۲۶ فروردین ۱۳۰۹ در محله سیچون اصفهان به دنیا آمد. پدر که خان و بزرگ و کدخدای محل بود مولود تازه را محمدعلی نامید. به خاطر موقعیت پدر همیشه خانه آنها شلوغ از رفتوآمدها برای حل اختلاف بود از اختلاف زن و شوهر تا ارباب و رعیتی. خاطرات خوشی که محمدعلی کشاورز از نوروز به یاد دارد متعلق به همین ازدحام دید و بازدیدهاست: «نوروز همیشه برای ما ایرانیها مهم بود و پر بود از شادی و مهر و محبت.
پدرم بزرگ منطقه بود و همه اقوام، دوستان و آشنایان به منزل ما میآمدند. در این کنار هم بودن، به ما بچهها بیشتر از بزرگترها خوش میگذشت.» بر مهر و محبت نوروز آن ایام تأکید دارد؛ روزهایی که بدون بحران شبیه این روزها هم مردم آستین همت بالا میزدند برای کمک به اهل نیاز: «روزهای پایانی هر سال به خواست پدرم هرکس هرچه در توان داشت وسط میگذاشت و حاصل جمع به خانوادههای نیازمند اهدا میشد. پدرم میگفت نوروز باید برای همه خوشایند و مبارک باشد. تلاشش این بود که این خوشحالی جمعی باشد و خانوادههای بیشتری را خوشحال کند.»
با یادی از خاطرات خوش آن روزها و همدلی و کنار هم بودن پلی میزند به شرایط متفاوت نوروز امسال:«تجربه بسیار عجیبی بود عید سال ۹۹. در طول سالهای زندگیم اتفاقات و حوادث گوناگونی از جمله جنگ جهانی دوم را دیدهام اما شبیه این اتفاق (بحران کرونا) را به خاطر ندارم. امسال از دیدن یگانه فرزندم که قرار بود عید در کنار هم این ایام را بگذرانیم محروم شدم. این محرومیت برای من خیلی تلخ بود اما امیدوارم همه مردم دنیا با کمترین آسیب از این واقعه نجات پیدا کنند.» در روزهای قرنطینه این روزها، همچون همیشه همدم او کتاب است:«همه نزدیکان میدانند که از قدیم اهل تماشای تلویزیون نبودم و نیستم. بیشتر وقتم را کتاب میخوانم البته امسال برای اولین بار سریال «پدرسالار» خودم را هم دیدم. چقدر جای همه عزیزانی که در این سریال کنار هم زندگی کردیم و دیگر در میان نیستند خالی است.»
مطالعه کتاب را لذتبخشترین سرگرمی میداند و این روزها کتابهایی را میخواند که با خاطراتش تنیدهاند. یکی از آنها کتاب شعری است که از اولین تجربه بازیگری سینماییاش به یادگار مانده : «سر تولید «شب قوزی» فرخ غفاری، فروغ فرخزاد دائم به پشت صحنه فیلم میآمد. با پری صابری ارتباط نزدیکی داشت. در همان ایام نسخه دستنویس اشعارش را به من هدیه داد که بخشی از آن در قالب کتاب «مرگ من روزی» منتشر شد. اغلب کتاب شعر میخوانم و این کتاب هم یکی از آثاری است که اخیرا مرور کردهام.»
دو کتاب دیگر هم نشان از دوره دانشکده افسری دارد. در روزهایی که تحصیل در دانشکده پزشکی ملی را رها کرده بود چون در کلاس تشریح یکهو پی برده بود که تحمل دیدن مرده را ندارد. بعد از انصراف از تحصیل پزشکی به خدمت سربازی رفته و علاوه بر فرهنگ شریف (نوازنده تار) با احمد محمود آشنا شده بود: « کتاب «زائری زیر باران» و «دیدار» از احمد محمود که یاد سالهای خدمت دانشکده افسری را زنده میکند را هم اخیرا دوباره مطالعه کردهام. کتاب تازهای هم که این روزها مطالعه میکنم «خودآموز دیکتاتورها»ست که کتاب خوبی است. «زنان در شاهنامه» دکتر جلال خالقی مطلق هم پیشنهاد کتابی است که برای زنان کشورم دارم. به همه عزیزانم توصیه میکنم بیشتر کتاب بخوانند و هر چه بیشتر مطالعه کنند بیشتر به آن وابسته و علاقهمند میشوند.»
محمدعلی کشاورز امروز ۹۰ ساله میشود و آرزویش هنگام برش کیک آغاز دهه نهم زندگی، طلب سلامتی و شادی برای تمام مردم ایران است:« آرزو میکنم همه مردم ایران دلشان شاد باشد و به خواستههایشان برسند. بیش از نیم قرن است که همیشه مورد لطف و محبت و بزرگواری همین مردم بودهام، سپاسگزار محبت تک تک آنها هستم. ما بهترین مردم دنیا هستیم و در طول تاریخ ثابت کردهایم که با دانش و پشتکار به هر چیزی که بخواهیم میرسیم. هر چه دارم را در درجه اول از استادان عزیزم میدانم و بعد مردم خوب سرزمینم. تا زنده هستم قدردانشان هستم.»
حرف پایانی گپوگفت کوتاه او با «ایران» تأکید بر درک اهمیت زندگی است:«با ارزشترین موهبت در زندگی هر فرد فرصت زندگی و البته درست زندگی کردن است. هرگز حتی ثانیهای از این فرصت برنخواهد گشت و تکرار نخواهد شد. پس قدر زندگی را بیشتر از همیشه بدانیم و از زندگی لذت ببریم.»
نرگس عاشوری
- 17
- 5
قاسم صفائی
۱۳۹۹/۱/۲۶ - ۱۴:۳۸
Permalink