هفتاد و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم کن با اعطای جایزه نخل طلا به فیلم ژاپنی «دزدان فروشگاه» به کارگردانی «هیروکازو کورئیدا» به کار خود پایان داد و جعفر پناهی نیز برای فیلم «سه رخ» برنده جایزه بهترین فیلمنامه به صورت مشترک با «آلیس رورواچر» ایتالیایی برای فیلم «لازاروی خوشحال» شد. این جشنواره برای سینماگران ایران بسیار مهم بود زیرا تعداد فراوانی از ایرانیها در بزرگترین جشن «سینمای متفاوت» حاضر بودند. سینمای ژاپن همیشه برای فیلمدوستان سینه چاک جهان و حتی ایران محلی برای اندیشه و لذت بوده است.
ارمغان این کشور شرق آسیایی فیلمهای ماندگار و کلیدی در تاریخ سینماست که میتوان به آثاری مانند «راشومون» (۱۹۵۰) به کارگردانی «آکیرا کوروساوا»، «داستان توکیو» (۱۹۵۳) ساخته «یاسوجیرو ازو»، «هفت سامورایی» (۱۹۵۴) به کارگردانی «آکیرا کوروساوا» (۱۹۵۴)، «هاراکیری» (۱۹۶۲) ساخته «ماساکی کوبایاشی»، «کوایدان» (۱۹۶۴) به کارگردانی «ماساکی کوبایاشی»، «زن در ریگ روان» (۱۹۶۴) اثر «هیروشی تشیگاهارا»، «۱۳ آدمکش» (۲۰۱۰) به کارگردانی «تاکاشی میکه»، «اوگتسو مونوگاتاری» (۱۹۵۳) ساخته «کنجی میزوگوچی» و انیمه
«شهر اشباح» (۲۰۰۱) اثر «هایائو میازاکی» اشاره کرد. امروز سینمای ژاپن، دوباره کیفیت و قدرت خودش را به سینمای جهان ثابت کرد. آنها نخل طلای کن را که معتبرترین جایزه سینمای متفاوت و هنری است را به خانه بردند. منتقدان نظرهای مثبتی هم برای فیلم ژاپنی «دزدان فروشگاه» نوشتند. ولی داستان فیلم «همه میدانند» اصغر فرهادی برای ما ایرانیها خیلی تلخ تمام شد.
فرهادی ناکام بزرگ جشنواره کن
اصغر فرهادی با فیلم «همه میدانند» مهمترین ناکام جشنواره کن است. او که سنت جشنواره را با حضور توامان به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره و رقابت بخش اصلی شکسته بود، امید فراوانی برای دریافت حداقل یک جایزه داشت. اما فیلم فرهادی که نماینده کشور اسپانیا بود هیچ جایزهای دریافت نکرد و امتیاز او از سوی منتقدهای سینمایی به عدد ۲ هم نرسید. فیلمهای آسیایی در این دوره درخشان عمل کردند و موفقترین قاره با دریافت چهار جایزه اصلی شدند. فیلم پناهی هم به صورت زیرزمینی تولید شده است و نماینده اصلی سینمای ایران در جشنواره نبود.
سالها بود که فرهادی در هر جشنوارهای شرکت میکرد با دستان پر به خانه بازمیگشت. به نظر میرسد برنده جایزه فیلمنامهنویسی کن و دو تندیس اسکار دیگر برای فیلمدوستان تبدیل به یک کارگردان تکراری شده است. داستان دردآور ژاپنی «هیروکازو کورئیدا» فرهادی را شکست داد. سینمای ژاپن و سینمای ایران در اغلب جشنوارههای مهم در رقابت با یکدیگر هستند. البته سینمای ژاپن در چندین دهه گذشته افت شدیدی کرده بود. آنها با حضور فیلمهای قدرتمند «وانگ کار وای»، کارگردان هنگکنگی و «ژانگ ییمو» کارگردان چینی و «کیم کی- دوک»، کارگردان کرهای قدرت خود را در شرق آسیا هم از دست داده بودند. اما سینمای ایران با حضور اصغر فرهادی و زندهیاد عباس کیارستمی در تمام جشنوارهها درخشش خیرهکنندهای داشت.
از «رقص در غبار» تا «همه میدانند»
اولین فیلم بلند سینمایی فرهادی اثری به نام «رقص در غبار» (۱۳۸۱) بود. فرهادی این فیلم را در همکاری با محمدرضا فاضلی و علیرضا بذرافشان نوشت و خودش آن را جلوی دوربین برد. در همان زمان توانست در چندین جشنواره مانند «آسیا پاسیفیک» و حتی جشن خانه سینما موفق عمل کند. بنابراین سکوی فرهادی از فیلم اولش رقم خورد. اما مهمترین حضور او در سینمای ایران با فیلم «چهارشنبهسوری» (۱۳۸۴) رقم خورد. این فیلم سیمرغ بلورین برترین کارگردانی را در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر به دست آورد.
فرهادی این فیلم را هم با مانی حقیقی نوشت که آن روزها دنبال کارگردانی سینما نبود. فیلم «درباره الی» (۱۳۸۷) هم شروع درخشش در جشنوارههای بزرگ اروپایی برای فرهادی بود. این فیلم خرس نقرهای جشنواره برلین را در سال ۲۰۰۹ به دست آورد. این فیلم نمونهای از سینمای ملودرام با کارگردانی واقعگرای پیچیده را دنبال میکرد که باعث شکلگیری فیلمهایی تقلیدی در سینمای ایران شد.
فرهادی حالا دیگر به صورت مستقل فیلمهایش را مینویسد. اما اوج موفقیتهای فرهادی با فیلم «جدایی نادر از سیمین» (۱۳۸۹) رقم خورد. این فیلم برنده اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان سال ۲۰۱۲ شد. مهمترین جایزه سینمای ایران پس از نخل طلای عباس کیارستمی اتفاق افتاد. فرهادی بار دیگر با فیلم «گذشته» (۲۰۱۳) و «فروشنده» (۱۳۹۴) موفق عمل کرد و به ترتیب در کن و اسکار باز هم برنده جایزه شد. «فروشنده» باز هم تندیس طلایی اسکار را گرفت. با این تفاسیر فیلم «همه میدانند» فرهادی ضعیفترین اثر او در ۱۵ سال گذشته است.
بازگشت ساموراییها
«دیوید الریچ»، منتقد «ایندی وایر» درباره فیلم «دزدان فروشگاه» مینویسد: «درام نویسنده و کارگردان ژاپنی عمیقا درباره نیروهایی است که یک خانواده را حفظ (یا فروپاشیده) میکنند. [...] «هیروکازو کورئیدا» در ژانر و سبک خود به اوج رسیده و دیگر یکی از قدرتمندترین کارگردانهای سینما در ۲۵ سال گذشته شده است.
اضطرابها و درد و دلهای والدین در فیلمهای این فیلمساز ژاپنی مردم را به این فکر میاندازد که او میراثدار «یاساجیرو ازو» است.
«رابین کالینز» از نشریه «تلگراف» نیز درباره فیلم «هیروکازو کورئیدا» نوشته است: «فیلمساز ژاپنی به این پرسش اساسی بازگشته است که بقا و پیوستگی خانوادهها بسیار مهم است. به نظرم این مضمونها یکی از چرخشهای هیجانانگیز غیرمنتظره در سینما است. «مگی لی» نیز از سایت «ورایتی» تاکید بسیار زیادی بر کیفیت بالای فیلمبرداری «کوندو ریوتو» در فیلم «دزدان فروشگاه» میکند و درباره فیلم مینویسد: «تدوین خود «کورئیدا» بینظیر است و احترام زیادی برای او قائل هستم. فیلم را نسبت به فیلمهای گذشتهاش سرزندهتر، بشاشتر و آراستهتر کرده است.»
ترحم و تلخی فیلمهای «هیروکازو کورئیدا»
در ادامه، به مناسبت برنده شدن فیلم ژاپنی «دزدان فروشگاه» ترجمه بخشی از گفتوگوی «پیتر بردشاو» منتقد صاحبسبک روزنامه «گاردین» با «هیروکازو کورئیدا» را میخوانید.
«هیروکازو کورئیدا» را در سایه لذتبخش باغ در جشنواره کن ملاقات کردم که کنار مترجمش نشسته بود. مترجمی که جریان پرسش و پاسخ را هدایت میکند و فضایی به شدت احترامانگیز حاکم است که اصلا بد نیست. زمانی او را ملاقات کردم که آخرین فیلمش، «خواهر کوچک ما» (۲۰۱۵) را در جشنواره کن نمایش داده بود. یک درام شیرین و ظریف بود که از روی اثر «خاطرات روزانه یومیماچی» کار «آکیما یوشیدا» ساخته شده بود. داستانی درباره سه خواهر بالغ که پس از جدایی والدینشان در خانه مادربزرگشان زندگی میکنند. آنها تصمیم میگیرند پس از مرگ پدرشان مسئولیت خواهر ۱۳ سالهشان را بر عهده بگیرند.
شاهد «درام خانوادگی» دردناک و صمیمی هستیم که به نظر میرسد «کورئیدا» در آن متخصص است. به عنوان مثال فیلمی که درباره عوض کردن بچهاست، «مثل پدر، مثل پسر» (۲۰۱۳)، با «آرزوی من» (۲۰۱۱) که در آن زندگی برادر و خواهری پس از جدایی پدر و مادرشان را میبینیم. در فیلم «قدم زدن همیشگی» (۲۰۰۸) خانوادهای که پسرشان شده و او را از دست دادهاند جان پسر دیگری را از غرق شدن نجات میدهند. و راستی، فیلم «هیچکس نمیداند» (۲۰۰۴) که در آن بچه ۱۲ سالهای وقتی که مادرش از خانه بیرون میرود به دنبال خواهر یا برادرش میگردد. ترحم و تلخی، فیلمهای «هیروکازو کورئیدا» را هدایت میکنند.
همین باعث شده که فیلمهای او را با آثار استاد بزرگ «یاساجیرو ازو» مقایسه کنند. از زمانی که فیلم عجیب، غریب، دوستداشتنی و کالت «پس از زندگی» (۱۹۹۸) «کورئیدا» را دیدم عاشق سینمایش شدم. مکان رویایی که در آن شادترین خاطراتمان را میتوانیم انتخاب کنیم، آنقدر هم در آنجا زندگی میکنیم تا اینکه بمیریم.
عاشق داستانهای دردآور خانوادگی هستم
درباره اهمیت عدم حضور در خانوادهها و شکافهای دردآور از «هیروکازو کورئیدا» پرسیدم. او هم گفت: «عاشق ساختن داستان درباره همین موضوع هستم. خیلی مهم است که داستانی درباره خانواده و اعضای گمشده آن را روایت کنم که اعضای دیگر خانواده باقی ماندهاند و تلاش میکنند نقش پدر و مادر را ایفا کنند. اعضای باقیمانده میخواهند پیوستگی خانواده را حفظ کنند. این نوع از داستانها را دوست دارم. چنین موضوعاتی خیلی مرا تحت تاثیر قرار میدهد.»
«کورئیدا» ادامه میدهد که ساخت و احساس شکاف در خانوادهها چیزی است که خانوادهها درباره آن هستند: «من پدرم را ۱۵ سال پیش از دست دادم. مادرم را هم از دست دادم. حالا یک دختر دارم. من میخواهم یک پدر باشم. با توجه به این مسائل دریافتم که همیشه میخواستم یک پدر باشم. ما همیشه سعی میکنیم چیزی در میان خانواده باشیم. همیشه چیزی غایب میشود و تلاش داریم تا بر آن فائق آییم. این داستان از نسل گذشته تا نسل آینده ادامه دارد.»
از خانواده و خواهر یا برادر «کورئیدا» پرسیدم. دو خواهر بزرگتر او در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در توکیو بزرگ شدند. آیا پدر و مادر «کورئیدا» سینما را دوست داشتند؟ چشمهای او ناگهان برق میزندد. میگوید: «مادرم عاشق فیلمها بود. او «اینگرید برگمن»، «جون فونتین» و «ویوین لی» را دوست داشت. ما با همدیگر نمیتوانستم به سینما برویم. ولی او همیشه فیلمها را در تلویزیون تماشا میکرد. او تمام کارها و بحثهای خانوادگی را برای دیدن فیلمها متوقف میکرد. با هم مینشستیم و فیلم میدیدم. اینجوری شد که من هم عاشق فیلم شدم، دقیقا مثل او.»
فیلمهایم شبیه به کارهای «یاساجیرو ازو» نیست
از واکنش «کورئیدا» در رابطه با مقایسهاش با «یاساجیرو ازو» پرسیدم. او گفت: «این مقایسه را البته به عنوان یک تمجید در نظر میگیرم. تلاش دارم از این بابت تشکر کنم. ولی فیلمهای من بیشتر شبیه کارهای «میکیو ناروسه» ژاپنی و «کن لوچ» انگلیسی هستند.»
دیگر نمیتوانستم درباره فیلم «پس از زندگی» سوالی نپرسم. اینکه چطور سردرگم در حافظه و فکر و خیالاتم شدم و تلاش کردم تا از آن فیلم بهشتی واژهای ابدی برای آن صرف کنم. «کورئیدا» سرش را تکان داد و خنید و گفت: «اگر نمیتوانید انتخاب کنید یعنی اینکه زنده هستید. هر زمان که انتخاب کردید یعنی مردهاید.»
سیدحسین رسولی
- 12
- 6