یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
۱۱:۳۳ - ۳۰ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۷۸۷۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

یک فنجان چای با عباس غزالی؛ بازیگر سریال «مینو»

حرفه بازیگری برای من با ارزش است

عباس غزالی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
بازیگری برای بعضی از افرادی که در این حرفه فعالیت می کنند صرفا شغل و منبعی برای کسب درآمد نیست؛ بلکه این افراد نگاه خاص تری به این هنر دارند.

به گزارش بانی فیلم، عباس غزالی که این شب ها سریال «مینو» را روی آنتن شبکه یک دارد، از این دست بازیگرانی است که در قالب نقش هایی که ایفا می کند، آنها را به نوعی زندگی می کند. او در این سریال نقش رضا جوان عاشق پیشه ای را بازی می کند که برای این عشق حاضر است با هر چیز و هر کسی بجنگد. غزالی در گفت و گو با بانی فیلم به نکات مهمی درباره هنر بازیگری و حضورش در این سریال اشاره کرد که در ادامه می خوانید:

 

این روزها که سریال تان روی آنتن است، حضورتان در فیلم و یا سریالی قطعی شده که درباره آن توضیح بدهید؟

– پیشنهادهایی دارم اما در حال بررسی هستم و هنوز حضورم در هیچ کدام قطعی نشده است. اما دو فیلم سینمایی در نوبت اکران دارم.

 

چه فیلم هایی؟

– فیلم «من یوسفم مادر» که این روزها در فستیوال های بین المللی به نمایش در می آید و به زودی هم در گروه هنر و تجربه اکران خواهد شد. همچنین فیلم «شب لرزه» را به کارگردانی محمدرضا رحمانی در نوبت اکران دارم که این فیلم به معضلات اجتماعی می پردازد.

 

فکر می کنم چند سالی است که در انتخاب پیشنهادها سخت گیر شده اید. در صورتی که اغلب بازیگران هم سن و هم نسل شما خیلی روی پیشنهادهایی که می شود، سخت گیری نمی کنند.

– بله. اما من در یک شب به اینجا نرسیدم که بخواهم در یک شب هم برایش تصمیم بگیرم و عجول باشم. علاوه بر این خیلی برایم مهم است که در چه اثری حضور پیدا کنم. چون ملاک ها و معیارهای خیلی مهمی برای انتخاب نقش دارم و گزیده کار بودنم به این برمی گردد که سعی می کنم آهسته و پیوسته طبق برنامه و بر اساس برنامه ریزی به سمت اهدافم حرکت کنم. اصولا هم دوست دارم رو به جلو حرکت کنم. از تکرار هم بیزارم و دوست دارم در نهایت اثر در شأن مخاطب باشد. چون اعتقاد دارم اگر جایگاه و اعتباری کسب کردم، مدیون نگاه مخاطب هستم که بسیار با ارزش است و باید متقابلاً به آنها احترام گذاشت.

 

 تفکر قابل احترامی است. اما برای بازیگرانی مثل شما که تنها منبع درآمدشان این حرفه است، شرایط باید کمی سخت باشد. این طور نیست؟

– بله به هر حال سختی خاص خودش را دارد. اما اینکه تنها منبع درآمدم این حرفه است و با سختی روبرو خواهم شد، کاملا درست است. اما مقصر مخاطب و هنرم نیست؛ خودم هستم. یعنی اینکه نباید برای کسب درآمد هنرم و آن چیزی که رسالت بازیگر است را فدا کنم. من این را با اعتقاد می گویم. سختی هایی را تحمل می کنم، اما از این طرز تفکر همیشه جواب گرفته ام. البته خودم هم خیلی اهل ریخت و پاش و در هیاهو و شلوغی زندگی کردن نیستم. ضمن اینکه بازیگری برای من آنقدر مقدس هست که با وسواس در آن قدم بردارم. البته این گزیده کاری مربوط به همه پیشنهاداتی است که می شود چه در حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون و برای من تفاوتی نمی کند. اگر طبق معیارهایی که گفتم باشد، می پذیرم و با جان و دل انجام می دهم. به جهت اینکه معتقدم یک اثر خوب در هر مدیومی دیده می شود و امضای من باید در هر جایی که هستم به بهترین شکل ثبت شود و از همه مهمتر اینکه مخاطب همه این مدیوم ها یکی است و آن هم مردم هستند و نمی توان گفت مخاطب کدام یک بهتر است.

 

البته برخی از بازیگران معتقدند که برای مخاطب سینما کارکردن جذاب تر است!

– من این طور فکر نمی کنم و به نظر من همه به یک اندازه ارزشمند هستند. هر جا هم که حضور پیدا کنم، تمام انرژی ام را می گذارم تا رضایتشان را جلب کنم.

 

 

اما برخلاف نظر شما برخی بازیگران به این حرفه نگاه کارمندی دارند که سر یک ساعت سر صحنه بروند و بیایند و یک سری دیالوگ که حفظ کرده اند مقابل دوربین بیان کنند و در انتخاب کارها هم خیلی به نظر مخاطب اهمیت نمی دهند!

– ولی من اصلا اینگونه به بازیگری نگاه نمی کنم و برایم خیلی حرفه با ارزشی است.

 

 

البته فکر می کنم شرایط در سینما و تلویزیون هم آنقدر ایده آل نیست که بتوان نگاه ویژه ای به آن داشت؟

– بله اما باز هم به این مسئله می رسیم که وقتی اصل ماجرا درست باشد و همه آن اصل را رعایت کنند، هیچ کسی آسیب نمی بیند و همه چیز درست پیش می رود. البته با نظر شما هم موافقم که شرایط خیلی مهیا نیست. ولی به هر حال دلیل نمی شود که در این شرایط که خیلی چیزها سرجای خودش نیست، من که جزئی از آن هستم هم یک سری چیزها را رعایت نکنم. من باید از خودم شروع کنم و اصل را رعایت کنم که این برایم با ارزش است. چون باعث می شود که شب راحت بخوابم و همیشه از هر کاری که انجام می دهم در لحظه لذت ببرم و دچار روزمرگی نشوم و نگاه کارمندی به این حرفه نداشته باشم که باعث می شود هر کاری را که انجام می دهم با عشق مثل تماشاگر مقابل تلویزوین و یا سالن سینما بنشینم و کارهایم را با دقت ببینم تا پی به نکات مثبت و منفی کارم ببرم.

 

فکر می کنم با این طرز تفکری که دارید، قطعا هر بار که برای بازی در فیلم یا سریالی مقابل دوربین می روید، هیجان روز اول را دارید؟

– دقیقاً همین طور است که گفتید. این را کسانی که به عنوان فیلمساز و یا پارتنر با من کار کرده اند، می دانند و این برای من بسیار لذت بخش است و فکر می کنم بخشی از رسالت بازیگر همین است.

 

پس با این نگاهی که به بازیگری دارید، برخی سکانس ها را خیلی حسی بازی می کنید و تصورم این است از آن بازیگرانی هستید که نقش را در خودتان حل کرده و مدتها با آن زندگی می کنید. این طور نیست؟

– امیدوارم همین بوده باشد و تلاشم همواره همین بوده و سعی می کنم وقتی یک کارکتری را می پذیرم، با کارگردان و نویسنده خیلی در پیش تولید و تولید تعامل خوبی داشته باشم و درباره ان نقش خیلی حرف می زنیم و کاراکتر را در وجودم ته نشین می کنم و از خود واقعی ام دور می شوم و سعی می کنم آن کاراکتر را زندگی کنم. من بارها سر صحنه اتفاقات بدی برایم افتاده که شاید در زندگی من را با مشکل روبرو کرده که این سوال در ذهنم ایجاد می شود که آیا این کار درست است یا نه که در نهایت هیچ وقت نتواستم به یک جواب منطقی برسم. اما به هر حال من به عنوان یک بازیگر آدمی را بازی می کنم که در شرایط مختلف قرار می گیرد و به همین خاطر باید آن شخصیت را که معمولا از خودم دور است، در خودم حل کنم تا بتوانم به خوبی آن را مقابل دوربین زندگی کنم. بی جهت نیست که می گویند بازیگری دومین شغل های سخت دنیاست. فکر می کنم بازیگری فقط یک جا نشستن و دیالوگ گفتن نیست و حتما چیزی هست که جزو سخت ترین مشاغل دنیا محسوب می شود. من همواره سعی کرده ام آدمهای مختلفی را زندگی کنم، نه اینکه خودم را در موقعیت های مختلف تکثیر کنم. این رسالت بازیگری است که البته عده ای به اشتباه آن را رعایت نمی کنند.

 

 

قطعا این مسئله را مخاطب متوجه می شود. به همین دلیل است که بازی بعضی از بازیگران را نمی پیندد و با آنها ارتباط برقرار نمی کند و از دیدن برخی بازیها لذت می برد.

– کاملا با نظر شما موافقم. به جهت اینکه جمله معروفی هست که می گویند آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. این جمله اینجا هم صدق می کند. وقتی بازیگر از تک تک سلول های بدنش برای ارائه یک کاراکتر استفاده می کند و کمک می گیرد، قطعا به دیدگان مخاطب می نشیند و متوجه می شود؛ آن هم مخاطب ما که بسیار هوشمند است.

 

 البته عده ای هم هستند که مخاطبان تلویزیون را جدی نمی گیرند و این امر از کارهایشان مشخص است!

– آنها آدم هایی هستند که متاسفانه من همیشه با آنها و خط کشی ها و محدود کردن هایشان مخالف بوده و هستم. فکر می کنم آدم های اشتباهی در این حرفه هستند که باعث شدند یک عده فقط به فکر منافع خودشان باشند و این تفکر را ایجاد کرده اند که سینما فلان است و تلویزیون بهمان!

 

 

حتی بازیگران را هم خط کشی می کنند و از الفاظ بازیگران تلویزیون و بازیگران سینما استفاده می کنند!

– بله اما متاسفانه این تفکر بسیار بد و زشتی است و آنقدر تاثیر گذاشته که تبدیل به یک تفکری شده که بازیگران را خط کشی می کنند و عده ای از کارگردان های سینما که امتحانشان را پس داده اند، در تلویزیون به شدت بد کار می کنند که من فکر می کنم با این کار به مخاطب توهین می کنند که به مرور باعث شده تماشاگر تلویزیون هم ریزش کند که آن هم به خاطر کیفیت بد کارهاست. کافی است که صنعت فیلم و سریال سازی کشورهای دیگر را دنبال و بررسی کنیم که اصلا اینگونه نیست. به عنوان مثال کوین استیسی که بازیگر درجه یک هالیوود است، به همان اندازه برای بازی در یک سریال انرژی می گذارد و برایش فرقی نمی کند سریال است یا فیلم و می بینیم که مردم ما از دیدن آن سریال ها لذت می برند و دنبال می کنند. پس مردم دیدن سریال را دوست دارند؛ اما اینکه چه سریالی ببینند برایشان مهم است. متاسفانه در خیلی چیزها نگاه ها به آن تغییر کرده و نگاه ها به این کار بیزنسی و کاسبی شده و چنین مسائلی باعث شده که سطح سلیقه تماشاگر هم در سینما پایین بیاید. البته منظور من همه نیستند. قطعا آدم های درجه یک در سینما و تلویزیون وجود دارند. به عنوان مثال حمید نعمت الله وقتی در سینما موفق است، در تلویزیون «وضعیت سفید» را خلق می کند. مشخص است که نگاه این کارگردان به کارش ارتباطی به مدیومی که کار می کند، ندارد و برایش فرقی نمی کند که برای مخاطب تلویزیون کار می کند یا تماشاگر سینما. مردم و هنرش برایش مهم است و همان قدر انرژی و دقتی را که در سینما دارد در تلویزیون هم بکار می گیرد.

 

 

با مثالی که درباره سریال «وضعیت سفید» زدید، فکر می کنم برای شما هم زندگی کاری تان به دو بخش تقسیم می شود؛ قبل از بازی در «وضعیت سفید» و بعد از آن. این طور نیست؟

– بله واقعا نگاه من به این حرفه عمیق تر شد. به هر حال در سیستمی که هیچ چیزش مشخص نیست، بازیگر باید در ابتدا برای دیده شدن تلاش کند و شاید انتخاب هایی انجام دهد که باورش نیست. اما برای دیده شدن باید جنگید و بعد که دیده شد باید برای خوب ماندن جنگید. ضمن اینکه انتخاب خیلی دست بازیگر نیست و متاسفانه اغلب فیلمسازان از بازیگر بازی و نقشی را می خواهند که پیش از این جواب گرفته و امتحانش را پس داده است و این جنگیدن من را تبدیل به بازیگر گزیده کار کرده که به توانایی من نگاه کنند نه به نقشی که من بازی کردم. به همین خاطر سعی می کنم متنوع انتخاب کنم.

 

با توجه به شرایط موجود در سینما و تلویزیون فکر می کنید یک بازیگر با چنین طرز تفکری تا کجا می تواند ایستادگی کند؟

– من گاهی از یک سری چیزها متاسف و نگران می شوم. مثالی در این زمینه برایتان می زنم. وقتی می بینم پیشکسوت های این حرفه که مویشان را در این حرفه سپید کرده اند اما خانه نشین شده اند و از آنها دعوت به همکاری نمی شود و در عوض یک بازیگر جوان را با گریم پیر می کنند، برای من خیلی دردناک است. اصلا منظورم توانایی آدمها نیست. بحثم سر این است که ما قدرشناس هنرمندانمان نیستیم و مراقب سرمایه هایمان نیستیم. بنابراین من هم سعی می کنم واقع بین باشم اما در عین اینکه دوست دارم از کارم در لحظه لذت ببرم. گاهی از من سوال می کنند امسال برای جشنواره فیلم داری؟ حقیقت این است که دیگر به این مسائل فکر نمی کنم. من تا یک قدمی سیمرغ بلورین رفتم، اما فکر می کنم چقدر این چیزها مهم است؟ مهم این است که خودم از کار لذت ببرم و مردم هم دوست داشته باشند. من فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» به کارگردانی هومن سیدی را بازی کردم که خیلی فیلم خوبی بود اما در گروه هنر تجربه اکران شد. البته منظورم این است که گروه هنر تجربه اتفاق بدی است. اما باید فیلم هایی که در این بخش قرار می گیرند، بر مبنای فاکتورها و معیارهایی باشد. بنابراین دیگر این گونه مسائل برایم در اولویت قرار نمی گیرد. وقتی در کوچه و خیابان میزان رضایت مردم را می بینم، لذت می برم.

 

 

شما پس از بازی در یک اپیزود از مجموعه «چرخ فلک» در هیچ سریالی حضور نداشتید. فکر می کنم شرایط در سینما بهتر بود که در این مدت سینمایی بیشتر کار کرده اید. چطور شد که در «مینو» بازی کردید؟

– می توانم بگویم پیشنهاداتی که از سینما داشتم منطقی تر بودند. اما درباره «مینو» و نقش رضا باید بگویم که به شدت فیلنامه متفاوت و جذابی این سریال داشت. یک عاشقانه جذابی در قصه وجود دارد که از همان ابتدا که با کارگردان در این باره صحبت می کردیم، به این واژه رسیدیم که عشق در این قصه و کاراکتر خیلی نمود دارد و همین برای من خیلی جذاب بود. ما حتی به یک شعار رسیدیم که عشق خودش یک جور جنگ است و سعی کردیم این را بفهمیم و درک کرده و در کار اجرا کنیم. عاشق بودن، جسور بودن، صادق بودن و مصمم بودن رضا را در این کار خیلی دوست دارم و برایم جذاب است و در مدت ۷- ۸ ماه که مشغول این کار بودم، خیلی لذت بردم.

 

رضا در سریال «مینو» از آن کاراکترهایی است که به شدت حسی بازی کردید. به خصوص از سکانس هایی که ایمان در آتش سوزی دچار سوختگی می شود تا برخورد با مینو.

– اتفاقا اشاره جالبی کردید که من یاد خاطرات آن سکانس افتادم. در سکانس آتش سوزی که من می دویدم و سعی می کردم ایمان را نجات بدهم، در گرمای شدید تابستان که فیلمبرداری می کردیم و دویدن ها و تقلا کردن که در چندین برداشت که برای این سکانس از چند زاویه دوربین داشتیم، باعث شد که ضربان قلبم به قدری بالا برود که چشمم سیاهی برود و به همین خاطر در بیمارستان قلب بستری شدم. اما خوشبختانه وقتی نتیجه را دیدم، لحظات سخت را فراموش کردم و نتیجه کار را دوست داشتم. البته در ادامه خواهید دید که چه اتفاقات جالب تری برای رضا می افتد. می توانم بگویم که تا الان اتفاقاتی که افتاده، در برابر اتفاقاتی که خواهد افتاد هیچ است. من این سریال را به این جهت دوست دارم و امیدوارم مخاطب هم دوست داشته باشد.

 

خودتان هم مخاطب سریال هستید؟

– بله من هر کاری را که بازی کنم، اگر درگیر کار و فیلمبرداری نباشم حتما تماشا می کنم و خودم را نقد می کنم. حتی کارهایی که پیشنهاد شده و بازی نکردم. این سریال را هم که هر شب می بینم، با کارگردان در تماس هستیم و درباره اش صحبت می کنیم. به نظرم آقای پوروزیری کارگردان بسیار خوبی است و اگر شرایط تولید اجازه می داد و دستشان بازتر بود، مطمئن هستم عملکرد بهتری هم داشت. گرچه در همین شرایط هم احساس می کنم خیلی خوب توانست از عهده کار بربیاید و قطعا جزو کارگردان های خوب ما خواهند بود. ما در این کار ارتباط خیلی خوبی با هم داشتیم. ضمن اینکه من معتقدم بازیگر و کارگردان باید همدیگر را بفهمند و ارتباط خوبی با یکدیگر داشته باشند که این اتفاق در سریال افتاد. ضمن اینکه ایشان هم مثل من هر شب با نگرانی سریال را تماشا می کند و برایش نظر مخاطب خیلی مهم است.

 

 

چه خوب که مخاطب تلویزیون هستید. چون خیلی از بازیگران ادعا می کنند که حتی کارهای خودشان را هم نمی بینند!

– نه به نظر من اشتباه است. یعنی وقتی برای خودت ارزش قائل نیستی، نباید انتظار داشته باشی کسی برایت ارزش قائل شود. من همانطور هم که پیش از این گفتم، برای خودم، کارم و مردم ارزش و احترام قائل هستم.

 

سوالی که من از کارگردان پرسیدم این بود که چرا «مینو» فضای دهه ۵۰ را تداعی نمی کند. به عنوان بازیگر این سریال خودتان فضای دهه ۵۰ را هنگام کار حس می کردید؟ البته نوع روایتی که از عشق و دلدادگی در این سریال وجود دارد و مردانگی مربوط به دهه ۵۰ هست. اما منظور من فضای کار و گریم و دیالوگ ها و پوشش بازیگران است.

– آره واقعا چیزی که غیر از این حس نکردم و به نظرم کارگردان تلاشش را کرده بود تا این فضا را برای مخاطب ترسیم کند. با همه سختی ها و شرایطی که در این زمینه وجود دارد و ۴ دهه از آن دوران گذشته که ترسیم این فضا کار راحتی نیست. بنابراین اینکه ما بتوانیم از هر المانی برای واقعی جلوه کردن استفاده کنیم درست است. اما اینکه چه چیزهایی در اولویت قرار دارد هم مهم است. خیلی چیزها در طول این چهاردهه تغییر کرده. ما فقط دو شهرک برای کار داریم که به قدری از این دو شهرک در کارها استفاده شده که مخاطب به خوبی متوجه می شود. ضمن اینکه در این زمینه هم محدودیت داریم و شرایط تولید هم می تواند در این مسائل تاثیرگذار باشد. با این حال نظر شما هم به عنوان یکی از مخاطبان سریال قابل احترام است.

 

حتی اگر منظور شما دیالوگ و تکیه کلام امروزی است که در بازی ها وجود داشته باشد نظر شما منطقی و قابل احترام است. اما پوشش و گریم من و بازیگران دیگر فکر می کنم تداعی کننده دهه ۵۰ بود. چون برای گریم و لباس تک تک بازیگران عکس های آدم های آن دوران را دیدیم و بر اساس آنها کارگردان انتخاب می کرد.

 

با لحنی که رضا در این سریال دارد آشنایی داشتید و مشکلی در بیان دیالوگ ها در کار با این لحن نداشتید؟

– خاطرم هست که اوایل صحبت سر این بود که لهجه باشد یا نباشد و کارگردان نگران این مسئله بود. اما چیزی که به من رسید، این بود که خواستم لحن باشد تا بازی را واقعی تر جلوه کند. برای من هم کار پیچیده ای نبود و اینکه با احترام به همه لحن ها و لهجه ها من اصولا لحن و گویش جنوبی را دوست دارم. نقش های این مدلی هم منظورم لهجه جنوبی در گذشته کار کرده بودم و آشنایی داشتم. خوشحالم که رضا به من پیشنهاد شد و خیلی این کاراکتر را دوست داشتم.

 

چه فیدبکی از بازی و سریال گرفتید؟

– آنهایی که سریال را ندیده اند که خب نظری ندارند و آنهایی که سریال را دیده اند، نظر مثبت داشتند و احساس می کنم با کاراکترها همراه شده اند و امیدوارم همه مخاطبانی که سریال را می بینند تا پایان دوست داشته باشند.

 

 و اینکه شما در گذشته تجربه اجرا داشتید. دیگر به شما پیشنهاد نمی شود و یا خودتان نمی پذیرید؟

– اتفاقا خیلی زیاد پیشنهاد می شود. به عنوان مثال برنامه «وقتشه» که کامران عزیز اجرا کرد اما خودم نمی پذیرم. چون بازیگری برای من عشق اول و آخر است. آن زمانی هم که مجری بودم، مجری بازیگر بودم.

 

البته این اواخر که بیشتر از حضور بازیگران برای اجرای برنامه ها و مسابقه ها دعوت می کنند!

– بله اما ترجیح می دهم اگر روزی قرار است اجرای برنامه ای را برعهده بگیرم، در زمینه کار خودم باشد.

 

زینب علیپور

 

 

  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش