منی كه علاقهای ندارم نسبت به چهرههای معروف حالا در هر حرفهای كه هستند، ابراز احساسات كنم و مثلا بگویم فلانی را چقدر دوست دارم -هم شخصیت خودش را هم شخصیت هنری و فرهنگیاش- اما همین جا به راحتی میگویم ژاله صامتی را بسیار دوست دارم. این را به خودش هم گفتم. اصلا از همان اول كه او را به عنوان بازیگر در تلویزیون دیدم دوستش داشتم. آن چهره سادهاش را كه بسیار شبیه آدمهای دور و برم بود و چقدر خوب میتوانست رُل همه آدمهایی كه میشناختم را خوب بازی كند. وقتی بازی كوتاهش در فیلم دت یعنی دختر را دیدم، دوستش داشتم و وقتی كه در فیلم سایه به سایه در نقش یك زن شمالی دیدمش باورم نمیشد كه او اصالتا شمالی نیست، اما نقش زنان این خطه را اینقدر خوب بازی میكند. قبل از این فكر میكردم بازیگر تله تئاتر دو مرغابی در مه حسین پناهی هم هست اما دیروز گفت در یحیی و گلابتون بازی كرده نه در دو مرغابی در مه كه من بسیار دوستش دارم، اما حالا میدانم نوع بازی در یحیی و گلابتون از دو مرغابی در مه سختتر است. دیروز سراغ ژاله صامتی رفتم اول چون دوستش دارم و همیشه از همصحبتی با او لذت بردهام، دوم به این دلیل كه او متولد ۱۴ فروردین است و دختر بهار است و بهار نزدیك است و متولد بهار حتما حرفهای زیبایی برایم دارد.
حالا كه حرف زندهیاد حسین پناهی پیش آمد، گفتوگو را از او شروع كنیم، مردی متفاوت با روح لطیفی كه فراموشش نخواهیم كرد.
حسین پناهی به نظرم فیلسوف بود، لایه ظاهری هر چیزی را كنار میزد و درون آن را نگاه میكرد. كاری كه همه هنرمندان انجام میدهند و به همین دلیل است كه متفاوت میشوند از آدمهای معمولی. آقای پناهی بلند بلند فكر میكرد به همین دلیل زاویه نگاه هنرمندانهاش برای همه آشكار میشد. پروایی نداشت كه درون خود را به مردم نشان دهد. بسیار خوشقلب و دوستداشتنی بود.
البته نمیتوان گفت همه آنهایی كه در حرفههای هنری مشغول به كار هستند، درون متفاوتی دارند.
منظورم هنرمندان واقعی است و گرنه هر كسی كه وارد حرفه هنر شود كه نامش هنرمند نیست.
و این روزها چقدر زیاد شدهاند اینجور آدمها.
همیشه بوده و خواهند بود. در همه دورهها. نزدیك به ۳۰ سال است بازیگرم. خیلیها آمدهاند و دورهای بودند و بعد رفتند بدون این كه نامی از آنها به یاد بماند. تعداد آدمهایی كه ماندگار شدند خیلی كم است. كسی میماند كه دغدغهاش هنر و بازیگری است. كسی كه برای شهرت به دنیای بازیگری وارد میشود، نمیتواند دوام بیاورد. البته اپیدمی بازیگر شدن همیشه بوده و مربوط به الان نیست. به نظرم شهرت در درجه سوم و چهارم بازیگری قرار دارد. وقتی از بازیگری برای بیان حرفی و دغدغهای استفاده كنی هیچوقت دنبال شهرت نخواهی بود. این گروه از بازیگران كه سالهای زیادی هم دوام میآورند برای معروفیت و عكس یادگاری بازیگر نمیشوند. همیشه گفتهام اگر مرا ۵۵۵ تكه هم بكنید هر تكهام بازیگر خواهد شد ...
حالا چرا ۵۵۵ تکه؟
میخندد ... نمیدانم همیشه این عدد به ذهنم میآید . ...!
ژاله صامتی سالهاست بازیگر است، همه اینسالها مردم دوستش داشتهاند، فرق نمیكند در تلویزیون یا سینما بوده یا تئاتر. ژاله صامتی خودش است بدون ادا و اصولهای رایج. چه چیزی درون شما تهنشین شده كه شما را دوستداشتنی كرده؟
این اتفاق خوشایندترین اتفاق زندگیم است كه مردم دوستم دارند و این حس را به من میگویند. امروز رفته بودم آزمایشگاه. جالب بود یكی بهم میگفت احساس میكنم شما با ما زندگی میكنی، آنقدر كه بازیهایت به دل مینشیند. یكی دیگر میگفت وقتی شما را میبینم احساس میكنم یكی از دوستانم هستید كه سالهاست شما را میشناسم. همیشه خدا را به دلیل این احساس مردم شاكرم. وقتی نقشی را قبول میكنم،نقش را بازی نمیكنم، زندگیش میكنم شاید به همین دلیل است كه مردم باورش میكنند. من آدمهای دور و برم را بازی میكنم، با كمی دخل و تصرف. به شاگردانم میگویم بازیگر باید خوب ببیند و خوب بشنود. حافظه عجیبی در به خاطر سپردن آدمها، مكانها و اتفاقات دارم. همه چیز را در ذهنم ثبت میكنم و بسیار متمركزم. گاهی همزمان چند كار را انجام میدهم اما كاملا روی هر كاری عمیق هستم و حواسم كاملا هست چه كاری میكنم. اول خدا را شكر میكنم و دوم ممنون خانوادهام هستم. در خانوادهای بسیار پر رفت و آمد متولد و بزرگ شدم. پدر و مادرم مردمدار بودند. همه اینها باعث شد بعد از این كه بازیگر معروفی شدم از این كه در بین مردم باشم، هراسی نداشته باشم و خودم را تافته جدا بافته ندانم. با اتوبوس و مترو رفت و آمد میكنم. از فروشگاههای شلوغ و مردمی خرید میكنم. هیچوقت از مردم گریزان نیستم. حیات حرفه بازیگری به مردم ربط كامل دارد، اگر مردم مرا نبینند حرفهام به هیچ دردی نمیخورد.
۳۰ سال است بازیگرید اما بدون حاشیه. نه اهل جشن و جشنواره هستید و نه اهل نمایش لباس و جواهر روی فرش قرمز ...
من عاشق بازیگری هستم و بقیهاش اصلا برایم مهم نیست. سال ۷۴ اهالی سینما مرا با فیلم سایه به سایه شناختند هر چند قبلش در دو فیلم بازی كرده بودم. خیلیها معتقد بودند برای سایه بهسایه سیمرغ میگیرم كه نگرفتم. همان سال به خودم گفتم ببین ژاله صامتی ! اگر دغدغهات سیمرغ گرفتن و این حاشیههاست برو گوشه خانه بشین! اما اگه بازیگری برات جدیه پس محكم و قوی بمون و همین شد كه ماندم و بازی كردم. مسالهام نه جایزه است و نه حاشیهها و نه شهرتش. من عاشق بازیگریام. هنوز برای گفتن دیالوگ همانقدر هیجانزده میشوم كه سال ۶۸ برای بازی در یك نمایش وارد اداره تئاتر شدم. هنوز همان دختر ۱۶ ساله هستم كه رفتم برای اولین بار نقش كاكا سیاه را بازی كنم. هیچ چیز برایم تغییر نكرده است. یك سال است در اینستاگرام صفحه دارم آنهم آنقدر به من گفتند برای تبلغ كارهایت باید از شبكههای اجتماعی استفاده كنی. در این صفحه یك عكس از زندگی شخصی و خصوصیام ندارم چون اعتقادی به نمایش زندگی شخصیام و شوآف و فخر فروشی با داشتههایم ندارم. خیلی کم در مراسم فرش قرمزی شركت میكنم. معمولا در اكرانهای خصوصی شركت نمیكنم، ترجیح میدهم برای دیدن فیلمی كه بازی كردهام بلیت بخرم وآن را در كنار مردم تماشا كنم تا اینكه برای نمایش و فخر فروشی در اكران خصوصی و حاشیههایش شركت كنم.
متولد ۱۴ فروردین هستید. دختر بهار بودن چه حسی دارد؟
عالی ! بهار را دوست دارم و معتقدم روحیهام بسیار بهاری است. مثل باران بهاری از روی همه چیز عبور میكنم. كینهای نیستم و دلخوریها را خیلی زود فراموش میكنم. مثل بهار دلخوش و سرخوشم. دختربچهای درونم زندگی میكند مثل بهار بسیار بازیگوش است و اصلا توجه نمیكند ۴۶ سالم دارد تمام میشود. او با دلخوشیهایش به هر سمتی كه دوست دارد مرا میبرد و با هم از زندگی لذت میبریم. آنقدر خوشم و بازیگوش كه گاهی دخترانم میگویند مامان. من نمیتوانم به دختربچه شاد درونم بگویم ساكت! برو یك گوشه بنشین.
- 10
- 1