جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان به ایستگاه سی ام رسیده است. جشنواره ای که شاید معتبرترین جشنواره ایرانی در دنیا باشد اما همواره تداوم حیاتش با چالش همراه بوده است و تهدیداتی چون بلاتکلیفی شهر برگزاری آن، عدم تولیدات درخور توجه به لحاظ کمی و کیفی در طول سال و عدم اختصاص بودجه مناسب برای برگزاری آن از جمله مشکلاتی است که این جشنوارا مهم را در سال ها و دوره های گذشته با مشکل مواجه کرده بود. اما در دولت یازدهم این جشنواره یک تغییر دیگر را نیز تجربه کرد و آن تفکیک برگزاری جشنواره برای فیلم های کودک از نوجوان بود.
تغییری که از ابتدا نیز منطقی به نظر نمی رسید و لزوم تفکیک اینچنینی برای صرف بودجه و امکانات جدا را توجیه نمی کرد! اما وقتی در دوره سی ام جشنواره فیلم کودک و نوجوان دبیر خود را شناخت، نوید یک اتفاق و بهینه سازی کلی را دریافت کرد. علیرضا رضاداد که سالهای زیادی سابقه دبیری جشنواره های مختلف کشور را دارد و رکورد دار برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر است ، سکان سی امین دوره جشنواره کودک و نوجوان را برعهده گرفت تا سینماگران و سینمادوستان کمی به یافتن ساختاری منطقی و دارای تداوم برای این جشنواره امیدوار شوند.
رضا داد در تجربیات مدیریتی قبلی خود اثبات کرده است که هربار جشنواره تحت مدیریتش اتفاقات مثبتی را تجربه می کند و این بار نیز به گفته خودش جشنواره سی ام کودک و نوجوان قرار است با پیش بینی ها و برنامه ریزی ساختارمند، هم دوره متفاوتی را سپری کند و هم چشم انداز سال های دیگر را شفاف تر ببیند.
گفت و گوی حاضر حاصل گپ و گفت نسبتا مفصلی است که رضاداد با حضور در بانی فیلم با تحریریه این روزنامه درباره سی امین جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان انجام داده است.
در ابتدا درباره زمان برگزاری جشنواره توضیح بدهید که چرا به ابتدای فصل تابستان برای برگزاری آن رسیدید؟
– ما دو تا گزینه داشتیم. یکی اینکه با محرم و صفر جلو بیاییم و سال به سال ماجرا تغییر کند. مثلا همینطور ۱۰ روز ۱۰ روز جلو بیاییم تا مهر و آبان تمام شود و دوباره برگردیم. گزینه دوم هم این بود که یک تاریخ ثابت برای ۵ سال تعیین کنیم که به نظرمان گزینه دوم بهتر بود. تاریخ ثابت هم قاعدتا بعد از ماه رمضان بود که فکر کردیم یک مزیتی هم ممکن است داشته باشد و آن اینکه به اکران تابستانی فیلمها کمک کند. چون یک موقعی فیلمهای کودکان و نوجوان، تابستان بیشتر اکران می شد و پرفروش تر بود. بچه ها و خانواده ها اوقات فراغت بیشتری داشتند و طول روزها بلندتر است و بچه ها بیشتر از محیط خانه خارج می شوند. فکر کردیم اگر تاریخ جشنواره را اوایل تابستان یا اواخر خرداد بیندازیم، می تواند نسبتی مثل جشنواره فجر با اکران عید برای فیلمهای کودکان و نوجوان پیدا کند.
البته تصورمان هم این بود که جریان جدی اکران فیلمهای کودکان و نوجوان از اواخر پارسال با برنامه هایی که در شورای سیاستگذاری داشتند، جدی می شود و راه می افتد و جشنواره می تواند کمکی برای اکران باشد. به هر حال در تاریخ برگزاری برای ۵ سال آینده ناگزیر بودیم که تاریخ را از مهر و آبان به اواخر بهار و اوایل تابستان بیاوریم. فکر کردیم این ۵ سال یک تجربه خواهد شد و اگر جشنواره کودک توانست به اکران تابستانی کمک کند همین جا نگهش داریم، منطقی تر باشد و اگر نتوانست معذوریت همزمانی با ایام محرم و صفر از بین رفته و آدم می تواند برای بعد دوباره تصمیم دیگری بگیرد. از سالآینده هم که ماه رمضان ۱۰ روز جلوتر میآید، تقریبا ۲۵ خرداد می توانیم شروع کنیم. به هر حال همین اواخر بهار و اوایل تابستان، فرصت مناسبی است و بچه ها امتحانات را پشت سر گذاشته و فرصت خوبی می شود.
اگر بخواهیم یک نگاه اجمالی به سیر جشنواره کودک و نوجوان طی سالهای گذشته بکنیم، خیلی وقتها اختلافاتی بر سر شهر برگزاری این جشنواره بوجود آمد یا بحث اینکه یکسال درمیان یا دوسال در میان باشد. این اواخر در دوره آقای ایوبی هم بخش کودک را از نوجوان جدا کردند و گفتند که هر کدام را جداگانه برگزار کنیم. به عنوان کسی که دبیر جشنواره هستید، فکر می کنید این جشنواره الان در چه جایگاهی ایستاده است؟ آیا واقعا آن مسائل را پشت سر گذاشته یا اینکه ممکن است سال آینده چنین اتفاق مشابهی بیفتد؟ درواقع مرحله آزمون و خطا را پشت سرگذاشته است؟
– بخشی از مشکلات جشنواره ناشی از کم رونق بودن سینمای کودک و نوجوان است و اگر آن رونق در سینمای کودک و نوجوان ایجاد شود، بخشی از این مسائل خودبخود منتفی شده و از بین می رود. کار کردن با استانها یک حسن و هم یک عیب دارد. حسناش این است که شما یک رویداد را از مرکز خارج می کنید و خود این رویداد میتواند به یک استان رونق دهد و اتفاقات خوبی دراستان بیفتد. درواقع به آن عدالت فرهنگی نزدیکتر می شویم. و چهره برگزاری این رویدادها یک چهره ایرانیتر و ملیتری پیدا میکند. عیبش هم این است که شما باید غیر از اینکه خودتان هماهنگ باشید و این هماهنگی سخت است،باید با یک جای دیگر هم هماهنگ باشید. چون تا وقتی شما در خانه خودتان هستید همه اختیارات با خودتان است. سالنتان را می گیرید و مهمانتان را دعوت می کنید ولی وقتی می خواهید به جای دیگری بروید هم به لحاظ هزینهای و هم به لحاظ هماهنگی رویدادهای شهری در یک هماهنگی جدیدتری باید قرار بگیرید و نیاز به یک هماهنگیهای جدیتر هست. ضمن اینکه در کشور ما کار مشترک کلا سخت است. لذا همانقدر که فایده دارد همانقدر هم به سختی کار اضافه میکند.
من تجربه برگزاری را در دوران قبل در اصفهان داشتهام. هم در زمانی که خیلی هماهنگی های خوبی انجام میشد و هم در یک دوره که با یک سختی خیلی زیاد توانستیم جشنواره را برگزار کنیم. دلیلش هم این است که هم در تهران و هم استانها، مدیریتها تغییر پیدا میکنند. یک سالی استانداری در همدان دیدگاهش اینطور بود که ما باید از همه ظرفیتهای ممکن برای رشد استان همدان استفاده کنیم. همزمان در اصفهان، مدیریت شهری تغییر پیدا کرده بود و بیمیلی و حساسیت های مربوط به برگزاری جشنواره در دورههای قبل در استان برجسته شده بود. تمایل به مشارکت در برگزاری جشنواره کودک و نوجوان در اصفهان کم شده بود. حالا شما در تهران نشستهاید و کارتان را انجام میدهید ولی وقتی با چنین عدم تمایلی در یک استان و در مقابل با یک تمایلی در استان دیگر مواجه می شوید، منطقیترین تصمیم این است که برای حفظ همین رویدادی که دارید، به حداقل خسارت که جابجایی است، تن دهید.هیچکس علاقهمند نیست که هیچ رویدادی از هیچ نقطه و مکانی به جای دیگر منتقل شود. کار اول هم این است که شروع به برگزاری جلسات میکنید و سعی میکنید تا ناهماهنگیها و موانعی که وجود دارد را برطرف کنید. با شهردار، استاندار، جلسات میگذارید و در رفتوآمدها متوجه میشوید که اصلا نمیشود و برگزاری جشنواره در این مکان الان دیگر سخت است و وقتی هم که سخت میشود، التهاب به خود آن موضوع که جشنواره و سینماست منتقل میشود.
آن دوره قبل که جشنواره از اصفهان به همدان منتقل شد، دقیقا همین شرایط بود. یک استاندار در همدان کاملا ظرفیتهای فرهنگ و هنر را می دانست البته فقط فرهنگ و هنر نبود و در ورزش هم تلاش کرد که حتی ورزشگاه تاسیس کردند. روزی که برای اولین بازدید به همدان رفتیم، فقط یک سینمای کاملا مخروبه داشت ولی اولین سالی که جشنواره را در همدان برگزار کردیم، این استاندار هفت سینما به ما تحویل داد که هر کدام در طراز سینما فرهنگ بود. درحالی که ما حداقل نیاز جشنواره را ۵ سینما در طراز سینما فرهنگ اعلام کرده بودیم ۷ سینما در طراز سینما فرهنگ آن سال و در سال بعد ۱۰ سینما در شهرهای دیگر استان همدان تاسیس کردند که جشنواره سال بعد، در بعضی از شهرها هم همزمان تکرار میشد. وقتی چنین استقبالی از رویداد فرهنگی و تلاش فرهنگی را در جایی میبینید، خودتان هم تشویق میشوید که آن استقبال را تقویت کنید.
امسال سی امین دوره است که جشنواره برگزار می شود. چرا نباید یک سازوکار مانایی تا الان طی این ۳۰ سال بوجود آمده باشد که دیگر استاندار تصمیم نگیرد و هرکس که تغییر کرد این قضیه هم دستخوش تغییرات نشود. بالاخره ۳۰ دوره از برگزاری این جشنواره می گذرد و حالا دیگر باید یک سازوکار مستقل که به سلیقه مدیر بستگی نداشته باشد را داشته باشیم. اگر اینطور باشد که فردا یک مدیر ممکن است بخواهد جشنواره را به کرمانشاه ببرد یا اینکه مدیر رشت به این کار علاقه مند می شود! سوال این است که چرا این ساختار شکل نگرفته است؟
– مبنای ما این است که جشنواره کودک اصفهان باشد. حالا در بعضی دورهها با یک وضعیتی روبهرو میشوید که بین برگزار نشدن و در جای دیگر برگزار شدن باید انتخاب کنید. کدام را انتخاب میکنید؟
این درست اما الان که اینجا نشستهام همچنان ما همان وضعیت را داریم یا اتفاقات بهتری افتاده؟
– پارسال توافقنامه ۵ سال برگزاری در اصفهان منعقد شد. بعد از التهابی که بین سازمان سینمایی و اصفهان ایجاد شد و جشنواره نوجوان به همدان رفت و بعد طرح تفکیک پیش امد، الان توافقنامه برگزاری ۵ ساله جشنواره امضاء شده و امسال، سال اول آن ۵ سال است. البته یک بندی درآن توافقنامه نوشته شده که ۴ سال بعد، موقع ارزشیابی این دوره است که ببینیم چگونه برگزار می شود و آیا به آن استانداردهای ضروری و لازم می رسیم یا خیر؟ پس یک بحثی راجع به این دوره و ۴ سال آینده داریم و یک بحث ریشهای هم داریم که اگر بعضی از دورهها گرفتار التهاباتی می شود دیگر تقصیر التهابات سیاسی و اجتماعی است که آن التهابات سیاسی و اجتماعی جابه جایی را اجتنابناپذیر میکند.
الان نفس برگزاری جشنواره از نظر شما یک امتیاز برای استان یا شهر است؟ به لحاظ توریستی و حتی جمعیت بومی آنجا میتواند یک امتیاز بالقوه باشد ولی به نظر میرسد با امتناعهایی که بخصوص از جانب مدیران اصفهانی میشد این امتیاز به شکلی عدم رضایت یا عدم تمایل بود که حالا قرار است هزینهای هم بکنند. چرا یک وحدت رویه در مدیریت کلان نباشد که استاندار را مجاب کند تا حتما نسبت به موضوعی مثل جشنواره کودک و نوجوان از دید فرهنگی نگاه کند که بسیار مهم است؟
– گاهی وقتها اصلا خود مدیران مسئول در استانها هم، با شما همرای و هم نظر هستند ولی بعضی از التهابات اجتماعی یا سیاسی درآن استان ایجاد میشود که کار را مشکل می کند.
جریانهای سیاسی و اجتماعی همه روی تصمیمات ما در کشورمان تاثیر میگذارند و یکی از نقشهای ما همیشه این بوده که سعی کنیم اینها را به حداقل برسانیم. یکی از کارکردهای مدیریت فرهنگی این است که اگر غیرسیاسی باشد و سعی کند غیرسیاسی بماند، میتواند یکسری التهابات سیاسی را هم کم کند. یعنی ما وقتی از منظر هنر و فرهنگ به یک موضوع نگاه میکنیم و بتوانیم درست اهمیت فرهنگ و هنر را برای مخاطبینمان تبیین کنیم، حتی میتوانیم التهابات اجتماعی را کم کنیم و بگوییم به جای اینکه به یک مسئله از منظر التهابات سیاسی و اجتماعی نگاه کنید، از منظر ظرفیتهای فرهنگی یا شادمانگی بچهها به جشنواره نگاه کنیم. بیاییم از منظر تمایلی که در بچهها برای توجه به فعالیتهای فرهنگی هنری به جشنواره ایجاد میشود، نگاه کنیم. وقتی اینها را میگوییم و وقتی با این زاویه به ماجرا نگاه میکنیم یک قدری همه دیدگاهها و نگاهها تقلیل پیدا میکند و این توانمندی نیازی است که در بین مدیران فرهنگی هنری احساس میشود. هر وقت هم با این زاویه دید با موضوع برخورد شده به نظرم در اینکه التهابات را کم کنیم، موثر بودهایم.
فکر نمیکنید این زاویه دید اگر در راس وجود داشته باشد، خیلی جلوتر خواهیم رفت ضمن اینکه تقریبا در هیچ دولتی وجود نداشته. همیشه مدیران فرهنگیمان مثل شما یا مدیران سازمان سینمایی یا معاونت هنری برای فرهنگ میجنگند یعنی ما هیچوقت ندیدیم که از دفتر رئیسجمهور یک اتفاق ویژه بیفتد یا یک نگاه ویژهای باشد. آیا این نگاه، در دولت دوازدهم هم همچنان مثل دولتهای قبلی نخواهد بود یا به نظرتان ممکن است فرق کند؟
– من کلا نمیتوانم به همه مسائل دولت پاسخ دهم.
آیا این را قبول دارید که دولتها نگاه فرهنگی را از راس نداشتهاند؟
– ببینید! من فکر میکنم که نسبت دولتها و فرهنگ متفاوت بوده. من خودم تحلیلم در مورد عملکرد دولت یازدهم این بود که دولت یازدهم اتفاقا ظرفیتهای حوزه فرهنگ را خیلی خوب میشناخت منتها اولویت کلان کشور، مسائل سیاسی و اقتصادی بود. همین الان از ما به عنوان یک شهروند فرهنگی که در حوزه فرهنگ کار میکند، هم بپرسند که اولویت اول یک رئیسجمهور چه باشد؟ کتاب خواندن یا اشتغال مردم باشد، چه بسا من هم به عنوان یک فعال فرهنگی بگویم که اشتغال مردم باشد. پس گمان می کنم دولت یازدهم علاقهمند به حوزه فرهنگ بود ولی الویتهای کشور و حل مسائل بینالمللی و حل مسائل اقتصادی کشور در اولویت و فوریت کشور قرار داشت.
دولتهای مختلف هم نسبتشان با حوزه فرهنگی متفاوت بوده. امیدواریم که دولت دوازدهم در این خصوص توسعه متوازن را پیش بگیرد چون همانقدر که میگوییم مسئله معیشت شاید مسئله اول هم باشد، بخشی از راه حل مشکلات معیشت هم در حوزه فرهنگ است. یعنی اگر توسعه متوازن را در نظر نگیریم و فکر کنیم که فقط با حل مشکل معیشت، مشکلات کشور حل میشود، باز هم حل نمیشود. بخشهایی از مسائل حوزه اقتصاد هم باید باز با مسائل و کار فرهنگی حل شود. حتی بعضی از مسائل حوزه بینالملل هم باید با کار فرهنگی حل شود. به تازگی یکی از دوستان از آلمان آمد و میگفت که روی فیلمنامهای با آلمان کار مشترک انجام میدهند که تم اصلی این فیلم این است که آنچه در مورد ایران میگویند، اینطور نیست و ایران یک کشور توسعهیافته است.
یعنی آن نگاه بدبینانهای که در اروپا به ایران بود را باید برطرف کنیم. درواقع آن کار سیاسی در پشت خود یک تبعات مثبت فرهنگی ایجاد کرده و این کار فرهنگی باز یک تغییرات سیاسی خواهد داشت. میخواهم بگویم بین فرهنگ، سیاست، اقتصاد و حوزههای مختلف یک همبستگی وجود دارد که اگر همه چیز با این همبستگی پیش برود، ما میتوانیم به یک توسعه متوازن برسیم و به نتایج خوب در کشور دست یابیم. لذا امیدواریم و باید تلاش هم بکنیم که فرهنگ این وجهه را پیدا کند.
یک بخش آن هم به تلاش کنشگران فرهنگی برمی گردد. اگر کنشگران فرهنگی هم اولویتهای کشور را در آثار فرهنگیشان مورد توجه قرار دهند، به نظرم ظرفیت استفاده سیاست و اقتصاد از کنشگران فرهنگی بالا میرود. ما در بین خودمان هم به عنوان کنشگران فرهنگی مشکلاتی داریم. یعنی ما خیلی نرفتهایم نقش فرهنگیمان را در حل مشکلات کشور آنقدری که ظرفیت داریم، ایفاء کنیم. شما ببینید یک حرکت کوچک اصغر فرهادی چه تاثیری در حوزه سیاست در خود ایران گذاشت. همه توجهها را به خودش جلب کرد حتی در خود ایران.
مثلا نامه خانم ترانه علیدوستی …
– یادداشت خانم ترانه علیدوستی توانست توجه حوزه سیاست را به خودش معطوف کند. حالا هرچه کنشگری حوزه فرهنگ هم همسو با اولویتهای کشور باشد، باز توجه به ظرفیتهای حوزه فرهنگ بیشتر میشود. ولی اگر شما خودت هم با یک جریان فرهنگی مطالبه گر، نقنقو بدون آمادگی برای مشارکت در حل مشکلات کشور مواجه باشید، یواش یواش به این نتیجه میرسید که خیلی نمیتوان در حوزه فرهنگ سرمایهگذاری کرد. یا حوزه فرهنگی، خیلی در خدمت اولویتهای کشور نیست. لذا این بدهبستان بین سیاست، فرهنگ، اقتصاد و جامعه خیلی میتواند نقش حوزه فرهنگ و ما را به عنوان کنشگران فرهنگی برجسته کند.
در صحبتهایتان به سینمای کودک اشاره کردید. یکی از فلسفههای وجودی یا برگزاری جشنواره فیلم کودک و نوجوان،تقویت این سینما بوده که سرفصل مهمی است و به نظر میرسد که اگر درست پیاده میشد الان یک سینمای کودک قوی داشتیم. مثل خیلی از کشورهای دیگر. اما این اتفاق نیفتاد یعنی بیشتر از اینکه سینمای کودک و نوجوان یک سینمای سودده و پرطراوت باشد، تبدیل به یکسری پروژههای دولتی شد. یعنی دوستان مترصد این بودند که چه امکان اقتصادی از جانب دولت میتوانند بگیرند و فیلم کودک بسازند. به نظر می رسد در این دوره همه چیز مهیاست و میتوان این اتفاق را نهادینه کرد. شما از چه زاویه آسیبشناسی وضعیت ساخت فیلمهای کودک و نوجوان را ارزیابی میکنید؟
– در کلان سینما، دو، سه جریان و گرایش فعال بودند. یک گرایش اینکه فیلمهای فرهنگی حتما باید متکی به حمایتهای دولت باشند و دخل و خرجشان از خودشان نمیچرخد پس دولت باید در ساخت و ساز و تولید فیلمهای فرهنگی حمایت کند تا آن رنگارنگی و تنوع سلیقه در سینما اتفاق بیفتد. در حوزه سینمای کودک آرام آرام با وضعیتی مواجه شدیم که درحقیقت فیلم کودک دیگر به مخاطب متکی نشد. آن نهادهایی که باید به جهت مخاطب کمک میکردند مثل آموزش و پرورش، حمایتهای خودشان را کم کردند، مراودات سیاسی دولت هم کمک نکرد که این حمایت پررنگ شود. زنگ سینما و بردن بچهها به سینما آرام آرام از بین رفت. حمایت شبکههای نمایش خانگی که یکی از مهمترین جاهایی بود که بچهها میتوانستند محصولات خودشان را اگر در سینما نمیبینند لااقل در خانه ببیند، کمرنگ شد و بحث پدیده قاچاق پیش آمد و تقریبا سینمای کودک، سینمای متکی به بودجه دولت شد. این هم که یعنی بدون مخاطب. این چرخه معیوب ادامه پیدا کرد. مهمتر ازآن و شاید یکی از آسیبهایی که در این ماجرا خوردیم اینکه فعالان اصلی سینمای کودک و نوجوان که در اینجا ریشه پیدا کرده بودند، آرام آرام به فیلمهای غیرکودک گرایش پیدا کردند. آقای ابوالحسن داوودی از فعالان سینمای کودک بود اما فیلم غیرکودک ساخت! محمدرضا هنرمند و پوراحمد هم همینطور، یعنی آن درخت تنومند سینمای کودک که تقریبا به خودش متکی بود و فیلمهایی می ساختند که خیلی نیازمند حمایت نبود و چرخه به شکل طبیعی میتوانست خودش را حمایت را کند، آرام آرام به سمت و سویی رفتند که از این حوزه خارج شدند.
درواقع ناگزیر به رفتن بودند.
– بله، دخل و خرجشان نمیچرخید و به فیلمهای دیگر گرایش پیدا کردند و یواشیواش سینمای کودک از آن نیروی انسانی خلاق و توانمند خودش هم فاصله گرفت. حالا فکر میکنم ما دوباره نمیتوانیم به آن وضعیت سابق برگردیم. الان شاید یکی از راهحلها این باشد که فرصتهایی را برای نسلهای جدید و جوان ایجاد کنیم و الگوی اینکه باید کاری کنیم که چرخ سینمای کودک با مخاطب بچرخد نه با صرف حمایت دولت، جایگزین آن الگوی قبلی شود. امسال هم فارابی و هم جاهای دیگری که درگیر این ماجرا بودند، قدمهایی برداشتهاند. واقعیت امر این است که در این ۱۱ فیلمی که امسال برای جشنواره پذیرفته شده، هیچکدام با مشارکت یا سرمایه صددرصدی فارابی ساخته نشده و اینها از یک حمایتهای حداقلی فارابی که به همه فیلم های دیگر هم تعلق میگیرد، برخوردار بودهاند. این یک قدم اول است ولی به نظرم این قدم اول کفایت نمیکند. چون اگر ما نتوانیم فیلم در طراز جذب مخاطب بسازیم، فقط با حمایت نکردن حداکثری یا با مشارکت نکردن نیست که بتوانیم این را درست کنیم. بلکه باید زمینهای را فراهم کنیم که پول فیلم برگردد. شاید یکی از الگوها مثل «شهر موشها» قابل قبول باشد. البته «شهر موشها» و «کلاه قرمزی» کلا در سینمای ایران کیسِهای استثنایی هستند چون از عقبه و سابقه ذهنی مخاطب استفاده میکنند و سرمایه اصلیشان همان سابقه ذهنی است.
بخصوص که بخشی از مخاطبینشان هم مخاطب بزرگسال است!
– این جزو ویژگیهای مثبت سینمای کودک و نوجوان است.
حالا هالیوود را به معنای تائید مفهومی و مضمونیاش نیست بلکه به لحاظ شیوه ارائه است که وقتی شما یک فیلم سینمایی مربوط به کودک از نوع انیمیشن یا زنده میبینید، حتی از ظرفیت جذب مخاطب بزرگسال هم غفلت نمیکنند همان چیزی که در سینمای ما مغفول مانده.
– ما میگوییم هر یک مخاطب کودک و نوجوان یعنی سه بلیت. چون یا با پدر یا با مادر یا با خواهر یا با برادر بالاخره با یک همراه میآید. پس یک مخاطب به معنای سه بلیت است. این جزو مزایای سینمای کودک است و همین دورههای قبل هم باعث رونق سینمای کودک و نوجوان شده و مهمتر ازآن اینکه این سرمایه آتی سینماست. یعنی بچه ای که از ۵، ۶ سالگی سینما میرود، یواشیواش سرمایه سینما در ۲۰ سالگی و حتی تا پایان عمرش میشود. بهترین خاطرات آدمها از سینما، خاطرات دوران کودکی و نوجوانیشان است. شما اگر همه فعالان سینما یا همه مردم را بگویید از کجا شیفته سینما شدید؟ خواهند گفت که در کودکی و نوجوانی.
میخواهم بگویم توجه به سینمای کودک فقط معطوف به دورههای فعلی نیست. بالاخره این مسیری است که باید الان دوباره شروع به رفتن کنیم. یک سال، دو سال هم جواب نمیدهد همانطور که هیچ کاری یکسال، دوسال جواب نمیدهد. ما اولا باید یک برنامه داشته باشیم که خوشبختانه آقای حیدریان روی این موضوع به خاطر تجربه قبلی شان، هم تعلق خاطر و هم اصرار دارند. الان دو، سه جلسه که درباره مسئله جشنواره با ایشان داشتهایم، تاکید کردهاند که برای جشنواره بروید کارتان را بکنید اما طرحتان را برای رونق سینمای کودک بیاورید. توجه ایشان و ما هم همینطور بیشتر از جشنواره کودک به خود سینمای کودک و نوجوان است. اصلا در تئوری میگوییم که جشنواره به ذات اصالت ندارد. جشنوارهای که در خدمت معرفی آثار تولید برتر باشد و حلقه واسط بین تولید و نمایش باشد، معنی دارد.
یک اشتباه محاسبه هم وجود داشت و آن اینکه جشنواره برگزار میشد و قبل از برگزاری یکسری امکانات مالی را به عدهای میدادند که فیلمی مرتبط با آن بسازند که آن جشنواره برگزار شود.
– آنچه گفتم سال گذشته یا امسال برطرف شده یا کاهش پیدا کرده، همین روند است. امسال هم از مهرماه که مستقر شدم، خیلی از دوستان طرح و ایده میآوردند و میگفتند که به جشنواره میرسد، اما می گفتم که اولا بودجه ای برای تولید نداریم، ثانیا اینکه اصلا اصراری نداریم چیزی به جشنواره برسد. شما به روال طبیعی فیلمسازی بروید. اگر این فیلم می فروشد و مخاطب دارد، بروید سرمایه لازمش را جور کنید و از حمایت های فارابی هم آنقدر که می توانید حمایت بگیرید. تلاش اولمان این است که تولید سینمای کودک، حیات طبیعی پیدا کند. اگر تولید سینمای کودک، حیات طبیعی پیدا کند، یک بخشی از مشکلات حل می شود. ولی یک بخش دیگر حل مشکل، رونق و تخصیص مکان و فضا برای سینمای کودک است.
اتفاقا اشاره خیلی خوبی کردید. قبول دارید که جریان اکران فیلم ها به نسبت حتی ۵ سال پیش خیلی تغییر کرده. یعنی عوامل متعددی وارد این عرصه شده اند که حتی یک فیلمی که می تواند ظرفیت اقتصادی داشته باشد و از امکان تماشاگر بالا برخوردار باشد، بنابر یکسری سوءمدیریت ها که عمدتا از دفاتر پخش و شورای نمایش است یا لابی هایی که می کنند، عملا دچار انحلال اقتصادی می شود. سینمای کودک هم چون مخاطبش همانطور که اشاره کردید هر یک بلیت می تواند به سه بلیت تبدیل شود، این ظرفیت اقتصادی بالقوه وجود دارد. برای زمان اکرانش چکار می توانیم بکنیم؟ یعنی شما به عنوان دبیر جشنواره فیلم کودک و نوجوان چه نظارتی می توانید بکنید که آن فیلمسازی که در این عرصه سرمایه گذاری می کند چون به هر شکل یادمان باشد موضوعاتی که در جامعه ملتهب است، بخش کودک یا موضوع کودک را شامل نمی شود و موضوعات دیگری است. شما برای این قسمت بعدی که به نظرم خیلی قسمت مهمی است، چه برنامه ای دارید؟
– اگر مسئله پخش حل نشود، ما حتی در حیات طبیعی تولید سینمای کودک هم موفق نمی شویم. چون لازمه حیات طبیعی تولید سینمای کودک، این است که در پخش به یک حیات طبیعی برسیم. یعنی حیات طبیعی تولید و حیات طبیعی پخش، یک رابطه خیلی مستقیمی با همدیگر دارند و روی همدیگر تاثیر می گذارند. حالا چگونه می توانیم به حیات طبیعی پخش برسیم؟ به نظرم اول این است که ما سهم مشخصی را برای مخاطب کودک و نوجوان در سبد نمایش تعریف کنیم. همانطور که در سبد تولید تعریف می کنیم مثلا یکی از راه حل ها ممکن است این باشد که همیشه یک فیلم کودک در حال نمایش داشته باشیم.
اگر در در نظام جامع متولی مخاطبان سینما برای این گروه از مخاطب که صدا ندارند و فریادشان بلند نیست ولی نیازشان معلوم است یک پیش بینی ویژه ای شده باشد، همانطور که مثلا ما برای سینمای حادثه، سینمای اجتماعی، سینمای کمدی به این تنوع توجه می کنیم، توجه بکنیم در نظام نمایش مان این گروه هم نماینده داشته باشند. فرض کنید در اکران عید می خواهیم فیلم «بادیگارد» باشد که یک فیلم حماسی یا حادثه ای است. فیلم «خوب، بد، جلف» باشد که یک فیلم کمدی است. یعنی توجه داریم که مخاطبین مان چه می خواهند و چون متعدد هستند پس چینشمان را طوری تنظیم کنیم که همه مخاطبین بتوانند از فرصت اکران استفاده کنند. یکی از گلوگاه ها همین جاست که ما هم فعالان حوزه نمایش و فعالان صنفی را تشویق و ترغیب کنیم که همیشه آنها یک بخشی از توجه شان، توجه به این مخاطب باشد.
به نظرم الان در هنر و تجربه با پدیده ای روبه رو هستیم که به خطا می رود. یعنی آوردن یک بخش فیلم های کوتاه و نمایشش در سالن های سینما که باید فیلم های حرفه ای و سینمای حرفه ای در آن باشد. این الزامات به نظرم یک بخشی دوباره به این برمی گردد که از سهمیه فیلم های سینمایی کم می کنیم.
– بحثی در شیوه داریم. در هنر و تجربه هم اعتقاد من این است که کل سینما، برای بقای خود باید توجه داشته باشد فرصت تماشای فیلمهای هنری و تجربی را برای مخاطب فیلمهای هنری و تجربی فراهم کند. حالا یکی از راهکارهایش همین راهکاری است که فعلا سینما و گروه هنر و تجربه به آن رسیده است. ممکن است این تنها راهکار نباشد. ولی اصل ماجرا را که نمی توانیم نفی کنیم. در سینما هیچکس اصل ماجرا را نمی تواند نفی کند که اگر ما به رنگارنگی و گوناگونی مخاطب توجه نکنیم و موضوع و فیلم، خود سینما در مجموع ضرر می بیند. نتیجه این می شود که ۱۰۰ تا فیلم پشت در اکران می ماند و بعد این ۱۰۰ تا فیلم که پشت در اکران مانده از آنجا که حیات طبیعی پیدا نکرده باید برایش یک حیات گلخانه ای ایجاد کنیم. حالا منظورم ایجاد یک حیات گلخانه ای برای کودک و نوجوان نیست. بلکه منظورم این است که خود فعالان صنفی باید فرصت آن حیات طبیعی را برای این مخاطب فراهم کنند. این دادوستدی بین تولید و نمایش است. فیلمی می آید که رویکردش جذب مخاطب است و ۲۰ تا سالن می گیرد و یک فیلم دیگر ۴ تا سالن و فیلمی هم می آید که شهرستان دارد یا فیلمی هم که شهرستان ندارد. ولی اینکه سبد سینما از سبد مخاطب کودک و نوجوان خالی نباشد گام اول است.
تمام فعالان صنفی توجه داشته باشند که این سبد، یک سرمایه گذاری با خودش همراه است. یعنی فقط اقتصاد امروز نیست بلکه اقتصاد فردای سینما هم همراهش است. اگر این مورد توجه فعالان صنفی بشود، نقطه ضعف فیلم در نمایش و تولیدهای بعدی یواش یواش از بین می برند. ما ظرف چند سال می توانیم به یک حیات طبیعی در سینمای کودک و نوجوان برسیم.
ما الان در هر حوزه برنامه ریزی یک سیاستگذاری پایه ای داریم. شما قطعا بهتر از من می دانید که فصل نمایش یک فیلم مربوط به کودک و نوجوان الزاما در زمستان نمی تواند باشد چون فصل امتحانات است. به نظرم یکی از دلایلی که شاید سیاستهایمان در برنامه ها خیلی درست پیاده نمی شود همین است. مثلا به آقایی که فیلمساز کودک است و استعداد یا فیلمنامه خوبی در این حوزه دارد می گوییم که زمستان بسازد تا تابستان اکران شود اما این اتفاق در این حوزه نمی افتد. حتی همین نمایش فیلم هایی مثل «کلاه قرمزی» را هم می بینید که به دلیل بک گراند ذهنی که دارند منِ بزرگسال هم می روم و بچه ام را هم می برم ولی در مورد سایرین اینطور نیست. همانطور که دیدیم فیلم «قلعه رودخان» اصلا فنا شد درحالی که هزینه هم برایش شده بود. الان در حوزه سینمای کودک به نظرم این برنامه یا سیاست مشخص نیست.
– این فقط محدود به سینمای کودک نیست. ببینید الان در سینمای ایران جز در مقطع عید،کسی به چینش متناسب فیلم برای مخاطب فکر نمی کند. یعنی شورای صنفی مسئولیتی از بابت چینش ندارد.
البته در عید هم طی سه، چهار سال اخیر اینطور شد و قبلا چنین دقت نظری نبود.
– شورای صنفی یک نقش دارد که پخش کننده با سینما و سرگروه به توافق برسد و شورای صنفی ثبت و بر این توافق نظارت کند. اما طراحی و آن چیزی که در برنامه ریزی به آن پلنینگ می گویند در حوزه نمایش انجام نمی شود. دو، سه سال است که خود شورای صنفی متوجه این نقطه ضعف شده و برای همین در آئین نامه امسال شورای صنفی به یک هیات امناء یا به یک شورای بالادستی رسیدند و در آئین نامه هم پیش بینی کرده اند که هنوز عملیاتی نشده است که اتفاقا کار آن همین باشد. یعنی طراحی به تناسب فیلم، زمان، مکان و مخاطب باشد که چکار کنیم تا از همه ظرفیتهای سینما به بهترین نحو بتوانیم استفاده کنیم؟ ۵ تا فیلم دفاع مقدس همزمان اکران نشود. مثلا در هفته دفاع مقدس که همه ۵ تا فیلم سوخت شود و ما نتوانیم از آن استفاده کنیم. درحالی که می توانیم اینها را در طول سال توزیع کنیم. ۵ تا فیلم جریان اجتماعی یکباره با هم نیایند یا ۵ تا فیلم کمدی یا ۵ تا فیلم سیاسی. این رنگارنگی اکران که منجر به فروش بیشتر و جذب مخاطب بیشتر می شود، همان گلوگاهی است که سینما در آن دچار ضعف بوده است.
این پیشنهاد شورای صنفی و آن هیات امنا به نظرم می تواند این مشکل را برطرف کند. اما در مورد سینمای کودک و نوجوان یک روند چند ساله را باید طی کنیم تا بتوانیم دوباره آن مخاطبی که از دست دادیم را آرام آرام در یک حیات طبیعی و نه گلخانه ای به سینما برگردانیم. اگر بتوانیم موفق شویم این را به سینما برگردانیم، به نظرم دیگر آن چرخه نیاز مخاطب و توانایی تولیدکننده دوباره به شکل طبیعی شکل می گیرد و شاید همینطور که الان ۷۰ درصد سینمادیگر به حمایت احتیاج ندارد آن موقع ۱۰۰ درصد سینمای کودک و نوجوان هم به آن حداقل حمایت هم احتیاج نداشته باشد. چون هر مخاطب کودک و نوجوان به معنای سه بلیت است. بعد ظرفیتهای سازمان یافته در سینمای کودک و نوجوان مثل مدارس هست که الان خیلی از مدارس علاقه مند به بردن بچه ها به سینما هستند اما فیلمی وجود ندارد. یا فیلم ها در زمان های مناسب نیست. آن زمانهایی که مدارس فیلم می خواهند و بچه ها امتحان ندارند و آمادگی سینما رفتن دارند و فصل سرما نیست ما در حوزه نمایش مان فیلم نیست چه بسا مدارس مجبور می شوند و بچه ها را به دیدن فیلمهای دیگر می برند که اصلا مناسب بچه ها نیست.
پس اولین نتیجه ای که می توان گرفت این است که اولا یک مدیریت متمرکز واحد می خواهد که این همان چیزی است که آقای حیدریان به عنوان یک نهاد سینمای کودک و نوجوان از آن نام می برد و می گوید که ما باید یک چنین نهادی را تاسیس کنیم که به مسائل تولید، نمایش، پخش و جشنواره توامان بپردازد و این حلقه های جداگانه که الان وجود دارد را بتواند یکجا متصل کند. به معنای اینکه تصدی گری کند نیست ولی به معنای اینکه بتواند اینها را با همدیگر هماهنگ و مدیریت کند، است. دوم اینکه در حوزه نمایش یک قدری این فرصت برای سینمای کودک ایجاد شود. البته اگر در آنجا این فرصت ایجاد شود ما می توانیم سینماهای خاص کودک و نوجوان داشته باشیم. پردیس های ما الان رشد کرده ولی بچه های ما در این پردیس ها سهم و نقشی ندارند. یک پردیسی که ۱۰ تا سالن دارد، حتما شکل و شمایل یک سالن و طراحی صندلی هایش می تواند متناسب با کودک و نوجوان باشد. چنانچه در پردیس ها الان جایی را در نظر می گیرند تا مردم که می خواهند خرید کنند بچه ها برای بازی می روند. ما اصلا در پردیس ها شهربازی داریم. شهربازی ای که سرمایه گذاری زیاد در پردیس ها دارد را داریم ولی در پردیس هایمان سینمای کودک و نوجوان نداریم.
به این برمی گردد که ما در حوزه سالن سازی هم یکسری مشکلات خاص داریم. یعنی الان با توجه به اینکه اصلا چرخه نمایش دیگر از آن شیوه سنتی خود دور می شود سینماهایی مثل میدان انقلاب و امثالهم مخاطب کمتری دارد و گرایش مردم بیشتر به سمت پردیس هاست. این چندگانگی بین صحبتهای اولم هم بود که مثلا شهرداری تهران انگار که جزیره دیگری است. یا مثلا وزارت آموزش و پرورش انگار یک جای دیگر است. واقعا در یک مجموعه قراردادن اینها در قالب شورای عالی یا هیات امنا یا جایی که نماینده داشته باشند تا بتوان از آن طرز تفکر و برنامه ریزی شان برای بیشتر گرفتن امتیاز استفاده شود را ندیده ایم. شاید شورای عالی سینما می توانست در حوزه سینما تصمیم سازی کلان کند که عملا آن هم الان کمرنگ شده است.
– اصلا نقش دولتها همین است. وظیفه دولت ها فیلمسازی نیست. وظیفه شان بسترسازی است. یعنی عملکرد شهرداری همسو با نیازهای فعالان فرهنگی باشد. صنعت همسو با نیازهای فعالان صنعتی باشد. ساخت و ساز همسو باشد. شهرسازی و شهرک های جدید داریم که فاقد سالن ها هستند. این باید همسو باشد. اصلا نقش دولتها این است. اما الان نقش دوم، سوم و چهارم دولت است که دارد اتفاق می افتد. دولت اگر در نقش اول خود قرار بگیرد و بتواند بسترها را فراهم کند، بخشی از این بسترها همین هماهنگی هاست. هماهنگی بین نیاز آموزش و پرورش و فعالیت فعالان صنفی. اگر بتواند نیاز بچه ها را منتقل کند یا نیاز آموزش و پرورش را به کسانی که فیلم کودک و نوجوان می سازند، منتقل کند، چنانچه درست منتقل شود و این تولید اگر در جهت رفع آن نیاز باشد، معلمان چه چیزی بهتر از این می خواهند؟ آنها می خواهند مفهومی را به بچه منتقل کنند بجای اینکه در یک محیط کلاس خشک درس بخواهد این مفهوم را منتقل کند، مثلا برای یاد دادن مهربانی او را به سالن سینما می برد و با یک فیلم به او می آموزند.
لذا اگر دولت در جای خودش این نقش را بتواند ایفاء کند لازمه اش این است که یک دوره زمانی قابل قبول طی شود که امیدوارم آن دوره زمانی دولت دوازدهم باشد و بتوانیم درپایان دولت دوازدهم بخشی از مسائل سینمای کودک و نوجوان را حل کنیم که به تبع آن خیلی از مسائل جشنواره حل می شود و رونق لازم و کافی را پیدا می کند و مشکلاتی که الان در جشنواره ها هست، رفع می شود.
امسال برای جشنواره کودک و نوجوان چه ویژگی هایی را داشتیم با توجه به اینکه بالاخره بعد از چند دوره، الان شما دبیر هستید و سابقه دبیر بودن جشنواره هایتان مشخص است که همیشه یک اتفاقات جدید و مخصوص به آن جشنواره می افتاد. امسال چه برنامه هایی داشتید؟
– من در ابتدا که بررسی کردم روی طرح تفکیک کودک و نوجوان متمرکز شدم. هم به لحاظ ظرفیت های تولید و هم به لحاظ ظرفیتهای برگزاری جشنواره متوجه شدم که ما برای آن طرح تفکیک خیلی راه داریم. جشنواره یکسال در میان آن کارکردهای خودش را ندارد. این جشنواره ها، خیلی موثر نیستند و یواش یواش هم از خاطره ها محو می شوند. پس به نظرم رسید که تفکیک ما باید در دل یک رویداد باشد. حالا کاری که امسال انجام دادیم این است که تفکیک بین بخش کودک و نوجوان را در دل این جشنواره انجام دهیم. الحمدالله جلساتی را با شورای سیاستگذاری کودک و نوجوان هم گذاشتیم و آنها هم همه هم رای و همسو شدند که این تفکیک در دل یک رویداد انجام شود. البته قبل ازآن باید بگویم که تفکیکی که گفته می شد نوجوان را به همدان ببریم و کودک را در اصفهان نگه داریم بیشتر به خاطر حل مناقشه بین استان ها بود. ولی فکر کردیم که واقعا این کار چندان موثر نیست. دو تا جشنواره خواهیم داشت که هر دو جشنواره های کم فروغ و کم تاثیری خواهد بود مضاف بر اینکه یکسال در میان بودنشان هم باز خیلی کمک نمی کند. این مسئله را بحمدالله امسال تجربه کردیم و به یک الگوی جدیدی در داوری ها و نمایش ها رسیدیم. نمایش های کودک را از نوجوان جدا کردیم و سالن هایشان را از همدیگر تفکیک کردیم و آرام آرام به مخاطب اطلاع می دادیم که هرکس برای دیدن فیلم خودش بیاید.
آیا تعداد قابل توجهی فیلم برای این تفکیک در هر بخش وجود داشت؟
– در بخش سینمای ایران تعدادش قابل توجه است. در بخش انیمیشن تفکیکش قابل توجه نبود، چون نوپاست. ولی آن اتفاق بزرگی که فکر می کنم در سینما افتاده و حالا ما بازتاب آن را در جشنواره می بینیم، آن وضع انیمیشن است. به نظرم این رشد و توجهی که طی چندین سال اخیر به مسئله انیمیشن شده است از یکسو و توانمندی نسل جوان و جدیدمان از یکسوی دیگر و رشد فناوری هم از طرف دیگر، صنعت سینمای انیمیشن را متحول می کند و ما امسال اولین گزارش این تحول را در جشنواره کودک و نوجوان دیدیم. ما امسال ۸ تا انیمیشن داشتیم که ۷ تای آن در بخش رقابتی بودند. ما یک سالهایی در کل سینمایمان اگر یک فیلم انیمیشن ساخته می شد خیلی شکرگزار خدا بودیم. آن سالی که تهران ۱۵۰۰ ساخته شد، همان یک فیلم را یک اتفاق بزرگ فرض کردیم. یا اگر خاطرتان باشد جشنواره سی و دوم یا سی و سوم بود که دو تا فیلم انیمیشن داشتیم که هر دو تا فیلم هم «فیلم شاه» و هم «مبارک» فیلم های قابل توجهی بودند و من به عنوان دبیر جشنواره دو تا تقدیر جداگانه از این دو فیلم کردم.
اما یکباره هفت تا فیلم انیمیشن سینمایی در یک سال داشتن که اگر زمان برگزاری کمی طولانی تر هم می شد حتما به ۹ یا ۱۰ تا هم می رسید، چون دو، سه فیلم هم در مرحله انجام کارهای پایانی است ولی به جشنواره نمی رسد، خیلی اتفاق بزرگی است و اتفاقا توجه ها را در هر جای که می روم جلب می کنم و بخصوص میان مسئولین کشور که باید به نسل جوانی که می تواند کار انیمیشن کند، توجه شود. انیمیشن هم ظرفیتهای متعدد دارد و اولین ظرفیتش این است که جهانی است. محدودیت ها و ویژگی هایی که در سینمای زنده هست در سینمای انیمیشن نیست.
جغرافیا یکی است و جهانی است.
– ادبیات انیمیشن جهانی است. دوم اینکه بچه های جوان ما دسترسی شان به فناوری بسیار بالاست. ما کشوری هستیم که از لحاظ رشد نیروی انسانی مستعد برای فناوری خیلی باظرفیت هستیم و این باز خیلی کمک می کند. من فکر می کنم اصلا جهان آینده سینمای کودک و نوجوان باید جهان انیمیشن باشد و اگر این جهان را جدی را بگیریم، راه خودش را باز می کند. باز از آن جهان هایی است که کمی تجربه هم شده. شما اکران «شاهزاده روم» را دیدید که از آن استقبال شد. از همان فیلم هایی که می گویم هر یک مخاطب سه بلیت بود. یعنی همه بچه ها همراه پدر و مادر و خواهر و برادرشان برای دیدن فیلم آمدند. لذا به نظرم اگر امسال را شروع سینمای انیمیشن نام بگذاریم، بی ربط نگفته ایم و امیدواریم که مورد توجه واقع شود. ما در طول سال ظرفیتهایش را دیدیم که فراهم می شود. وقتی مقررات را تدوین می کردیم توجه داشتیم که ۷، ۸ تا فیلم در حال ساخت است اما نمی دانستیم که چه اتفاقی می افتد و همه اینها می رسد یا نمی رسد؟ در عین حال با اینکه اطلاع نداشتیم بخش انیمیشن را در مقررات جدا کردیم که اگر نرسید غیررقابتی شود ولی الحمدالله شد و به ۷ تا فیلم رسیدیم و یک فضای رقابتی خیلی خوب شکل گرفت.
ظاهرا تا الان ۷ تا انیمیشن در جشنواره نداشته ایم!
– همانطور که گفتم اگر در یکسال یک انیمیشن می داشتیم، خدا را شکر می کردیم.
آیا اینها صرفا به خاطر اینکه انیمیشن هستند در جشنواره کودک آمده اند یا محتوایشان هم مرتبط است؟
– یکی از ظرفیت های انیمیشن این است که قصه های متنوع را می توانید در این ساختار روایت کنید و اتفاقا مخاطب کودک و نوجوان پای آن می نشیند و گوش می کند. اگر شما بخواهید یک داستان غیرکودکانه را در ساختارهای زنده روایت کنید، کمی سخت است. ولی در ساختن انیمیشن شدنی است. ما امسال در جشنواره فجر فیلم «رهایی از بهشت» را داشتیم که انیمیشن بود و در ستایش مرحوم شهیدچمران است و بچه ها با آن ارتباط برقرار می کنند و پای دیدن آن می نشینند. در انیمیشن های خارجی هم خیلی از فیلم ها و داستان های انیمیشن چنانچه به صورت زنده ساخته شود، فیلم کودک و نوجوان نیست.
ولی چون انیمیشن ساخته می شود قدرت ارتباط با مخاطب به لحاظ ساختاررا دارد. خود این ساختار کمک می کند که مخاطب کودک و نوجوان با آن ارتباط برقرار کند. لذا به نظرم می آید که باید روی این موضوع تمرکز کنیم. گمان می کنم یکی از وجوه سینمای آینده ایران حتی می تواند صنعت انیمیشن باشد و حتما در بخش کودک و نوجوان این اتفاق می تواند بیفتد. امیدواریم بتوان درست مدیریت کرد. اتفاقا یکی از فیلمسازان انیمیشن را نمی شناختم و در جلسه ای متوجه شدم که فیلم کلیله و دمنه را حدود ۴ سالی طول کشیده که ساخته اند. ایشان خودشان دکترای فنی و مهندسی از آمریکا دارد و ناشر کتاب کودک بوده ولی به کار فرهنگی علاقه مند است، هم کار کودک و نوجوان در حوزه نشر انجام داده و هم در حوزه فیلمسازی. یک فیلم سینمایی کلیله و دمنه ساخته و درحالی که یک خانواده هم هستند جوانان را جذب کردند و گروهی تشکیل داده اند، جوان ها هم کار خوبی انجام داده اند. امیدوارم امسال آن دستاور مهم جشنواره کودک و نوجوان بخش انیمیشن بوده باشد.
بخشی که تفاوتی بین انیمیشن های ایران و انیمیشن های خارج دارد این است که بعضی از انیمیشن های داخل را خیلی سهل الوصول حتی غلط های گرامر فیلمسازی را نادیده می گیریم که اشکالی ندارد، انیمیشن است! درحالی که در سینمای جهان به شکل حرفه ای تمام ساختارهای یک سینمای حرفه ای در انیمیشن رعایت می شود. در این انیمیشن های امسال این اتفاق افتاده است؟ یعنی به لحاظ کلاس کیفی بالاتر از انیمیشن های سالهای گذشته است؟
– ببینید! تحلیل شما کاملا درست است ولی اگر توجه کنید اینها هم حل می شود مثلا خیلی از انیماتورها بدون اینکه شناخت کافی از کارگردانی به مفهوم درستش داشته باشند به خاطر انیماتور بودن کار انیمیشن را کارگردانی هم می کنند. بعد از انقلاب که ما حتی طراح صحنه به شکل مستقل نداشتیم و از آنجا که حرفه جدی گرفته شد، آن حرفه های تخصصی تر هم جدی گرفته می شوند. اما همه اینها کیفیت بالاتری نسبت به کارتون های ژاپنی داشتند. این خیلی می تواند به ما کمک کند. مهم و اصل اساسی این است که توجه کنیم و بدانیم که این ظرفیت وجود دارد و در عین حال خواهان هم دارد.
نکته ای که همیشه در همه حوزه های سینمایی در آسیب شناسی ها به آن می رسند چه سینمای بزرگسال و چه سینمای کودک و نوجوان، بحث مرتبط نبودن فیلمنامه یا پرت بودن آن فیلمنامه نویس از فضای مربوط به آن ژانری است که می نویسد. برای فیلمنامه نویسی و اهمیت دادن به این مقوله که درواقع فوندانسیون یا پایه هر فیلمی است، آیا شما به عنوان دبیر جشنواره برنامه ای دارید؟
– خیلی خوب شد که این مطلب را گفتید. چون یک اتفاق دیگری هم که به کمک و همت آقای قاضی نظام امسال افتاده همین بخش فیلمنامه است. آخرین دوره ای که ما فیلمنامه داشتیم حدود ۹۰ تا فیلمنامه آمده بود. امسال ۳۴۰ فیلمنامه آمده و فقط هم همینطوری نیامده. از ۵، ۶ ماه قبل که آقای قاضی نظام قبول مسئولیت کرد با تک تک فیلمنامه نویسان صحبت و علاقه مندشان کرده است. بعد از آن فیلمنامه ها را تقسیم کرده با بعضی از ناشرین و موسسات مثل حوزه هنری و کانون پرورش فکری صحبت کرده که آنها کتابهایی را که به عنوان فیلمنامه چاپ کرده اند، برای فیلمنامه نوشتن پیشنهاد کنند و جوایز اختصاصی برای بخش اقتباس گذاشته است. یعنی الان در فیلمنامه دو بخش متفاوت داریم. هم بخش فیلمنامه های اقتباسی و هم بخش فیلمنامه های غیراقتباسی و اورژینال. نکته مهمتر هم اینکه دوباره فیلمنامه و داوری انیمیشن را از فیلمنامه ها و داوری غیرانیمیشن جدا کرده. این تلاشی که آقای قاضی نظام و تیم شان طی ۵، ۶ ماه انجام داده اند، الحمدالله خیلی تلاش موثر و مثمر ثمری بود. من بعد از این گفتم اینهایی که منتخب شده اند، قابلیت معرفی به فیلمسازان را داشته باشند.
آن مقداری که قابلیت معرفی دارند به عنوان فیلمهای منتخب را کتاب کنیم و در اختیار جامعه فیلمسازان قرار دهیم که اینها از روی خلاصه ها اگر بخواهند فیلمنامه ارزشمندی را پیدا کنند، بتوانند. به هر حال همین که امسال فیلمنامه انیمیشن هم از فیلمنامه زنده جدا شد و اقتباسی از اورژینال و اصلی جدا شد به نظرم یک تلاش و یک قدم برای سامان پیدا کردن قصه فیلمنامه است و قصه فیلمنامه همچنان به عنوان یک قصه خیلی مهم در سینمای کودک خیلی بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد. چون باز نویسندگان اختصاصی فیلمنامه برای کودک و نوجوان هم یا نداریم یا خیلی کم داریم. لذا این از آن ژانرهایی است که خیلی پرظرفیت است و از مدارس و کارگاه های فیلمنامه نویسی و از دانشگاه ها می تواند فیلمنامه نویس کودک و نوجوان دربیاید. این تلاشها باید به مرور انجام شود و راهش هم در همین پیوستگی است که ان شاءالله ظرف چند سال بتواند جواب دهد.
- 19
- 5