بخش ششم و پایانی مطلب حاضر، فیلم های صدرنشین جدول فروش در دهه حاضر را مدنظر دارد. فیلم هایی که با توجه به افزایش قیمت بلیت و تورم بالا در مقایسه با فروش فیلم ها در دو دهه گذشته، همچنان باید اغلب آنها را در رتبه بندی کلی در جایگاه پایین تری قرار داد.
سال ۹۰، اخراجی ها ۳
تکمیل کننده تریلوژی مسعود ده نمکی هر چند از نسخه قبلی کمتر فروخت، ولی آنقدر خوش شانس و موفق بود که در سال نمایش خود با حدود شش میلیارد فروش، صدرنشین شود. ده نمکی در نسخه سوم فیلمش درامی شهری را با نظر به انتخابات ریاست جمهوری و کاندیداهایی به ظاهر فرضی در دستور کارش قرار داده بود.
فیلم از حیث فیلمنامه و کارگردانی و حتی شوخیها در رتبه پایین تری از دو نسخه قبلی قرار می گرفت و بیشتر گونه ای هجو و یا دندان قروچه به نامزدهای انتخابات ۸۸ بود.
خود ده نمکی آن زمان گفته بود «با این فیلم، سه گانه اخراجی ها تمام شده و حتی اگر آنرا ادامه ندهم، مخاطب سردرگم نیست. مگر اینکه حواشی «اخراجیها ۳» لطمه ای بزند که مجبور شوم اخراجی ها را ادامه دهم. در غیر این صورت برای کارهای آینده برنامه ریزی کرده و در عین حال مشغول پایه ریزی فیلمی با مضمون اجتماعی و نگاهی عرفانی با عنوان «رسوایی» هستم». فیلم به گفته ده نمکی با هزینه یک میلیاردی ساخته شده بود. با این وصف، فروش آن سوددهی خوبی داشت. حالا که ده نمکی فیلم «رسوایی» یک و دو و «معراجی ها» را ساخته باید پرونده «اخراجی ها» را بسته شده تلقی کرد. فروش قابل توجه فیلم در شرایطی اتفاق افتاد که نسخه قاچاق آن هم از سوی عوامل ناشناسی در شبکه ویدئویی توزیع شد و قطعاً روی گیشه آن تأثیر منفی گذاشت. ناگفته نماند در آن سال «ورود آقایان ممنوع»، «جدایی نادر از سیمین»، «شیش و بش»، «سعادت آباد»، «یه حبه قند» و… دیگر فیلم های پرفروش بودند.
سال ۹۱، کلاه قرمزی و بچه ننه
آخرین سری از نسخه های سینمایی کلاه قرمزی در سال ۹۱ اکران شد و سه میلیارد و ۳۱۵ میلیون تومان فروخت. این در حالی بود که در آن سال رقبای قدری همچون «خوابم می آد» (رضا عطاران)، «گشت ارشاد ۱» (سعید سهیلی)، «من مادر هستم» (فریدون جیرانی)، «نارنجی پوش» (فریدون جیرانی)، «قلاده های طلا» (ابوالقاسم طالبی) هم روی پرده بودند، ولی نتوانستند عنوان صدرنشینی را از فیلم ایرج طهماسب بربایند. با وجود فروش قابل توجه فیلم، خیلی ها پس از خروج از سالن نا امید و دلزده بودند. حتی ورود عروسک های جدیدی مثل پسرعمه زا و بچه ننه هم آنقدر جذاب نبود که وجوه سینمایی فیلم را تقویت کند.
شاید اشتباه استراتژیک سازندگان در نگارش فیلمنامه بود که قصد ارائه چهره ای بزرگسال و رشد یافته از کلاه قرمزی را در این فیلم داشتند که تا سربازی رفتن پیش می رود. حال آنکه اصولاً محبوبیت عروسکی مثل کلاه قرمزی در شیطنت های متنوع کودکانه و طرح زیرکانه مسائلی از زندگی بزرگترهاست که با ادبیاتی بچگانه ادا می شود. ضمن اینکه تلاش شده با استفاده از تکه پرانی های شبه سیاسی و اجتماعی، مخاطب بزرگسال هم از فیلم لذت ببرد؛ حال آنکه این موارد اصولاً در فیلم های کودکانه جایگاهی ندارد. هر چند تلاش شده بود که با ترانه و ملودیهای شاد، فضای کودکانه فیلم حفظ شود که کیفیت این تمهید هم در قیاس با فیلم اول، نازل بود. تکرار طرح عاشق شدن دوباره کلاه قرمزی که در فیلم قبلی «کلاه قرمزی و سروناز» هم در نیامده بود، این بار به شکلی دیگر باز هم اشتباه بود. به نظر می رسد سازندگان با درک این اشتباه و تصحیح آن در نسخه تلویزیونی، احتمالاً نقاط ضعف خود را در نسخه های سینمایی بعدی رفع خواهند کرد.
فیلم بعدها در نسخه ویدئویی اش که وارد شبکه نمایش خانگی شد، دو ممیزی هم داشت. در مورد اول که به دقایق ابتدایی فیلم مربوط می شود کلاه قرمزی دربدر به دنبال پیدا کردن دستشویی است و در نهایت به خرابه ای می رسد؛ در خرابه دستپاچگی «کلاه قرمزی» موجب آن می شود که درآوردن شلوارش با مشکل مواجه شده و در این هنگام این عروسک شیرین زبان می گوید:«ای شلوار بی تربیت! الان چه وقته گیر کردنه.» این دیالوگ و نمای مربوط به آن به طور کامل از نسخه ویدیویی حذف شد. در مورد دوم «کلاه قرمزی» را روی یک بلندی در حال درددل با فرشته های آسمانی می بینیم که به ناگاه تعادلش را از دست داده و از بلندی به پایین می افتد. «کلاه قرمزی» بعد از افتادن خطاب به فرشته می گوید:«ای فرشته بی تربیت! پشت پا؟!» این دیالوگ هم از فیلم حذف شد.
سال ۹۲، رسوایی
«رسوایی» بی اغراق شسته رفته ترین فیلم مسعود ده نمکی از حیث کارگردانی است. او با تجربه ای که از سه گانه سنگین «اخراجی ها» اندوخت، رسوایی را به عنوان یک درام شهری با رگه های طنز جلوی دوربین برد. فیلم نوروز سال ۹۲ اکران شد و با فروش شش میلیاردی توانست صدرنشین جدول شود. رخدادی که موجب شد ده نمکی با چهار فیلم پرفروش در طول سالهای ۵۷ تا امسال بالاتر از سایر کارگردانان بایستد. ده نمکی در رسوایی با رجوع به پتانسیل های گیشه پسند اکبر عبدی، این بار او را در قامت یک روحانی جا زد فم فتال درامش را هم الناز شاکردوست قرار داد. دو وجه حساسیت برانگیزی که البته طبق انتظار، سر سلامت از ممیزی بیرون آورد و در اکران هم گرفتار چالش منفی نشد. منتقدان ده نمکی هر چند دوباره فیلم و کارگردانش را نواختند و با اشاره به کاستی های آن، تأکید روی اشکالات فیلمنامه و شعاری بودن مفاهیم و مناسبات کاراکترها، «رسوایی» را فیلمی معمولی و حتی در مواردی زیر متوسط خواندند. با این اوصاف، مردم علاقه مند به سینمای ده نمکی، بلیت های «رسوایی» را به طمع تماشای کمدی ای مشابه «اخراجی ها» خریدند و آنرا صدرنشین کردند.
هر چند این دست تماشاگران پس از مواجهه با فیلم و محدود بودن بار کمدی آن سرخورده شدند. بخشی از صحبت های ده نمکی درباره این فیلم که چهار سال پیش در نشست و نقد و بررسی آن عنوان شد را بخوانید: «وجود یک روحانی در سهگانه فیلمهای «اخراجیها» و «رسوایی» شاید به خاطر تعلق خاطری است که به این حوزه دارم اما این فیلم تنها بحث دفاع از روحانیت نیست بلکه این موضوع یکی از اهداف فیلم است. این فیلم را برای ۳۰۰ نفر از ائمه جمعه اکران کردیم و بعد از اکران از آنها نظر سنجی به عمل آمد و حاصل این بود که ۸۵ درصد از آنها از «رسوایی» راضی بودند و ۱۵ درصد هم نسبت به این فیلم نقد داشتند. بعضی از مخالفتهایی که با این فیلم صورت میگرفت ناشی از سوء تفاهم بود که مثلا عدهای فیلم را ندیده و فقط چون شنیده بودند که اکبر عبدی در این فیلم نقش روحانی را بازی میکند فکر میکردند قرار است روحانیت در این فیلم دستمایه طنز شود. عبدی محبوبترین بازیگر سینمای ایران در میان مخاطبان عامه است و نقش مثبت این فیلم را به او دادم تا مخاطب به جای همذات پنداری با نقش منفی با نقش مثبت همذات پنداری کند. کسانی که در جشنواره فیلم فجر آمده بودند تا فیلمم را بکوبند، اینقدر جذب این فیلم شدند که سه بار در حین اکران دست زدند. انتقاد مطرح شده درباره این فیلم مبنی بر تبلیغ عرفان منهای شریعت را قبول ندارم. اتفاقا در این فیلم حاج یوسف به جای حرف با عمل خودش افسانه را به شریعت دعوت میکند و چه دعوتی بالاتر از دعوت عملی وجود دارد».
سال ۹۳، شهر موشها ۲
«شهر موشها ۲» با کمک ذهنیت مثبت تماشاگران از نسخه اول و مجموعه تلویزیونی نوستالژیک آن توانست اکران به شدت پرباری را تجربه کند. فیلم ۵/۱۲ میلیارد فروخت و تا مدتی عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را یدک می کشید. سازندگان کوشیده بودند با دستاویز قرار دادن خاطرات تماشاگران حالا بزرگ شده فیلم و جذب و تشویق به تماشای مخاطبان کودک، به اصطلاح رکورد فروش «کلاه قرمزی» را به عنوان رقیب مهمشان بشکنند. مواجهه با فیلم اما برای خیلی ها یک یأس کامل و دلخراش بود. ریتم کند و فیلمنامه ای به شدت بی محتوا و عبوس که در جهاتی با حضور کاراکتر عروسک پوش «اسمشو نبر» که ترس کودکان از او در سالن های نمایش مشهود بود ـ شکلی از یک فیلم هارور نامناسب برای بچه ها را به آن می داد، شیرینی تجدید دیدار با یک خاطره خوش سینمایی را مخدوش کرد. جالب آنکه سازندگان مدعی بودند فیلمشان را با بودجه ای ۱۰ میلیاردی ساخته اند. ادعایی که در برخورد با فیلم و کیفیت ساختاری آن چندان واقعی به نظر نمی رسید!
سال ۹۴، محمد رسول ا…
فیلم پرطمطراق و به اصطلاح بیگ پروداکشن سینمای ایران که قرار بود روایتی ایرانی از زندگی رسول اکرم (ص) باشد، هر چند تا یکسال عنوان فیلم رکورد شکن و پرفروش ترین فیلم سینمای ایران را در دست داشت و حدود ۵/۱۴ میلیارد هم فروخت، اما از حیث تجاری در واقع یک شکست سنگین بود. این را زمانی در می یابید که بدانید فیلم با هزینه ای در حدود ۱۱۶ میلیارد تومان ساخته شد. فیلم اگرچه در داخل و با توجه به تبلیغات فراوان و امکان اکران طولانی مدت تا جایی که گنجایش داشت، تماشاگران را به سینما جذب کرد، اما بنا بر اذعان سازندگانش به دلیل ضعف در عملکرد تیم اطلاع رسانی و نیز مخالفت گسترده برخی کشورهای عربی و جلوگیری از اکران آن، نتوانست در نمایش بین المللی دستاوردی خاص داشته باشد. حال آنکه مجیدی در صدد بود که پس از آن به دوران بزرگسالی پیامبر اسلام (ص) هم در فیلمهای بعدی بپردازد. اما اغلب این مخالفت ها نه از حیث ساختاری، بلکه وارد بر مضمون فیلم بود. هر چند فیلم در بخش فنی و به دلیل حضور سینماگرانی مطرح از سطح جهان از جمله ویتوریو استورارو ویژگیهای قابل اعتنایی داشت، اما به دلیل بهره مندی ا ز فیلمنامه ای که توان ایجاد ارتباطی منطقی میان چهارچوب های داستانی اش را در خود نمی دید و به ویژه در بخش دیالوگ ها حرفی برای گفتن نداشت، با انتقادهایی مواجه شد. ضمن اینکه در کنار تمام این موارد، زمان طولانی و کسالت بار فیلم هم همچون باری روی دوش آن سنگینی می کرد. در سال ۹۳ پس از فیلم مجید مجیدی، «نهنگ عنبر»، «ایران برگر»، «در مدت معلوم»، «گینس»، «من سالوادور نیستم»، «رخ دیوانه» و… به ترتیب رده های بعدی جدول فروش را به خود اختصاص دادند.
سال ۹۵، فروشنده
«من سالوادور نیستم» ساخته منوچهر هادی تا پیش از اکران فیلم آخر اصغر فرهادی به هر ترتیب توانسته بود رکورد فیلم مجید مجیدی را شکسته و تا چند ماه در صدر جدول فروش بنشیند. این در حالی بود که در نیمه دوم سال و با آغاز اکران فیلم «فروشنده»، تمام رکوردهای سینمای ایران جا به جا شد. هفتمین فیلم فرهادی حدود ۱۶ میلیارد تومان فروخت و با دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی و نیز دریافت جایزه کن بهترین سناریو و بازیگر مرد، خیلی از منتقدان خود را آچمز کرد. «فروشنده» شاید بهترین فیلم فرهادی نباشد و خیلی ها همچنان «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» را به آن ترجیح دهند، اما روند رو به رشد فرهادی و بلوغ او در فیلمسازی را به رخ می کشد. ضمن اینکه این بار فرهادی با جسارت بیشتری به نقدِ گاه افراط گرایانه جامعه شهری ایران پرداخته و آسیب شناسی بی پرده و صریحی از مناسبات امروز تهران به دست داده است. همین نکته هم موجب شد تا مخالفت ها علیه فیلم، بیش از آنکه از منظر سینما باشد، با استدلالهای اجتماعی و فرهنگی طرح شود. گرچه همین طیف متنوع اظهارنظرها درباره فیلم، جوایز و نیز عدم اکران آن در جشنواره فیلم فجر کنجکاوی ها نسبت به آن را هم افزایش داد تا به سودش در اکران تمام شود.
- 12
- 2