دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۳
۱۱:۰۹ - ۱۵ آبان ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۸۰۳۷۸۱
فیلم و سینمای جهان

نگاهی به «دوازدهمین مرد» ساخته هارال اِزوارت

دوازدهمین مرد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

در سال ۱۹۴۳ دوازده نفر از افراد ارتش نروژ برای انجام عملیات خرابکارانه علیه آلمان نازی از طریق دریا وارد خاک نروژ می‌شوند. ۱۱ نفر از آن‌ها همان ابتدا دستگیر می‌شوند و فقط یک نفر موفق به فرار می‌شود.فیلم نروژی دوازدهمین مرد با توجه به فیلم‌های هالیوودی کارگردانش مانند پلنگ صورتی۲ (۲۰۰۹) و بچه کاراته‌باز (۲۰۱۰) بیشتر به سنت داستان‌گویی سینمای آمریکا تعلق دارد تا سینمای اسکاندیناوی. اما نباید کارنامه هارال اِزوارت که پر از فیلم‌های متوسط و زیرمتوسط است مانعی برای ندیدن این فیلم شود.

 

فیلم با تمرکز بر چهره یان بالسرود و تاکید بر نام او آغاز می‌شود. دوربین توجه ما را به مدارک و گزارش‌های درون آغوش وی جلب می‌کند که چونان آن‌ها را چسبیده است که انگار وجودش وابسته به آن‌هاست. دوربین آرام‌آرام به سمت کاغذ‌ها حرکت می‌کند و روی کلمه «فوق‌محرمانه» مکث می‌کند و ناگهان فیلمساز برش می‌زند به گذشته تا داستان درون آن‌ها را تعریف کند. قصه یان با دستگیری ۱۱نفر از اعضای گروهش و فرار او آغاز می‌شود. شوک اول همان ابتدا به بیننده وارد می‌شود و با توجه به اینکه مخاطب می‌داند یان زنده خواهد ماند، از این پس تلاش فیلمساز به خلق تعلیق و چگونگی فرار او معطوف می‌شود. قهرمان اثر بعد از فرار از لبِ ساحل در دو جبهه می‌جنگد؛ یکی در برابر طبیعت سرد و خشن نروژ (که فیلمساز مکرر حضور غالبش را یادآوری می‌کند) و دیگری مقابل سربازان و ارتش آلمان نازی به رهبری کورت اِستاگ.

 

نبرد یان و کورت باعث شکل‌گیری بازی موش‌وگربه‌ای می‌شود که موتور محرک درام را شکل می‌دهد. یان در این طی طریق برای فرار از مهلکه با چنان مصایب باورنکردنی و دشواری روبه‌رو می‌شود و از آن‌ها جان سالم به‌در می‌برد که به‌راحتی می‌توان نام فیلم را به «جان سخت» تغییر داد؛ البته او این‌جا تنها نیست و همراهان فداکاری هم دارد اما فیلمساز حواسش هست که قهرمان در نهایت باید خودش گام آخر را بردارد.

 

حضور یان در خاک کشورش و پخش شدن خبر فرارش، در دل مردم نروژ بذر امید می‌کارد و خودش هم آرام‌آرام متوجه می‌شود که دیگر جان به‌در بردن مهم نیست بلکه متحد نگه داشتن مردم کشورش به‌واسطه این فرار و شکست ارتش تا دندان مسلح نازی‌ها، مساله اساسی است. پس قهرمان فردی به قهرمان جمعی تبدیل می‌شود. فیلم از این‌جا جبهه سومی هم در برابر یان می‌گشاید که همان مواجه شدن با ترس‌های درون و وسوسه‌های شخصی است تا قهرمانش باسمه‌ای نشود و مخاطب بیش‌تر به درون او نفوذ کند.

 

اما باز هم اگر فیلم در همین سطح باقی می‌ماند و صرفا به پرداخت شخصیت قهرمانش می‌پرداخت، شاید اکنون با یک اثر شعاری روبه‌رو بودیم که هدفی جز نمایش قهرمانی یک طرف در اوج مظلومیت و نمایش کلیشه‌ای رفتار ددمنشانه و هولناک ارتش نازی از طرف دیگر ندارد. ولی شخصی شدن ماجرا برای کورت و تلاش فیلمساز برای این‌که شخصیتی کاریزماتیک از او بسازد، به کمک فیلم می‌آید. این همراهی فیلمساز با کورت علاوه بر نشان دادن وسواس او در سراسر فیلم برای ایستادن سر اصولش، باعث می‌شود که عدم موفقیتش در آن نمای قرینه ورود به آب در پایان فیلم تاثیرگذار شود. بر خلاف فیلم‌های مشابه، کمتر این افسر ارشد آلمانی را به عنوان فرمانده برقراری نظم، در حال سرکوب کورکورانه و به حرف آوردن مردم بومی می‌بینیم.

 

به‌عمد از این رفتار کلیشه‌ای در فیلم پرهیز می‌شود تا او شخصیتی منطقی نسبت به هم‌رزمانش جلوه کند؛ شخصیتی که به ضعف‌ها و قدرت‌هایش آگاه است. فیلمساز خوب می‌داند اگر می‌خواهد قطب مثبت فیلمش قابل باور شود و اعمال قهرمانانه‌اش درست به چشم بیاید، به همان اندازه لازم است به قطب منفی اثر هم بپردازد تا تعادلی میان‌شان ایجاد شود. پس هم زمان کافی به شخصیت‌پردازی کورت می‌دهد و هم به پرداخت صحیح محیط ناسازگار و مهیبِ مقابلِ یان تا این گونه تاثیر تقلای او برای فرار بیش‌تر نمود پیدا کند.

 

یان گرچه موفق به انجام ماموریتش نمی‌شود اما معجزه‌ای که حضورش باعث آن می‌شود، شمایلی مسیح‌گونه به او می‌بخشد. او از بدو ورود با رنج‌ها و مصایبی که تحمل می‌کند چونان مسیحی است که انگار بازگشته تا بار گناهان مردم کشورش در طول جنگ را به دوش بکشد؛ کشوری که در آن کافی‌است اعضای وطن‌پرست یک گروه چریکی به کسی اعتماد کنند تا او بدون ذره‌ای تردید آن‌ها را به ارتش متخاصم و به نازل‌ترین قیمت بفروشد. مردم زمانی که قهرمانی‌های یان را می‌بینند، همگی یک‌پارچه به کمکش می‌شتابند، به‌ویژه در آن غارِ کذایی. پس بی‌خود نیست که سورتمه‌اش را چونان صلیبی بر دوش دارد یا اجازه می‌دهد تنها حواریون باقی‌مانده آن را حمل کنند. اوج این شمایل‌نگاری در پلانی است که قبل از سکانس پایانی می‌آید. با آن نمای درشت از چشمان آبی، در حالی که دارد آخرین تلاش‌هایش را برای تحمل این همه درد و رنج می‌کند: یک مسیحِ نروژی.

 

اما آنچه به فیلم ضربه می‌زند، عدم پرداخت مناسب درگیری‌های داخلی مردم نروژ است؛ درگیری میان خائنان و وطن‌پرستان. اگر فیلمساز قصد دارد مسیحِ فیلمش قابل باور شود و مردم را از طریق او تطهیر کند، باید بیشتر به تسلیم و وادادگی مردم بومی منطقه می‌پرداخت. باید همان گونه به رابطه میان مردم و در نهایت با مسیحِ فیلم توجه نشان می‌داد که به رابطه‌اش با کورت یا محیط. تنها در سه فصل به دودستگیِ مردم محلی اشاره می‌شود که فقط یکی از آن‌ها در پس‌زمینه قرار نمی‌گیرد و روی آن مکث می‌شود؛ جایی که به بحث دو جوان نروژی بر سر مسائل اعتقادی می‌پردازد و یکی وطن‌پرست است و دیگری خائن، آن هم با این جمله کلیشه‌ای: «برای پیوستن به آن‌ها (گردان اس‌اس) فقط باید ثبت‌نام کنی یا اینکه باید به‌ آن اعتقاد هم داشته باشی!»

 

فصل مفصلِ هتل ساووی از بخش‌های خوب کارگردانی و تدوین فیلم است. با یک روایت خیال در خیال که خود شخصیت اصلی هم نمی‌داند کی خواب است و کی بیدار. ریتم این فصل که از یک تدوین خوب سرچشمه می‌گیرد در کنارِ میزانسن مناسب، امکان آن را فراهم می‌کند که مخاطب به‌خوبی با احساس جاری در قاب همراه شود و شرایط وخیمِ شخصیت را درک کند.

 

مخاطب در این بخش بیش از هر فصل دیگری، هم با احساسات قهرمان و هم با دردهای او همراه می‌شود؛ چرا که این دردها دیگر فقط فیزیکی نیست و درون آزرده او هم بدون پرده‌پوشی نشان داده می‌شود. فضای پرترس این فصل، با روحیه قویِ یان (در برخورد با دیگران) وارد یک رابطه دیالکتیک می‌شود که انگار در خلوت خود چندان امیدی به رهایی ندارد و چهره قدرتمندش فقط در ظاهر و برای روحیه دادن به اطرافیان است؛ به گونه‌ای که این پرسش را ایجاد می‌کند: سرانجام چه زمانی او از پا درمی‌آید؟

 

پیرنگ و روابط علت‌ومعلولی فیلم به گونه‌ای‌ا‌ست که شخصیت مهم‌تر از داستان است و در واقع، سیر رویدادها به گونه‌ای طراحی شده تا هرچه بیشتر به کمک شناخت ما از شخصیت بیاید. فضاسازی هم همین کارکرد را دارد و باز در راستای معرفی هرچه بیش‌تر شخصیت‌های اصلی عمل می‌کند. سفر ادیسه‌وار قهرمان که از میان ترس و چرک و خون می‌گذرد و در پایان به پاکیزگی و شجاعت می‌رسد، جان سختِ دوازدهمین مرد را به نماینده غرورِ مردم کشورش تبدیل می‌کند.

 

فیلم پس از روایت داستان یان به همان سکانس ابتدایی برمی‌گردد، با این تفاوت که این بار او تنها نیست و مانند ابتدای فیلم با نگاه پرحسرت به افق خیره نشده و حالا می‌تواند گزارش فوق‌محرمانه را با خیالی آسوده تحویل دهد و از آن دل بکند. سرانجام این طی طریق سخت، شایستگی لازم را به او می‌دهد تا در پایان از طرف همه بگوید: «بیایید هرچه زودتر به این دیوانگی پایان دهیم».

 

رضا زمانی

 

ghanoondaily.ir
  • 22
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
ممنون از نقد عالیتون هم فیلم و هم بازی بازیگران بسیار عالی بود
بازی این هنرپیشه چیزی کمترازدیکاپریو دربازگشته نداشت عالی بود
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش