رهبری ارکستر جزو معدود شغلها در دنیاست که زنان هنوز نفوذ قابل توجهی به آن نکردهاند. در حال حاضر زنان چیرهدست بسیاری در زمینه نوازندگی فعالیت میکنند؛ اما حرف اول در حرفه «رهبری» را؛ نهتنها در ایران که در تمام دنیا، مردان زدهاند. «نزهت امیری» اما از معدود زنانِ رهبر ارکستر است که در ایران زندگی میکند؛ این در حالی است که «نازنین آقاخانی» نیز یکی دیگر از زنان فعال در این عرصه و مقیم کشور اتریش است که در سال ۱۳۸۹ به ایران سفر کرد و در حالی که باردار بود، ارکستر سمفونیک تهران را تمرین داد؛ آن ارکستر البته بدون حضور نازنین آقاخانی روی صحنه رفت. «نُزهت امیری» در سال ۱۳۸۴ ارکستر مضرابی را که در سال ۱۳۷۹ توسط حسین دهلوی پایهگذاری شده بود، رهبری کرد تا یکی از زنان ساختارشکن موسیقی ایران باشد؛ اما ادامه فعالیت او بنا به دلایلی با این ارکستر میسر نشد و به ناچار در سکوتی عمیق و طولانیمدت فرو رفت. حالا او قرار است پس از حدود۱۰ سال ارکستر «نغمهباران» را در تالار وحدت و در قالب جشنواره موسیقی فجر رهبری کند.
خانم امیری! شما قرار است، بعد از سالهای طولانی چیزی حدود ۱۰ سال دوباره به صحنه اجرا بازشد و در کسوت رهبر ارکستر روی صحنه بروید؛ چه چیزی باعث این بازگشت و این تصمیم شد؟
واقعیتش این است که من دوست ندارم این سوال را این طور از من بپرسید. دوست دارم از من بپرسید که چرا ۱۰ سال نبودم و از صحنه اجرا فاصله داشتم؟ من در شرایطی قرار داشتم که میزان حمایت فرهنگی زیر صفر بود. در این سالها تلاش زیادی کردم تا رپرتوار مناسب پیدا کنم و به دنبال افرادی بودم که بتوانیم با آنها گروه تشکیل دهیم. خب؛ همه اینها به حمایت احتیاج دارد. هر گروهی باید حامی داشته باشد تا بتواند به طور مداوم فعالیت کند. حالا تلاشهای من پس از ۱۰ سال نتیجه داد. گیاهی که میتوانست بعد از یک سال ثمر دهد، پس از ۱۰ سال ثمر داد. ببینید یک دانه میتواند بعد از چند سال فاسد شود اما من هنوز نفس میکشم؛ نفس هنری. اما شما به این موضوع دقت کنید که عمر کاری انسانها بینهایت نیست. وقتی من بهعنوان هنرمند فعال نباشم، اطلاعات علمیام خاک میخورد. تصور کنید که شما هر کاری میکنید، امکان بروز هنر برایتان وجود ندارد. در نتیجه انگیزهاتان از بین میرود. سالها در کتابها خواندهایم، ققنوس پرندهای است که از دل آتش بیرون میآید. با پیگیری زحمات و تلاش ثمره میدهند یعنی دیر و زود دارد اما سوختوسوز ندارد. من سال گذشته هم اجرایی در تالار رودکی داشتم که قرار بود با همراهی یک گروه ۲۵ نفره روی صحنه برود اما با هشت نفر روی صحنه رفت. هرکس بنا به دلایلی کنار کشید و من با هزینه زیادی که تحمیل شده بود این اجرا را روی صحنه بردم. پس از آن باید ثابت میکردم که هنوز حرف برای گفتن دارم. علیرغم سختیهای زیاد انرژی بسیاری پیدا کردم. یکی از پیشنهادهایی که داشتم از طرف ارکستر «نغمهباران» بود و من بهعنوان رهبر میهمان به گروه پیوستم و الان شش ماه است که ارکستر را تمرین میدهم.
میخواهم چند سال به عقب برگردیم و درباره ارکسترمضرابی صحبت کنیم. اصلا چه شد که فعالیت شما در کسوت رهبری با آن ارکستر شکل گرفت؟
من دانشجوی استاد حسین دهلوی بودم و گرایشم رهبری ارکستر بود. یک روز به استاد دهلوی گفتم که اجازه دهد، ارکستر مضرابی را رهبری کنم. ایشان ابتدا مخالفت کرد و به من گفت مشکلات در این راه آنقدر زیاد است که مرا پیر و فرتوت میکند. اما من با پذیرش سختیهای راه از ایشان خواستم که این فرصت را به من بدهد. استاد دهلوی خیلی تلاش کرد که جلوی من را بگیرد و تاکید داشت که چنین فعالیتهایی در ایران به حمایت دولتی احتیاج دارد. ایشان همیشه معتقد بود که تمام کارهای هنری برجسته دنیا با حمایت دولت آن کشورها به بار نشسته است. اما من میخواستم این کار را انجام دهم و ارکستر را روی صحنه بردم.
آن اجرا دقیقا در چه سالی و با چه رپرتواری روی صحنه رفت؟
سال ۱۳۸۴ بود که چهار شب روی صحنه رفتیم. ارکستر قطعات زیادی برای اجرا نداشت. من تمام قطعات آقای دهلوی را برای یک اجرا جمعآوری کردم و روی صحنه بردم اما شما خودتان میدانید که ارکستر خوراک میخواهد. قطعه نبود که اجرا کنم. تغییراتی را در ارکستر به وجود آوردم و سازهایی را هم اضافه کردم. شش ماه ادامه دادیم اما فقط دو قطعه از استاد دهلوی باقیمانده بود و نمیشد کاری کرد. با آهنگسازان و نتنویسهای زیادی تماس گرفتم اما اتفاقی نیفتاد.
دلیل همکاری نکردن آهنگسازان با شما مسائل مالی بود؟
۹۹ درصد بر سر مسائل مالی بود که نشد این اتفاق بیفتد. حق هم داشتند؛ شما فکر کنید که یک هنرمند فرهیخته با سالها تجربه و تعهد فرهنگی که حاضر نشده است خود را به بیفرهنگی بفروشد، باید کارش را میسپرد به کسی که نمیدانست قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد؟ نمیدانست آیا میتواند بلیتفروشی خوبی داشته باشد؟ آیا اجازه میدهند یک رهبر زن رویصحنه برود؟ اما و اگرها آنقدر زیاد بود که من نمیتوانم آن آهنگسازان را محکوم کنم. شاید اگر آنها هم مثل من پایداری میکردند، اتفاقات خوبی میافتاد. من با این سن و تجربه باید حداقل ۱۰۰ اجرا میکردم، اما در این سالها فقط دو رپرتوار روی صحنه بردم. شما کدام هنرمند مرد را میشناسید که همسنوسال من باشد و فقط دو رپرتوار اجرا کرده باشد؟
از آن زمان که برای اولین بار رهبری ارکستر انجام دادید تا حال حاضر شرایط چقدر در فعالیتهای هنری و همچنین فعالیت شما موثر بوده است؟
کندوکاو در این جریان را من انجام نمیدهم. منتقدین برجسته کشور باید در این باره صحبت کنند. من فقط میتوانم، دردِ دل کنم. من ۵۷ ساله ام. ۳۹ سال از زندگیام برای پس از انقلاب اسلامی است. من فردی هستم که به لحاظ حرفهای با انقلاب متولد شدم. من فرزند این مرز و بوم بودم. انتظار داشتم این فرزند هم مانند بقیه فرزندان حمایت شود. کار من سخت و تخصصی بود. مثلا کسی که میتواند یک بهیار باشد و در همه جا کار کند، میرود یک پزشک متخصص مغز میشود. کار من عادی نبود و زحمات خاص خودش را داشت. اصلا نیاز به گفتن نیست، روند این کار کاملا مشهود است. چندی پیش برای سفری به اروپا رفته بودم. باید اشکهای مرا میدیدید. یک درخت بارور را دیدم که صد سال عمر کرده بود اما در کشور من عمر درختان هم کم شده است. ما فرزندانمان را رها کردهایم. برای همین است که علفهای هرزه بسیاری گیاهان را از بین بردهاند. دوستی به من گفت: «افتخار میکنم که شما تنها رهبر ارکستر زن در ایران هستید.» من فقط تشکر کردم اما فکر میکنم این باعث سرافکندگی است که زنهای دیگری برای این عرصه تربیت نشدهاند. البته نمیخواهم بگویم شرایط برای همکاران مرد من خیلی مساعد است اما شما فکر کنید برای مرگ من از ۱۰ آلت قتاله استفاده کردهاند اما هنوز زندهام. میدانم که هنرمندان مرد هم در ناز و نعمت نیستند. سیاستگذاری فرهنگی در کشور غلط بوده است و برای پرورش یک نسل دانشمند فکر نشده است. اکثریت جامعه هنری ما منتظر هستند که یک نفر بیاید و آنها را مدیریت کند اما مدیری وجود ندارد.
یک موضوعی که وجود دارد شما در این سالها که روی صحنه نبودید، حضورتان در جمعهای هنری، جشنها و خیلی از دورهمیهای صمیمانه کمرنگ بود. خودتان دوست نداشتید در چنین فضاهایی حضور داشته باشید؟
من تمام وقتم را برای مطالعه گذاشته بودم. اصلا دیگر خودم را هنرمند نمیدانستم. وقتم را صرف آموزش به نوجوانان و جوانان کردم. ببیند ما در آموزش خیلی ضعیف هستیم. یک شخصی مثل کلنل وزیری در فرانسه آموزش دید و دستاوردش را به ایران آورد. مرتضی حنانه بورسیه گرفت و با دستاوردهای هنری به ایران بازگشت. استاد پورتراب و... آنها با استفاده از علم اساتید خارجی خودشان را بهروز کردند. حالا در کشور مدتهاست که این بورسیهها قطع شده است. در این سالها متد آموزشی برای کودکان نوشتم. سالهاست که نگارش این کتاب به اتمام رسیده اما اسپانسری نبوده که آن را منتشر کند. بخش عمده تلاش من در این سالها در مقوله آموزش بوده است.
در این سالها هیچ به مهاجرت فکر کردید؟
هنر یک مقوله ملی است. هنر من برای این مرز و بوم است. من به دهکده جهانی فکر میکنم اما اعتقاد دارم که هنرم مرز جغرافیایی دارد. وقتی میتوانم در کشور خودم مفید باشم چرا باید از اینجا بروم؟ فرزندان سرزمین خودم بیش از هر جای دیگر به من احتیاج دارند. مدت کوتاهی به خارج از کشور رفتم اما احساس کردم آسیب میبینم.
در نهایت اینکه در اجرای پیش رو قرار است شنونده چه رپرتواری باشیم؟
اجرای ما ۲۶ دیماه و در ساعت ۲۱:۳۰ در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت و قطعاتی از استادان دهلوی، حنانه، لشگری، خرم و کریم قربانی انتخاب کردهایم.
- 14
- 3