دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۱۰:۴۴ - ۲۴ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۶۴۱۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

نفیسه روشن: تئاتر هنری مظلوم است

نفیسه روشن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

آنهایی که اهل تلویزیون هستند، احتمالا با نفیسه روشن، آشنایی دارند. بازیگری که در تعداد زیادی از سریال‌های تلویزیونی حضور داشته است. او در ٣٧سریال و مجموعه تلویزیونی، (آن‌طور که در رزومه‌اش وجود دارد) پنج‌مجموعه در شبکه خانگی و چهارفیلم سینمایی حاضر بوده است. از این‌رو در میان مردم و به‌ویژه آنهایی که سریال‌های تلویزیون را می‌بینند، چهره‌ای آشنا محسوب می‌شود. او این روزها در تئاتری به نام «تابوتخانه خاموش» حاضر است.

 

نمایشی به کارگردانی «حسن رونده»  که می‌خواهد به موضوعات روزمره زندگی البته با نگاه و ساختی متفاوت بپردازد. قالب این کار سورئالیستی است، همان که به فراواقع‌گرایی و رویاگونگی شهرت دارد. نفیسه روشن ‌سال٦١ در تهران به دنیا آمده و در دانشگاه آزاد اسلامی در مقطع کارشناسی، فقه و حقوق اسلامی خوانده است. با او به بهانه حضورش در تئاتر تابوتخانه به گفت‌وگو نشستیم و از حال‌وهوای تئاتر و کاری که این روزها در آن حاضر است، صحبت کردیم. آنچه در ادامه آمده، محصول پرسش‌های «شهروند» و پاسخ‌های این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است.

 

 کاری که درحال حاضر در آن حضور دارید با نام تابوتخانه خاموش، روی صحنه است. موضوعی که در این نمایش به نظر می‌رسد این است که کار به شیوه دیگری ساخته شده است و تماشاگر باید با آن کلنجار برود. به همین دلیل نقش بازیگر در چنین نمایشی، کلیدی خواهد بود آن هم به نسبت کاری که به شیوه رئالیستی ساخته شده است. درباره این کار کمی صحبت می‌کنید، این‌که در تمرینات چطور به این نقش رسیدید و کار پیش رفت؟

راستش خیلی سخت بود. ما گه‌گاه در طول تمرینات، اتودهایی می‌زدیم تا به یک موضوع دست پیدا کنیم. در آغاز هم متنی نبود که مثلا کارگردان بگوید این را می‌خواهم با تمرین به آن برسیم. بارها شده که در طول تمرینات اتود زدیم و بعد به نتیجه نهایی رسیدیم، ولی این‌که بیننده و مخاطب چه دریافتی از نقش‌ها خواهد داشت، باید گفت آنهایی که مخاطب مستمر و دایمی تئاتر هستند، ارتباط خوبی با این نمایش برقرار می‌کنند.

 

 چرا مخاطب عادی در دریافت از این کار ممکن است مشکل داشته باشد؟

ساخته‌شدن برخی از کارهای سبک و کارهایی که ما خودمان به آن راحت‌الحلقوم می‌گوییم باعث ترویج نوعی سلیقه خاص در میان مخاطبان شده است که آنها ترجیح می‌دهند با نمایشی روبه‌رو باشند که به اصطلاح «هلو برو تو گلو» باشد و دریافت خیلی راحتی از آن وجود داشته باشد، به عبارتی شیوع این نوع کارها باعث شده است که مخاطب دنبال کارهای راحت باشد.

 

کارهایی که خیلی درگیری و کلنجار ایجاد نمی‌کند و مخاطب برود خیلی راحت بنشیند و بعد از نمایش هم بگوید این نمایش خوب یا بد بود. اما باید توجه داشته باشیم مخاطب تئاتر این‌طور نیست. دست‌کم این‌طور نبوده و همیشه ‌درصدی از مخاطبان وجود دارند که می‌خواهند و دوست دارند درگیر کارها شوند. این مخاطبان دنبال نمایش‌هایی می‌گردند که حرفی برای گفتن داشته باشند. این موضوع برای کاری که درحال حاضر، روی صحنه است در اصل یک برگ برنده است.

 

 کاری که درحال حاضر دارید انجام می‌دهید، در قالب سورئال است و این احتمالا ویژگی‌های خاص خود را دارد. مخاطبی که هنوز این کار را ندیده و می‌خواهد وارد سالن تئاتر شود، ممکن است درگیر پیچیدگی‌های موجود در این قالب شود...

بله، این کار کاملا سورئال است. اصلا ما باید بدانیم چند درصد از مخاطبان ما می‌دانند تفاوت بین سورئال و رئال چیست. همین که بتوانند تفاوت این دو مقوله را به ریز دربیاورند و نکاتش را پیدا کنند، طی اجرای کار خواهند فهمید این کار در چه قالبی ساخته شده است.

 

 این شیوه کار به‌طور قطع برای خود بازیگر هم ممکن است چالش ایجاد کند. شما به‌عنوان یک بازیگر حتما می‌دانید و تفاوت بین کار سورئال و رئال را می‌فهمید و همین هم احتمالا باعث می‌شود انرژی بیشتری از شما گرفته شود. این برداشت که ممکن است نزد مخاطب تئاتر وجود داشته باشد، برداشت درستی است یا خیر؟

واقعیت این است که برای یک بازیگر اهمیت ندارد که کار در چه قالبی، ساخته شده است. این‌که نمایشی در قالب رئالیسم باشد یا نمایش دیگری در قالب سورئالیسم باشد عملا برای بازیگر تفاوتی ندارد. همین امر باعث می‌شود در صرف انرژی هم تفاوتی نداشته باشد، اما ممکن است پیچیدگی‌هایی برای بازیگر در حین کار به وجود بیاید که به ورود و خروج بازیگرها، میزانسن یا دیگر موارد، ربط دارد.

 

این موضوع است که هم کار را متفاوت می‌کند و هم ممکن است بازی‌ها در فضای جدید انجام شود. مخاطب هم احتمالا باید درک کند این‌طور نیست که یک بازیگر در کاری رئال، وزنه ٥٠کیلوگرم می‌زند و در کار سورئال وزنه‌ ١٠٠کیلویی، تفاوت‌ها هم همان‌طور که عرض کردم کمی در پیچیدگی‌های میزانسن است و تفاوت‌هایی در دیالوگ‌ها و حس‌وحال‌ها.

 

 این موضوعی که درحال حاضر می‌خواهم طرح کنم برای من مخاطب قابل درک نیست. برای همین به‌عنوان سوال مطرح می‌کنم. موضوع این است که من مخاطب آن‌جا روی صندلی نشسته‌ام و شما دارید این‌جا روی صحنه، نمایش را اجر می‌کنید. فعلا اشاره‌ به این نمایش نیست، به کلیت نمایش اشاره دارم. مخاطب در گیرودار یک نمایش ممکن است خسته شود، گیج شود، حیران شود و هر احساس دیگری پیدا کند. در تئاتر هم معروف است که می‌گویند نفس مخاطب و بازیگر به‌هم می‌خورد و فضایی ویژه خود را به وجود می‌آورد. با این توضیح سوالم این است شما به‌عنوان یک بازیگر وقتی احساسات تماشاگر را می‌بینید، چشم‌تان به چشمش گره می‌خورد و مثلا احساس می‌کنید تماشاگر گیج است یا حیران، یا شاد است و سرخوش، آیا این احساسات بر شما به‌عنوان یک بازیگر تئاتر تأثیر می‌گذارد؟

نه به هیچ عنوان. من مطابق تجربه خودم می‌گویم که مخاطب هر احساسی داشته باشد به بازیگر روی صحنه انرژی می‌دهد و توفیری هم ندارد که این احساس چه باشد. از کار خوشش بیاید یا نه. هر احساسی که به بازیگر دست بدهد، من بازیگر این را می‌فهمم که کار تأثیر داشته، یک تأثیر این است که فرد را مجذوب می‌کند و تأثیر دیگر هم ممکن است این باشد که کار احساس حتی ناخوشایند در او به وجود بیاورد. من بازیگر از این احساسات حتی متضاد، انرژی می‌گیرم.

 

 یعنی حتی اگر احساس کنید کار در مخاطب حس بدی به وجود آورده و از نمایش خوشش نیامده، این حس را خواهید داشت؟

بله، حتی اگر تماشاگر از کار خوشش نیاید، این می‌تواند به‌عنوان نقد سازنده برای من مورد استفاده قرار گیرد. اگر تماشاگر کار را دوست نداشته باشد، من از آن به‌عنوان نقد سازنده استفاده می‌کنم وگرنه تأثیر دیگری ندارد.

 

 حالا برمی‌گردم به این نمایش خاص و کار تابوتخانه خاموش. از تمرینات در این کار به‌خصوص بگوید و این‌که از کی شروع شد و چطور پیش رفت؟

تمرینات این نمایش خیلی سنگین بود. ما بیشتر وقت‌ها از ساعت١١ سر تمرینات حاضر می‌شدیم و تا ١٢ شب سر تمرین بودیم. بیشتر روزهای تمرین این کار ما بالغ بر ١٠ ساعت تمرین مداوم و مستمر بود. ما برگه برنده‌ای که در این کار داشتیم این است که تیم، تیم خیلی منسجمی بود و با کارگردان هم هماهنگی کامل داشتیم. همه عوامل از عوامل صحنه، سرگروه‌ها، دکور، لباس، گریم، تمام آدم‌ها یک‌دست، نازنین و دوست‌داشتنی بودند.

 

خوشبختانه قبل از این، چند کار مشترک با بچه‌های این تیم داشتیم و همین عامل سبب شده بود بچه‌ها هماهنگی بسیار خوبی با هم داشته باشند. برخی کارها این‌طور است که تولیدکنندگان، بازیگران و... کار مشترک با هم انجام نداده‌اند و خود موضوع ارتباط‌گیری با اعضای تیم یک پروسه را باید بگذراند، اما در این تیم این‌طور نبود که تازه بخواهیم همدیگر را بشناسیم، به همین دلیل کارها خیلی خوب پیش می‌رفت.

 

 این تمرین طولانی خیلی سخت نبود؟

سخت بود، اما چون همه بچه‌ها یکدست بودند باعث می‌شد این ١٠، ١١ ساعت تمرین و سختی‌هایش را حس نکنیم.

 

 اطلاعات کلی درباره بازیگری می‌گوید که هم‌بازی و پارتنر بازی ممکن که نه، حتما روی بازی فرد مقابل تأثیر می‌گذارد. در این نمایش مهران نائم نقش مقابل شما را بازی می‌کرد. کار با او راحت بود؟

خوشبختانه من قبلا با آقای نائم در سریال ١٢٥، سریال آتش‌نشان‌ها هم‌بازی بودیم و همکاری داشتیم. ایشان از دوستان خوب و از همکاران خیلی خوب من هستند، به همین دلیل کار، کار خیلی سختی نبود و خیلی وقت‌ها با هم مشورت می‌کردیم و به نتیجه مشترک می‌رسیدم. خوشبختانه همکاری با دیگر دوستان بازیگر در این کار هم خیلی مثبت بود و مشکلی از این بابت وجود نداشت.

 

 داستان همان‌طور که صحبت کردیم، کمی پیچیدگی دارد. این موضوع برای بازیگران چطور است آیا همان پیچیدگی‌هایی که ما هنگام تماشا حس می‌کنیم، شما هم به‌عنوان بازیگر با آن درگیر هستید؟

بله! روزهای نخست این موضوع برای ما هم پیچیدگی‌هایی داشت، اما خوشبختانه کم‌کم مثل این‌که تکه‌های پازل را کنار هم بگذاریم، راحت‌تر شد. در طول تمرینات هم روی صحنه داستان را تحلیل و اجرا کردیم و به جایی رسیدم که کار برای ما باورپذیرتر شد و همه توانستیم با آن ارتباط بسیار خوبی برقرار کنیم. همین امر هم باعث می‌شود (به نظر من) مخاطب آن را حس کند و احساس خوبی داشته باشد.

 

البته این را باید ذکر کنم که طبیعی است، به‌هرحال یک داستان و خطی از کار وجود دارد و وقتی قرار است به صورت قطعاتی کنار هم قرار بگیرد، ممکن است سختی‌هایی به وجود بیاید. اما خوشبختانه با کارهایی که انجام شد و هماهنگی‌های خوبی که وجود داشت، به سرانجام خوبی رسید.

 

 طی روزهای اجرا که تا امروز گذراندید، مخاطبانی همراه شما بوده‌اند. حضور مخاطب و استقبال آن، در تئاتر خیلی مهم است. در تلویزیون سریال تولید و بعد پخش می‌شود و شاید بازیگر به دلیل گرفتاری‌های شخصی که هنگام پخش سریال خواهد داشت، خیلی درگیر بازتاب آن نشود. اما در تئاتر این‌طور نیست. با تمام این توضیحات، آیا خودتان از کار و استقبال مخاطب راضی هستید؟

بله، قطعا ما راضی هستیم، اما این را هم باید عرض کنم که یکی از اجراهای ما با شب یلدا تقارن پیدا کرد. من خودم اگر جای مخاطب باشم، هیچ‌وقت منزل پدری و فرصت در کنار خانواده بودن و حضور در کنار پدربزرگ و مادربزرگ را رها نمی‌کنم که بیایم تئاتر ببینم. موضوع دیگر هم بحث آلودگی هوا بود که کمی از آن تأثیر پذیرفتیم و موضوعاتی از این قبیل.

 

یک‌سری تشنجات باعث شد برخی از اجراها خیلی مناسب نباشد، به‌هرحال مردم ما حق دارند، زیرا آن‌جا، زندگی واقعی‌شان است و با این موضوعات که به وجود آمده، زندگی روزمره‌شان تحت‌تأثیر قرار گرفته است و من هم به‌عنوان یک بازیگر به آنها احترام می‌گذارم. آنها تئاتر یا برخی دیگر از امور را می‌توانند در اولویت‌های بعدی قرار دهند یا بعدا ببینند، اما معضلات زندگی روزانه را نمی‌توان معطل گذاشت. آن چند روز ما این تشنجات را داشتیم، اما خوشبختانه در مجموع، استقبال خیلی خوب بود. من خودم چند روز سایت خرید بلیت را نگاه می‌کردم، خوشبختانه وضع استقبال خوب بود.

 

 با مخاطبان از نزدیک صحبت کردید؟ این‌که بخواهید با آنها حرف بزنید که نظرشان چه بود؟

بله، با چند نفری صحبت کرده‌ام.

 

 نظرشان چطور بود؟

دو دسته بودند که البته طبیعی هم بود. برخی از مخاطبان کار را دوست داشتند و با آن ارتباط خوبی برقرار کرده بودند، برخی هم می‌گفتند که متوجه داستان نشدند. برای من در اینستاگرام هم پیغام گذاشتند که آن‌جا هم عده‌ای تشکر کردند و از علاقه‌شان به کار گفتند و برخی هم گفتند که متوجه نشدند داستان چیست.

 

 نظر خودتان درباره این نظرات چیست؟

این بخشی از کار است. طبیعی است که درباره هر کاری برخی آن را دوست داشته باشند و برخی با آن ارتباط برقرار نکنند یا برخی نمایشی را دوست داشته باشند و برخی هم نه، این طبیعی است. بگذارید من از خودم مثال بزنم. من فیلم درباره الی از مجموعه آثار اصغر فرهادی را وقتی در زمان ساخت و اکرانش دیدم، آن آخر داستان را متوجه نشدم، اما در مجموع کار آن‌قدر خوب بود و من آن‌قدر با بازی بازیگران آن ارتباط برقرار کردم و در مجموع بازی‌ها در این کار آن‌قدر خوب بود که این نقیصه که آخر داستان چه شد، اهمیتی پیدا نمی‌کرد. من خودم آن‌قدر این فیلم برایم تأثیرگذار بود که بیشتر به کار فکر می‌کردم.

 

 برای آن مخاطبانی که می‌گویند نفهمیدیم، چه توضیحی می‌توان داد؟

به نظر من بیایند یک بار دیگر کار را ببینند یا بروند درباره این کار تحقیق کنند. مثلا چه در بروشور یا در رسانه‌ها نوشته را بخوانند تا متوجه شوند. داستان خیلی پیچیده و سخت نیست که نتوان به آن دست پیدا کرد.

 

 سوالات من تمام شد، اما شاید شما دوست داشته باشید موضوعی را با مخاطبان «شهروند» درمیان بگذارید.

نه! موضوع خاصی نیست، اما از فرصت استفاده می‌کنم و به‌عنوان یک هنرمند به آنها می‌گویم تئاتر یک هنر مظلوم است، نه بودجه خاصی دارد و نه از سمت نهادی خاص حمایت می‌شود. دیدن مردم و آمدن مخاطبان برای تماشای یک نمایش، هم به بازیگران و عوامل کار انرژی می‌دهد و هم می‌تواند از این هنر مظلوم حمایت کند.

 

این را هم باید به مخاطبان عرض کنم که تئاتر ما، تئاتری قوی و در مقایسه با بسیاری از کشورها پیشرو است، حتی در مقایسه با کشورهای اروپایی تئاتر در ایران خیلی پیشرفت کرده و در اصل ما در تئاتر مدعی هستیم و همه ما وقتی می‌بینیم چنین چیزی و با این جایگاه در کشور داریم، باید از آن حمایت کنیم.

 

سورئالیسم و فراواقع‌گرایی

این روزها «نفیسه روشن» که در همین مجال با «شهروند» به گفت‌وگو نشسته در نمایشی حضور دارد که در قالب سورئالیسم ساخته شده است (و البته اکپرسیونیسم) در گفت‌وگویی که با او انجام داده‌ایم، چند باری واژه سورئالیسم مطرح می‌شود. برای آن دسته از مخاطبان که احتمالا خیلی با این مفهوم آشنا نیستند، توضیحی کوتاه درباره سورئالیسم آماده شده است.

 

مکتب سورئالیسم ‌سال١٩٢٤ به وسیله «اندره برتون» ایجاد شد. او معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز، به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه‌ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد، بپردازد و در اعلامیه‌ای که انتشار داد، نوشت: «سورئالیسم عبارت است از آن فعالیت خودبه‌خودی روانی که به وسیله آن می‌توان خواه شفاها و خواه کتبا یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد.» سورئالیسم عبارت است از دیکته‌کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی.

 

او و دوستش «لویی آراگون» از آن جهت که هر دو پزشک امراض روانی بودند، می‌خواستند نظریه فروید را درباره «ضمیر پنهان» وارد ادبیات کنند. به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می‌گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرف‌های خودبه‌خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می‌آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می‌رود.

 

سورئالیست‌ها می‌گویند بسیاری از تصورات، تخیلات و اندیشه‌های آدمی هست که انسان بر اثر مقیدبودن به قید اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و رسوم و عادات از بیان آنها خودداری می‌کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می‌راند. این قبیل افکار، اندیشه‌ها و آرزوها غالبا در خواب و رویا و در شوخی‌ها و حرف‌هایی که از زبان انسان می‌پرد، تجلی می‌کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار، تصورات، اوهام و آرزوهاست. به‌طور خلاصه سورئالیست‌ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می‌دانند. از سورئالیست‌های معروف می‌توان به «برتون» و «آراگون» «پل الوار» و «گیوم آپولینر» اشاره کرد.

 

احمد عظیمی

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش