پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۱۶ - ۱۹ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۴۷۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

۶۴ سالگی متفاوت رضا فیاضی؛

از بازیگری در تهران تا فروشندگی در کیش / مهاجرت سنگین و تلخ است

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا فیاضی
رضا فیاضی ۶۴ سال پیش و در چنین روزهایی در اهواز متولد شد، او این روزها از آلودگی و شرایط سخت زندگی در پایتخت به کیش مهاجرت کرده ولی دلش همچنان در زادگاه و با همشهری هایش هست که گرما و ریزگرد امان شان را بریده است.

به گزارش جام جم آنلاین، چند روز پیش و در اصفهان جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان برپا شد و یکی از مهمانان ویژه اختتامیه این رویداد رضا فیاضی بود، آن هم درست در روز تولدش و همین بهانه ای شد تا خبرنگار ما گپ و گفتی با او داشته باشد.

 

آقای فیاضی ۶۴ سالگی تان مبارک...

 

خوب است که باز شما یادتان بود، اینجا که متاسفانه کسی یادش نبود، خیلی بد است که روز تولد آدم در حالی که در جمع سینمایی ها هستی، صنف لباس فروش ها، بانک ها، همراه اول، گالری اتومبیل فلان و بهمان و ... تماس بگیرند و تولدت را تبریک بگویند و هدیه بفرستند اما در جایی که همکارانت هستند فراموش شوی، من از «هادی و هدی» بگیریم تا «دنیای شیرین» و «قصه های تا به تا و زی زی گوگو» و ... برای کودکان کار کرده ام و هنوز هم عاشق بچه ها هستم و تا آخرین لحظه هم برنامه سازی و کار برای کودکان را رها نکرده و نمی کنم.

 

شما خودتان نوه دارید؟

 

بله دو تا نوه دارم و یکی هم در راه است.

 

این که می گویند نوه شیرین تر از بچه است، حرف درستی است؟

 

نوه واقعا شیرینی خاص خودش را دارد و من با نوه هایم هنوز هم همان حس خوب و صادقانه و بی آلایش دنیای کودکی را تجربه می کنم.

 

چند وقت است که در تهران و به طور کلی فضای هنری کمتر حضور دارید، دلیل خاصی دارد؟

 

من چند وقتی است که دیگر تهران زندگی نمی کنم و آمده ام جزیره کیش و به دور از آلودگی ها و ترافیک و ... روز و شب را می گذرانم و با وجود برخی مسائل و مشکلات و تنگناها ولی در مجموع راضی هستم.

 

از زندگی بدون آلودگی و ترافیک راضی هستید یا این که از فضای هنری دور شده اید؟

 

اتفاقا اصلا دور نشده ام، همین جا کلاس های هنری و کارگاه های مختلف دارم و حدود ۸۰ هنرجو هم در این فضا حضور دارند و تئاتر کودک و نوجوان کار می کنیم، از طرفی یک حرفه تازه را هم به زودی تجربه می کنم.

 

چه حرفه ای؟

 

در جزیره یک کتابفروشی راه انداخته ام

 

خودتان؟

 

بله البته هنوز افتتاح نشده است، کتاب ها را سفارش داده ام و آماده است ولی کارهای دکور مغازه نهایی نشده و فکر می کنم نهایت تا یک ماه دیگر گشایش یابد.

 

به خاطر دارم این اواخر در حوزه نویسندگی و داستان نویسی هم خیلی جدی فعالیت کردید؛ البته شما از دیرباز به عنوان نویسنده مجموعه تلویزیونی مطرح بودید ولی داستان نویس و شاعر خیر.

 

خب این تغییر فضا گاهی لازم است، من چند وقت پیش یک رمان بزرگسال با انتشارات مروارید داشتم به نام «مردی با لاک قرمز» و پس از آن هم دو کتاب دیگر به نام های «قصه‌های ملی» و رمان «پرسه در پاریس» را نوشتم و الان هم یک کتاب دیگر در دست دارم.

 

کلا کار تصویر را کنار گذاشتید؟

 

کلا که نه، یک فیلم به نام «کار کثیف» با آقای خسرو معصومی کار کردم که الان در حال تدوین است و بخشی از آن هم در ترکیه فیلمبرداری می شود و یک فیلم خیلی دوست داشتنی داشتم به نام «نرگس مست» که در جشنواره فیلم فجر هم به آن بی مهری شد.

 

در تلویزیون هم بعد از «معمای شاه» پیشنهادهایی بود اما خیلی چنگی به دل نزد، مشکلات بودجه هم که همه جا هست در همین جزیره کیش و صدا و سیمای اینجا هم بحث شد ولی خب وقتی تهران پول نیست اینجا هم نیست.

 

برگردیم به تولد و زادگاه تان، آخرین بار کی اهواز رفتید؟

 

من معمولا اهواز زیاد می روم، عیدها که همیشه خوزستانم و از نظر کار و فعالیت هنری هم هر وقت هر گروه و انجمن و نهادی چه دولتی چه دانشجویی چه صدا و سیما و ... از اهواز من را دعوت کرده اند ، نه نگفتم، مگر آدم می تواند به همشهریانش بگوید نه!

 

خود شما از آلودگی و همهمه تهران به جزیره کیش رفته اید، همشهریان تان هم در خوزستان از نظر شرایط آب و هوایی وضعیت مناسبی ندارند.

 

اول این را بگویم همین کیش هم الان تشریف بیاورید از نظر گرما و شرجی بالای آن برای خودش جهنمی است اما این را بگویم که کلا مهاجرت خیلی تلخ است، خیلی سنگین و دشوار است، آرزو می کنم هیچ کس مجبور نشود از محل زندگی اش مهاجرت کند، الان متاسفانه بسیاری از اقوام و آشنایان و همشهریان من مجبور به ترک شهرشان شده اند و مهاجرت می کنند به دلیل وضعیت دشوار زندگی در خوزستان و این تاسف زمانی دوچندان می شود که بدانیم همین مردم یک بار در دهه شصت شرایط دشوار جنگ و جنگ‌زدگی و مهاجرت را تجربه کرده اند و حالا دوباره مجبورند به دلایلی که ریشه در ضعف مدیریت عمرانی و اجتماعی و شهری دارد خانه و کاشانه شان را رها کنند و یا در یک شرایط سخت همچنان زندگی کنند. امیدوارم واقعا این شرایط با تدبیر حل شود و زندگی مردم خوزستان در این شرایط سخت تغییر کند.

 

 

  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش