دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۲:۰۸ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۳۳۴۴
فیلم و سینمای ایران

امیرعلی دانایی: متفاوت بودن «انزوا» ضربه زیادی به فیلم زد!

امیرعلی دانایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
متفاوت بودن و شبیه نبودن «انزوا» به سایر آثار اجتماعی شبیه به آن، ضربه زیادی به فیلم زده است و می‌توانم این را به جرأت بگویم که بیشترین آسیب را در اکران دیده است.

خبرگزاری صبا/ چند سال پیش و با پخش سریال«کلاه پهلوی» بود که چهره جدیدی به سینمای ایران معرفی شد. ضیاءالدین دری نقش اصلی این سریال را به امیرعلی دانایی بازیگر جوانی داد که چهره‌‌اش به جز برای فعالان صنعت مدلینگ ناشناس بود.حضور دو ساله او در این سریال عملا تجربه کار خوبی را برایش به وجود آورد و پس از آن با حضور چند ساله‌‌اش در سینما نشان داد که علاقه به حضوری جدی و متفاوت در سینما دارد. او پس از کار با کارگردانان باسابقه، امسال در دو فیلم «آپاندیس» و «انزوا» که ساخته دو کارگردان فیلم اولی است، حضور یافت. حضور او در این فیلم، بهانه گپ کوتاهی شد که در آن دانایی درباره «انزوا» و برنامه‌هایش برای ادامه حضورش در سینما صحبت کرد.

 

آقای دانایی شما شخصیت اصلی فیلم هستید و نقش پرویز را در فیلم بازی می‌کنید. چه شد که به پروژه «انزوا» پیوستید؟

من در فیلمی به نام «آپاندیس» به کارگردانی آقای حسین نمازی بازی می‌کردم که قرار است به زودی اکران شود.آقای عباس میرزایی کارگردان «انزوا» به‌علت دوستی با آقای نمازی در آن فیلم نقش کوتاهی را ایفا می‌کرد و از آن جا ما با هم آشنا شدیم. آقای عباس میرزایی طرح یک خطی داستان را برای من تعریف کرد که برایم بسیار جذاب بود به‌مرور ارتباط و دوستی بین ما شکل گرفت و او فیلمنامه را برای من فرستاد که وقتی آن را کامل خواندم، بسیار لذت بردم و جذب داستان آن شدم.

 

در تمام کارهایی که تا به حال انجام داده‌ام، تمام توجهم به فیلمنامه بوده است. نکته دیگر این است که نقش برای من خیلی متفاوت بود و حتی عده‌ای فکر نمی‌کردند این نقش به من بخورد، چون یک نگاهی در سینما نسبت به من ایجاد شده است که همه فکر می‌کنند فقط باید نقش جوانان مرفه و افراد خوشتیپ را بازی کنم و شاید نقش‌های متفاوت به فیزیک و استایل من نخورد. اما من علاقه‌مند به ریسک در برخورد با کاراکتر‌ها هستم و دوست دارم تجربیات جدیدی را در کارنامه‌ام داشته باشم. ایجاد چالش با نقش برایم خیلی جذاب بود و تمام این عوامل در کنار هم باعث شد که در «انزوا» حضور پیدا کنم.

 

زمان فیلمبرداری و تمرین چه تعاملی بین شما، کارگردان و گروه بازیگران وجود داشت؟ کمی در مورد فضای پشت‌صحنه برای ما صحبت کنید.

در مورد تمرین باید بگویم که اصلا تمرین به‌شکل دورخوانی نداشتیم. از وقتی با آقای عباس میرزایی به این نقطه رسیدیم که همکاری مشترکی در این فیلم داشته باشیم، با هم خیلی معاشرت کردیم و روحیات یکدیگر را بهتر و بیشتر شناختیم. از سویی دیگر برای درک بهتر شخصیت پرویز، فیلمنامه را به‌شکل مداوم و خیلی زیاد پشت سر هم می‌خواندم واگر بخواهم دقیق باشم باید بگویم ۳۳بار این فیلمنامه را خواندم که بار آخر آن زمانی بود که سر صحنه فیلمبرداری مشغول کار بودیم.

 

این میزان از تمرکز حتما باعث درونی شدن نقش در شما شده است.

به اندازه‌ای این فیلمنامه را مانند یک داستان خوانده بودم که لایه‌های زیاد و متفاوتی از کاراکتر را در ذهن خودم داشتم شاید اگر مثلا کسی در مورد بازی من در بخشی از فیلم بپرسد که چرا اینگونه بازی کردی، جوابی برای او نداشته باشم چون در آن لحظه بازی من به این شکل بود که در فیلم ضبط شده است.دلیل این شکل از بازی هم این بود که نقش در ناخودآگاه من نشسته بود و نشانه‌های بیرونی آن ناخودآگاه را در بازی بروز می‌دادم.

 

همه بازیگران باسابقه بودند و من هم تجربه کار با بازیگران با سابقه را زیاد دارم. در اولین کارم که سریال «کلاه پهلوی» بود با بازیگران بسیار زیادی همکاری داشتم و تعامل خیلی خوبی با بازیگران دیگر داشتیم که این تعامل در این کار هم وجود داشت. درواقع این تعامل نه تنها بین بازیگران بلکه جلو و پشت دوربین در «انزوا» وجود داشت و خیلی راحت همه چیز سر صحنه اتفاق می‌افتاد.

 

کارنامه شما نشان می‌دهد تمایل به متفاوت بودن دارید و تلاش زیادی داشته‌اید از زمانی که با «سه درجه تب» وارد سینما شده‌اید بهتر بودن و متفاوت بودن را در کارنامه خود نشان دهید و حفظ کنید. به نظر خودتان چقدر در مسیر بازیگری خوب پیشرفت کرده‌اید و چه چشم‌اندازی برای خود در سینمای ایران به‌عنوان یک ستاره جوان متصور هستید؟

جواب به این سوال کمی سخت است. اول از همه باید بگویم با این حرف شما موافقم چون همیشه تلاشم بر این بوده که کارنامه خوبی داشته باشم و به‌شکلی کار کنم که بتوانم در سینما تاثیرگذار باشم. من با «کلاه پهلوی» وارد این حرفه شدم. در طی دو سالی که در این سریال بازی می‌کردم، ۶ماه کار تعطیل شد و من در آن فاصله کوتاه در فیلم «سه درجه تب» بازی کردم و شاید همان مسئله باعث شد که دیگر نخواهم در فیلمی بازی کنم تا «کلاه پهلوی» از تلویزیون پخش شود. این را هم بگویم که بابت این قضیه خیلی تاوان دادم، چون آماده شدن «کلاه پهلوی» برای پخش، هفت سال طول کشید. در طول مدت این دوران یک بازیگر می‌تواند چندین فیلم بازی کند و شاید اگر من مسیر «سه درجه تب» را در سینما دنبال می‌کردم،در حال حاضر از خیلی لحاظ‌ها جلوتر از جایی بودم که اکنون هستم.

 

چون ین نوع فیلم‌ها هم طرفدار‌های خود را دارند و بارها می‌بینم که مردم در خیابان مرا به خاطر آن فیلم می‌شناسند. بالاخره این هم یک نوع سلیقه است و بخشی از مردم تمایل به این شکل از سینما دارندف ولی باید بگویم که خواستگاه و نگاه من و آنچه که به‌عنوان هدف برای خودم در شکل دادن به کارنامه‌ام تعیین کرده بودم، این نبود. از ابتدا تمایل داشتم با کارگردان‌های بزرگ کار کنم که کم‌کم در کارنامه‌ام این اتفاق افتاد و با آقایان مهرجویی و افخمی و الوند کار کردم اما شخصا از جایگاهم راضی نیستم و دوست دارم خیلی جلوتر بروم و بهتر بشوم، این که مردم چقدر راضی هستند و مخاطبان چه رضایتی از بازیگر محبوب خود دارند یا دیدگاه منتقدان و اهالی رسانه نسبت به یک بازیگر چگونه است یک بحث جداست.

 

چون من عضو هیچ کدام از باندهای سینمایی نیستم و آنچه که در طول مسیر کارم اتفاق افتاده است به خواست خدا و باتوجه به توانایی‌هایم بوده است. خدا را بابت موفقیت‌هایم شکر می‌کنم، اما مسیرم همچنان ادامه دارد. فکرمی‌کنم مخاطبان با «انزوا» و «آپاندیس» جنبه جدیدی از بازیگری مرا دیدند و سورپرایز شدند، سعی می‌کنم باز هم به این شیوه کار ادامه دهم.

 

خیلی از بازیگران جوان مثل شما کار تئاتر هم انجام می‌دهند. خودتان هم دوست دارید در تئاتر بازی کنید و آیا تابه‌حال پیشنهادی برای بازی در نمایش داشته‌اید؟

قطعا برنامه وسیعی برای حضور در تئاتر دارم. من قبلا و در زمانی که «کلاه پهلوی» پخش می‌شد، با آقای ایوب آقاخانی که توسط او هم وارد تئاتر شدم، دو نمایش کار کردم که «رویاهای رام نشده» و «نام تمام مصلوبان عیسی» است، نام داشتند. سال گذشته، پرپیشنهاد‌‌ترین سال بازیگری خود را پشت سر گذاشتم چون پس از پخش «انزوا» در جشنواره پیشنهادات تلویزیونی سینمایی و تئاتری بسیار زیادی داشتم، اما مشکل این‌جا بود که با دو کار قرارداد بسته بودم که یکی از آن‌ها قرار بود تیرماه کلید بخورد و دیگری مهرماه که هردوی آن‌ها عقب افتاد و این باعث شد من بازی در چند تئاتر خوب را از دست بدهم. حسرت کارهای تلویزیونی و سینمایی را هیچ وقت نمی‌‌خورم اما حسرت تئاترها را می‌خورم. درنهایت تصمیم دارم باتوجه به این‌که جزو آن دسته بازیگران نیستم که همزمان چند کار را با هم انجام بدهند و هر روز سر کار باشند، برنامه‌ریزی کنم که از این به بعد وقتی سر یک فیلم سینمایی نیستم حتما در یک تئاتر حضور پیدا کنم، چون تئاتر بسیار باعث یادگیری و پیشرفت من می‌شود.

 

یعنی بازی در تئاتر بیش از دو سال بازی در سریال «کلاه پهلوی» برای شما مسائل آموزنده به همراه داشته است؟

وقتی من از «کلاه پهلوی» وارد سینما شدم، احساسم این بود که خیلی چیزها بلدم و خیلی کامل هستم چون در یک پروژه سنگین با بازیگران بزرگ سینما و تلویزیون همکاری طولانی مدتی کرده بودم، ولی وقتی بیشتر در عرصه سینما پیش رفتم و به عرصه تئاتر ورود کردم، دیدم که چقدر ناقصم و چقدر مسئله برای یاد گرفتن وجود دارد. در این مسیر خیلی‌ها به من کمک کردند و تردید نکنید اگر بازی متفاوتی در «انزوا» از من دیده‌اید، حاصل کار کردن با کارگردان‌های بزرگ در این سال‌ها و آموزش در کنار آن‌ها در تئاتر‌هایی است که بازی کرده‌ام.

 

فیلم‌های اجتماعی در سال‌های اخیر خیلی مورد توجه قرار گرفته است، آیا این ترس در شما و کارگردان نبود که فیلمتان شبیه به سایر فیلم‌های اجتماعی شود؟ چه چیزی به شما این اطمینان را می‌داد که اصالت قصه شما در حدی است که مخاطب را جذب خود کند؟

من از زاویه دید خودم به این موضوع نگاه نکردم و سعی کردم انقدر با این کاراکتر پرویز ارتباط برقرار کنم که بتواند این حس را به تماشاگر القا کند که این کاراکتر بازی نمی‌‌شود، بلکه زندگی می‌شود. واقعا هم من پرویز را در فیلم زندگی کردم و حتی تا دو ماه پس از پایان فیلمبرداری از نظر روحی درگیر او و مشکلاتش بودم. شاید این به دلیل همان زیاد خواندن فیلمنامه بود.

 

ریتم کارگردانی و فیلمبرداری در فیلم به‌شکلی بود که آن را از سایر آثار حال حاضر سینمای ایران متفاوت می‌کرد. به نظر من همین متفاوت بودن و شبیه نبودن «انزوا» به سایر آثار اجتماعی شبیه به آن، ضربه زیادی به فیلم زده است. این فیلم با سایر آثار اجتماعی متفاوت است و می‌توانم این را به جرأت بگویم که بیشترین آسیب را در اکران دیده است، شاید اگر اکران خوبی برای «انزوا» داشتیم، اتفاقات بهتری برای آن می‌افتاد. اگر به یاد داشته باشید در جشنواره فجر هم فیلم «انزوا» تا مدت‌ها جزو چند فیلم برتر آرای مردمی بود اما در آخرین روزهای جشنواره ناگهان تنزل پیدا کرد و این مسئله از نظر من خیلی شک برانگیز بود.

 

با وجود کار کردن با کارگردان‌های بزرگ، ریسک کار کردن با یک کارگردان فیلم اولی را، هم در «انزوا» و هم در «آپاندیس» قبول کردید، اگر یک کارگردان فیلم اولی با فیلمنامه جالبی دوباره به سراغ شما بیاید، حاضرید باز هم ریسک کنید و در فیلم او بازی کنید؟

بدون هیچ تردید این کار را می‌کنم. وقتی که چند فیلم با کارگردانان معتبر سینما کار کردم به خودم گفتم حالا وقت کار کردن با کارگردانان جوان و فیلم اولی است ولی به شرط فیلمنامه خوب.تردید نکنید آنچه در این سالیان، از بزرگان سینما یاد گرفته‌ام این است که قدرت فیلمنامه مهم‌‌ترین چیز در فیلم است و همین آموزش به من در دو فیلم اخیری که بازی کرده‌ام بسیار کمک کرده و حتی باعث تعامل بهتر من و گروه کارگردانی شده است. اگر فیلمنامه خوب و تاثیرگذاری به دستم برسد که کاراکتر متفاوتی برای من در آن وجود داشته باشد قطعا و با کمال میل در آن بازی می‌کنم.

 

علی ظهوری راد

 

 

  • 10
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش