سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۹:۵۱ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۴۲۳۹
هنرهای تجسمی

گالری فرمانفرما از میان اسناد و کتاب‌ها بر آمده است / با تکتم فرمانفرمایی از تأسیس گالری تا نقد رویکردهای گالری‌داری

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,تکتم فرمانفرمایی
تکتم فرمانفرمایی می‌گوید با تأسیس گالری فرمانفرما اندوخته‌هایش از اسناد و کتاب‌ها را به عرصه عمل آورد تا بتوان دانش خود را در کارهای عملیاتی به کار بگیرد.

به گزارش هنرآنلاین،تکتم فرمانفرمایی از هنرمندانی است که علاوه بر کار هنری، در آموزش هنر نیز دست دارد. او که مدرک دکترای خود را در رشته مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی دریافت کرده است، عضو هیئت علمی و مدیر گروه مدیریت فرهنگی هنری و مدیریت شهری دانشکده مدیریت و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال است.

او با توجه به گرایش دکتری خود که خط مشی گذاری و برنامه ریزی فرهنگی است در حوزه‌هایی همچون مدیریت هنری، تدوین پیوست فرهنگی، برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی و ارزیابی عملکرد سازمان‌های فرهنگی و هنری دارای تجربه و تخصص است. او به تازگی گالری فرمانفرما را تأسیس کرده است تا اندوخته‌هایش از اسناد و کتاب‌ها را به عرصه عمل در بیاورد.

در ادامه گفت‌وگوی هنرآنلاین با مدیر گالری فرمانفرما را بخوانید.

در حال حاضر تعداد گالری‌های شهر تهران در حال پیشرفت هستند و روند رو به رشدی را دارند طی می‌کنند. شما در این بین فارغ از علاقه‌ به هنر و گالری‌داری، چه نیازهایی را احساس کردید که تصمیم به گشایش گالری "فرمانفرما" گرفتید؟

من در دوران کودکی نقاشی می‌کردم که همان اتفاق منجر به تحصیلات من در حوزه مدیریت هنری شد و الآن حدود ۱۳-۱۴ سال است که در حوزه مدیریت هنری به تدریس می‌پردازم. به نظرم می‌آید که در ایران معدود افرادی باشند که رساله دکترا خود را به این سمت برده و در این جهت کار کرده‌باشند. چندی پیش من تصمیم گرفتم که اندوخته‌هایم از اسناد و کتاب‌ها را به عرصه عمل بیاورم تا بتوانم دانشم را در کارهای عملیاتی به کار بگیرم. از آن‌جایی که یکی از جنبه‌های مدیریت هنری، گالری‌داری است و مضاف بر آن‌که من خودم از بچگی نقاشی کرده و زیر نظر اساتید به نامی آموزش دیده‌ام و دوستانی هم دارم که در این عرصه فعال هستند، تصمیم گرفتم که وارد حوزه گالری‌داری شوم. پس فضای گالری که یکی از اقوام تصمیم گرفته بود آن را وقف کارهای فرهنگی کند را برای گالری خودم استفاده کره و عنوان گالری هم برگرفته از عنوان خانوادگی خودم انتخاب کردم.

یکی از جنبه‌های مهم مدیریت هنری این است که یک سری فعالیت‌های فرهنگی را با تکیه بر قوانین و تعیین مطلوبیت‌های لازم در معرض ارائه مخاطب قرار دهد. گالری هم یک فضا و نهاد مهمی است که می‌تواند علاوه‌بر زمینه‌های تجسمی، در هنرهای نمایشی، در هنر چیدمان و... هم در مخاطب تأثیرگذاری زیادی را ایجاد کند. گالری کارش این است که چرخه فعالیت‌های هنری که شامل سه حلق تولید، عرضه و مصرف است را به طور هدفمند جلو ببرد و دین خود را نسبت به توسعه فرهنگی جامعه بپردازد. امروزه فعالیت‌های هنری به میزان زیادی افزایش پیدا کرده اما حوزه‌هایی که به همان میزان به ارائه فعالیت‌ها بپردازند و فعالیت‌ها را به مخاطب‌ها ارائه بدهند، وجود ندارد و به همین منظور در این جا یک شکافی ایجاد می‌شود که این شکاف، هنرهای زیرزمینی و هنرهای زیرزمینی را باعث می‌گردد. نهایتاً وقتی همه این‌ها را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که ارزش‌های ملی و فرهنگی جامعه ما در تضاد و تعارض قرار دارند و بخشی از این کم‌کاری شاید به مدیریت هنری جامعه بر می‌گردد. شاید اگر مدیریت هنری بتواند که حلقه‌های تولید، عرضه و مصرف را در چرخه هنری به درستی و هدفمند کنار هم بچیند، منجر به اشاعه فرهنگ ملی شود. بنابراین یک گالری خیلی گسترده‌تر از آن است که کسی فکر کند که فقط به دلالی هنری خلاصه می‌شود.

عده‌ای گمان می‌کنند که گالری کارکردش فقط کارکرد اقتصاد هنر است و شاید به جنبه‌های دیگر گالری‌ها توجهی ندارند. شما فکر می‌کنید که کارکردهای یک گالری برای هنر و جامعه چیست؟

گالری‌ها کارکردهای مختلفی دارد که کارکرد اقتصادی فقط یکی از آن‌هاست. گالری در هر کدام از حلقه‌های چرخه هنری، کارکرد جداگانه و مثمر ثمر خود را دارد. در حلقه تولید، وظیفه گالری شناسایی و معرفی جوانان و هنرمندان است که آثار این هنرمندان در حلقه عرضه به مخاطب معرفی می‌شود و در بخش مصرف هم گالری‌ها به طور غیر مستقیم به تربیت و پرورش ذائقه مخاطب کمک می‌کنند. در نهایت وقتی این چرخه کارش را درست انجام بدهد، یک رقابت سالم در عرصه تولید، عرضه و مصرف محصولات هنری ایجاد می‌شود و احیاء ارزش‌های جامعه را برای ما به همراه دارد.

زمانی که در حلقه عرضه، گالری به معرفی هنر به مخاطب می‌پردازد، در حقیقت دارد در جهت خرید در بخش خصوصی تلاش می‌کند که این بخش خصوصی، مردم و بنگا‌های خصوصی هستند. تا قبل از این شاید یکی از قوی‌ترین پشتوانه‌های خرید و فروش آثار هنری، دولت بود ولی الآن چنین پشتوانه‌ای وجود ندارد و گالری‌ها باید مستقیماً با بخش خصوصی مواجه شوند. در این‌جا یک معضلی به وجود می‌آید و آن معضل این است که در بین ایرانیان فرهنگ خرید آثار وجود ندارد و گالری‌ها سعی می‌کنند که این فرهنگ به وجود بیاید. در صورتی‌که این فرهنگ به وجود بیاید، کالاهای هنری به عنوان کالاهای سرمایه‌ای در میان مردم جا باز می‌کنند و آن موقع است که جامعه یک پشتوانه قوی برای اقتصاد هنر دارد. در حلقه تولید هم شناسایی و معرفی هنرمندان توسط گالری‌ها در یک چشم‌انداز بلندمدت منجر به ایجاد یک شهر خلاق می‌شود. شهر خلاق شهر قدرتمندی است که بر پایه خلاقیت و رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اداره می‌شود.

کارکرد بعدی گالری‌، کارکرد اجتماعی است. یکی از بحث‌های مهم امروز، بحث تأثیر شبکه‌های اجتماعی در سبک زندگی آدم‌ها است که هنرمندان نیز از این تأثیر بی نصیب نمانده‌اند. شبکه‌های اجتماعی فرصت‌هایی را از طریق جلسات، گردهمایی‌ها، افتتاحیه‌ها و فرصت‌های دیگر ایجاد می‌کنند که شبکه هنرمندان و طرفداران هنر با یکدیگر دیداری تازه‌ کرده و به تبادل نظر و اندیشه بپردازند. از طرفی، شما می‌دانید که تا قرن ۱۸ آثار هنری صرفاً در موزه‌ها و فقط برای درباریان به نمایش گذاشته می‌شد و بعد از آن با به وجود آمدن گالری‌ها، مردم عادی هم توانستند با آثار هنرمندان جهان روبرو شوند. بنابراین گالری برآمده از یک جامعه مدنی است و یک تحول اجتماعی عظیم به شمار می‌رود. علت این‌که گالری‌ها باز شدند، رشد آموزشی توده مردم و به وجود آمدن‌ سبک‌های هنری مثل پاپ آرت بود که توانست به طور آشکار با مردم ارتباط بگیرد. این اتفاقات منجر شد که ارتباط میان هنر والا و هنر مردم‌پسند از بین برود و میان این دو هم‌پوشانی صورت بگیرد. یکی دیگر از کارکردهای اجتماعی گالری‌ این است که با گشایش گالری‌ها، موضوع اقلیت‌ها مطرح شد و اشکال هنری متفاوتی توسط اقلیت‌ها به جود آمد که ارائه این اشکال هنری به قومیت‌ها باعث کاهش فاصله طبقاتی میان جامعه شد.

تکتم فرمانفرمایی

کارکرد سوم گالری‌ها کارکرد فرهنگی آن‌ها است. گالری‌ها باعث احیاء هویت فرهنگی جامعه شدند و سطح سلیقه مردم جامعه را افزایش دادند. یکی از ویژگی‌های جوامع پیشرفته این است که آن‌ها مردم و شهروندان فرهنگی دارند. شهروند فرهنگی بحث روز جوامع توسعه‌یافته است. شهروند فرهنگی کسی است که تمایز میان زشت و زیبا و حق و ناحق را به خوبی تشخیص می‌دهد چون برخورد با هنر والا و انتزاعی را آموخته. هنر انتزاعی تفکر زیبایی‌شناختی شما را به کار می‌برد ولی هنر عام بیشتر نقش سرگرمی دارد و شما را به تفکر وا نمی‌دارد. اگر در گالری‌های ما عرضه هدف‌مند و جهت‌دار وجود داشته باشد، شهروندان ما به شهروندانی فرهنگی تبدیل می‌شوند و اگر تعداد این شهروندان افزایش پیدا کند، منجر به توسعه فرهنگی و هنری پایدار در اجتماع خواهد شد که با خودش پیامدهای پیشرفته و مشارکت‌های ساختارمند سطح بالا را به همراه می‌آورد.

تا کنون کارکردهایی که از گالری‌ها گفته شد، کارکردهایی است که احتمالاً دیگر دوستان هم در صحبت‌های‌شان به نحوی دیگر به آن اشاره کرده باشند، اما من می‌خواهم یک کارکرد دیگر را هم به کارکردهای گالری‌ها اضافه کنم که کارکرد کالبدی است. کارکرد کالبدی گالری‌ها همان فضا و محیط مطلوبی است که برای کارکنان گالری و بازدیدکنندگان آن‌جا ایجاد می‌شود. من این کارکرد را درست به یک مهمانی تشبیه کرده‌ام. شما وقتی به یک مهمانی می‌روید، هر چقدر که فضای مهمانی شما را بیشتر جذب کند، بیشتر دوست دارید که در آن محیط بمانید، در مورد گالری‌ها هم همینطور است و شما اگر فضای خوبی را برای گالری ایجاد کنید که بازدیدکنندگان در آن سرشار از فرهنگ و هنر شوند و احساس لذت کنند، مطمئناً حضور بازدیدکنندگان بیشتر می‌شود و به طول می‌انجامد که این کارکرد باعث به وجود آمدن یک محیط فرهنگی برای محله یا شهری که گالری در آن واقع شده هم می‌شود. در واقع توسعه کالبدی گالری می‌تواند به توسعه کالبدی شهر هم منجر شود و ارتباط قوی‌تری را میان مردم شهر ایجاد کند.

مردم زمان زیادی را در فضاهایی می‌گذرانند که این فضاها باعث ایجاد تحولات اجتماعی و پدید آمدن فضاهای خلاق می‌شود. مردم بدون اجبار و فقط به دلیل علایق شخصی، زمان بیشتری را در این فضاها حضور دارند. این فضاهای خلاق هم نهایتاً منجر به شهری شاد می‌شود. امروز دیگر امکانات شهرها تغییر کرده است. قبلاً شاخص‌های مدیریت شهری به حمل و نقل، پاکیزگی شهر، امکانات خرید شهری و مسائلی از چنین دست بود اما امروز ۳ شاخص جدید به آن اضافه شده که یکی از آن‌ها ظرفیت تحقیق است و گالری‌ها هم در این دسته‌ قرار می‌گیرند. بنابراین شهر ما می‌تواند با افزایش گالری‌ها در این مسیر قدم بردارد.

معمولاً گالری‌ها برای ارائه آثار هنری برنامه‌های مشخصی دارند و آثار هنری با مدیاها و متریال های مشخصی را به نمایش در می‌آورند. برای مثال آن هت در ابتدا روی یک بخش خاص یا یک متریال خاص مثل کاغذ تمرکز کرده‌اند اما وقتی پس از مدتی به یک ثباتی رسیده‌اند، سعی کرده‌اند که رویکردهای جدیدی را هم به گالری اضافه کنند و آثاری که با متریال‌های دیگر تولید شده را هم روی دیوارها بگذارند. شما به عنوان یک گالری‌دار بگویید که آیا این چشم انذاز در شروع کار گالری شما وجود دارد و شما هم هنرمندان را در انتخاب سوژه، متریال یا جنس کارشان انتخاب می‌کنید. به نظرتان اصلاً این پتانسیل در هنرهای تجسمی ما وجود دارد که هر کدام از گالری‌ها تعریف خودشان را داشته باشند و هر کدام یک نوع از آثار هنری را ارائه دهند؟

استراتژی و چشم‌انداز من این است که به کمک دوستان هنرمندم، یک جنبش و مسیر هنری را ایجاد کنم که فکر خودش را داشته باشد چون به نظرم گالری‌ها به عنوان نهادهای فرهنگی باید در این زمینه تلاش کنند.. یکی از برنامه‌های من این است که هنرمندان خوبی را پیدا کنم که تا به حال شاید فضا برای ارائه آثارشان وجود نداشته است. من به این مسأله قائل نیستم که به هنرمند بگویم که چطور باید کار کنند تا موجب شکوفایی اقتصادی شد. با این نگرش مخالف هستم چون اساساً کار مدیریت هنری، کار نظارت بر شکوفایی است نه کنترل آن. به نظرم افزایش تعداد گالری‌ها اتفاق خوبی است که باعث می‌شود که هنرمندان با نگرش‌های گوناگون بتوانند با گالری‌های مختلف کار کنند. خدمت دیگری که افزایش گالری‌ها به هنرهای تجسمی می‌کند، مستندنگاری است. اگر ما امروز چیزی نداریم که در مورد هنر معاصر بگوییم، به خاطر این است که هنر معاصر ما مستندنگاری نشده و در این زمینه کتاب‌های کمی وجود دارد. روند افزایش گالری‌ها طی سال‌های اخیر در زمینه مستندنگاری کمک شایانی به هنرهای تجسمی می‌کند

هنر تجسمی ایران به لحاظ استعداد و خلاقیت در سطح دنیا جایگاه خودش را دارد و طبیعتاً هنرمندان ما می‌توانند در جایگاه جهانی قرار بگیرند. در این بین اتفاقی که ممکن است بیفتد و جلوی شکوفایی هنرمندان را بگیرد، سمت و سو دادن به هنرمندان است. من فکر می‌کنم که به هنرمندان نباید سمت و سو داد چون سفارشی شدن کارها می‌تواند ۳۰ سال بعد ما را روشن کند که چه جنایتی در استعداد و خلاقیت جامعه کرده‌ایم. البته من شدیداً به حضور منتقدان، سایت‌ها و مجلات معتقدم و باور دارم که این‌ها به کمک هنرهای تجسمی می‌آیند. شما اگر به تاریخ هنر نگاه کنید، متوجه می‌شوید که سبک امپرسیونیسم را خود منتقدان به رسمیت شناختند. ابتدا می‌گفتند که این یک دیوانه‌بازی و ابتذال در هنر است اما بعدها آن را به یک جنبش و یک سبک تبدیل کردند. سایت‌ها، خبرگزاری و مجلات هم همین کاربرد را دارند و باید اضافه شوند. من اخیراً جستجو کردم و دیدم که فقط دو سایت "هنرگردی" و "اینفوگالری" وجود دارد که برنامه گالری‌ها را معرفی می‌کند. طبیعتاً این سایت‌ها باید افزایش پیدا کنند چون هر چه که رسانه‌ها بیشتر به هنرهای تجسمی بپردازند، هنرهای تجسمی کشور با رونق بیشتری مواجه می‌شود و فرهنگ خرید و فروش آثار هنری را ایجاد می‌کند.

بحث اقتصاد برای گالری‌ها خیلی اهمیت دارد چون طبیعتاً یک گالری که به لحاظ مالی سود نکند، نمی‌تواند تداوم داشته باشد اما مسأله‌ اقتصادی بعد از مدتی در آن گالری‌ها به یک اولویت و دغدغه جدی تبدیل می‌شود و مباحث دیگر در حاشیه قرار می‌گیرند. این رویکرد رفته رفته به گالری‌ها آسیب می‌زند و آن‌ها هویت و مخاطبی که دارند را از دست می‌دهند. اگر بخواهید یک آسیب‌شناسی کنید، فکر می‌کنید که در سال‌هایی که ما گالری‌ و گالری‌داری را پذیرفته‌ایم و مردم با آثار هنری هم آشنایی بیشتری پیدا کرده‌اند، چه اتفاقی می‌افتد که این رویکردهای مادی جایگزین رویکردهای هنری گالری‌ها می‌شود؟

 گالری‌ها و هنرمندان وقتی دارند در یک عرصه فرهنگی فعالیت می‌کنند، هرگز نباید که این عرصه فرهنگی را با عرصه‌های تجاری اشتباه بگیرند. هراسم این است که مثلاً حراج‌هایی که گذاشته می‌شود، به جای آن‌که برای هنرمندان تأثیر معروفیت و افتخار داشته باشند، بیشتر پاداش مالی را برای آن‌ها به همراه آورده و فقط منجر به بالا رفتن قیمت‌ها شوند و کارکرد فرهنگی افزایش قیمت‌ها در محاق بماند. طبیعتاً هم هر چه قیمت‌ها بالاتر می‌رود، قدرت خرید و تقاضا کمتر می‌شود. عرصه‌هایی مثل پزشکی و وکالت محدود هستند و فقط یک سری افراد با توانایی و ضریب هوشی خاصی می‌توانند بگویند که هنرمند هستند، اما عرصه هنر یک عرصه‌ باز است که هر کسی می‌تواند بیاید و ادعا کند که هنرمند است. وارد شدن به عرصه هنر آسان است اما در ادامه آرام آرام همه غربال می‌شوند و فقط یک عده می‌مانند. آدمی که وارد چنین عرصه‌ای می‌شود و می‌خواهد در آن ماندگار شود، باید بداند که در این عرصه از زندگی لوکس و لاکچری و پاداش‌های مادی خبری نیست و در این عرصه باید سختی بکشد. من زمانی که گالری "فرمانفرما" را راه‌اندازی کردم، برنامه‌ام این نبود که از این راه ثروتمند شوم و قصد کردم که فکر کردم که اگر بتوانم از این طریق روی پای خودم بایستم، برایم کفایت می‌کند. جنس آدم‌هایی که وارد عرصه فرهنگ می‌شوند، با آدم‌های فعال در عرصه‌های تجاری متفاوت است. برای ما منشأ اثر اهمیت دارد، پس نباید آنقدر به جنبه‌های مالی فکر کنیم که روی پایین آمدن کیفیت هنر تأثیر بگذارد. آدم‌های فرهیخته‌ای وارد عرصه هنر می‌شوند. این آدم‌ها به شیوه‌های فرهنگی تربیت شده‌اند و دغدغه‌شان چیز دیگری است. کسانی در این عرصه پول را به هنر ترجیح می‌دهند که هنر را یک عرصه تجاری دیده‌اند؛ در حالی‌که هنر یک عرصه فرهنگی است. 

نمایشگاه اول گالری فرمانفرما به یک شکلی ادای دین به هنر مدرن ایران بود. چشم‌انداز و برنامه‌های آتی این گالری چیست و در آینده چه نمایشگاه‌هایی را برگزار خواهد کرد؟

چشم‌انداز من این است که گالری فرمانفرما در مسیری حرکت کند که مخاطبان و علاقه‌مندان هنر در این گالری آثار خوب هنری را تماشا کنند. ما در مجموعه‌ای که برای نمایشگاه اخیرمان جمع‌آوری کردیم، هدفمان این بوده که یک گذری به تحول اجتماعی داشته باشیم. بنابراین دو نسل را معرفی کردیم که در نمایشگاه بعدی هم همین کار را خواهیم کرد. یک نوع خوانش اجتماعی پشت این کار بود. گالری ما احتمالاً اولین گالری آکادمیک در ایران است که من به همین خاطر دلم می‌خواست که وزنه پژوهشی آن قوی باشد. یکی از پروژه‌هایی که من الآن واردش شده‌ام، آوردن کودکان مهد کودک‌ها به گالری است. ما در گالری‌های‌مان از کودکان این سنین بازدید نداریم، در حالی‌که بچه‌های کم سن و سال بیشترین بازدیدکنندگان بزرگترین‌ گالری‌های دنیا را تشکیل می‌دهند. در ایران یک عده می‌گویند که گالری جای بچه نیست و فکر می‌کنند که حتماً باید یک سری اقشار خاص با ظاهرهای متفاوت وارد گالری‌ها شوند. من اگر روی ایجاد فرهنگ خرید آثار هنری تأکید دارم، تأکیدم برای نسل آتی است. بچه‌هایی که امروز نوآموز هستند، در آینده قرار است که هنرمند یا مخاطب هنر باشند. باید هنر را از حالا به این بچه‌ها آموخت و آن‌ها را از الآن با خوراک‌های خوب سیر کرد تا ۲۰ سال بعد اوقات فراغت خود را در گالری‌ها بگذرانند و هنر انتزاعی به نوعی جولان‌گاه تفکر خلاقانه و نقادانه‌شان شود. کودکان را باید از همان دوران مهد کودک و مدارس به گالری‌ها و سایر محافل هنری و فرهنگی برد تا رفته رفته عقلانیت و تفکر نقادانه در آن‌ها به وجود بیاید. در این کار باید نهادهای هنری و به کمک آموزش و پرورش بیایند و این بلوغ را شکل داده و مدیریت کنند.

من معتقدم که در گالری شما می‌تواند یک فضای پژوهش محور ایجاد شود و شما فضایی را به وجود بیاورید که علاوه‌بر برگزاری نمایشگاه، یک سری نشست‌ها را هم در حضور خود هنرمندان داشته باشید تا مخاطبان هنر از هنرمندان در مورد آثار ارائه شده سؤال کنند. به چنین اتفاقاتی فکر کرده‌اید؟

اتفاقاً ما به این موضوع فکر کرده‌ایم و شما اگر الآن به سایت گالری ما مراجعه کنید، متوجه می‌شوید که یکی از استراتژی‌های ما این است که برای هر نمایشگاهی یک جلسه پرسش و پاسخ هم برگزار کنیم. مؤلفه دیگر ما اهمیت بخشی به مسئله کیوریت کردن یک نمایشگاه است، کیوریت یعنی اضافه کردن یک ترجمان فرهنگی بر روی یک سری از آثار. کیوریت، یک نوع دانش افزوده روی آثار هنری می‌گذارد و یک معنای اضافه را برای آن ایجاد می‌کند. کیوریتور آنقدر مهم است که در خیلی از جاهای دنیا مدرک PHD دارد. این‌که چند اثر هنری کنار هم قرار بگیرد، لزوماً اسمش کیوریت نیست. من گاهاً می‌بینیم که در بروشور یک سری از نمایشگاه‌ها نوشته‌ می‌شود که فلانی کیوریتور است؛ چنین چیزی را باورم نمی‌شود چون آن نمایشگاه اصلاً کیوریت نشده است. کیوریت یعنی آن‌که بیاییم با نگرشی فرهنگی، آثار را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهیم و بین‌شان فضای فرهنگی ایجاد کنیم. بعضی از مواقع در نمایشگاه‌های کیوریت شده دنیا، اهمیت کیوریتور حتی بیشتر از اهمیت هنرمند می‌شود چون تولید محتوایی که کیوریتور کرده، قوی‌تر از اثر هنری است. یکی از پروژه‌های ما این است که هر ساله ۲،۳ پروژه کیوریت شده داشته باشیم و قطعاً کار را انجام خواهیم داد. البته این پروژه‌ها هنوز بحث‌های اقتصادی معلقی دارد و ما تصمیم داریم که برای این کار اسپانسر و حمایت‌کننده مالی بگیریم که امیدوارم این اتفاق هر چه زودتر بیفتد.

این اتفاق بسیار خوشحال‌کننده‌ای است چون تعداد نمایشگاه‌های کیوریت شده در ایران بسیار کم است و این کار شما می‌تواند کلیت پروژه را مهم کند، نه صرفاً آثار ارائه‌شده در نمایشگاه.

البته آن دسته از دوستانی که نمایشگاه‌ها را کیوریت نمی‌کنند هم حق دارند چون واقعاً هزینه گالری‌داری در ایران بی‌نهایت سنگین است. من با خودم اتمام حجت کرده‌ام که با چشمداشت اقتصادی به این قضیه نگاه نکنم و آن را به عنوان یک فعالیت هنری ببینم. امیدوارم که در این مسیر موفق شوم.

  • 18
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش