جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۱۸ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۴۱۸۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ژاله صامتی: نام کودک درونم بهار است

ژاله صامتی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

منی كه علاقه‌ای ندارم نسبت به چهره‌های معروف حالا در هر حرفه‌ای كه هستند، ابراز احساسات كنم و مثلا بگویم فلانی را چقدر دوست دارم -هم شخصیت خودش را هم شخصیت هنری و فرهنگی‌اش- اما همین جا به راحتی می‌گویم ژاله صامتی را بسیار دوست دارم. این را به خودش هم گفتم. اصلا از همان اول كه او را به عنوان بازیگر در تلویزیون دیدم دوستش داشتم. آن چهره ساده‌‌اش را كه بسیار شبیه آدم‌های دور و برم بود و چقدر خوب می‌توانست رُل همه آدم‌هایی كه می‌شناختم را خوب بازی كند. وقتی بازی كوتاهش در فیلم دت یعنی دختر را دیدم، دوستش داشتم و وقتی كه در فیلم سایه به سایه در نقش یك زن شمالی دیدمش باورم نمی‌شد كه او اصالتا شمالی نیست، اما نقش زنان این خطه را اینقدر خوب بازی می‌كند. قبل از این فكر می‌كردم بازیگر تله تئاتر دو مرغابی در مه حسین پناهی هم هست اما دیروز گفت در یحیی و گلابتون بازی كرده نه در دو مرغابی در مه كه من بسیار دوستش دارم، اما حالا می‌دانم نوع بازی در یحیی و گلابتون از دو مرغابی در مه سخت‌تر است. دیروز سراغ ژاله صامتی رفتم اول چون دوستش دارم و همیشه از هم‌صحبتی با او لذت برده‌ام، دوم به این دلیل كه او متولد ۱۴ فروردین است و دختر بهار است و بهار نزدیك است و متولد بهار حتما حرف‌های زیبایی برایم دارد.

حالا كه حرف زنده‌یاد حسین پناهی پیش آمد، گفت‌وگو را از او شروع كنیم، مردی متفاوت با روح لطیفی كه فراموشش نخواهیم كرد. 

حسین پناهی به نظرم فیلسوف بود، لایه ظاهری هر چیزی را كنار می‌زد و درون آن را نگاه می‌كرد. كاری كه همه هنرمندان انجام می‌دهند و به همین دلیل است كه متفاوت می‌شوند از آدم‌های معمولی. آقای پناهی بلند بلند فكر می‌كرد به همین دلیل زاویه نگاه هنرمندانه‌اش برای همه آشكار می‌شد. پروایی نداشت كه درون خود را به مردم نشان دهد. بسیار خوش‌قلب و دوست‌داشتنی بود. 

البته نمی‌توان گفت همه آنهایی كه در حرفه‌های هنری مشغول به كار هستند، درون متفاوتی دارند.

منظورم هنرمندان واقعی است و گرنه هر كسی كه وارد حرفه هنر شود كه نامش هنرمند نیست. 

و این روزها چقدر زیاد شده‌اند اینجور آدم‌ها.

همیشه بوده و خواهند بود. در همه دوره‌ها. نزدیك به ۳۰ سال است بازیگرم. خیلی‌ها آمده‌اند و دوره‌ای بودند و بعد رفتند بدون این كه نامی از آ‌‌نها به یاد بماند. تعداد آدم‌هایی كه ماندگار شدند خیلی كم است. كسی می‌ماند كه دغدغه‌اش هنر و بازیگری است. كسی كه برای شهرت به دنیای بازیگری وارد می‌شود، نمی‌تواند دوام بیاورد. البته اپیدمی بازیگر شدن همیشه بوده و مربوط به الان نیست. به نظرم شهرت در درجه سوم و چهارم بازیگری قرار دارد. وقتی از بازیگری برای بیان حرفی و دغدغه‌ای استفاده كنی هیچ‌وقت دنبال شهرت نخواهی بود. این گروه از بازیگران كه سال‌های زیادی هم دوام می‌آورند برای معروفیت و عكس یادگاری بازیگر نمی‌شوند. همیشه گفته‌ام اگر مرا ۵۵۵ تكه هم بكنید هر تكه‌ام بازیگر خواهد شد ...

حالا چرا ۵۵۵ تکه؟

می‌خندد ... نمی‌دانم همیشه این عدد به ذهنم می‌آید . ...!

ژاله صامتی سال‌هاست بازیگر است، همه این‌سال‌ها مردم دوستش داشته‌اند، فرق نمی‌كند در تلویزیون یا سینما بوده یا تئاتر. ژاله صامتی خودش است بدون ادا و اصول‌های رایج. چه چیزی درون شما ته‌نشین شده كه شما را دوست‌داشتنی كرده؟

این اتفاق خوشایند‌ترین اتفاق زندگیم است كه مردم دوستم دارند و این حس را به من می‌گویند. امروز رفته بودم آزمایشگاه. جالب بود یكی بهم می‌گفت احساس می‌كنم شما با ما زندگی می‌كنی، آن‌قدر كه بازی‌هایت به دل می‌نشیند. یكی دیگر می‌گفت وقتی شما را می‌بینم احساس می‌كنم یكی از دوستانم هستید كه سال‌هاست شما را می‌شناسم. همیشه خدا را به دلیل این احساس مردم شاكرم. وقتی نقشی را قبول می‌كنم،‌نقش را بازی نمی‌كنم، زندگیش می‌كنم شاید به همین دلیل است كه مردم باورش می‌كنند. من آدم‌های دور و برم را بازی می‌كنم، با كمی دخل و تصرف. به شاگردانم می‌گویم بازیگر باید خوب ببیند و خوب بشنود. حافظه عجیبی در به خاطر سپردن آدم‌ها، مكان‌ها و اتفاقات دارم. همه چیز را در ذهنم ثبت می‌كنم و بسیار متمركزم. گاهی همزمان چند كار را انجام می‌‌دهم اما كاملا روی هر كاری عمیق هستم و حواسم كاملا هست چه كاری می‌كنم. اول خدا را شكر می‌كنم و دوم ممنون خانواده‌ام هستم. در خانواده‌ای بسیار پر رفت و آمد متولد و بزرگ شدم. پدر و مادرم مردم‌دار بودند. همه اینها باعث شد بعد از این كه بازیگر معروفی شدم از این كه در بین مردم باشم، هراسی نداشته باشم و خودم را تافته جدا بافته ندانم. با اتوبوس و مترو رفت و آمد می‌كنم. از فروشگاه‌‌های شلوغ و مردمی خرید می‌كنم. هیچ‌وقت از مردم گریزان نیستم. حیات حرفه بازیگری به مردم ربط كامل دارد، اگر مردم مرا نبینند حرفه‌ام به هیچ دردی نمی‌خورد. 

۳۰ سال است بازیگرید اما بدون حاشیه. نه اهل جشن و جشنواره هستید و نه اهل نمایش لباس و جواهر روی فرش قرمز ... 

من عاشق بازیگری هستم و بقیه‌اش اصلا برایم مهم نیست. سال ۷۴ اهالی سینما مرا با فیلم سایه به سایه شناختند هر چند قبلش در دو فیلم بازی كرده بودم. خیلی‌ها معتقد بودند برای سایه به‌سایه سیمرغ می‌گیرم كه نگرفتم. همان سال به خودم گفتم ببین ژاله صامتی ! اگر دغدغه‌ات سیمرغ گرفتن و این حاشیه‌هاست برو گوشه خانه بشین! اما اگه بازیگری برات جدیه پس محكم و قوی بمون و همین شد كه ماندم و بازی كردم. مساله‌ام نه جایزه است و نه حاشیه‌ها و نه شهرتش. من عاشق بازیگری‌ام. هنوز برای گفتن دیالوگ همان‌قدر هیجان‌زده می‌شوم كه سال ۶۸ برای بازی در یك نمایش وارد اداره تئاتر شدم. هنوز همان دختر ۱۶ ساله هستم كه رفتم برای اولین بار نقش كاكا سیاه را بازی كنم. هیچ چیز برایم تغییر نكرده است. یك سال است در اینستاگرام صفحه دارم آن‌هم آن‌قدر به من گفتند برای تبلغ كارهایت باید از شبكه‌های اجتماعی استفاده كنی. در این صفحه یك عكس از زندگی شخصی و خصوصی‌ام‌‌ ندارم چون اعتقادی به نمایش زندگی شخصی‌ام و شوآف و فخر فروشی با داشته‌‌هایم ندارم. خیلی کم در مراسم فرش قرمزی شركت می‌كنم. معمولا در اكران‌های خصوصی شركت نمی‌كنم، ترجیح می‌دهم برای دیدن فیلمی كه بازی كرده‌ام بلیت بخرم و‌آن را در كنار مردم تماشا كنم تا این‌كه برای نمایش و فخر فروشی در اكران خصوصی و حاشیه‌هایش شركت كنم. 

متولد ۱۴ فروردین هستید.‌ دختر بهار بودن چه حسی دارد؟

عالی ! بهار را دوست دارم و معتقدم روحیه‌ام بسیار بهاری است. مثل باران بهاری از روی همه چیز عبور می‌كنم. كینه‌ای نیستم و دلخوری‌ها را خیلی زود فراموش می‌كنم. مثل بهار دلخوش و سرخوشم. دختربچه‌ای درونم زندگی می‌كند مثل بهار بسیار بازیگوش است و اصلا توجه نمی‌كند ۴۶ سالم دارد تمام می‌شود. او با دلخوشی‌هایش به هر سمتی كه دوست دارد مرا می‌برد و با هم از زندگی لذت می‌بریم. آن‌قدر خوشم و بازیگوش كه گاهی دخترانم می‌گویند مامان. من نمی‌توانم به دختربچه شاد درونم بگویم ساكت! برو یك گوشه بنشین.

jamejamdaily.ir
  • 10
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش