یکشنبه ۰۷ مرداد ۱۴۰۳
۱۳:۱۳ - ۰۹ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۲۳۰۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

امین تارخ: پا به سن که می‌گذاریم کنارمان می‌گذارند

امین تارخ,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

تلویزیون در طول بیش از دو دهه، با تولید سریال‌های موسوم به «ویژه ماه رمضان» تلاش کرده تا مخاطبان خود را همچنان حفظ کند. کیفیت این سریال‌ها در طول حدوداً ۲۵ سال و بررسی نقاط ضعف و قوت شان، موضوعی است که مجال وسیعی می‌طلبد تا به آن پرداخته شود. اما یک نکته در برخی سریال‌های ویژه ماه رمضان دیده می‌شود که جای تأمل بیشتری دارد و آن، عبارت از حضور بازیگرانی است که کارنامه بلند بالایی در حوزه سینما و تلویزیون دارند. چرا این بازیگران به حضور در چنین سریال‌هایی روی می‌آورند؟ آیا بحث مالی نسبت به دیگر پروژه‌های تلویزیونی و حتی سینمایی می‌چربد؟ آیا ترس از کنار گذاشته شدن از سوی تولید‌کنندگان مطرح است؟

امین تارخ از جمله این بازیگران است که کارنامه درخشانی در تلویزیون و سینما دارد. وجود اسامی مهمی مثل بهرام بیضایی، کیهان رهگذار، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی و پوران درخشنده در جای جای کارنامه این بازیگر پیشکسوت، بهترین گواه بر درخشانی عقبه کاری اوست. درهرحال امین تارخ در ماه رمضان امسال با سریال «رهایم نکن» ساخته محمد مهدی عسگرپور نزدیک به ۳۰ شب بعد از افطار میهمان خانه‌های مردم بود.

اما چرا امین تارخ حضور در هیچ سریال ویژه ماه رمضان - مخصوصاً در یک دهه اخیر- را رد نمی‌کند؟ در گفت‌و‌گوی حاضر با بازیگر بوعلی سینا و شیخ حسن جوری رخ به رخ نشسته‌ایم تا پاسخ این پرسش‌ها را از زبان خود اوبشنویم

اجازه دهید با سؤالی گفت‌و‌گویمان را آغاز کنیم که می‌دانم این روز‌ها مدام از شما پرسیده می‌شود: با وجودی که بخش قابل توجهی از کارنامه هنری شما با تلویزیون پیوند یافته، چرا طی دهه اخیر بیشتر در سریال‌های مناسبتی ماه رمضان دیده می‌شوید؟ آیا این حضور پررنگ در سریال‌های مناسبتی ریشه در تفکر خاصی دارد؟

همه این‌ها واقعاً اتفاقی بوده؛ من کارم را با تلویزیون از دوران قبل از انقلاب، با سریال «شهر من شیراز» شروع کردم. درهمان سال‌های قبل از انقلاب، در۳تله تئاتر بازی کردم. بعد از انقلاب هم در سریال‌هایی بازی کردم که هنوز مردم با بیشتر آنها خاطره دارند؛ مثل سربداران، بوعلی سینا، محکمه عدالت، آپارتمان، معصومیت از دست رفته و چند سریال دیگر که الآن در خاطرم نیست؛ علاوه بر این‌ها، در۳۵فیلم سینمایی هم بازی کرده ام. خب همه این‌ها که ویژه ماه رمضان ساخته نشده بودند. من فقط در۴سریال اغما، جراحت، گاهی به پشت سر نگاه کن و اخیراً رهایم نکن بازی کرده‌ام. چه خوب که این سریال‌ها در ماه رمضان پخش شده‌اند.

به این علت که اولاً تلویزیون در پخش سریال‌های موسوم به ماه رمضان برای نشان دادن مفاهیم پیچیده ریسک بیشتری می‌کند و حتی بعضاً خط قرمز‌هایی را رد می‌کند. ثانیاً بودجه بهتری به این سریال‌ها اختصاص می‌دهد. ثالثاً به نظر من فیلمنامه‌های خوبی هم به این منظور در تلویزیون اجازه ساخت می‌گیرند. بنا براین من که معیارم سه عنصر فیلمنامه، نقش و کارگردان است، به این نگاه نمی‌کنم سریالی که این عناصر را دارد و من بازی در آن را پذیرفته‌ام، در ماه رمضان پخش می‌شود یا ماه محرم یا هر مناسبت دیگر. ضمن اینکه در طول سال‌هایی که سریال‌های ویژه ماه رمضان پخش شده، چهار سریال که من بازی کرده‌ام در این ایام به روی آنتن رفته است.

تصادفی و اتفاقی بودن پخش این سریال‌ها یک موضوع است و انتخاب نقشی که شما بازی می‌کنید، موضوعی دیگر، که عملاً در محتوا با مناسبتی مثل ماه رمضان گره خورده است. یعنی پرسوناژی که انتخاب می‌کنید یا با یک فضای معنوی مواجه است یا درهرحال درگیر موضوعی ماورایی است مثل اغما و در نهایت، مثل همین سریال رهایم نکن، که به یک دگرگونی می‌رسد. این موارد در ذهن مخاطب تصوری ایجاد می‌کند که انگار امین تارخ با ماه رمضان پیوندی ناگسستنی برقرار کرده و قرارداد بسته است. خود شما تا چه میزان با این برداشت و تصور موافق هستید؟

این تصور در مورد پیوند من با زمینه‌های معنوی، تنها به این چهار سریال محدود نمی‌شود؛ در فیلم‌های سینمایی همچنین  فضا و زمینه‌ای داشته‌ام؛ فیلم‌هایی مثل مادر، دلشدگان و جست‌و‌جوگر فضایی عارفانه و عاشقانه دارند؛ به تعبیری، فضای این فیلم‌ها معناگراست. این معناگرایی در فیلم‌های دیگری که بازی کرده‌ام دیده می‌شود؛ مثل پرنده کوچک خوشبختی یا پاییزان که به موضوع خانواده پرداخته است. خلاصه هر کدام از فیلم‌های سینمایی که بازی کرده ام، به شکلی با این معناگرایی پیوند داشته‌اند. قطعاً یک تمایل پنهان وجود دارد که بازی در چنین فیلم‌هایی را قبول می‌کنم. فکر می‌کنم سینما، تلویزیون و به طورکل هنر نمایش، صرفاً برای سرگرم کردن و ایجاد دلمشغولی تماشاگر خلق نشده است. قطعاً یکی از رسالت‌های رسانه‌ای مثل تلویزیون، اخلاق‌گرایی و معنویت محوری است.

مثلاً در همین سریال «رهایم نکن» مفاهیم معنوی داستان را پیش می‌برد و از این حکایت می‌کند که حرام خواری تا چه اندازه لطمه زننده است و نسل‌ها را از بین می‌برد. به علت حرام خواری بزرگ خانواده، فرزند یکی از اعضای خانواده معتاد می‌شود، آن یکی دزدی می‌کند، دیگری اقدام به خودکشی می‌کند، یکی دیگر به‌علت ریزش یک سقف فلج می‌شود و... تمام این اتفاقات، به‌دنبال یک حرام خواری رخ می‌دهند؛ تا آنجا که نسل بعدی تقاص چنین گناه بزرگی را پس می‌دهد. من معتقدم در شرایط امروز ما، این نوع مضامین یک ذره می‌توانند تلنگری به حرام خوارانی که اندکی وجدان دارند، بزنند؛ یا می‌توانند به مردم این آگاهی را بدهند که حرام خواری فقط به یک شخص لطمه وارد نمی‌کند، بلکه جامعه‌ای را از بین می‌برد.

خانواده این سریال، در واقع جامعه‌ای را نمایندگی می‌کند. در سریال «اغما» هم توجه مخاطب به خودخواهی و شیطان جلب می‌شود؛ شیطان درون ماست و از رگ گردن به ما نزدیکتر است. این ما هستیم که باید با غلبه بر نفس، بر شیطان پیروز شویم. در سریال «جراحت» هم تقابل دو نسل گذشته و امروز بر اساس باور‌های مذهبی به تصویر کشیده می‌شود. اساساً میل شخصی من، حضور و بازی در سریال‌هایی است که مفاهیم پایدار را نشان می‌دهند؛ مفاهیمی که همیشه با انسان - مادامی که انسان در جهان آفرینش باقی است-، وجود دارد. تا زمانی که انسان هست، حرام خواری، غرور، جاه طلبی، خودخواهی و نظایر این مفاهیم پایدار است. بنا بر این سریال‌ها و فیلم‌هایی که راجع به این صفات پایدار ساخته شوند، آثار ماندگاری خواهند بود.

شما بازیگر کلاسیک هستید و خاستگاه اصلی‌تان تئاتر است. فکر نمی‌کنید با انتخاب چنین فضاهایی، در کارتان ریسک می‌کنید و آیا به این فکر نمی‌کنید مخاطبی که شما را در طول بیش از ۴ دهه شناخته، انتظار دارد در پرسوناژ‌های دیگر شما را ببیند؟

ممکن است، اما خود من اعتقاد دارم در تقدیرم چنین رقم خورده که این نوع کار‌ها به من پیشنهاد شود. ورود به فضای فیلم‌هایی مثل کمدی‌های سبک و دم‌دستی با من جور در نمی‌آید؛ منظورم از این حرف، خدای نکرده تخطئه یا تخریب دوستانی نیست که در عرصه کمدی فعالیت می‌کنند. اتفاقاً معتقدم عرصه‌های کمیک هم می‌توانند در کنار سرگرم کردن مخاطب، حکایت از معنویات و صفات نیکی مثل اخلاق‌مداری بکنند. واقعاً نمی‌ارزد به‌خاطر ایجاد تبسم بر لب مخاطب، دست به‌هرکاری بزنیم که در این صورت هم هنر را خدشه دار می‌کنیم و هم هنرمند را. ضمن اینکه برخی بازیگران در بعضی از نقش‌ها از سوی تماشاگر پذیرفته نمی‌شوند یا از نظر خودشان تجربه جالبی کسب نمی‌کنند.

اگر مثلاً من دو قبضه هفت تیر به کمرم ببندم و در یک فیلم جنگی بازی کنم یا در فیلم دیگری نقش رئیس باند مافیایی را ایفا بکنم، به باور تماشاگر نمی‌نشیند. قبول دارم که بازیگر باید بتواند هر نقش را بازی کند، ولی گاهی این اصل برای هر بازیگر به‌عنوان قانونی نوشته شده اجرا نمی‌شود. هر بازیگر بر اساس شخصیت، ایده آل‌ها و خواسته‌هایی که مورد عنایتش هست نقش را انتخاب می‌کند؛ یعنی برای خودش ژانر تعیین می‌کند یا تقدیر به او کمک می‌کند که ژانر خودش را انتخاب کند. منظورم از اشاره به تقدیر، چند مثال از کار‌های خودم است؛ مثلاً قرار نبود سریال‌های «جراحت» و «گاهی به پشت سر نگاه کن» در ایام ماه رمضان پخش شوند یا همین «رهایم نکن» به طور قطع قرار نبود در ماه رمضان پخش شود؛ چون ۳۷ قسمت بود، حال آنکه سریال‌های ماه رمضان عموماً ۳۰قسمتی هستند. وقتی هم قرار شد این سریال در ماه رمضان پخش شود، از تعداد قسمت‌ها کم کردند و به مدت زمان هر قسمت اضافه کردند.

البته شما تجربه کار طنز کلاسیک داشتید؛ فیلم‌هایی مثل مجسمه و آرزو‌های بزرگ.

یکی از آرزوهای حرفه‌ای من، بازی در یک فیلم سینمایی یا سریال طنز است. خیلی از کارگردان‌ها و حتی استادان من معتقدند تایمینگ کمیکی که می‌توانم داشته باشم، در سطح بالایی است. همین آقای عسگرپور که «رهایم نکن» و «جراحت» را باهم کار کرده ایم، معتقد است به قدری طنز در شخصیت من در درجه بالایی است که می‌توانم شخصیتی کمیک را در قالب هنر‌های نمایشی، فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ارائه دهم. ولی باور کنید تا به حال این اتفاق نیفتاده، اگر چنین پیشنهادی به من شود، یقین بدانید قبول خواهم کرد؛ چون می‌دانم اگر توفیق صد درصدی نداشته باشم، حتماً توفیق ۸۰ درصدی خواهم داشت.

باز گردیم به سؤال قبل. طی یک و نیم‌دهه اخیر، نقش‌های نزدیک به هم با بازی شما را زیاد دیده ایم؛ از حاج رضای سفر سبز بگیر تا حاج رسول رهایم نکن. فکر نمی‌کنید این نقش‌های نزدیک به هم کارنامه شما را تحت‌الشعاع خود قرار دهند؟

متأسفانه این کلیشه‌سازی در ذات سریال‌ها و حتی سینمای ما هست. اما این نکته مهم است که هیچ شخصیتی نعل به نعل شبیه شخصیت دیگر نیست. ممکن است گرایش به معنویت یا معناگرایی به طورمشترک در این سریال‌ها تعقیب شود، اما آیا شخصیت حاج رسول با دکتر پژوهان تشابه دارد؟ آیا حاج رسول شبیه حاج رضا در سفر سبز است؟ هر کدام از این کاراکتر‌ها دارای خصوصیات متفاوتی هستند؛ تأکید می‌کنم که شاید از نظر فضای معناگرایانه شبیه به هم باشند، اما وقتی حاج رسول را مثلاً کنار دکتر پژوهان می‌گذاری، می‌بینی دنیایی کاملاً متفاوت از هم دارند.

پژوهان یک مرد تحصیلکرده و جراح مغز و اعصاب معروف به پنجه طلایی است، حال آنکه حاج رسول کسی است که خیلی هم روی حاجی بودنش تأکید نمی‌شود؛ شیک می‌پوشد، اگر لازم باشد می‌دود، عاشق می‌شود، به‌دنبال کشف اشکالات خودش است که در نهایت هم به آن می‌رسد. بخصوص آنجا که می‌گوید: «من اشکالم تو گاراژ نبود، اشکالم این بود که بزرگی رو نشناسوندم به اطرافیانم. اون‌ها بزرگ رو دیدند، اما بزرگی رو ندیدند. اون‌ها بزرگ رو شناختند، اما بزرگی رو نشناختند.» این‌ها تحولاتی هستند که در شخصیت حاج رسول رخ می‌دهند، اما شاهد چنین تحولاتی در شخصیت حاج رضا نیستیم. با یک نگاه دقیق می‌بینیم چقدر این شخصیت‌ها متفاوت از هم هستند. فرض کنید ۲ میلیون حاجی در کشور داریم؛ آیا واقعاً از نظر شخصیتی این دو میلیون حاجی شبیه هم هستند؟ قطعاً نه! تنها نقطه مشترک این‌ها در مکه رفتن‌شان است.

ولی قبول کنید همین شخصیت‌های به قول شما متفاوت، وقتی در مناسبت‌هایی مثل ماه رمضان یا ماه محرم نشان داده می‌شوند، به نوعی با فضای آن مناسبت همذات پنداری می‌کنند.

بله قبول دارم که قرار گرفتن پخش این سریال‌ها در ماه رمضان، این برداشت‌ها را به‌دنبال دارد که امین تارخ با سریال‌های ماه رمضان قرارداد بسته است.

جالب آنکه با شما سر همین موضوع در شبکه‌های مجازی خیلی هم شوخی کردند.

چقدر خوب که این برداشت‌ها با زبان طنز بیان شد. مثلاً نوشته بودند: «مراقب خودت باش مرد! چند دفعه می‌خوای تو ماه رمضون فریب شیطونو بخوری؟!» اما کمی عجله کردند؛ چون معلوم شد حاج رسول فریب نخورده و متحول شده و علیه خودش قیام کرده است.

فکر می‌کنید سریال‌هایی که شما بازی کردید و در ماه رمضان و ماه محرم پخش شده، تا چه اندازه در حافظه جمعی مردم باقی مانده است؛ همین سریال «رهایم نکن» تا چند ماه می‌تواند در خاطر مردم باقی بماند؟

الآن شاید ۱۳-۱۲ سال از پخش سفر سبز می‌گذرد. هنوز وقتی مردم مرا می‌بینند، از نقش‌هایی که بازی کرده‌ام می‌گویند؛ مثلاً اخیراً یکی از شهروندان مرا دید و کلی اظهار محبت کرد و گفت چقدر از شخصیت حاج رسول خوشش آمده یا چقدر در «جراحت» صحنه‌ای که تو سیلی خوردی و سیلی زدی لذتبخش بود! اما هنوز آن صحنه که حاج رضا در سفر سبز بالای پشت بام می‌رود و با خدا یقه‌گیری می‌کند، در یادشان مانده است. می‌توانم قسم بخورم که این جمله را صد‌ها بار از زبان مردم شنیده ام. این حکایت از خاطره‌‌سازی می‌کند. این را هم در نظر بگیرید در ماه رمضان سریال‌های تلویزیون مخاطب بیشتری دارند.

فکر نمی‌کنید این استقبال‌ها به‌خاطر شخصیت خود امین تارخ باشد؟

اگر من این را بگویم، حمل بر خودستایی است، اگر شما چنین می‌گویید، حرفتان را تأیید می‌کنم. منظور من تأیید یا تکذیب نیست. اصرار من در طرح این سؤالات، توجه به این نکته مهم است که امین تارخ بازیگری کلاسیک است و نباید از یک اصل مهم در بازیگری که همانا ایفای نقش در شخصیت‌های مختلف است، عدول کند.

به نظر شما شخصیتی که من در «مادر» بازی کرده‌ام واقعاً با حاج رسول متفاوت نیست؟

چرا! اما صحبت من بیشتر مربوط به یک دهه اخیر است؛ حتی اگر حاج رضای سفر سبز را هم کنار بگذاریم باز هم می‌توان این سؤال را طرح کرد که چرا امین تارخ بر این یک دهه و موضوع مناسبتی بودن سریال‌ها اصرار می‌کند؟ مناسبتی بودن سریال‌ها آفت زا هستند. ما یک دهه است که آقای تارخ را در فضا‌های مشابه می‌بینیم؛ حال آنکه از امین تارخ شخصیت‌های محکم و تاریخی مثل بوعلی سینا یا شیخ حسن جوری را دیده‌ایم.

آقا فیلمنامه نیست. چه بکنیم؟ حتی کارگردان‌های بزرگ ما فیلمنامه‌هایی به من پیشنهاد کرده‌اند که از آن خوشم نیامده یا فیلمنامه سفارشی بوده و قبولش نکرده ام. درسینما تجاری‌سازی و سفارشی‌سازی نسبت به تلویزیون بیشتر جریان دارد. از آنجا که تلویزیون به‌دنبال جذب مخاطب بیشتری است، سوژه‌هایی را انتخاب می‌کند که مردم در پذیرش آن سوژه‌ها باهم وجه اشتراک دارند. اما وقتی به من یک فیلم کاملاً سیاسی یا کاملاً تجاری پیشنهاد می‌شود، واقعاً نمی‌توانم قبول کنم. ضمناً شما سن را هم در نظر بگیرید. به نظر می‌رسد سینمای امروز ما بیشتر متعلق به نسل جوان است. موضوعاتی مثل عشق و خیانت در میان جوانان رواج بیشتری دارد یا طنز پردازانی که امروز کار می‌کنند، مقبولیت بیشتری بین جوانان دارند که به نظر می‌رسد در هیچ کدام این قالب‌ها من جایی ندارم.

مثل این است که بازیگر مسنی نقش عاشق پیشه‌ای را ایفا کند؛ معلوم است که برای مخاطب جوان این نقش باورپذیر نیست؛ چون عاشق پیشگی معمولاً متعلق به نسل جوان است. خلاصه، فیلمنامه‌ای نیست که ارزش‌های لازم به لحاظ نقش، فیلمنامه و کارگردان داشته باشد، سفارشی و تجاری نباشد، سیاسی نباشد، طنز سبک نباشد و به من پیشنهاد شود. اگر چنین فیلمنامه‌ای باشد و به من پیشنهاد شود، معلوم است که استقبال می‌کنم. من قسم می‌خورم، به تمام مقدسات عالم قسم می‌خورم که در این ۶-۵ سال، حدود ۵۰ کار را رد کرده ام. وقتی یک بازیگر در طول ۵ سال ۵۰ کار را رد می‌کند، بالاخره مجبور می‌شود یکی را قبول کند چرا؟ اولاً بازیگری از یادش نرود.

ثانیاً نمی‌شود منتظر معجزه ماند. من هر سه سال یک بار کار می‌کنم. صادقانه می‌گویم که حتی مردم گله می‌کنند.خدا را شاهد می‌گیرم وقتی سوار تاکسی می‌شوم راننده می‌پرسد چرا دیگر بازی نمی‌کنی؟ رستوران می‌روم همین سؤال را می‌شنوم. بعضی هم کمی جسارت به خرج می‌دهند و می‌پرسند: آقا حذف تان کردند؟ آقا به شما نقش پیشنهاد نمی‌دهند؟ گاهی آدم به غیرتش برمی‌خورد. به همین علت وقتی می‌بینم فیلمنامه خوب است، نقش و کارگردان هم خوب است؛ اگر هم وجه تشابهی با نقش‌های گذشته دارد، نقش را می‌پذیرم و سعی می‌کنم آن را متفاوت ارائه دهم؛ پس کار را قبول می‌کنم.

حتی اگر سفارشی باشد؟

نه! مطلقاً من کار سفارشی قبول نکرده‌ام و نمی‌کنم.

یعنی سریال «رهایم نکن» را هم سفارشی نمی‌دانید؟

نه، اصلاً! مسائلی در این سریال مطرح شده که مسأله روز مردم است. در شرایطی زندگی می‌کنیم که ۳ هزار میلیارد، ۸ هزار میلیارد، ۱۲ هزار میلیارد، ۲۰ هزار میلیارد دزدی می‌شود. دکل نفتی گم می‌شود، کسی به خاطر ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون یورو به زندان می‌افتد که معروف به «ب.ز» می‌شود. در چنین شرایطی که مردم به دروغ عادت می‌کنند، شخصیتی به اسم حاج رسول پیدا می‌شود که در جوانیش خطای بزرگی مرتکب شده و امروز متحول شده است. سریال «رهایم نکن» قصه این آدم است که تبعات گناه بزرگش را نشان می‌دهد. اگر این سریال حرام خواری را توجیه می‌کرد، قطعاً سفارشی بود؛ ولی داستان سریال، حرام خواری و تبعاتش را مطرح می‌کند؛ پس سفارشی نیست.

یکی از مهم‌ترین دلایلی که مخاطبانی مثل من را وا می‌دارد کمی نقدآلود دهه اخیر فعالیت‌های بازیگریتان را بررسی کنند، وجود اسامی بزرگی مثل بهرام بیضایی، کیهان رهگذار، محمدعلی نجفی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و پوران درخشنده در کارنامه شماست. قبول کنید که حضور شما در آثار این بزرگان به‌عنوان بازیگر نقش‌های مهم، توقع ما را بالا برده است.

ببینید در خارج از ایران و جایی مثل هالیوود، به محض اینکه می‌بینند یک بازیگر خاطره ساز پا به سن گذاشت، او را دور نمی‌اندازند، برایش نقشی می‌نویسند که بتواند آن نقش را بازی کند، نقشی که به سنش هم می‌خورد. مثلاً «درباره اشمیت» را برای جک نیکلسون می‌سازند تا نقش بازنشسته‌ای را ایفا کند که احساس تنهایی می‌کند. برای رابرت دنیرو نقش یک بازنشسته‌ای را می‌نویسند که به خاطر از دست دادن همسرش و پراکنده بودن ۴فرزندش تنها شده و تصمیم می‌گیرد به دیدن هر ۴ فرزندش برود و در این دیدار‌ها با مشکلات زندگی فرزندانش مواجه می‌شود.

فیلمنامه هم در مسیر خودش قصه‌ای را روایت می‌کند، هم نقد اجتماعی می‌کند، هم مناسبت خانوادگی غلط را زیر سؤال می‌برد. اما در ایران به محض اینکه شما پا به سن می‌گذاری، حتی حاضر نمی‌شوند با دستمال کاغذی برت دارند؛ رسماً دورت می‌اندازند. حالا می‌دانید چرا آنها همچنان به بازیگران خاطره سازشان اهمیت می‌دهند؟ آنها احساس می‌کنند هنوز رابرت دنیرو، جک نیکلسون، آلپاچینو و... توان بازیگری دارند. پس می‌توانند سند بیشتری در تاریخ سینمایشان ثبت کنند. می‌خواهند اگر پول‌سازی می‌کنند، همچنان با رابرت دنیرو پول‌سازی کنند؛ چون هنوز هست و می‌تواند همچنان خاطره‌‌سازی کند. اما اینجا فکر می‌کنند چون بازیگر پیر شد، دیگر به درد نمی‌خورد. این یک اعتقاد راسخ من است که بازیگر تازه از ۴۰ سالگی به بعد بازیگر می‌شود.

چون تجربه زندگیش بیشتر می‌شود، تجربه حرفه ایش بالا می‌رود، مشاهدات زندگیش وسعت می‌یابد، عزیزان زیادی را در زندگیش از دست می‌دهد، تصادفات زیادی می‌بیند یا برای خودش رخ می‌دهد، بیماری‌های مختلفی می‌گیرد و از سر رد می‌کند، پسرش را زن می‌دهد، دخترش را شوهر می‌دهد، انواع و اقسام تجربه‌هایی که در ۲۵-۲۰ سالگی نصیب کسی نمی‌شود را به دست می‌آورد؛ پس پخته می‌شود و این پختگی را می‌تواند در بازیگریش نشان دهد. آه و حسرت برای ما این است که به محض پا به سن گذاشتن، سینما حذفمان می‌کند؛ حال آنکه زمان بهره‌ برداری از یک بازیگر، از این سنین به بعد است.

مجید سرایی

iran-newspaper.com
  • 9
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
اقای تارخ عزیز ودیگر هنرمندان گرامی که سالیان درازی باجدیت به هنر این ملت درقالببازیگری زحمات زیادی کشیدید واجر کار شما ازبشردنیایی خصوصا صدا وسیمای ما خارج..اما بدانید..از دیده ها گاهگاهی میروید و...خلاصه از دل وجامن وقلب ملت که بیرون نمیروید...دوستون داریم...اما کاری از دست ما برای شما برنماید...جز عرض ارادت وخیته نباشید..متشکریم
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش