درباره انیمه ژاپنی «دیگری» که با کمک یک داستان معمایی جذاب و شخصیت های درست و درمانِ حسابی، می تواند شما را پای سریال میخکوب کند.
- اسم نویسندگان، به متن رجوع شود: درباره انیمه ژاپنی «دیگری» که با کمک یک داستان معمایی جذاب و شخصیت های درست و درمانِ حسابی، می تواند شما را پای سریال میخکوب کند.
یعنی کی می تونه باشه؟!
رامبد خانلری: ژاپنی ها به کمیک استریپ می گویند «مانگا»، به انیمیشن هم می گویند «انیمه». به انیمه هایی که براساس مانگاها تولید می شوند هم می گویند انیمانگان.
تعدادی از انیمانگاها مثل مجموعه «توپ اژدها»، «ناروتو»، «وان پیس»، «بلیچ»، و... محبوبیت جهانی دارند و آدم های زیادی از تمام گروه های سنی و در تمام کشورها این انیمانگاها را پیگیری می کنند.
«کاستودو شاشین» معروف به قطعه مانسوموتو، نخستین انیمه ژاپنی است که نام سازنده و سال تولید آن مشخص نیست. این انیمه از پنجاه فریم سلولوییدی با سرعت شانزده فریم در ثانیه ساخته شده است. انیمه پسربچه ای با لباس ملوانی را نشان می دهد که واژه «کانجی کاتسودو شاشین» به معنای «تصویر متحرک» را بر روی دیواری سفید می نویسد، سپس به سوی دوربین می چرخد، کلاه قرمزش را با دست راست بر می دارد و تعظیم می کند.
شخصیت های انیمه ها تاثیرگرفته از شخصیت های مانگا با چشم های درشت و موهایی رنگارنگ با مدل های عجیب و غریب هستند. ما هم در ایران با این شخصیت ها و انیمانگاها غریبه نیستیم؛ «فوتبالیست ها» و «کاپیتان سوباسا» دو انیمانگای محبوب و جهانی ژاپنی هستند که هر دو از تلویزیون ایران به نام فوتبالیست ها پخش می شدند.
شخصیت های این دو انیمانگا مانند «کاکرو»، «یوسوجی»، «جون میزوگی»، «واکاشی زوما» و... مانند دیگر شخصیت های انیمانگاها همگی چشم های درشت و موهای عجیب و غریب داشتند.
مانگاها برای کودکان نوشته می شدند و در مجله های کودکان چاپ می شدند. مانگاهای اولیه ارزش هنری زیادی نداشتند، ولی با پیدایش سبک های جدید و با ارزش هنری معتبر شدند، به طوری که جنس و جنم مانگا، اشخاصی چون «ادوارد مک گینس» و «فرانک میلر» را هم تحت تاثیر قرار دارد. به تدریج مفاهیم تابو هم به ژانرهای مانگاه افزوده شد و حالا کتابفروشی ها، مانگاهای خاصی را تنها به گروه سنی خاصی می فروشند.
با شکل گرفتن صنعت انیمیشن در سرتاسر دنیا، هنرمندان قادر به ساخت هر نوع کاراکتر و صحنه ای شدند. در طی دهه هفتاد میلادی درصد محبوبیت مانگا بسیار بالا رفته بود، به شکلی که هر مانگای موفقی بعدها تبدیل به انیمیشن می شد.
از کارهای «اسامو تزوکا» که بعدها به «افسانه» و «خدای مانگا» معروف شد تا «کوکوری سان» که در همین سال های گذشته به یک مجموعه تلویزیونی تبدیل شد. به همین خاطر و با وجود هنرمندانی با محبوبیت جهانی مانند «هایائو میازاکی» و «مامورو هاسودا» انیمه امروز به عنوان یک هنر شناخته می شود. برای مثال، نوع روبات های بزرگ که با نام مکا شناخته می شوند، با تزوکا شروع شد و توسط گو ناگائی و دیگران رشد پیدا کرد و با «یوشیوکی تومینو» متحول شد.
انیمه های روباتیک مانند گاندم و ماکروس (این انیمه در دهه هفتاد با نام «دژ فضایی» از شبکه دوم سیما پخش شد) به عنوان کلاسیک های این نوع نام گرفتند و این نوع انیمه هنوز هم یکی از مطرح ترین انواع انیمه هستند. در دهه هشتاد میلادی، انیمه در رسانه های ژاپن قبول و به سرعت به یک رشته تولید موفق تبدیل شد.
مانند سینمای ژاپن، معما و راز و رمز در میان انیمانگاها هم صاحب یکی از معتبرترین کرسی هاست. به همین خاطر در میان انیمانگاها آثار معروفی در این ژانر وجود دارد که به دلیل شباهت های فرهنگی این آثار برای مخاطب ایرانی هم ایجاد راز و رمز می کند و دلنشین است. «توکیو غول»، «دیگری»، «دختر جهنمی»، «وقتی شیطان گریه می کند» و «دفترچه مرگ» از معروف ترین انیمانگاها در این حال و هوا هستند.
انیمانگای «دیگری» همان سریالی است که در این مطلب قصد معرفی اش را داریم. این انیمه براساس رمانی به همین نام ساخته شده است. این رمان در سال ۲۰۰۹ توسط «یوکیتو آیاتسوجی» نوشته شده است. بعدها «هیرو کیوهارا» مانگایی از روی این رمان درست کرد که در فاصله سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ در یکی از مجلات ژاپنی منتشر شد.
این سریال در دوازده قسمت بیست دقیقه ای تولید شده است. معمای جذاب آن باعث می شود شبیه به یک انیمه سینمایی با آن برخورد کنید و در سه ساعت و چند دقیقه از سر تا ته آن را تماشا کنید. هم داستان بی نهایت جذاب و پیچیده ای دارد، هم شخصیت های دوست داشتنی و درست و درمان دارد و هم با ذوق و سلیقه زیادی ساخته شده است.
خداحافظ ای عزیز از دست رفته
روناک حسینی: چطور مرگ به یک نفرین تبدیل می شود؟ اگر دیری در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم خواهددوخت؛ جمله نیچه فراگیرتر از چیزی است که فکر می کنیم. روزها خود را درگیر تاریکی ها می می کنیم، به نقاط تاریک زندگی خودمان، دیگران و دنیا خیره می شویم و شاید همان وقت است که تاریکی آهسته می خزد و در وجودمان گسترده می شود.
خیلی ها درباره مرگ حرف های ظاهرا متضاد زده اند. مرگ هم مانند همزادش عشق، از آن مقوله هایی است که بشر سال هاست درگیر آن است که ازش سر دربیاورد. اشکال مرگ، البته اشکال نه شاید، بلکه خاصیتش این است که هر کس تنها یک بار تجربه اش می کند و این است که کسی نمی تواند تجربه اش را با دیگران در میان بگذارد.
مرگ اغلب ترس هم به دنبال دارد و این همان زاویه ای است که انیمه «دیگری» آن را به نمایش می گذارد. مرگ، ناآگاهی و تاریکی که نفرینی می شود عجیب و غریب و شاید نابهنگام گریبان کسانی را می گیرد که مدام از آن می گریزند. قصه هایی که حول محور مرگ می گردند، وجهی رازآلود هم دارند که لابد به خاطر رمزگونگی خود سوژه است.
کاراکترهای مرموز «دیگری» هم، فرار را به عنوان راه حل مقابله با سختی مواجهه با مرگ و حل معمایش انتخاب می کنند. انگار یک ماجرای تکراری است که هر قدر بیشتر از مرگ فرار کنیم، زودتر ملاقاتش می کنیم و غافلگیرانه تر سر وقتمان می رسد.
شاید ربط دادن یک انیمه ترسناک ژاپنی که اول خلقتش رمان بوده و بعد تبدیل به مانگا شده و بعد از آن سریال، به مثنوی مولوی مقداری غریب باشد. اما موقع تماشای این سریال یاد داستانی از مثنوی افتادم. آنجا که مردی هراسان پیش سلیمان نبی می رود و می گوید فرشته مرگ جوری نگاهش کرده که ترسیده است و سلیمان که قدرت فرمان دادن به بادها را دارد، به باد دستور می دهد مرد را به جای دوری ببرد که دست مرگ به او نرسد. سلیمان مرد را به هندوستان می فرستد و روز بعد وقتی مرگ را می بیند از او می پرسد که چرا آن قدر خشمگین به مرد نگاه کرده و او را ترسانده است. جواب مرگ را هم که می دانید. می گوید نگاهش خشم آلود نبوده و متعجب بوده است.
از این که بنا بود جان آن مرد را آن روز در هندوستان بگیرد و با خودش فکر می کرده که اگر مرد بال دربیاورد و پرواز کند هم آن روز به هندوستان نمی رسد. حالا این بچه های پانزده ساله ژاپنی که اسیر طلسمی غریب شده اند هم ظاهرا توان فرار از مرگ را ندارند. شخصیت های این انیمه اغلب نوجوانند، اما بعدی است که سازندگان آن را برای این گروه سنی ساخته باشند. تماشای صحنه های نسبتا خشن آن شاید خیلی مناسب حال و روحیه نوجوانان حول و حوش پانزده سال نباشد.
این انیمه بیشتر به کار بزرگ ترهایی می آید که دوست دارند سریالی پرماجرا و رازآلود تماشا کنند و از دیدن صحنه های تا حدودی خشن هم ابایی ندارند. موقع تماشای دیگری، کمی لازم است آدم حواسش را جمع کند که از قصه و حل آهسته آهسته معما جا نماند، وگرنه مجبور می شود یک صحنه را بیشتر از یک بار تماشا کند.
وقت دیدن قسمت ابتدایی این انیمه دوازده قسمتی، در آن حدود بیست و پنج دقیقه ای که دارید قسمت اول را می بینید، به احتمال زیاد از شنیدن دیالوگ ها به زبان ژاپنی خسته می شوید. با این وجود ماجرا آن قدر گیراست که کم کم شنیدن کلمات ژاپنی برایتان عادی شود و از یاد ببرید که زبان اصلی فیلم با شما کاملا بیگانه است.
البته این مسئله باعث می شود پیدا کردن یک زیرنویس خوب هم اهمیت بیشتری پیدا کند. دست آخر هم در حالی که از تماشای سریال احتمالا لذت برده اید، کم کم تصاویر و داستان را فراموش خواهید کرد. همان جور که در تیتراژ پایانی سریال می شنوید و البته در زیرنویس می خوانید، احساسات و خاطرات ما هم مثل عکس ها د رگذر زمان کمرنگ می شوند تا جایی که دیگر به راحتی نتوانیم به خاطر بیاوریم.
در پایان سریال، بعد از دیدن ماجرای عجیب آن، شاید تنها یک جمله در سرمان بچرخد؛ ما می میریم. به همین سادگی. فرار هم فایده ای که ندارد هیچ، انگار میل مرگ به تعقیب ما را بیشتر هم می کند. مثل وقتی که سر کلاس می خواستیم وقت درس پرسیدن دیده نشویم، اما وضع بدتر می شد و احتمال بدل می شد به قطعیت. مرده ها را هم رها کنیم بروند. چه اصراری داریم؟ دنبال دردسر اضافی نیستیم. بهتر است یک دل سیر با عزیزان از دست رفته مان خداحافظی کنیم و برگردیم به دنیای زنده ها.
این ژاپنی های نازنین
المیرا حسینی: چه سِری است در کارهای این ژاپنی ها که دست به خاکستر می زنند، طلا می شود؟ به خصوص وقتی وارد حال و هوای قصه و داستان می شوند، با تکیه به منابع قوی و لایزال افسانه هایشان کولاک به پا می کنند.
گویا ژاپنی ها بیش از هر حسی، ترس را می شناسند و به خاطر شناخت عمیقی که از آن دارند، در بازآفرینی اش موفق تر عمل می کنند. حتی وقتی هالیوودی ها می خواهند از روی دست ژاپنی ها تقلب کنند، نتیجه اگر باسمه ای نشود، حداقل هم پای نمونه ژاپنی موفق از آب در نمی آید.
یکی از ترس هایی که ژاپنی ها خوب درک می کنند، ترس از مرگ است؛ مرگی که سرنوشت محتوم همه آدم هاست، اما اگر قرار باشد دائم پشت سرت بایستد و تهدیدت کند، خواب و خوراک و زندگی عادی را بر آدم حرام خواهد کرد. داستان انیمه «دیگری» هم از همین جنس است.
یک چیزی در کلاس سه پایه نهم وجود دارد که همه بچه ها را تهدید می کند و غیر از بچه ها که پنجه در پنجه با این تهدید هستند، کسی آن را باور ندارد یا دارد و ترجیح می دهد به روی خودش نیاورد، چون می ترسد آتش این تهدید دامن او را هم بگیرد. داستان به یست و شش سال پیش بر می گردد؛ زمانی که یکی از دانش آموزان محبوب کلاس در اثر حادثه ای می میرد؛ حادثه ای که پس از گذشت سال ها کسی از آن خاطره ای ندارد، اما یک چیز خوب در خاطر آدم ها مانده است.
این که یک روز بچه های کلاس سه پایه نهم تصمیم می گیرند مگر همکلاسی خود را نادیده بگیرند و طوری برخورد کنند که انگار او روی همان نیمکت خود نشسته است. این رفتار به معلم و مدیر هم سرایت می کند، تا جایی که در جشن فارغ التحصیلی هم جایش محفوظ است. در عکس دسته جمعی به جامانده از فارغ التحصیلان آن سال، صورت همکلاسی مرده نیز پیداست.
چهره او کمی محوتر از باقی بچه ها و عجیب است. نکته این جاست که آن سال، همکلاسی مرده، دعوت دوستانش را اجابت کرده و آن ها را تنها نگذاشته است. و این سرآغاز ورود مرگ به کلاس و اتفاقاتی است که در پی می آید و داستان «دیگری» به آن می پردازد.
توضیح بیشتر درباره آنچه در سریال خواهد دید، هر چند از لطف تماشایش نمی کاهدف اما خطر لوث شدن را در پی دارد. البته پرداخت ماجرا آن قدر جالب هست که حاضر باشید این انیمه را بارها ببینید و ترس عمیق آن را حس کنید، اما بهتر است در مواجهه ابتدایی، درباره حوادثی که پیش می آید، ذهنتان بکر باشد و از کشف هایتان در طول سریال لذت بیشتری ببرید.
«دیگری» در قالب داستانی ترسناک و جذاب، از مفهومی عمیق صحبت می کند؛ اینکه وقتی پایم مرگ و ترس از مرگ وسط باشد، روی دیگر آدم ها هویدا می شود. در روزهای معمولی که خطری وجود ندارد و همه چیز طبق روال پیش می رود، عجیب نیست اگر با یکدیگر مهربان باشیم. مثل بچه های کلاس سه که با تازه وارد مهربانی می کنند و در ابتدا تلاش دارند او را از خطر دور نگه دارند، اما وقتی ترس از مرگ، صورت زشت خودش را نشان می دهد، همه تبدیل به هیولاهایی می شوند که حتی در باور خودشان هم نمی گنجد.
دیگر کسی دوست و همکلاسی قدیم خود را نمی شاسند و گاه این ترس تا آنجا پیش می رود که فرد با اقدامش علیه دیگری، درواقع مرگ خودش را جلو می اندازد و از ترس مرگ، به دامان مرگ پناه می برد. «دیگری» به ما نشان می دهد ویژگی هایی چون همدلی، مهربانی و کمک به دیگری، در روزگاری که آدم ها در صلح و آرامش زندگی می کنند، معنا دارد، وگرنه آن جا که منافع افراد به هر دلیلی با هم در تضاد است، این روحیه ها تنها در معدودی از آدم ها باقی می ماند. باقی افراد در ترسشان حل می شوند و نشانی از انسانیت در آن ها بر جای نمی ماند.
اگر عادت به تماشای آثار ژاپنی ها نداشته باشید، ممکن است در آغاز آواها و نحوه صحبت ژاپنی ها برایتان غریب و گاه آزاردهنده باشد، اما نهایتا ده دقیقه کافی است به خودتان و «دیگری» فرصت دهید تا طرز حرف زدنشان عادی شود. اگر طرفدار ژانر وحشت هستید، به شما اطمینان می دهم از صبر و بردباری تان پشیمان نخواهیدشد.
مختصر و مفید درباره سریال «دیگری»
تهیه و ترجمه: مستانه تابش
• انیمه ترسناک «دیگری» براساس رمانی به همین نام نوشته یوکیتو آیاتسوجی ساخته شده است. این کتاب اولین بار در اواخر سال ۲۰۰۹ در ژاپن عرضه شد. کادوکاوا شوتن یک موسسه انتشاراتی بزرگ و مشهور در توکیو است. نشریاتی که توسط این موسسه عرضه می شود شامل رمان و مجله مانگا، کتاب های کمیک، بازی رایانه ای و... است.
• رمان دیگری پیش از انتشار در فاصله سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ در یک مجله ژاپنی منتشر شده بود. این رمان آن قدر محبوب شد که در آوریل ۲۰۱۰ مسئولان مجله یانگ ایس ژاپن تصمیم گرفتند مجموعه ای مصور را براساس این رمان در نشریه خود منتشر کنند. انتشار این مجموعه تا سال ۲۰۱۲ ادامه داشت. این مجموعه مانگا توسط هیرو کیوهارا توصیرسازی شده بود.
• مجموعه تلویزیونی انیمه دیگری، توسط سوتومو میزوشیما کارگردانی شد. تهیه کننده ای انیمه استودیوی پی.ای. ورکز در ژاپن بود و این انیمه را در دوازده قسمت تهیه کرد. اولین قسمت این انیمه از ۹ ژانویه ۲۰۱۲ پخش شد و تا ۲۷ مارس ۲۰۱۲ ادامه داشت. متن این انیمه توسط ریو هیگاکی نوشته شده است.
• نام «دیگری» که برای این رمان و انیمه انتخاب شده، نشان دهنده هوشمندی نویسنده در این زمینه بوده است، زیرا این نام به مرحله ای در فرایند عروسک سازی اشاره می کند که کاملا به خط داستانی این انیمه نزدیک است.
• یکی از مشهورترین صحنه های این سریال مربوط به مرگ یک پرستار در آسانسور است که دقیقا همین اتفاق در سال ۲۰۱۳ برای یک پرستار سوئدی افتاد و باعث مرگ او شد.
• عموم منتقدان معتقدند که دیگری یکی از موفق ترین نمونه های انیمه ترسناکی بوده که تا امروز ساخته و پخش شده است. این انیمه به دلیل داشتن صحنه های به شدت خشونت بار و خونین مشهور شده است. شاید به همین خاطر هم باشد که تاکنون سه نفر از بینندگان این انیمه خودکشی کرده اند و دو نفر به شدت آسیب دیده اند.
• از نظر بینندگان، می میساکی دختر مرموز و تنهای دبیرستان یومیئاما که از همان ابتدا توجه کوایچی ساکاکیبارا پانزده ساله را که به تازگی به این مدرسه منتقل شده، به خود جلب می کند، بهترین و جذاب ترین شخصیت این انیمه است. براساس آنچه که در وبسایت ویکیا منتشر شده، این شخصیت توانسته با نظر بینندگان درجه عالی را دریافت کند. هیچ کدام از شخصیت های دیگر این انیمه تا این اندازه محبوب نیستند.
• نام «می» در زبان ژاپنی دقیقا با همان حروفی نوشته می شود که برای ساخت کلمات گریه کردن، آواز خواندن و جیغ زدن به کار می رود. علاوه بر این می نام یک درخت زینتی در ژاپن است که شکوفه های معطر صورتی و سفید دارد و میوه آن بسیار کوچک و زردرنگ است.
هفته نامه کرگدن
- 21
- 14
S.Z
۱۳۹۷/۱۱/۱۷ - ۲۰:۰۴
Permalink