یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۱:۲۵ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۴۵۴۶
موسیقی

ترانه های سیاسی؛ از «یار دبستانی» تا «دوباره ایران» + عکس

چرا ترانه ها و تصنیف های سیاسی برای ما ایرانی ها مهم است؟ چرا هنوز هنگام شکست های سیاسی مان ترانه «مرغ سحر» از ملک الشعرای بهار را می خوانیم و حتی در پرهیجان ترین احوال سیاسی مان سراغ «یار دبستانی من» می رویم؟

تازه ترین مصداقش هم برای همین یکی، دو هفته پیش است که گروه های مختلف در خیابان و ستادهای انتخاباتی جمع می شدند و «یار دبستانی من» یا حتی «دوباره ایران» را که ساخته ای جدید بود می خواندند.

این گروه ها نه پیر و جوان را از هم جدا می کرد و نه فرهیختگان ادب شناس را از مردم عادی. تمام این سوالات موجب شد که به سراغ عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه سرا بروم. آن هم دقیقا چند روز بعد از خبر اعلام نتایج انتخابات که هنوز هم ترانه های سیاسی را می شد با صدای بلند از زبان مردم کوچه و بازار شنید.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,ترانه های ایرانی

از دوران مشروطه در ترانه ها و تصنیف ها، صدای وطن و انتقاد از اجتماع و ... بلند می شود و اتفاقا همین ترانه ها بین مردم رواج پیدا می کند و گاهی عامل حرکت اجتماع می شود. اگر موافقید بحث را با مروری بر همین سابقه شروع کنیم.

- خاستگاه ترانه در تاریخ اغلب ملت ها قاطبه عمومی جامعه بوده است. مثلا حتی در ایران نیز سرایندگان ترانه تا پیش از عصر مشروطه افراد گمنامی بودند. بنابراین میراث ترانه های ملل مختلف از لحاظ انتقادهای اجتماعی مثل فقر، جنگ و ... مشترک است.

یعنی در ترانه های فولکلور و فکاهیات موضوعاتی مطرح می شده است که با سرنوشت یک ملت ارتباط داشتند. در ادبیات کلاسیک فارسی، دوبیتی را در قالب رسمی ترانه گذشته های ایران به حساب می آورند؛ قالبی که به لحاظ استراتژی سیاسی هم کوتاه است و هم چندان نیاز به کتابت ندارد و البته قابلیت حفظ شدن را نیز دارد. مانند رباعیات خیام که انتقادهای اجتماعی تندی در خود دارد و به خاطر فرم کوتاه شان زیاد بین مردم رایج می شد.

یعنی شما رباعیات خیام را هم ترانه به حساب می آورید؟

- شاید به لحاظ ادبی نتوان گفت که رباعیات خیام ترانه است، اما از آن جهت که خاستگاهش انتقاد از نظام موجود است و شاعر مانند ادیبان درباری در انتظار دریافت صله از سوی حاکمان نیست، پس نوعی سرایش مردمی به حساب می آید که گاهی هم بی نام و لا ادری است و به همین دلایل می توان آنها را ترانه هم دانست.

این سبک از ترانه سرایی ها که حتی در دوران صفویه به صورت خنیاگری و آواز در مجالس شاهان خوانده می شدند، همواره سرایندگانی ناشناخته داشتند. این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که به عصر پیش از مشروطه یا مشروطه می رسیم. با حضور شیدا و عارف است که ترانه رویکرد و قالبی رسمی پیدا می کند.

چطور در این دوره ترانه دچار چنین تحولی می شود؟

- علاوه بر رشد مطبوعات، مطالبات مردمی نیز سطح یکسانی پیدا می کند و همچنین نیاز به گفتگو با عموم مردم ایجاد می شود. در چنین وضعیت جدیدی میتینگ ها، روزنامه ها و البته ترانه ها بهتر می توانستند نقش موثر خود را ایفا کنند.

انقلاب مشروطه تغییرات جدی در چهره سیاسی – اجتماعی ایرانیان ایجاد کرد که طی آن، رعیت به ملت تبدیل می شود و ملت خواسته هایی مانند عدالت و آزادی و قانون و ... پیدا می کند. خلاصه، از همین جاست که تصنیف شکل دیگری می گیرد و رفته رفته خودش را به عنوان یک قالب ادبی مستقل به جامعه عرضه می کند.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,ترانه های ایرانی

اما یک مسئله این است که تصنیف چه در آغاز شکل گیری و چه در ادامه روند رشد و شکوفایی اش نمی تواند اثر تمام عیار صددرصد محسوب شود زیرا بخشی از یک هنر تالیفی است، حتی در بعضی از ملل مجاور ما مثل عرب ها، هرگز تصنیف را «شعر» نمی دانند، بلکه از آن با عنوان «کلام» یاد می کنند.

ما نیز خودمان به همین کلام ساخته شده ای که پایه موسیقایی نیز دارد، به سادگی «شعر» نمی گوییم و از آن معمولا با عنوان «ترانه» و «تصنیف» یاد می کنیم. پس سازندگان تصنیف ها گرچه گاهی از ظرفیت های شعر استفاده می کنند، ولی لزوما شاعر نیستند. هر چند اگر سرایندگان تصنیف، شاعرانی باشند که موسیقی را نیز بشناسند و از این طریق بتوانند روح جمعی جامعه را صید کنند و برای آن مفاهیمی را خلق کنند؛ درست مانند مرحوم ملک الشعرای بهار.

جالب است که نخستین رواج دهندگان تصنیف در همان دوران مشروطه، دست بر قضا از فنون شاعری نیز برخوردار بودند، مانند امیر جاهد، نواب صفا، بیژن ترقی، رهی معیری و ...

صحبت بر سر ترانه سرایی شاعران عصر مشروطه و خصوصا ملک الشعرای بهار بود. نقش او و این تحولات اجتماعی بر ترانه سرایی یا برعکس نقش ترانه ها در داغ شدن تنور اتفاق های اجتماعی چه بود؟

- بعد از شکست آرمان های مشروطه و به موازات آن، ترانه معروف بهار یعنی «مرغ سحر» که به نوعی مرثیه شکست مشروطه است، تصنیف به طور جدی وارد زندگی معنوی مردم و عواطف سیاسی آنها می شود. با بهار جنبه های غنایی و تغزلی تصنیف قوی تر می شود، خصوصا که به نظر من، بهار توانست از اهرم شکست مشروطه نیز بهره ببرد. شکست آرمان های مشروطه با اقبال جمعی که گروه ها و طوایف مختلف به آن داشتند، موجب شد که به یکباره همه دچار فهم متفاوتی از قانون بشوند.

از طرفی دو جریان فکری موثر در جامعه ما، یعنی جریان روحانیت و جریان روشنفکری، دو تلقی و تفسیر از مفاهیم مشروطه پیدا کردند. یک دسته آزادی را مساوی آزادی با معیارهای غربی قلمداد کردند و دیگری آزادی را آزادی اجرای احکام اسلامی تلقی کرد.

پس تفاوت ها آن قدر زیاد بود که شیخ فضل الله نوری بر سر همین اختلاف ها بالای چوبه دار رفت و آرمان های مشروطه در سال های بعد شکست خورد. به گمان من تصنیف ملک الشعرای بهار هم از این اهرم استفاده کرد و در تاریخ ترانه ایران به قول امروزی ها، هیت شد و مورد توجه قرار گرفت. بعد از آن بود که نیازهای جامعه ایرانی در قالب تصنیف مطرح شد.

از طرف دیگر، شاعران مجلسی مثل رهی معیری، نواب صفا، مهرداد اوستا و ... گوهر گرانبهای تصنیف سرایی را از دست آن گروه گرفتند و به آن رنگ تغزلی دادند و در بطن زندگی افراد جاری کردند. بعد از آنها بود که شعرهای شاخص تصنیف شکل گرفت و کم کم روزگار نوین ترانه ایجاد شد. همزمان با نوآوری هایی که در شعر فارسی در عصر جدید صورت گرفت، به موازات زبان شعر، زبان ترانه نیز متفاوت شد و ترانه نوین شکل گرفت که خود را از تصنیف سنتی فارسی جدا کرد.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,ترانه های ایرانی

تفاوت ترانه های نوین و تصنیف های سنتی را در چه می دانید؟

- من فکر می کنم حد افتراق ترانه نوین و تصنیف سنتی همان پایدار ماندن مبانی زیبایی شناختی کهن برای تصنیف سرایان و روی آوردن به ادبیات مدرن از سوی ترانه سراهای نوین است که بی تاثیر از انقلاب نیمایی نیست. بعد از ماجرای شکست مشروطه، شکست کودتای ۲۸ مرداد و دکتر مصدق، دومین فرم موثر در سرنوشت تصنیف و ترانه موثر واقع شد. خلاصه، جنازه تصنیف فارسی روی شکست های ما حرکت کرده و به نسل بعد منتقل شده است.

ملت ما ملت غمگینی است و با آثار غمگین احساس همخوانی بیشتری می کند. حتی پس از شکست دکتر مصدق افرادی مثل فرهاد مهرداد، فریدون فروغی و ... تنگناهای دهه دوم را توصیف کردند. پس تصنیف در این سال های اخیر، شدیدا متاثر از نیازهای سیاسی بوده است و به نوعی مطالبات جمعی آنان را در قالبی جدید نشان می داد.

آن قشری که همچنان پایبند ادبیات کلاسیک هستند و کتاب بالینی شان حافظ و سعدی است، چطور ممکن است که از تصنیف های امروزی لذت ببرند؟ در حالی که تصنیف ها و ترانه هایی که ما امروز زیاد می شنویم، همه شان پیچیدگی ها و نمادگرایی های عجیب ندارند بلکه بعضی های شان ساده اند یا حتی خیلی ساده اند.

- لزوما این دو با هم جمع نمی شوند. یکی از خوبی های تصنیف این است که لزوما تمام این مطالبات را با هم جمع نمی کند چرا که اگر جمع کند، به امر نازل غیرقابل قبول تبدیل می شود. گرچه بعضی ها حافظ را مثالی موفق در زمینه جمع کردن قشر فرهیخته و معمولی می دانند، ولی به نظر من این طرز تفکر اشتباه است. قشری که اهل ادبیات نیست و زبان و پیچیدگی هایش را نمی داند، واقعا حافظ را هم متوجه نمی شود و بیش از هر چیز دنبال امر تقدسی است که درباره او وجود دارد.

خاطرم هست که در شهر ما شخصی فال حافظ می گرفت و همیشه «ماه رخان» را «ماهر خان» می خواند و فکر می کرد او یکی از خان های معروف زمان حافظ بوده که با «گلرخان» (یا همان عبارت «گل رخان») رقابت داشته است. ولی همین مرد اشعار حافظ را چنان مقدس می دانست که کتاب را روی چشمش می گذاشت. غرض این که تمام مطالبات مردم در تصنیف جمع نمی شود.

هر کس مطالبات خاص خود را از آن دارد. دلیلی هم ندارد تمام مطالبات در یک تصنیف جمع شود. بعضی از تصنیف سرایان و خوانندگان چون نمی توانند مخاطب را هم سطح خود کنند، خودشان را در حد فهم آنان پایین می آورند. خصوصا که امروز چرخ اقتصادی خوانندگان وابسته به کنسرت هایی است که برگزار می کنند و مخاطبان شان هم برای تفریح و خوردن چیپس و پفکی سراغ شان می روند و حتی منتظر خواندن او نمی شوند؛ دوست دارند که دچار توهم خودخواننده پنداری شوند.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,ترانه های ایرانی

ترانه های معروفی که توانسته اند در حرکت های سیاسی همچنان موثر باشند، مثل همان ترانه ملک الشعرای بهار چه ویژگی خاصی دارند که همچنان زنده مانده اند؟ بالاخره خیلی از اینها می توانستند مثل بعضی دیگر از ترانه های سیاسی در طول تاریخ فراموش شوند.

- علتش این است که کلام شخصی مثل مرحوم بهار، کلام خوبی است. گرچه سطح درک مردم از این کلام با چنین تعریفی که من از مخاطب امروز کردم، پایین است، اما همچنان مورد استقبال قرار می گیرد. چرا؟ چون شعور سیاسی جامعه ما بالاست. ممکن است فهم فلسفی یا اخلاقی جامعه پایین باشد و در مقابل، شعور سیاسی اش بالا باشد.

جامعه ما به خاطر تلاطم های سیاسی متعددی که داشته است، شعور سیاسی بالایی دارد و با شعر ملک الشعرای بهار ارتباط برقرار می کند. زیرا آن را در اوج لذت سیاسی شنیده و با تمام جان این اثر هنری را پذیرفته است. مصداق بارز این صحبتم، انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود که مردم در هر سطحی، به شدت پیگیر اخبار سیاسی بودند و تحلیل های متفاوتی داشتند.

ملتی که در چنین وضعیت اقتصادی خراب و فقر فراوان، یارانه سه برابری را رد می کند، شعور بالای سیاسی خود را نشان می دهد. البته، اصلا چنین مسئله ای دلیلی نیست بر این که شعور فلسفی و عرفانی مردم نیز به موازات شعور سیاسی شان بالا رفته باشد. دقیقا همین مخاطب در شعر عاشقانه و تغزلی سراغ آثار کم ارزش و هیت می رود اما در شعر سیاسی به مراتب فهم سیاسی بالاتری دارد.

با این نگاه می توان گفت که برای بررسی ترانه سرایی در ایران یک بار باید ماجرا را از بُعد سیاسی اش تحلیل کرد و یک بار هم از بُعد غیر سیاسی؟

- بله، حتما باید این دو مقوله را متفاوت از یکدیگر تحلیل کرد. یکی از ارکان شناسایی و تبیین ترانه و تصنیف حوزه مخاطبان آن است. مخاطب ها هستند که این قالب را هم متفاوت کرده اند و هم برایش جاذبه ایجاد کرده اند. همین مخاطب ها موجب شده اند که رشد ترانه سیاسی در ایران بالا باشد و رشد ترانه تغزلی کم.

ولی چطور ممکن است همان مخاطبانی که هیچ کدام شان سطح یکسانی ندارند، از نمادهای ترانه هایی مثل «یار دبستانی من» یا حتی همان «مرغ سحر» برداشت های مشترک داشته باشند؟ هر چقدر هم شعور سیاسی همه افراد جامعه بالا باشد، از نظر درک ظرافت های ادبی هیچ وقت در یک سطح نیستند.

فهم کلام موزون شعرگونه هم در ابعاد مختلفش کار چندان ساده ای نیست. دلیلش همان تقدسی است که بالاتر اشاره کردم. همین مردم حافظ را بدون آن که به درستی متوجه شوند، به خاطر نگاه تقدس گرایانه می خوانند و به آن اعتبار می دهند.

مخاطبی که شعور سیاسی بالایی دارد، از متن سیاسی لذت می برد و درکش را نمی توان به سادگی تحلیل کرد که آیا در نتیجه شناخت بلاغت ادبی است یا در نتیجه جمال شناسی که ناشی از شناخت سیاسی و تعابیر وابسته به آن است؟

به نظر من، رشد ترانه های سیاسی به عوامل بسیار زیادی وابسته است. با این حال، بخشی از چنین لذت هایی حال و هوای روحی افراد جامعه است و بخشی از آن هم وابسته به توانایی شاعرانی است که هم شعور سیاسی بالایی برای درک مسائل سیاسی و اجتماعی داشته اند و هم زبان مناسبی برای انتقال آن. مسلما هر سراینده ای ترانه سیاسی نمی گوید. اگر هم بگوید، ترانه اش چندان رایج نمی شود و دهان به دهان نمی چرخد. معمولا کسانی در حیطه ادبیات سراغ موضوعات سیاسی می روند که هم سر پرشور دارند و هم فهم های متعالی.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,ترانه های ایرانی

برای مخاطب سیاسی چقدر مهم است که کدام جناح دست به ترانه سرایی زده است؟ زیرا بالاخره گاهی بعضی از همین ترانه ها رنگ ملی می گیرند.

- گاهی اوقات این مسئله مهم است. امروز بعضی از خوانندگان (و به تبعش سرایندگان ترانه های آنان) لوگوی منافع نظام جمهوری اسلامی در مواضع سیاسی اش در منطقه خاورمیانه شده اند. این گروه، مخاطب خاص خود را دارد و الزاما همه هوادارش نمی شوند. یک عده دیگر، در جمع های شان از بازخوانی «یار دبستانی من» لذت بیشتری می برند. پس هر گروهی بر اساس مطالبات سیاسی و عقیدتی خودش به گروه خاصی گرایش دارد.

معمولا ترانه های یک جریان هیت می شود و ما صدای خوانده شدن ترانه های مشترک شان را از زبان پیر و جوان شان می شنویم. الان در جریان دیگر، چه ترانه های مهمی وجود دارد؟ اصلا ترانه ای هست؟ شما در روزهای پرهیاهوی قبل از برگزاری انتخابات چه ترانه خاصی از این جریان شنیده اید؟

- معمولا جریان مقابل، ادبیات ضعیفی دارد. اتفاقا یکی از انتقادهایی که از دل جریان اصولگرای مخالف با آزادی اجتماعی بر آمده، همین است که ادبیات قوی ندارند. امروز لازم است که علت تفاوت این دو جریان را مشخص کنیم.

.bartarinha.ir
  • 15
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش