جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۱۴ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۸۱۸
فیلم و سینمای ایران

اسب، ديوانه، شب

فيلمنامه‌ها چرا منتشر مي‌شدند؟

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلمنامه

«شاه ايران و بانوي ارمن»، نوشته ذبيح بهروز، نخستين فيلمنامه مكتوب فارسي، در سال ١٣٠٦ به صورت كتاب منتشر شد. اگر از انگشت‌شمار فيلمنامه‌هايي كه از آن سال تا دهه ١٣٤٠ منتشر شد بگذريم دوره طلايي انتشار فيلمنامه در دو دهه ١٣٤٠ و ١٣٥٠ بوده است. مُرادم از دوره طلايي دوره رونق و فزوني انتشار فيلمنامه نيست، كه كل فيلمنامه‌هاي منتشره آن دو دهه قابل قياس با يك سال از دهه ١٣٧٠ يا ٨٠ هم نيست، بلكه منظور نظرم كارآمدي و اقتضاي انتشار فيلمنامه است.

 

در دو دهه ٤٠ و ٥٠ به طور عمده پرويز تاييدي و زنده‌ياد هوشنگ طاهري بودند كه چند فيلمنامه از آثار برجسته سينماي اروپا را منتشر كردند. انتشار فيلمنامه در آن دو دهه از آن رو بجا بود و اهميت داشت كه فيلم‌هاي فيلمنامه‌ها در دسترس سينمادوستان نبود، مگر در كانون فيلم يا به طور تصادفي در تلويزيون. ليكن خواندن فيلمنامه‌ها سينمادوستان را با اثر موردنظر آشنا مي‌كرد (در همان حال با «فيلمنامه»، به عنوان يكي از حلقه‌هاي اصلي فيلمسازي، نيز آشنا مي‌كرد و طرز خواندن اين متن فني را هم هركس با خود مي‌آموخت) و در صورت همراه بودن عكس‌هايي از همان فيلم با متن كتاب، كمابيش شناختي «تصويري» از اثر هم به دست مي‌آمد. چندان كه مي‌توانستي فيلمي را نديده باشي اما انگار كه ديده‌اي!

 

در دهه ١٣٦٠ رشته‌فيلمنامه‌هايي در انتشاراتي‌هاي مختلف بنا كرد به انتشار. فيلمنامه‌هايي به طور عمده ترجمه‌شده، مگر در مورد بهرام بيضايي كه فيلمنامه‌هايي را منتشر مي‌كرد كه ديگر اميدي به ساختن آن نداشت. (هرچند در مواردي [همچون «روز واقعه»، ساخته شهرام اسدي- ١٣٧٣، يا «فصل پنجم»، ساخته رفيع پيتز- ١٣٧٥] ديگراني بعد از انتشار بر اساس آنها فيلم ساختند و هرچند بيضايي در سال ١٣٦١ بر پيشاني فيلمنامه «آينه‌هاي روبه‌رو» نوشت: «فيلمنامه‌ها را نويسنده از آن رو منتشر مي‌كند كه معلوم شود اگر فيلم نمي‌سازد از نداشتن موضوع نيست. ») فيلمنامه‌هاي ترجمه‌شده خواننده داشت، چرا كه خود فيلم‌ها هنوز در دسترس نبود. اما با اشتياق فزاينده- و به نظرم كمابيش فكر نشده و دنباله‌روانه از تقاضاي بازار، تقاضاي تجملاتي بازار- جريان پرملاتي از انتشار فيلمنامه آغاز شد كه در ابتدايش بازار همچنان در دست فيلمنامه‌هاي ترجمه‌شده بود و پاورچين پاورچين تاليفي‌ها از راه رسيدند و شايد با ترجمه‌ها شانه‌به‌شانه شدند، فيلمنامه‌هاي تاليفي‌اي كه به طور عمده فيلم‌شان بر پرده بود. براي من معلوم نيست كه مخاطب فيلمنامه‌اي كه فيلم آن بر پرده است چه كسي است و چه كسي ممكن است بنشيند و آن را بخواند، خواندن متني راهنما- در حكم متني مقدماتي- براي فيلم شدن كه فيلم آن را ديده است؛ مگر نويسنده يا پژوهشگر يا منتقدي كه براي كارش بخواهد به آن مراجعه كند. اينك فيلمنامه‌ها ديگر متني فني براي فيلم شدن نبودند و نه كتاب‌هايي همچون كتاب رمان يا داستان كه خوانده مي‌شوند كه كالايي فرهنگي بودند زينت‌بخش قفسه كتابخانه. چه اشكال؟! بگذار چنين باشد! فبها!

 

فيلمنامه‌ها چرا منتشر مي‌شوند؟

دسته ديگر فيلمنامه‌هايي تاليفي‌اند كه يا نويسنده از ساخته شدن اثرش نوميد شده، يا آن را به قصد معرفي‌كردن و شايد ساخته‌شدنش به دست كسي ديگر منتشر مي‌كند، يا متن فني راهنماي فيلم‌شدن را تبديل به اثري ادبي مي‌كند تا زير نام متني فني اثري ادبي باشد (و يا شايد هر سه دليل را يكجا داشته باشد!)

«اسب ديوانه شب» اثري است در متن و نگارش بسيار پاكيزه و پالوده و در توصيف «ميزانسن»ها نثر و نگاهي دارد كه در ادبيات، اهميت رمان به آن است. اثري در سينما/ ادبيات نوآر، در فضايي هراس‌آور و پُر از بدگماني، در همان حال- چندان كه در رشته‌اي از آثار سينماي نوآر و ادبيات نوآر معمول است- داراي خط پُرملاحتي از طنز.

 

«اسب ديوانه شب» در ظاهر و در باطن از سه قصه كوتاه به‌هم آمده است. قصه اول: بوي قهوه (يك كابوس)، قصه دوم: بيدارم نكن (يك خيال)، قصه سوم: بليت يكطرفه (يك رويا) . اما هم در ظاهر و هم در باطن، هر قصه از دل دو قصه ديگر برمي‌آيد و مي‌گذرد و اثري مي‌گذارد و تاثيري مي‌گيرد.

 

شخصيت‌هاي هر قصه در ديگر قصه‌ها آمد و شد دارند و به يك نفر از آن قصه چيزي مي‌گويند و از يك نفر از آن‌ديگر قصه چيزي مي‌شنوند. قصه‌هاي پيچيده‌اي كه مخاطبش را نمي‌پيچاند، هرچند نه دستش را رو مي‌كند و نه موافق فهم و سليقه مخاطب تنبل‌ذهن است. قصه‌هايي با غافلگيري‌هايي كوچك (همچون جايي كه رييس مي‌پرسد «زنه كجاست؟» و ما در اين خياليم كه صد بار در فيلم‌ها مثلش را شنيده‌ايم، اما بعد معلوم مي‌شود كه اشتباه كرده‌ايم و لذت خواننده/ تماشاگر در همين اشتباه‌كردن است!) و البته با غافلگيري‌اي كلان و اساسي (كه لابد انتظار نداريد آن را اينجا بازگو كنم!)  

 

«اسب ديوانه شب» نه صرفا پر از تصاوير سينمايي كه اصولا ساخته‌شده با تصاوير سينمايي است؛ تصاويري با سايه‌روشن تند (در قصه اول)، با تصاويري از رويا و واقعيت در خيابان‌ها و جاهاي شهر (در قصه دوم)، با تصاويري در فضايي بزرگ اما بسته و ملتهب، انباشته از سرسام و ازدحام (در قصه سوم).

يوريك كريم‌مسيحي نويسنده و منتقد هنري

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 14
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش