به گزارش فارس، نمایش «یک ساعت آرامش» از فلوریان زلر، ترجمه حمیدرضا و حامد امانپور قرایی و کارگردانی سیدجواد روشن اجرایش را همزمان با روز هنرهای نمایشی(هفتم فروردین) در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر آغاز کرده و تا هفدهم اردیبهشت ماه نیز اجرایش ادامه دارد.
بازیگران این نمایش امیرمهدی ژوله، معصومه کریمی، وحید نفر، الهه شهپرست، ارسطو خوشرزم، ابوذر ساعدی و مهدی ذاکر حسینی هستند.
داستان نمایش از این قرار است که میشل بعد از مدتها صفحه موسیقی مورد علاقهاش را پیدا کرده و میخواهد در یک روز تعطیل و در آرامش آن را گوش دهد اما اتفاقاتی میافتد که مانع این کار شده و رازهای زیادی برملا میشود.
با امیرمهدی ژوله بازیگر نقش میشل که پنجمین اجرای تئاتری خود را تجربه میکند، گفتوگو کردیم.
*آقای ژوله پنجمین کار تئاتری خود را پشت سر میگذارید، حضور در این کار چه نوع تجربه ای برایتان محسوب میشود و چطور شد حضور در این نمایش را پذیرفتید؟
اغراق نیست اگر بگویم یکی ـ دو سالی می شود در تمام ایام سال پیشنهاد تئاتر دارم. برای این نمایش هم چندین مرتبه با من تماس گرفتند و پیشنهاد خواندن متن را دادند منتها من از سر تنبلی آن را به تعویق می انداختم تا اینکه قرار شد در جمع دوستان حضور پیدا کنم و آن را بخوانیم که خوشبختانه متن را خواندم و چون ذهنیت خوبی هم راجع به زلر و کارهایش داشتم ـ مثل نمایش «آن سوی آیینه» که آقای سرابی روی صحنه بردند ـ بنابراین حضور در این کار را پذیرفتم.
*چقدر تلاش کردید به فضای ذهنی نویسنده برای اجرای نمایشتان نزدیک شوید؟
خب واقعیت نمی دانم اما من همیشه در فرآیند تمرین به این فضا نزدیک می شود چرا که خیلی اتفاقات ناخودآگاه برای بازیگر در تمرین رخ می دهد و خیلی هم خوب است ، چرا که من در امر بازیگری خیلی آگاه نیستم به همین دلیل به فرآیند تمرین خود را می سپارم و کار را شروع میکنم، بهرحال در این فرآیند بعضی چیزها تغییر میکند متن چکش میخورد، نظر کارگردان و عوامل هم دخیل می شود و خلاصه جزئیات در می آید.
خیلی اتفاقات در تمرین نمایش ها و ناخودآگاه برای بازیگر میافتد و این خیلی خوب است
برای این کار هم ما نزدیک به سه هفته تمرین داشتیم، بعد من برای کار دیگر تئاتری به ترکیه رفتم و دو هفته ایران نبودم، بعد از بازگشتم هم باز یک هفته تمرین کردیم، همه خیلی نگران حجم دیالوگها و رسیدن من بودند.
*چرا؟
چون دیالوگهای نقشم زیاد بود و انرژی زیادی در طول کار می طلبید، بنابراین کل گروه نگران بودند که من برسم من هم در ترکیه دچار حمله نقرسی شده بودم و پایم ورم کرده بود، زمانی که به ایران برگشتم میلنگیدم! برای همین حتی به دنبال طرح جایگزین و جابه جایی با دیگر بازیگران هم بودیم اما خدا را شکر مشکلم حل شد و توانستم به خوبی ایفای نقش کنم.
*شما خودتان هم نویسنده هستید و با فضای ذهنی زلر هم آشنایید، چقدر نوشتن برای خودتان با سبک کارهای کمدی زلر متفاوت است؟
خب بهرحال این کار برای جامعه فرانسه است، اگر نمایشنامه ایرانی بود شاید خیلی چیزهایش قابل اجرا نبود اما به هر حال یک پیام اخلاقی در آن است که می تواند برایمان قابل استفاده باشد.
*پس جهان شمول است...
بله ولی اگر متن ایرانی بود خیلی جاهایش قابل اجرا نبود با این حال پیام اخلاقی گستردهای میدهد؛ اینکه اگر صداقت نداشته باشیم، یک ساعت آرامش هم نخواهیم داشت این خیلی حرف سنگین و جهانشمولی است که می تواند با یک نگاه باز نویسنده آن را بنویسد و خودش را سانسور نکند. به نظرم زلر کارش خیلی درست است چرا که هم خوب داستان را گسترش میدهد و هم جمع می کند و حتی شخصیت های فرعی اش هم جذاب هستند.
البته من متن «آن سوی آیینه» را خیلی پیچیده تر میبینم با آن صداهای ذهنی که درش وجود دارد کار را پیچیده تر کرده و مخاطب خاص فهم تر دارد ولی این کار مفرح تر و ساده تر است و ریتم هم در آن حفظ شده و در واقع برخلاف آرامشی است که کاراکتر میشل آن را طلب میکند.
* در کارهای زلر، لایههای زیرین شخصیت انسانها را میبینیم که برملا می شوند حتی در کار آن سوی آیینه خیلی پیچیده تر وجود دارد و این کار شاید سطحی تر نشان داده شود، اما بهرحال یک توازنی بین کمدی و درام آن وجود دارد فکر نمیکنید ایفای نقش شما توازن را از بین برده و کفه ترازو را به سمت کمدی کشانده است؟
ببینید این نمایش اتفاقمحورتر از آن سوی آیینه است، از سوی دیگر من اعتقادی به تراژدی در این کار ندارم، به نظرم فقط یک پیام وجود دارد و اساس کار کمدی است، حتی طنز تلخ هم نمیتوانم اسمش را بگذارم چرا که طنز تلخ هم اشک از چشم مخاطب بیرون می آورد و این کار لحظههای اینچنینی ندارد.
پیام اخلاقی مهم این نمایش صداقت است؛ آنچه خیلی وقتها در زندگیها فراموش میشود
با این حال پیام اخلاقی مهمی کار دارد و آن هم صداقت است، خیلی موقعیت های تراژیک در این کار نیست حتی موقعی که میشل فکر میکند لو رفته باز هم رازش برملا نشده و یک سوتفاهم رخ داده است.
در نهایت این میشل است که میخواهد با هر تلاش و تقلایی آرامش کوچک خود را حفظ کند و دائم بال بال می زند تا آن را پیدا کند منتها صادق نبوده و همه درگیری هایش ذهنی اش به خاطر همین است من تمام سعی ام را کردم تا با تلاش یک قدم به این شخصیت نزدیک تر شوم و این نزدیک شدن و ناکام ماندن ها را به خوبی نشان دهم.
* آیا از ایفای نقش خود رضایت داشتید؟
بله خیلی راضی بودم، دیگر چکار میتوانستم بکنم؟ استقبال مخاطبان هم که از ابتدا خیلی خوب بود با اینکه اواسط هفته کار را شروع کردیم و خیلی هنوز به آخر هفته های زیادی نرسیدیم اما باز هم خارج از ظرفیت هم فروش داشتیم و اصلا فکر نمیکردم اینطور باشد.
قبل از این کار من در رویای شب نیمه تابستان که خیلی کار پر سروصدایی بود حضور داشتم و قبلتر هم اپراتور نسل چهارم که آنجا هم با اینکه گفتند سالنش خیلی سخت فروش میکند و مخاطب خاصپسند دارد، باز هم ما فروش خیلی خوبی بدون استفاده از هیچ بیلبورد و تبلیغات مجازی داخلی و خارجی و تلویزیونی داشتیم و عموما مردم راضی بودند.
*بهرحال شما هم مخاطب خود را دارید...
ولی ولی این مخاطب همان مخاطب لایکزن صفحه های مجازی نیست، اینها با هم فرق دارند؛ کسی که بخواهد برای سالن تئاتر پول بدهد، مخاطب متفاوتی است، من هیچ وقت گول فالوورهای صفحه مجازیام رانمیخورم!
*به عنوان مخاطب تئاتر شرایط را چطور می بینید؟
خیلی صلاحیت صحبت درباره آن را ندارم اما بهرحال جسته و گریخته به عنوان مخاطب، تلاش جوانان را با کارهای عجیب و غریب و آوانگارد و تجربهگرا خیلی میپسندم چرا که مایه لذت من است، امیدوارم روز به روز شرایط برایشان سهل تر شود در کنار آن جوانان هم نیاز به بزرگان و پیشکسوتان احساس می شود، به نظرم فضای تئاتر این روزها خیلی بهتر از سینما است.
*کار بعدی تان چیست؟
من یک قراردادی برای اجرای تئاتر در کانادا بستم، چند پیشنهاد دیگر هم داشتم که یا زمانش به من نمیخورد یا اینکه خیلی جدی بودند و نقشها را دوست نداشتم، خلاصه کار بعدیام اگر خدا بخواهد خارج از کشور خواهد بود.
- 9
- 4