دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۰۹:۲۶ - ۰۷ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۱۴۸۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفتگو با بازیگر نقش مختار در مختارنامه

فریبرز عرب نیا: برنامه ای برای سینمای مستقل نداریم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,فریبرز عرب نیا

مدت‌ها بود خبري از «فريبرز عرب‌نيا»، بازيگر نقش مختار در سريال «مختارنامه»، نبود. تا اينكه چندي پيش باخبر شدم که عرب‌نيا به دليل تعطيلات تابستاني به ايران برگشته. همين فرصت مناسبي شد که به سراغش بروم و نحوه فعاليت‌هاي هنري‌اش را جويا شوم.

 

او در اين گفت‌وگو به برخي از رفتارهاي غيرحرفه‌اي که در سينماي ايران رايج شده اعتراض داشت؛ مثل آوردن اسپانسر ازسوي بازيگران در فيلم‌هاي سينمايي! يا اينکه چرا فيلم‌سازان بزرگ سينماي ايران همچنان بايد براي ساخت فيلمشان اجازه بگيرند.

 

همين‌طور تأکيد کرد که افتخارات سينماي ايران نتيجه فعاليت‌هاي ارزشمند فيلم‌سازان «سينماي مستقل» است و اينکه هيچ‌وقت در تاريخ هنر، سينماي دولتي موفق نبوده و نيست. مشروح گفت‌وگوي «شرق» با فريبرز عرب‌نيا را بخوانيد.

 

بعد از بازي در سريال «مختارنامه» و کارگرداني ميني‌سريال «رنگ شب» كه در شبکه‌هاي مختلف تلويزيون پخش شد، ديگر شاهد حضور شما در تلويزيون و سينما نبوديم. علت اين غيبت چيست؟

دليل دوري من از عرصه هنر اين است كه فعلا ساكن ايران نيستم و تمام‌وقت در خدمت كارهاي پسرم هستم. به همين دليل طبق قراري كه با خودم گذاشته‌ام، احتمالا تا يكي، دو سال آينده هم خبري از من نخواهيد شنيد.

 

در ايران بازار كار هنري سازوكار چندان منطقي‌اي ندارد. آيا با اين غيبت از فضاي سينما و تلويزيون ايران،‌ به كارتان لطمه‌اي وارد نمي‌شود؟

براي بازيگران به طور خاص اين‌گونه نيست! بازيگر وقتي مداوم ازسوي تماشاگران ديده شود، در ذهن مي‌ماند. از قديم مي‌گويند سينما به‌شدت بي‌رحم و فراموش‌كار است. از اين نظر گفته شما كاملا درست است. دوري‌ام مي‌تواند باعث ايجاد فاصله‌اي جدي ميان من و تماشاگران شود، اما حقيقت اين است كه خوشبختانه از سال‌ها قبل برنامه‌ريزي زندگي‌ام اين‌گونه بوده که اولويت‌هايم معناي «روي بورس‌بودن» ندهد.

 

در شرايط فعلي اولويت براي من زندگي پسرم است که امکان دارد هزينه‌اش فراموش‌شدن من باشد. هرچند از معجزات روزگار اين بود كه در پنج، شش‌سالي كه به‌واسطه بازي در «مختارنامه» از سينما دور افتاده بودم،‌ سينما در دوره فترت طولاني به‌سر مي‌برد.

 

سالن‌هاي سينما در سيطره فيلم‌هاي سطحي بودند و بسياري از طرفداران جدي سينما از من تشکر مي‌کردند كه به اين بازار ابتذال آغشته نشدم. وقتي به سينما برگشتم، به نظرم رسيد غيبتم خيلي ضربه‌زننده نشده. نكته ديگر در مورد بازيگر به شكل كلي اين است كه بازيگران از جايي به‌بعد در خاطره جمعي مردم حك مي‌شوند و خطر فراموشي تهديدشان نمي‌كند؛ به‌عنوان‌مثال اگر جاي مرحوم شكيبايي خالي است، هيچ‌وقت ارج و قربشان كم نشده است.

 

به دليل فوت ايشان، هيچ فيلم تازه‌اي از ايشان ديده نمي‌شود، اما از معجزات سينما اين است كه نسل فعلي كارهاي ايشان را بيشتر از بازيگران فعال و روي بورس كنوني قبول دارند.

 

مثل اتفاقي که براي بازيگر بزرگ سينما؛ يعني دانيل دي لوئيس، اين روزها رقم خورده. او با وجود گزيده‌کاري‌اش، ‌از دنياي بازيگري سينما خداحافظي کرد، اما هيچ‌وقت تأثيرات غيرقابل‌انکار او در تاريخ سينما فراموش نمي‌شود؟

 

کاملا مثال بجايي مطرح کرديد. دانيل دي لوئيس كه از بازيگران موردعلاقه من است، از دنياي بازيگري خداحافظي كرد، اما فيلم‌هايش چندباره ديده خواهد شد و به بزرگي و ارزش كارش بيشتر پي خواهند برد. مثال ديگر، باب ديلن، ‌ترانه‌سرا و آهنگ‌ساز بزرگ آمريكايي كه سال گذشته جايزه نوبل ادبيات را دريافت کرد.

 

از سال‌ها قبل كه او به‌عنوان نابغه موسيقي شناخته مي‌شد و هنوز هم مي‌شود، از برگزاري تور و كنسرت كناره‌گيري كرد، درحالي‌که در جهان غرب چنين رفتاري يعني ازدست‌رفتن مقدار بسيار هنگفتي دلار كه قطعا خوشايند تهيه‌کنندگان و دلال‌هاي هنري نبوده و نيست.

 

به همين دليل بعد از چندوقت دلال‌ها سراغ مدير هميشگي برنامه‌هاي او مي‌روند كه خيلي به ديلن نزديك بوده و از او درخواست مي‌كنند كه ديلن را دوباره به دنياي هنر برگرداند. چون مردم هنوز شيفته‌اش هستند و كنسرت‌هايش كاملا پيش‌فروش مي‌شده است.

 

بعد از صحبتي چنددقيقه‌‌اي بين مدير برنامه و ديلن، مدير برنامه نزد دلال‌ها بازمي‌گردد و با خنده مي‌گويد، يك جمله گفت كه بهتر است همه‌مان پيگيري اين موضوع را فراموش كنيم. او گفت: «من تا كي بايد شاهكار خلق كنم؟ خودم ديگر خسته شده‌ام». به نظرم اينها مطالبي است که مي‌توان از تاريخ هنر درس گرفت.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,فریبرز عرب نیا

 

به نظر شما چرا دانیل دی لوئیس در دهه ٥٠ زندگی‌اش و در اوج موفقیت صحنه را ترک می‌کند؟

 

مهم‌تر از این سؤال که چرا خداحافظی کرد، این است که چگونه خداحافظی کرد! حدس من این است که آخرین بازی او در سینما (که هنوز اکران نشده) بزرگ‌ترین و بی‌نقص‌ترین بازی‌اش در کارنامه هنری اوست.

 

کارگردان این فیلم هنوز دیده‌نشده، پل تامس اندرسن است که خود همچون دی لوئیس یک اعجوبه تمام‌عیار است که فیلم‌هایش یکی از دیگری دیدنی‌تر و به‌یادماندنی‌تر هستند.

 

قبل از این هم فیلم بسیار خوب و بزرگ (there will be blood) با ترجمه خوب «خون به‌پا خواهد شد»، محصول همکاری عالی و بی‌نقص این دو هنرمند بزرگ عرصه سینما بوده است که برای هردو نیز اسکار به بار آورد.

 

پس حدس من این است که گویی با فیلمی از دنیای سینما خداحافظی کرده که احتمالا تا سال‌ها، بلکه دهه‌ها همانندش ساخته نخواهد شد. من که شخصا بی‌صبرانه منتظر دیدن بازی آخر او در این فیلم وسوسه‌کننده هستم.

 

مثال دیگر آخرین بازی یک بازیگر بسیار خوب دیگر است به نام «فیلیپ سایمور هافمن» که بازی‌هایش را بسیار دوست دارم. البته او خداحافظی نکرد، بلکه از این دنیا رفت. او نیز آخرین بازی‌اش در فیلمِ یک کارگردان استاد فن بود با نام «آنتوان کور بژن»؛ یک بازی یکدست و بی‌نقص با فینالی حیرت‌انگیز و بسیار کنترل‌شده که هیچ‌گاه تأثیرش از یاد تماشاچی نخواهد رفت.

 

درست است که هر کدام از اين هنرمندان حروفي به الفباي تاريخ هنر افزوده‌اند و قابل حذف هم نيستند. اما آيا فکر نمي‌کنيد اوضاع در ايران کمي فرق مي‌کند؟

شايد! اما در کل مسئله همان است و مي‌شود نتيجه گرفت که هنرمندان حقيقي بخشي از خاطره ماندگار جمعي مي‌شوند. نكته دوم اينكه از جايي به بعد تكرار مكررات براي هنرمند به‌مثابه سم کشنده‌اي است. او هم احتياج به هواي تازه دارد. بنابراين من هم سعي مي‌کنم با الگوبرداري از هنرمندان حقيقي براي بازسازي خودم از اين خلأ اجباري استفاده بهينه كنم.

 

مي‌توان گفت در جست‌وجوي هواي تازه هستيد؟

 

به معنايي يك‌جور خانه‌تكاني روحي است يا بازپروري ساختار رواني و رابطه خودم با بيرون از خودم كه بخشي از آن مخاطبان هستند و بخشي دشمنان! ديدن رفتارهاي آنها در اين ماجراها درس‌هاي بزرگي به من مي‌دهد.

 

چطور؟

به طور مثال سال گذشته به سبب رفتار نادرست وزارت ارشاد و مديرانش در آن مقطع که موجب ازدست‌رفتن حقوق من در فيلم «گاهي» شد، اعلام کردم با اين مديران و آن شيوه و روال ديگر کار نخواهم کرد. اما گروهي در مطبوعات و شبکه‌هاي اجتماعي و مجازي با تيتر غلط نوشتند که «عرب‌نيا از دنياي بازيگري خداحافظي كرد»!

 

کدام نشريه رسمي يا معتبري چنين تيتري زد؟

اطلاع ندارم کدام‌يک ابتدا اين خبر نادرست را منتشر کرد. اما در مطبوعات و فضاي مجازي چندين‌بار منتشر شد و كم‌كم گسترش پيدا كرد كه حتي طرفداران من با نگراني و رنجش از من مي‌پرسيدند يا مي‌گفتند آيا از ايران رفته‌ايد كه ديگر نياييد؟!

 

در صورتي كه هيچ‌كدام از اينها صحت نداشتند و قرار نبوده و نيست که براي هميشه از ايران بروم و بازيگري را كنار بگذارم. يا خبرنگار محترمي كه از معدود كساني است كه به سلامت حرفه‌اي ايشان ايمان دارم، از من پرسيد «واقعا حتي اگر پيشنهادهاي وسوسه‌انگيز به شما شود، مثلا اگر آقاي فرهادي هم به شما پيشنهاد كند، كار نخواهيد كرد؟» که پاسخ دادم: «حتي اگر ايشان به من پيشنهاد بازي بدهند و قرار باشد فيلم در ايران براساس سياست‌هاي چرخه اكران به نمايش عمومي در آيد، بله كار نخواهم كرد. اما اگر خارج از ايران باشد، كار خواهم كرد».

 

بعد، بعضي‌ها در فضاي مجازي و مطبوعات حرف‌هايم را به دروغ به اين شكل منتشر کردند كه من در اين ارشاد كار نخواهم كرد مگر با آقاي فرهادي در خارج از كشور! اگر قرار بود عرب‌نيا از فرهادي يا هركس ديگر درخواست حضور در فيلمش را داشته باشد، خب به خودش مي‌گفت.

 

تعارف هم كه نداريم. من در حدود ٣٠سالي كه فعاليت داشته‌ام حتي يك بار نشده از كارگرداني درخواست كنم که در فيلمش حضور داشته باشم. چون اصلا نگاه من به اين حيطه اين‌گونه نيست. به نظرم نقش براي يك نفر مقدر مي‌شود. كمااينكه خيلي از نقش‌ها را رد كرده‌ام و كساني ديگر آن نقش‌ها را بازي كردند كه سهمشان بود.

 

اما اين دشمني‌ها متأسفانه عمر و انرژي يك هنرمند را تلف مي‌کند. درحالي‌که در ايران فيلم‌سازان خوب براي اينكه هنرشان را به اثبات برسانند خيلي كارها انجام مي‌دهند كه جزء وظيفه‌شان نيست. مثل اينکه مجبورند هم کارگرداني كرده و هم خودشان سرمايه‌گذاري کنند! حتي جاي طراح صحنه لباس و تدوينگران و... هم فکر مي‌کنند.

 

در صورتي كه در سينماي حرفه‌اي دنيا مثلا طراحان صحنه و فيلم‌برداران آپشن‌هاي ديگري را غير از آنچه از‌ آنها خواسته‌‌اند در نظر مي‌گيرند كه كارگردان سر صحنه دغدغه‌اي خارج از وظيفه‌اش نداشته باشد. به همين دليل مثلا كلينت ايستوود در اين سن‌وسال با ايده‌هاي خلاقانه همچنان فيلم‌هاي خوبي مي‌سازد. چون بي‌خودي انرژي‌اش را هدر نمي‌دهد.

 

همين‌طور است. چون همه چيز حرفه‌اي و تخصصي است و حيطه وظايف مشخص است و تعريف شده‌اند.به همين دليل شکوفايي فيلم‌سازان در سينماي ما با همه توانايي‌هايي که وجود دارد بيشتر شبيه رويش تک‌درخت‌هاست تا اينکه نظام‌مند باشد. به طور کلي فکر مي‌کنيد کدام‌يک از مديريت‌هاي سينمايي در اين سال‌ها موفق‌تر عمل کرده‌اند؟

معتقدم شادروان سيف‌‌الله داد در دوراني که در معاونت سينمايي حضور داشتند، موفق عمل کردند. هرچند همان زمان هم دشمن‌ها با او خصومت جدي داشتند. اما همه چيز قانونمندتر شده بود.

چون او خودش از دل سينماي حرفه‌اي آمده بود!

و البته كسي كه در رأس دولت وقت قرار داشت هم ‌ قانونمند بود. در سينماي حرفه‌اي دنيا به افراد به دليل حضور کيفي و مؤثر، خلاقيت، ‌شايستگي و توانايي‌هايشان بها مي‌دهند و نه به خاطر روابط پنهاني و گروهي. چون در سينماي حرفه‌اي، ضوابط حاکم است.

 

با اين رويکرد آيا مي‌توانيد تصور كنيد فلان فيلم‌ساز شهير باسابقه درخشان در هاليوود براي گرفتن پروانه ساخت يا نمايش فيلمش با مدير جواني که تازه يک سال از حکم مديريتش گذشته، چانه‌زني کند؟! يا فلان بازيگر هاليوود براي ساخته‌شدن فيلمي با اسپانسر سر كار بيايد؟! اينها شوخي مبتذل و بي‌مزه‌اي هستند که فقط در ايران رايج است! چطور انتظار داريم اين سيستم ما را به سينمايي حرفه‌اي رهنمون شود؟

 

در کجا سراغ داريد فيلم‌سازان بزرگي مانند بيضايي،‌ تقوايي و مهرجويي بعد از سال‌ها کارکردن، بايد از مدير جوان‌تر از خود اجازه فيلم‌ساختن بگيرند؟

 

واقعا نمي‌دانم چه بگويم! وضعيت سينما و فرهنگ شبيه رانندگي است. گفته مي‌شود در هر كشور از وضعيت بهداشت و رانندگي مي‌توانيد به سطح فرهنگي مردم پي ببريد. ما در اين دو زمينه اغتشاش داريم.

 

معتقدم جنس بازي شما حماسي است. وقتي مي‌خواهيم شخصيت‌هاي ملي‌ يا مذهبي را به تصوير بكشيم، اغلب فيلم‌سازان از چنين بازيگراني در فيلم‌هايشان بهره مي‌برند.

 

مثلا نمونه خارجي‌اش راسل کرو است و حتي در فيلم «نوح» كه با تمام ايراداتش در قالب اين نقش او را مي‌پذيريم يا بازي او در فيلم «گلادياتور» و... فکر مي‌کنم به همين دليل هم تا امروز نقش‌هاي شخصيت‌هاي مذهبي يا ملي در تلويزيون يا سينما را به شما ارجاع داده‌اند. نمونه مطرح آن نقش مختار ثقفي در سريال «مختارنامه» يا شخصيت مصطفي چمران در فيلم «چ» است.

 

با اينکه شما براي بازيگري تعريفي از حرفه‌اي‌بودن داريد که براساس آن عمل مي‌كنيد. اما يكي از سؤالاتم درباره حضور‌تان در فيلم «چ»» است كه يك‌سري واكنش‌ها و حواشي به وجود آورد. مثلا همواره اين سؤال مطرح است مشکلتان با ابراهيم حاتمي‌كيا چه بود؟

 

حتي گفته مي‌شد پلان آخر فيلم را بازي نكرديد. البته آقاي حاتمي‌كيا اعتراض خود را علني کردند. اما شما همواره سكوت كرده‌ايد. حالا که کف‌هاي روي آب از بين رفته و سنگريزه‌ها قابل تماشا هستند، بگوييد ماجراي اصلي چه بود؟

البته من صلاح نمي‌ديدم كه در آن مقطع وارد جزئيات شوم. حتي جاهايي کاملا مشهود بود که درباره من دروغ گفته مي‌شود.

 

فقط دو جا اشاره كردم به دليل اينكه مي‌ترسيدم اين دروغ‌پردازي در آن زمان باب شود كه متأسفانه شد! فرض كنيد يك خبرگزاري با تمام امكاناتش به جنگ كسي برود كه تمام حرفش اين بوده كه بايد طبق قرارداد عمل كنيد. بنده هم اسلحه روي شقيقه كسي نگذاشته بودم كه قرارداد را امضا كند. همه از مفاد قرارداد كاملا مطلع بودند.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,فریبرز عرب نیا

 

در جريان بودم که شما عدم حضورتان در صحنه در جمعه‌ها را به اطلاع تهيه‌کننده رسانده بوديد. اما ظاهرا کارگردان نمي‌دانسته؟

نمي‌دانم ايشان خبر داشته يا نه. اما در هرصورت مفاد محيرالعقولي نبود. نه‌فقط براي فيلم «چ» براي هر كاري كه قرارداد مي‌بستم، جزء اصول مردانگي مي‌دانستم- و مي‌دانم - كه اگر شرطي دارم قبل از امضا بگويم. شرط‌هاي من هميشه روشن بوده و هستند.

 

سال‌هاست در همه قراردادها يکي از شروطم اين بوده كه جمعه‌ها در اختيار پسرم باشم و سر صحنه فيلم‌برداري نخواهم رفت. من گفتم اگر موافق نيستيد، قرارداد نبنديد. چيز پيچيده و خلاف قانوني نبود.

 

وقتی کارنامه بازیگری‌تان را مرور می‌کنم، تنوع نقش زیاد است که البته رفته‌رفته گزیده‌کارتر شدید. اصولا در ابتدا معیارتان در انتخاب نقش چه بود؟ و آیا به مرور زمان تغییراتی در این معیارها به‌وجود آمده است؟

 

درمورد این سؤال دو نکته به ذهنم می‌رسد که فکر می‌کنم باید مورد توجه قرار گیرند.

اول اینکه من هم مثل همه بازیگرانی که کارشان برایشان جدی است، به مرور و در طول مسیر باید پخته‌تر عمل کنم. در مورد معیارها هم اول همیشه قدرت فیلم‌نامه و گروه برایم اصل است و سپس تازگی نقش و استایلش برای اینکه من وادی‌هایی تجربه‌نشده را طی کنم، اما نکته دوم که شاید اهمیتش در شرایط موجود از نکته اول هم بیشتر باشد این است که باید توجه داشته باشیم که بازیگران بعد از انقلاب و به‌خصوص ١٠، ١٢ سال اخیر به سبب شرایط خاصی که بر فضای سینما و به‌خصوص فیلم‌نامه‌نویسی و دشواری‌هایش حاکم شده، امکان طی‌کردن طبیعی مسیر بازیگری را ندارند.

 

 

به‌عنوان‌مثال بهروز وثوقی را که از بازیگران تاریخ سینمای ایران است در نظر بگیرید. اگر بنا بود در فضای سینمای این سال‌ها فعالیت کند، چندتا از فیلم‌هایش امکان اکران و حتی رسیدن به مرحله نگارش فیلم‌نامه را داشتند؟ در آن شرایط فرضی چه کارنامه‌ای از او پیش‌رویمان بود؟ چگونه مسیر بازیگری‌اش را بررسی و تحلیل می‌کردیم؟

 

قصدم قضاوت و اثبات درستی و نادرستی و مقایسه سینمای فعلی و آن زمان نیست، به‌هیچ‌وجه.

 

می‌خواهم بگویم در شرایط فعلی امکان بازی‌کردن در فیلم‌نامه‌های گوناگون و نقش‌هایی که با جزئیات؛ از پرداخت درست تا شخصیت نوشته شده باشند بازی کند اصلا وجود ندارد.

 

 

این‌روزها که از محیط حرفه‌ای سینمای ایران فاصله گرفته‌اید، در مواجهه با شیوه‌های بازیگری در ایران در مقایسه با دنیای سینما شاهد چه تحولاتی هستید؟

 

اصلا مقایسه درستی نیست، پس بهتر است به آن نپردازیم!

 

به نظر می‌رسد که گرایش به بازیگری گروهی در فیلم بیشتر شده. نظرتان دراین‌باره چیست؟

شکل بازیگری و گروه بازیگران را در هر فیلم، فیلم‌نامه و ماجراها و شخصیت‌پردازی‌ها مشخص می‌کنند، الگویی ازپیش‌تعیین‌شده موجود نیست.

 

 

درحال‌حاضر علاقه‌مند به بازیگری هستید یا کارگردانی؟

هر دو نقطه علاقه همیشگی زندگی‌ام هستند.

 

چطور شد که در اين گذر ميني‌سريال «رنگ شك» را براي تلويزيون کارگرداني کرديد؟

پروژه را سيمافيلم به من پيشنهاد کرد. گفتند فيلم پليسي که قبلا از شما پخش شده، خيلي توفيق داشته است و حتي جايزه برده و حالا ما فيلمي شبيه به آن خواهيم داشت. آن زمان آقاي اسلامي‌مهر، رئيس سيمافيلم بود.

 

 

درحال‌حاضر رابطه‌تان با هنر چگونه است؟ فرصتي فراهم کرديد براي مطالعه يا اينکه فعاليت هنري هم مي‌کنيد؟

من چون پدر تك‌والد محسوب مي‌شوم،‌ بايد همه كارها را خودم انجام دهم و فرصتي غير از كارهاي پسرم «جانيار» و ورزش روزانه برايم نمي‌ماند. آخر هفته فيلم‌هاي خوب روي پرده سينما را مي‌بينم. در هفته هم تا حدي كه وقت داشته باشم، موسيقي و مطالعه دارم.

 

اخبار ايران را به هر شکل دنبال مي‌كنم. سال گذشته چند شاهكار را روي پرده سينما ديدم. خوبي سينماي هاليوود اين است كه هر سال براي هر نوع سليقه‌اي فيلم مي‌سازد. فيلم‌هاي متفاوتي در ژانرهاي گوناگون که تمام سليقه‌ها را راضي مي‌كند. ولي با وجود اين، جريان اصلي فيلم‌سازي كه اصطلاحا فيلم‌هاي پرفروش‌اند، جريان‌هاي «مستقل» را نمي‌كُشد. اين راز زنده‌بودن هاليوود است.

 

 

نکته جالب اين است که شاهديم فيلم‌هاي کم‌بنيه از نظر بودجه ولي خوب و خلاقانه  با کمپاني‌هاي بزرگ هاليوود رقابت مي‌کنند. به نظر شما دليل آن چيست؟

چندسالي است كمپاني‌هاي مستقل به شكل خيلي جدي وارد رقابت با فيلم‌هاي بزرگ شده‌اند. فيلم «منچستر كنار دريا» با چند ميليون دلار ساخته شد  ولي چندين ميليون دلار مي‌فروشد. يا فيلم «مونلايت» كه فيلمي بسيار ساده و ارزان اما درخشان است؛ آن‌قدر محكم ساخته شده که در اكران اول خود توانست چيزي حدود ١٤٠ ميليون دلار در سينماها بفروشد و جوايز معتبري مثل اسکار را هم دريافت کرد. اين نوع فيلم‌ها را کمپاني‌هاي مستقل و کوچک مي‌سازند. اما در رقابت از کمپاني‌هاي بزرگ جلو مي‌زنند.

 

به هر حال در سينماي حرفه‌اي دنيا قوانين ضدتراست وجود دارد و اين‌طور نيست كه مثل جايي مثلا «حوزه هنري» خودمان همه امکانات سينمايي مثل دفتر توليد و پخش و مالکيت سالن‌هاي خوب را در اختيار داشته باشند و بعد آنها به طور انحصاري و مميزانه در اختيار داشته باشند و اجازه عرض‌اندام به ديگران را ندهند؟

 

در شروع دوره اول دولت آقاي روحاني به ايشان گفتم که تمام افتخارات سينماي ايران مربوط به «مستقل‌ها» است. اما متأسفانه از هنر و هنرمند مستقل نه‌تنها استقبالي نمي‌شود که گويي از حضورشان احساس خطر نيز مي‌کنند. با همه اين احوال افتخارات سينماي ايران مربوط به کساني مانند مرحوم عباس كيارستمي، اصغر فرهادي،‌ امير نادري، ‌کيانوش عياري و جعفر پناهي است که همگي به عبارتي «مستقل» محسوب مي‌شوند.

 

 

و از نسل جديدتر فيلم‌سازان خوش‌فکري مثل شهرام مکري و محسن اميريوسفي؟

با وجود مشرب‌هاي فکري متفاوت، همه آنها  مستقل‌ساز هستند. البته با افتخارات آنها به خود مي‌باليم. اما براي اجرائي‌شدن پروژه‌‌هايشان تا مي‌توانيم سنگ‌اندازي مي‌كنيم؛ ‌تناقض همين است.

 

آیا درست است که هالیوود بخشی دارد که استعدادهای کشورهای مختلف دنیا را جذب می‌کند که بخشی از آن مربوط به سینمای ایران است؟

به این شکل نیست که تصور کنید از کشورهای مختلف استعدادها را می‌دزدند، بلکه به این شکل است که آن‌قدر حیطه فیلم‌نامه‌هایی که ساخته می‌شود گسترده است که همه ملل را در همان فیلم‌های هالیوودی می‌توانید ببینید.

کشورهای خاور دور که فیلم‌ها و سینمای خاص خودشان را دارند. غیر از اینکه در فیلم‌های هالیوودی شخصیت‌هایی از ملت‌های مختلف هستند؛ فیلم‌های ملت‌ها هم هستند. مثلا بخشی از سینمای هالیوود در قالب بازار ویدئو به شکل بسیار قدرتمند در اختیار کشورهای آسیایی است یا سینمای اروپا و آمریکای‌لاتین که طرفداران و تماشاچیان همیشگی خودشان را دارند.

 

 

فکر مي‌کنيد علل و دلايل مشکلات سينماي ايران چيست؟

 

به دو دليل سينماي ايران رشد سالمي ندارد و به شكل سرطاني رشد مي‌كند. اول اينكه براي تقويت سينماي مستقل برنامه‌ريزي وجود ندارد. براي رشد و توسعه، اجرا و توليد برنامه‌اي درازمدت نداريم و دوم اينكه براي همه سليقه‌ها فيلم ساخته نمي‌شود.

 

اصل همه اينها به اين نكته ريشه‌اي برمي‌گردد كه سينماي ايران دولتي است و تاريخ همواره به ما ثابت کرده که  «سينماي دولتي» هيچ جاي دنيا رشد نكرده است.

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش