشتند و پیشنهادات ارائه شده از سوی هر کدام از دوستان، بعد از تایید نهایی اجرا می شد و برخی از آنها هم طبق صلاحدید، کنار گذاشته می شدند.

 

 

 

 

  • 14
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش