فصل دوم «شهرزاد» در حالی تمام شد که به اعتقاد برخی نسبت به فصل اول افت داشت و خصوصا جای خالی «بزرگ آقا» با بازی «علی نصیریان» پر نشد و بیش از آن که عاشقانه باشد معمایی و جنایی بود. نشریه الکترونیکی «شهرزاد» درباره فصل دوم و سرمایه گذاری و چشم انداز فصل سوم با سیدمحمد امامی تهیه کننده آن گفت و گو کرده است:
اطلاعات خیلی زیادی درباره شما وجود ندارد. بنابراین بهتر است همین ابتدا کمی درباره خودتان صحبت کنیم و این که چطور شد به یکباره وارد صنعت فیلم و سریال شدید؟
لیسانس مهندسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت دارم و در خانواده ای اصفهانی بزرگ شده ام و علاقه به هنر و فعالیت هنری در آنها وجود داشته است. علاقه من به فرهنگ و سینما به واسطه خانواده بوده، پدربزرگم نقاش و خطاط بوده است.
خودتان فعالیت هنری نداشتید؟
به نظرم باید بگویم بیشتر مخاطب هنر هستم تا این که خودم مهارتی در این حوزه داشته باشم. به هر حال زمینه علاقه به این فضا وجود داشت. ضمن آن که به واسطه رشته تحصیلی و کسب و کاری که داشتم، وارد کارخانه تولید سی دی و دی وی دی شدم و همان جا بود که با شبکه نمایش خانگی آشنا شدم. در آن زمان «قهوه تلخ» در همان کارخانه تولید می شد.
آن موقع احساس کردم که می توانم به جای این که واسطی برای پخش باشم، خودم هم وارد عرصه تولید محتوا شوم. براساس همین ایده بود که با سریال «شاهگوش» و آقای داود میرباقری آشنا شدم. به نظر خودم آن زمان شروع کار خوبی داشتیم و سریال سنگینی را کار کردیم؛ آن هم با کارگردانی که در کارنامه اش «مختار» و «امام علی (ع) را داشت. آن زمان برای آقای میرباقری هم فضای نمایش خانگی جدید بود. البته خوشبختانه ایشان به واسطه شناختی که از مخاطب دارند، در هر مدیومی با موفقیت حضور داشتند.
زمینه آشنایی شما با آقای میرباقری چطور بود؟
آشنایی من با ایشان توسط آقای مهدی پاکدل اتفاق افتاد که بانی خیری در این زمینه شدند. البته باید بگویم که قبل از جلسه با آقای میرباقری، اولین جلسه برای تولید محتوا را با آقای فتحی داشتم و روی چند طرح از جمله «شهرزاد» صحبت کرده بودیم که چون کار با آقای میرباقری سریع وارد تولید شد، طرح های آقای فتحی باقی ماند که بعد از آن، کار کنیم.
یعنی از همان زمان، آقای فتحی هم در پی تولید سریال برای نمایش خانگی بود؟
ایشان طرح هایی را به تلویزیون داده بودند اما درخواست من این بود که اثری برای شبکه نمایش خانگی شروع کنند. به هر حال این فضا برای همه کارگردانی هایی که در تلویزیون کار می کردند، جدید بود و با توجه به محدودیت هایی که تلویزیون چه در ممیزی و بودجه ها داشت، خیلی از کارگردان ها علاقه داشتند فضای جدیدی را امتحان کنند و برایشان این مدیوم جذاب بود.
با این همه ورود این چنینی به مدیومی که امتحان خود را پس نداده، برای شما ترسناک نبود؟ به هر حال وارد فضایی می شدید که ممکن بود مشتری اثر را پس بزند!
هم «شاهگوش» و هم «شهرزاد» در آغاز با مقاومت های مشاوران و اطرافیان مواجه شد که ممکن است بازار کشش این بودجه و پروداکشن را نداشته باشد و معتقد بودند که احتمال دارد که اثر و خودمان آسیب ببینیم. اما ما معتقد بودیم با این که این حوزه خیلی پرریسک است، اگر همکاران را درست انتخاب کنیم، ضریب ریسک خیلی پایین می آید. مخاطب به خوبی جنس باکیفیت را از بی کیفیت تشخیص می دهد. ضمن آن که این حوزه به شدت رقابتی و براساس عرصه و تقاضاست. دقیقا برخلاف تلویزیون که هر چیزی تولید کند، دیده شدن و نشدن آن فرقی نمی کند!
در شبکه نمایش خانگی مانند هر کالای تجاری، بحث عرضه و تقاضا مطرح است و اگر مشتری کالا را دوست نداشته باشد، شکست می خورد. این شرایط در همه دنیا وجود دارد و فقط تلویزیون ماست که محصولی را تولید می کند و برایش اهمیتی ندارد که آن اثر دیده می شود یا خیر.
به عنوان تهیه کننده و سرمایه گذار چقدر روی اثر اعمال نظر می کنید؟
این موضوع بستگی زیادی به کارگردان دارد، به نظرم باید همه وقت و انرژی را برای درست شدن متن گذاشت، وقتی متن درست باشد یعنی نقشه راه آماده است. وقتی شما با آقایان فتحی و میرباقری کر می کنید، خیلی نگران کارگردانی نیستید، باید دغدغه را روی متن بگذارید و وقتی چفت و بست آن درست شد، دیگر از کارگردانی آن خیال تان راحت است و می دانید کار را به کاردان سپرده اید. مگر این که اثر اول کارگردان باشد یا با کارگردانی طرف باشید که کارهای قبلی او بحث برانگیز نبوده باشد.
در این شرایط گروه تولید بیشتر سعی دارد حمایت کند نه دخالت. شاید بعضی بازیگرها نخواهند با کارگردان اول کار کنند، ما ورود پیدا می کنیم و این امنیت را به آنها می دهیم تا خیال آسوده تری داشته باشند.
به شخصه معتقدم در کار باید مالکیت را از مدیریت جدا کرد. تهیه کننده می تواند با دخالت بی جا در کار، باعث لطمه خوردن اثر و در نهایت لطمه به خودش شود. به نظرم وقتی در چیدمان اولیه که به گفته هیچکاک فیلمنامه، فیلمنامه و فیلمنامه است، دقت کنیم، در ادامه مشکلی نخواهیم داشت، مانند فیلمنامه شهرزاد که تکمیل کردن آن سه سال زمان برد. همه اجزایی که امروز در «شهرزاد» کار می کنند، در پروژه های مختلف زیادی حضور داشته اند، خروجی ها را می توان دید اما چیزی که در این مجموعه خودش را به خوبی نشان می دهد و باعث شده «شهرزاد» از تک تک عوامل خودش هم بزرگ تر شود، متن درستی است که توانست با مردم ارتباط برقرار کند.
به هر حال «شهرزاد» در فصل اول خیلی به دل مردم نشست و همین باعث شد که مخاطبان فصل دوم آن حفظ شوند، اما بخشی از مخاطبان معتقدند که فصل دوم از قوت فصل نخست برخوردار نبوده است.
در ابتدا باید بگویم که خوشحالیم رقیب خودمان شده ایم و با فصل اول مقایسه می شویم، به هرحال فصل اول «شهرزاد» یک پدیده در نمایش خانگی بود، مردم به این مدیوم بی اعتنا شده بودند. مجموعه های تولیدشده تا به انتها نمی رسیدند و یا به مرور افت کیفیت جدی پیدا می کردند. ما با سریالی که سر و شکل درست و خوبی دارد، آمدیم و اعتماد از دست رفته را برگرداندیم.
درباره فصل دوم هم باید بگویم که نظراتی که ما از منتقدان گرفتیم، با نظرات مردم کمی تفاوت دارد. درواقع اگر به قصه به شکل مستقل نگاه کنیم، نقد زیادی ندارد چون به قول معروف به داستان آب نبستیم.
فصل دوم «شهرزاد» از لحاظ ریتم، بازی ها و مابقی شاخصه ها امتیاز بالایی می گیرد، باور کنید که سری دوم ساختن خیلی کار سختی است و حفظ موفقیت از رسیدن به خود موفقیت کار سخت تری است. نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم این است که مردم آگاه هستند کاری که در سری دوم شده، اصلا کم فروشی نیست. زمانی وجود دارد که مثلا می گویند سری اول اعتماد مردم را جلب کرده اند اما در سری دوم از آن اعتماد سواستفاده شده است، درباره «شهرزاد» ماجرا این طور نیست و بحث سلیقه مطرح است.
نمی شد کمی بیشتر به سمت سلیقه مخاطب حرکت کرد؟
کارهایی را در فصل دوم «شهرزاد» توسط آقای فتحی انجام شده است، نتیجه آن در فصل سوم برداشت می شود. مطمئن باشید وقتی فصل سوم تمام شود، متوجه علت همه اتفاق هایی که برای شخصیت های مختلف در فصل دوم افتاد، می شوید. کوچک ترین مسائل مثل آموزش رانندگی شهرزاد که این امروز مورد نقد قرار می گرد، در فصل سوم کاربرد دارد. با وجود کامنت های ناراضی، من از یک چیز مطمئن هستم و آن هم این است که در پایان فصل سوم، مردم به خاطر فصل دوم از ما تشکر می کنند!
در فصل سوم قصه سریال به انتها می رسد یا اینکه ممکن است فصل چهارمی هم در کار باشد؟
بله تمام می شود. البته قصه «شهرزاد» پتانسیل ادامه دادن را دارد و می توان از دل آن، دیگر کاراکترها را بیرون کشید و سرگذشت آن ها را تعریف کرد اما با چیزی که مخاطب از ما می خواهد، در فصل سوم مشخص می شود و همان جا پایان داستان سریال «شهرزاد» خواهدبود.
روند داستان در فصل دوم چقدر براساس نقدها در فصل اول شکل گرفت؟
قطعا کسی که سریال های پرمخاطبی مثل «شب دهم» و «مدار صفر درجه» را برای تلویزیون می سازد، به مخاطب اهمیت زیادی می دهد. در گذشته گرفتن بازخوردها سخت تری بوده، اما امروزه با توجه به شبکه های اجتماعی، بازخوردها را می توان آنلاین و بدون واسطه مشاهده کرد. شبکه های اجتماعی کمک می کند که نظر مردم را درباره نقاط قوت و ضعف خودمان بدانیم و با تاکید بر نظرات کار بهتری را تولید کنیم.
برای فصل آتی، بازیگر جدیدی به سریال اضافه می شود؟
خیر اما به لحاظ داستانی، معتقدم فصل سوم به لحاظ داستانی همانی است که مردم دوست دارند. درواقع تم عاشقانه مشابه فصل اول به فضای کلی سریال باز می گردد.
زمان عرضه آن هم همین امسال است؟
زمستان ۹۶ فصل سوم را می بینیم.
آمار و ارقامی وجود دارد که فصل اول و دوم را با یکدیگر مقایسه کند؟
واقعیت این است که در هر متر و معیاری که مقایسه کنیم، نسبت به فصل اول افت نداشته ایم. به هر حال بعضی ها از کار خوش شان آمده، بعضی ها هم دل شان می خواسته اتفاق دیگری بیفتد اما نیفتاده است. البته این اتفاق ها یک شبه رخ نمی دهد بلکه با استفاده از برخی نظرات که در قالب درست داستان نویسی قرار می گیرند، برخی رویدادها رخ می دهد که مخاطبان می خواسته اند. ضمن آنکه باید بگویم ترکیبی از نظرات درست مخاطبین با همراهی تیم نویسنده ها را در فصل سوم می بینیم.
بخشی از این بازخورد، مرتبط با عدم حضور علی نصیریان در نقش بزرگ آقا است. اگر عقب تر برگردید باز هم بزرگ آقا حذف می شود؟
در پروژه های مختلف دو نوع خروج کاراکتر داریم. گاهی این خروج برمنبای یک اجبار اتفاق می افتد و گاهی برمبنای ضروریات داستانی. به عنوان مثال، زمانی است که بزرگ یک خاندانی تصمیم هایی می گیرد که آثار آن را در زندگی همه آدم های قصه می توان دید، حالا این اثر زمانی که خود بزرگ خانواده نیست، خودش را بیشتر نشان می دهد. به هر حال قصه درباره استبداد فردی یک شخص است که تصمیم هایی را برای خانواده می گیرد و باید ببینیم حالا که نیست چه اثرات، تبعات و تنش هایی را برای خانواده به وجود می آورد.
در حقیقت او نباید باشد تا بتوانیم این اتفاق ها را ببینیم، چون اگر باشد که خودش مشکلات را حل می کند. با وجود همه پتانسیل و جذابیتی که آقای نصیریان و این شخصیت داشت، حذف بزرگ آقا کاملا خودآگاه و براساس قصه اتفاق افتاد. بزرگ آقا قطعا یکی از کاراکترهای ماندگاری است که آقای نصیریان بازی کرده و با وجود منفی بودن نقش، مردم آن را خیلی دوست دارند.
نبود بزرگ آقا زمانی در فصل دوم احساس شد که هرچه جلو می رفتیم، جای نیروی عاقله ای که همه از او حرف شنوی داشته باشند، خالی شده بود.
این تشتت در فصل دوم کاملا آگاهانه است. چون فردی متفاوت بر سر کار آمده است. فردی که تشدد فکری دارد، حتما نوع مدیریتش با فردی که قبلا سر کار بوده، فرق می کند. آدمی که هیچ تفکر و هدفی به جز رسیدن به شخصیت شهرزاد ندارد، قطعا تصمیمات هیجانی می گیرد.
پس هیچ وقت بحث برگشت آقای نصیریان به داستان فصل دوم مطرح نبود؟
در سریال های مهم و بزرگ دنیا هم مرگ و زایش قهرمان را می بینیم. در این مورد فکر می کنم بیشتر یک ایده بود که اگر ایده ها هم فقط هیجانی و بدون منطق باشند، می توانند آسیب برسانند. یعنی نقشی به مجموعه برگردد، اما برای آن برنامه ای نداشته باشید، آن وقت لذت و هیجانی که ایجاد شود از بین می رود.
آیا فکر می کردید «شهرزاد» قرار است با این استقبال روبرو شود؟
با توجه به اینکه در ابتدا داستان را خوانده بودم، می دانستم که مردم هم با آن ارتباط برقرار می کنند، ولی صادقانه فکر نمی کردم مردم در سراسر دنیا تا این اندازه با سریال ارتباط بگیرند. من بارها در سفرهای خارج از ایران می شنیدم که خیلی ها می گفتند فیلم و سریال ایرانی بعد از انقلاب را دنبال نمی کرده اند، اما حالا برای «شهرزاد» روزشماری و قسمت جدید را پیگیری می کنند.
فکر می کنم این تاثیر هم از فیلمنامه نشات می گیرد. خیلی از مجموعه های مشابه، اول بازیگر و کارگردان را انتخاب و بعد به فیلمنامه فکر می کنند، همین دلیل می شود که اثر برای مخاطب جذابیت نداشته باشد، ن هم در روزگاری که سریال های مختلف با سطح کیفی بالا به راحتی قابل دسترسی است.
فکر می کنم همه موفقیتی که مجموعه تصویرگستر پاسارگاد در محصولاتش داشته، به دلیل این بوده که بیشترین زمان را برای فیلمنامه می گذارد. اما ادبیات نمایشی غنی داریم که اگر روی آن ها کار شود، سریال هایی ساخته می شود که می تواند خیلی موفق باشند، حتی موفق تر از «شهرزاد» چون مردم ما قصه گویی به سبکی که در «شهرزاد» اتفاق افتاده را دوست دارند. تنها باید با آن ها صادق بود و آن ها قطعا از شما حمایت می کنند.
امروز «شهرزاد» هیچ حامی دولتی ندارد، بلکه مردم آن را به یک سرمایه اجتماعی بدل کرده اند. اتفاقا به همین دلیل هم زیاد نقد می شویم، چون دیده می شویم؛ اتفاقی که هم ترسناک است هم جذاب.
شما درباره بحث قاچاق و دانلودهای غیرقانونی هم چندین گفت و گوی رسانه ای داشتید. حالا که فصل دوم تمام شده، از این تلاش ها، نتیجه مثبتی در جهت کنترل قاچاق شهرزاد گرفتید؟
آقای علی اسدزاده، مدیرعامل تصویرگستر پاسارگاد به دانشی در این زمینه دست پیدا کردند که خوب است آن را در اختیار سایر موسسه ها هم بگذارند. ما توانستیم این روند را تا جایی کنترل کنیم، اما این کنترل کامل نیست و علی رغم اینکه سازمان های بزرگی برای صیانت از این نوع کالاها وجوددارد، اما نتیجه آن چنان حاصل نمی شود. این موضوع تنها با فرهنگ سازی کاملا کنترل می شود.
مردم باید بدانند این دانلود رایگان، دزدی است. در تمام دنیا هم سعی کردند فرهنگ سازی استفاده از نسخه های اصلی را به وجود بیاورند. این فرهنگ باید در مردم ایجاد شود که این سی دی هم مانند تن ماهی است که اگر بدون پرداخت هزینه اش از مغازه بردارند، دزدی محسوب می شود. البته این فضا هم وجود دارد که همه فکر می کنند تهیه کننده می خواهد برای خودش درآمدزایی کند، در صورتی که کافی است تیتراژ سریال را ببینند که برای یک مجموعه چه تعداد آدم درگیری هستند و از آن ارتزاق می کنند و با این کار چند شغل در معرض خطر قرار می گیرد.
هیچ وقت به ساخت نسخه سینمایی «شهرزاد» فکر کرده اید؟
خیلی زیاد! داستان «شهرزاد» قابلیت سینمایی شدن را دارد، اما باید فصل سوم تمام شود و سپس درباره اش فکر کنیم.
شراره داوودی
هفته نامه امید جوان
- 10
- 1