جواد عزتی از معدود بازیگران سینمای ایران است که چنین طیف گستردهای از نقشآفرینی را در کارنامه خود دارد و تونالیتهای متفاوت از کاراکترها را به اجرای خود درآورده است. چیزی که برای سینمای ایران کمی عجیب بهنظر میرسد. معمولا در این سینما بازیگران در چارچوبهای مشخص و از پیش ساخته شدهای قرار میگیرند و همان راه را بدون هیچ ساختار شکنی، خلاقیت تازه و بیرون زدن از چارچوبها تا انتها ادامه میدهند.
مثلا رضا عطاران بهعنوان بازیگر سینمای کمدی شناخته میشود و با وجویکه نشان داده بازیگر قابلی است، اما در ایفای نقشی جدی مثلا در فیلم «دهلیز» تماشاگر او را نمیپذیرد. هرچند که نقش جدیاش را خوب بازی میکند، اما اصول از پیش ساخته شده، در ذهن تماشاگر کاری میکنند که او به اکتهای جدی عطاران، بخندد و آنها را بامزه تلقی کند. یا مثلا حمیده خیرآبادی در سینمای بعد از انقلاب به عنوان مادر شناخته میشود و از این قالب بیرون نمیآید. حامد بهداد با بازی پر از اکت و برونریزانه خود، هر نقشی را با اسلوبی مشخص بازی میکند و به عنوان بازیگری مجنون بهیاد آورد میشود.
شبیه به مارلون براندو که «براندو» بودنش بر هر کاراکتر و شخصیتی که بازی میکرد میچربید، بهداد هم قبل از اینکه در فیلمها آن شخصیت خاص درون فیلم باشد، «حامد بهداد» است و خودش را بر روی شخصیتها سوار میکند. نوید محمدزاده که این روزها خیلی هم روی بورس است، نمونه سطح پایینتری از حامد بهداد است و به یک نوع بازی خاص، در یکسری فیلم اجتماعی خاص (فیلمهایی که میان فیلم گیشهای و فیلم هنری بودن معلقاند.) تن داده و در همان مسیر پیش میرود و، چون مهارت و استعداد کسی مثل بهداد را ندارد، هر نقشش تکرار و کپی دیگری از روی نقشهای پیشیناش هستند.
درباره بازیگران زن هم به همین منوال اس. پریناز ایزدیار، دختر مهربان و مظلوم و مکمل همیشگی نوید محمدزاده است یا ساره بیات در «عاشقانه»، «دل»، «اتاق تاریک» و «هزارتو» بهواقع یک نقش را چندبار با اسمهای متفاوت بازی میکند. انگار در سینمای ایران اساس اصلا بر قرار گرفتن در همین چارچوبهاست، حال آنکه هنر سینما همواره در شکل پیشرو خود سعی کرده از چارچوبها بزند بیرون و قواعد را بشکند.
در این میان جواد عزتی یک نمونه خاص است. او در هر نقشی مینشیند و تماشاگر در هر فرمی باورش میکند چه یک روحانی با وضع معیشتی سخت باشد و فرزندان سهقلو داشته باشد (فرشته ها با هم میآیند) و چه روحانی بهروزی که در یک فیلم کمدی مانند «پارادایس» میل به اصلاحات و همسو شدن با زیست مدرن دارد. در فیلم اول تماشاگر را بهسختی موقعیتی که در آن قرار دارد متوجه میکند و در فیلم دوم آنقدر میخنداندش که از خنده دلش درد بگیرد. او حتی با یک لباس و ظاهر مشابه و اجرای یک نقش مشخص (روحانی) هم میتواند متفاوت ظاهر شود.
نکته درباره بازی او در همین است که نقش را همهجوره بر خودش یعنی جواد عزتی بازیگر محبوب، ارجحیت میبخشد؛ و برای هر نقشی تلاشش را به سرانجام میرساند. درحالیکه عموم بازیگران مطرح سینمای ایران همواره به حواشیها و اتفاقات جنجالی در زندگی شخصیشان ارتزاق میکنند، و در پشت دوربین هم مادام در «جامعه نمایش» حاضرند و زندگیشان و خودشان را در معرض دید عموم قرار میدهند (از پستهای انساندوستانه در شبکههای مجازی بگیرید تا کمک داوطلبانه برای زلزلهزدگان جمع کردن تا انتشار تصاویر خصوصی از لحظههای زندگیشان و هوچیگری) جواد عزتی نقش چندان فعالی در شبکههای اجتماعی بازی نمیکند و در همه این سالها کمتر پیش آمده که جنجال یا حواشی بهپا کند.
این درحالی است که در دو سال گذشته پرفروشترین بازیگر سینمای ایران بوده. یعنی بدون چنگ زدن به حواشی و اتفاقات پشت دوربین و تنها با آنچه در جلوی دوربین برای تماشاگر خود تصویر میکند، به چنین محبوبیتی دست یافته و صرف حضورش در هر فیلم میتواند تضمینکننده فروش گیشه باشد.
بهنظر میرسد برای عزتی این تنها بازیگری است که اهمیت دارد نه شهرت و ارزشهای افزودهاش. عزتی همواره موفق شده حس سمپاتیک تماشاگر، نسبت به کاراکتری که نقشش را بازی میکند، برانگیزاند و این کلید ماجراست. بگذارید در ابتدا به بازیهای او در فیلمهای کمدی گریز بزنیم.
نکته بازی جواد عزتی در یک نقش کمیک و همان چیزی که کار او را بهعنوان یک کمدین انقدر خندهدار و دوستداشتنی میکند، جدیتاش در اجرا است. یعنی برخلاف سنت مرسوم سینمای کمدی که بازیگران باید تا میتوانند جلز و ولز کنند و از خودشان لودهبازی دربیاورند و اغراقهای بیجا را وارد اکتهای خود کنند تا خندهدار بهنظر برسند (حتی کمدینهای نوظهوری مانند پژمان جمشیدی یا بهرام افشاری هم از همین متد پیروی میکنند.)، جواد عزتی در بروز هر اکت غلوآمیزی خسیسبازی درمیآورد.
منظور از جدیت در اجرای نقش کمدی اینست که بازیگر اتفاقا سعی نمیکند خندهدار بهنظر بیاید و بهجای لودهبازی، جدیت وجودی هر انسانی را در کاراکترها برجسته میکند. این جدیت همان چیزی است که باعث میشود تماشاگر به کاراکتر اعتماد مضاعف کند و حس کند به او نزدیک است. چیزی که عموما در آثار کمدی اصلا محلی از اعراب ندارد! کارگردانان و بازیگران تنها به این فکر میکنند که چطور خندهدارتر باشند و ارتباط میان تماشاگر با کاراکترها و فضای داستان چندان اهمیتی ندارد، اما حضور جواد عزتی در سالهای اخیر نشان داده که او در هر فیلم کمدی که بازی میکند، علاوه بر تضمین گیشه صمیمیت و اعتمادی را میان کاراکتر و تماشاگر برقرار میسازد که کمتر بازیگر کمدی حتی به آن فکر میکند.
مثلا صحنه رقص دو نفره رضا عطاران و جواد عزتی در «هزارپا» را بهیاد بیاورید. یکی از خندهدارترین صحنههای فیلم. به صورت و رقص و حرکات بدنی عزتی در این صحه توجه کنید. میمیک صورتش ثابت است و حتی کمی اخم کرده تا آن جدیتی که گفته شد از بین نرود. همچنین او کاملا حواسش هست که اکت اضافهای نکند و مثلا بیخودی قر کمر اضافه ندهد تا یک رقص لوده، بازیاش را به لودگی نکشاند. یا در بابا اتی این جدیت را در شکل دیالوگگویی عزتی میتوانید پیدا کنید. همواره خندهدارترین دیالگها با بیشترین جدیت از جانب بازیگر ادا میشوند.
جواد عزتی، اما در فیلمهای جدی و درامهایی که بازی کرده هم همین جدیت را دارد و انصافا اگر بخواهیم صادق باشیم باید بگوییم که در فیلمهای جدی حتی بازیگر بهتری هم هست. بهتر به این معنی که بازی در یک نقش اجتماعی در فیلمی غیر کمدی پیچیدگیهای بیشتر و خاصتر خود، هم در پردازش کاراکتر و هم در اجرای آن را بههمراه دارد و خب این پیچیدگیها در آثار غیرکمدی بیش از هر فیلم دیگری جواد عزتی را جلوی دوربین شکوفا کردهاند.
«ماجرای نیمروز ۱ و ۲»، «لاتاری»، «جاندار»، «تنگه ابوقریب» و «پیلوت» از جمله مهمترین فیلمهای غیرکمدی عزتی است که در آنها درخشیده. در دو فیلم «جاندار» و «تنگه ابوقریب» حضورش به تنهایی کیفیت هر فیلم را چند پله بالاتر میکشد. خصوصا در فیلم «جاندار» او نقش بدمن فیلم را ایفا میکند و خصومتی دوچندان در بازیاش پیداست که پیش از این کمتر دیده شده است. در میان همه بازیگران جورواجور و مطرح «جاندار»، که هیچکدام بهترین کیفیت خود را ارائه نمیدهند و در نتیجه شخصیتپردازی در فیلمنامه، سرگردان هستد، جواد عزتی بهترین بازی آن فیلم را به رخ تماشاگر میکشاند و یک بدمن بهیادماندنی میسازد.
در «لاتاری» باوجودیکه نقش مکمل است و لحظات حضورش جلوی دوربین روی هم رفته به ده دقیقه هم نمیرسد، اما کماکان صلابت خاص برادر بزرگتر را با بازی خود و به اتمسفر فیلم اضافه میکند. واقعا جالب است که چطور میتواند آنقدر در نقش خود حل شود که وقتی در زندان جلوی امیرعلی نشسته و با نگرانی خاص به چشمان او چشم دوخته، همه حضورهای طنازانه او در فیلمهای کمدی برای لحظهای از خاطر تماشاگر میپرد و پیشینه بازیگر به هیچ وجه مخل سنگینی اتمسفر و فضای فیلم نمیشود. (مقایسه کنید با صحنه ملاقات در زندان در «دهلیز» که عطاران هرچقدر هم که سعی میکند، اما برای تماشاگر بیشتر یک بازیگر کمدی است که اشتباهی آنجا قرار گرفته نه یک پدر زندانی)
صادق «ماجرای نیمروز»ها خصوصا صادق «رد خون»، اما در کارنامه جواد عزتی ویژهترین نقشآفرینی او محسوب میشود. با آن گریم خاص و سبعیتی که البته در نگاه نافذ خود بازیگر موج میخورد، صادق یکی از سفت و سختترین کاراکترهای سالهای اخیر سینمای ایران است که تماشاگر را با هر نگاه خود به وحشت میاندازد، با هر دیالوگ به فکر فرو میبرد و با هر قدم که برمیدارد دل او را به لرزه میاندازد.
با گریمی که تعمدا شبیه به چهره سعید امامی طراحیشده، جواد عزتی ماندگارترین و بهیادماندنیترین مامور اطلاعاتی سینمای بعد از انقلاب را تصویر میکند. کاراکتری که در سری اول بدون تخفیفترین عضو گروه بود و در «رد خون» قهرمان تنهای اثر.
«رد خون» همان فیلمی است که کیفیت واقعی بازی جواد عزتی و میزان استعداد و مهارتش در بازیگری را نمایان میکند. این نقشآفرینی نشان میدهد که او در فیلمی که شخصیتپردازی درست و درمانی داشته باشد، چطور میتواند بازیهایی ماندگار از خود بهجا و همنسلان خودش در بازیگری را بهراحتی کنار بگذارد.
بازیگری که تنها با بازیگری درگیر است و انگار این جدیت در نقشآفرینیها از جدیت خودش نشات میگیرند. جدیتی که باعث شده بعد از اینهمه سال به دامن حاشیه نیفتد و در شهرت کور نشود و خودش را گم نکند. در سینمای ایران که بازیگران عموما جایگاه و حدشان را نمیشناسند و در شهرت و پول، بدل به آدمهای دیگری میشوند، جواد عزتی از معدود هنرمندان سینمای ایران است که دارد کارش را درست و حرفهای انجام میدهد. این ویژگیها شاید برای سینمای جهان یا یک سینمای صنعتی اصولی بدیهی باشند که بازیگر ملزم به اجرای آنان است، اما در سینمای ایران به گوهری نایاب میماند.
- 10
- 6