یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۵:۴۷ - ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۰۷۴۱
موسیقی

به بهانه رونمایی از مجموعه برگزیده آثار لوریس چکناواریان؛

رهبر ارکستر موسیقی ایران: متاسفانه دولت بودجه کافی به موسیقی اختصاص نمی دهد

لوریس چکناواریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

موهایی که گذران عمر سراسر عاشقانه ام، سپیدشان کرده گواهی می دهند همچنان امیدوارانه به آینده می نگرم

 

 مراسم رونمایی از مجموعه برگزیده آثار لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر موسیقی کشورمان ایران روز سه‌شنبه (۲۸ فروردین ماه) به همت موسسه فرهنگی هنری «راد نواندیش» در تالار وحدت تهران برگزار شد. در این مراسم که تعدادی از هنرمندان مطرح موسیقی، ادبیات، تئاتر و سینمای کشورمان حضور داشتند، از ۱۵ اثر صوتی و تصویری این موزیسین نامدار ارمنی تبار در قالب ۱۳ اثر صوتی و ۲ اثر تصویری رونمایی شد. فضل الله توکل، فریدون شهبازیان، میلاد کیایی، قاسم رفعتی، پری ملکی، کتایون ریاحی، پیمان سلطانی، سامان احتشامی، مزدا انصاری، فاضل جمشیدی، شیرین یزدان بخش، آناهیتا همتی، رضا خرم و نیما پناهی ها از جمله هنرمندانی بودند که در این مراسم حضور داشتند.

 

این آثار در سال‌های گذشته توسط ارکسترهای مختلف داخلی و بین المللی اجرا شد و بخشی از کارنامه پر بار چکناواریان را شکل داد. پخش فیلم هایی از آثار لوریس چکناوریان و جشن امضای اثر از جمله دیگر بخش های این مراسم بودند که ورود به نهمین دهه زندگی را برای این آهنگساز و رهبر ارکستر، طعمی ویژه بخشیدند. لوریس چکناواریان علاوه بر آهنگسازی و ‌رهبری ارکستر، دستی نیز بر آتش موسیقی دارد. لوریس چکنواریان که هشتاد و یکمین بهار زندگی را نیز پشت سر گذاشته از هر زمان دیگری شور و شعف بیشتری برای اجرای کنسرت و چرخاندن چوب رهبری روی صحنه دارد. او از دغدغه ها و آرزوهایی می گوید که با موهای سپید نیز هنوز به آنها فکر می کند. ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:

 

ابتدا در خصوص مراسم رونمایی از آثارتان صحبت کنید که چند روز پیش برگزار شد...

بخشی از آثار به سلیقه خودم انتخاب شد و به همت موسسه فرهنگی هنری «راد نواندیش» به بار نشست. دوستان لطف داشتند و معتقد بودند انتخاب میان آثار کار بسیار دشواری است و حتی تصمیم داشتند کارها را با کیفیت بسیار بهتری ارائه دهند. البته برخی از آثار، کارهایی خیلی قدیمی هستند که امکانش میسر نبود دوباره میکس و مستر شوند. در نهایت تصور می‌کنم مجموعه منتشر شده از کیفیت قابل اعتنایی برخوردار باشد.

 

لوریس چکناواریان پس از هشتاد سال زندگی و بیش از نیم قرن فعالیت موسیقایی چگونه تعریف می شود؟

من بارها گفته ام یک بروجردی ساده، بیش نیستم و باز هم تکرار می کنم. متولد ۱۳۱۶ در بروجرد هستم. به همراه خانواده‌ام به تهران آمدم و همچنان در همان محله پدری زندگی می‌کنم. با اینکه به کشورهای زیادی سفر کرده‌ام ولی همچنان تهران و محله سی‌تیر را برای زندگی ترجیح می‌دهم. همیشه خود را ایرانی دانسته و می دانم. روی تمام آداب و رسوم و ایمان و تمدن اسلامی مطالعه کرده ام. از کودکی راهم به زورخانه باز شد. در ماه هنگام محرم به عزاداران، آب می‌دادیم و از همان زمان تمام موسیقی‌های محرم را جمع‌آوری کردم.

 

پس از سال‌ها توانستم سمفونی عاشورا را بنویسم تا سال ۹۷ اجرایش کنم اما چه می توانم بگویم در پاسخ به مهر فراوان مردمی که هیچ گاه مرا از محبت های بی دریغ شان محروم نکردند. هر چه بوده نیز در هشتاد سال گذشته گفته ام اما گاهی برای یادآوری به خودم باید تاکید کنم که باور دارم هنوز نیز چیزی بلد نیستم. هنوز هم چونان کودکی ذوق آموختن دارم و می خواهم بیشتر و بیشتر بدانم. در مراسم نیز رو به حضار گفتم خودم را هیچ گاه جدی نگرفتم اما کارم در بالاترین درجه اولویت قرار دارد. در کتاب «خرستان» نوشتم «اگر آدمیزاد در روز چند بار خریت نکند، آدم نمی‌شود!» به علاوه، خرها هر روز که ما را می‌بینند، می‌گویند این ها دیگر چه کسانی هستند که روی دو پا راه می‌روند! خلاصه اینکه آنها هم ما را به چشم دیگری می‌بینند.

 

موهایی که گذران عمر سراسر عاشقانه ام، سپیدشان کرده گواهی می دهند همچنان امیدوارانه به آینده می نگرم و از خداوند برای مهربانی های بی پایانش سپاسگزارم. من به عنوان کوچکترین عضو خانواده هنر از تمام همراهانم می خواهم تمام تلاش خود را به کار بگیرند تا جوانان به آینده امیدوار بمانند. نسل آینده نیازمند ترسیم فضایی امیدبخش است تا راهی که بزرگان ادب و هنر این سرزمین برای شان هموار کرده اند را ادامه داده و از مسیر، منحرف نشوند. از همه عزیزانی که به مراسم آمدند باز هم تشکر می کنم چرا که حضورشان به من الهامی دوباره داد تا کاری تازه را آغاز کنم. اعتقاد دارم هیچ هنرمندی بدون درک و دریافت حس از مخاطبان در کارش موفق نیست. کسانی که لطف کردند و به مراسم آمدند، انرژی و عشق فراوانی را به سوی من روانه کردند و گویی زندگی دوباره گرفتم. حالا که آثارم منتشر شده، با انرژی و حال بسیار خوب آماده برگزاری کنسرت خواهم شد.

 

سال ۱۳۹۶ برای تان چگونه گذشت؟

خداوند بلا را از مردم این سرزمین دور بدارد چرا که تاب نمی آورم رنج کشیدن هموطنانم را. در سال گذشته متاسفانه اتفاقات تلخی رخ داد که همه مان را آزرده کرد و من نیز همانند هر انسان دیگری غمگین شدم. به همین دلیل نت‌های ۷۰ اثر خود را در قالب بانک اطلاعاتی موسیقی به موزه موسیقی تقدیم کردم چون آدمیزاد از فردای خود خبر ندارد. همیشه فکر می‌کردم که امکان دارد شرایطی پیش بیاید و نتوانم شخصا از کارهایم مراقبت کنم و خدای ناکرده دست بروند. اکنون خیالم آسوده است که آثارم در جای امنی قرار دارند.

 

از سوی دیگر بدین شکل آثارم که شاید گوشه کوچکی از دفتر عظیم موسیقی ایران را تشکیل دهند برای همیشه در دسترس جوانان ایران زمین خواهد بود. در واقع می خواستم نسل های آینده ای که موسیقی های جدیدی را دنبال می کنند، این امکان را داشته باشند روی موسیقی های گذشتگان خویش مطالعه کنند. دو سال از عمر خویش را صرف جمع آوری و تنظیم کارهایم کردم و خوشحالم که این آثار راه خود را به جمع خانواده موسیقی باز کرده است. از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم سال ها بعد زوایای جدیدی از برخی از آثار موسیقایی کشف می شود که می تواند جالب و قابل بررسی باشد.

 

حس تلخی نیست که آثار یک موزیسین در زمان حیاتش به درستی درک نشود؟

هنرمندی که هنرش را به صورت جدی دنبال می کند، خوب می‌داند ناگزیر از تجربه چنین وضعیتی است. موسیقی کلاسیک هم به عنوان یک موسیقی جدی و علمی همین سرنوشت را پیش روی خود می بیند. باید در این میان تاکید کنم در عرصه هنر با دو دسته کار مواجه هستیم؛ دسته اول آثاری هستند که برای روزگار خویش ساخته شده و در زمان حیات خالق اثر مورد توجه مردم قرار می گیرد اما دسته دوم آثاری محسوب می شوند که در گذر زمان، دریچه های جدیدی را به روی مخاطبان و علاقه مندان خود می گشاید.

 

هنر در دسته اول ممکن است شهرت و ثروت را برای مولفش نیز به ارمغان بیاورند اما دسته دوم نیاز به زمان دارد و شاید خالقش در زمان حیات با بی مهری و حتی فقر دست و پنجه نرم کند و سال ها پس از مرگش، مردم نسل های آینده به درک صحیحی از کارهایش برسند. من از جمله هنرمندانی هستم که خود را در دسته دوم قرار می دهم. در هشتاد سالی که از خداوند، عمر گرفتم هیچ گاه در طلب نانِ روزگارم نبودم و همیشه فردا اهمیتی به مراتب بیشتر از امروز برایم داشته است. امیدوارم در زمره هنرمندانی قرار بگیرم که نسل های بعد وقتی به آثارم می نگرند، لبخند رضایت بر لبان شان بنشیند.

 

ربع قرن از عمرم را صرف نوشتن اپرای «رستم و سهراب» کردم؛ کاری که شاید از نظر دیگران، دیوانگی به نظر برسد اما اطمینان دارم ۵۰ تا صد سال دیگر زحمتم درک خواهد شد و این همان چیزی است که آرامش و شادی را برایم ورای هر ثروت و شهرتی به دنبال دارد. همه ما افراد زیادی را در عرصه‌های مختلف هنر می‌شناسیم که نان فردای خویش را می‌خورند. فردوسی یا حافظ نان زمانه خویش را نخوردند و برخی از بزرگان هنر حتی در روزگار خویش مورد تمسخر و اهانت قرار گرفتند ولی سال ها و حتی قرن ها بعد عظمت کارشان درک شد. دیگرانی نیز هستند که نان امروز خود را می‌خورند و فردا هیچ کس آنها را به خاطر نمی آورد. به همین دلیل تصور می کنم طعم نان فردا را نتوان به هیچ شکل به تصویر کشید.

 

در واقع جاودانگی برای شما اهمیت زیادی دارد؟

برایم مهم نیست که کسی اسم «لوریس چکناواریان» را در یاد داشته باشد یا خیر بلکه مطلوب من زنده ماندن در آثارم است. همان طور که ما فردوسی و حافظ و دیگر بزرگان را نه تنها با نام های شان که با آثارشان در حافظه مان ثبت کرده ایم. هزاران نفر دیگر نیز با همین نام ها در تاریخ زیسته اند اما کدام شان فردوسی، حافظ یا مولانا شده؟ پس این اسم و فرد نیست که ماندگار می شود، بلکه اثری که خلق کرده به او هویت بخشیده و اسمش را در تاریخ، ابدی می کند. بسیاری از ما شاید حتی نام طراح برج ایفل یا هزاران بنای تاریخی دیگر را ندانیم اما هنوز هستند و نام خالقان شان را به دفتر تاریخ، پیوند زده اند. از سوی دیگر مگر اسم فردوسی، «فردوسی» یا نام حافظ، «حافظ» بود؟

 

آنها اسامی دیگری مانند تمام انسان ها داشتند اما این موارد مانند دیگر اتفاقات زندگی شخصی شان هیچ اهمیتی ندارد ولی «شاهنامه» و «دیوان حافظ» هیچ گاه از آسمان ادبیات کره خاکی پاک نخواهند شد. همین که صدها یا هزاران سال بعد یک سمفونی از من نواخته شود، یعنی به هدفی که سال ها و دهه ها برایش زحمت کشیدم، رسیده ام. آن زمان دیگر مهم نیست نامی از لوریس چکناواریان برده می شود یا خیر، چرا که من در اثرم زنده ام و تنها جسمم به زیر خاک رفته ولی اثرم مرا زنده نگه می دارد و جاودانه می کند.

 

پس شما موسیقی را امری فرا زمینی تصور می کنید؟

من همیشه گفته ام که موسیقی زبان خدا و یک پدیده الهی است. برای برخورد با چنین پدیده‌ای باید ظرایف زیادی را بیاموزیم. موسیقی راهی بس دشوار و طاقت فرساست. کدام نوازنده را می توان یافت که سال ها زمان برای فراگیری ساز صرف نکرده باشد؟ شاید در این میان کسانی نیز باشند که یک شبه ره صد ساله را طی کنند و در موسیقی به ثروت و شهرت برسند اما همان طور که گفتم این اتفاق، میرا و ناپایدار است.

 

داستانی در این باره دارم که همیشه تعریف کرده ام و هنوز هم معتقدم گویاترین قصه برای بیان اهمیت موسیقی و الهی بودنش است: «مردم دنیا جمع شدند و خواستند بنای بلندی بسازند تا به خدا برسند. خدا رای این که مانع کارشان شود، زبان‌های آنها را متفاوت کرد تا نتوانند با همدیگر حرف بزنند اما بعد دید که نمی‌شود این همه انسان با زبان‌های متفاوت از هم دور شوند، پس موسیقی را به آنها هدیه داد و گفت: زبان موسیقی، زبان مشترک من و شما با یکدیگر باشد و بتواند میان شما با وجود داشتن زبان‌های متفاوت ارتباط برقرار کند.» حرف می‌تواند دشمنی به وجود بیاورد اما موسیقی نه. باز هم می گویم موسیقی زبان خداوند است. همیشه فکر می‌کنم شعر، موسیقی، نقاشی و دیگر هنرها را خدا در گوشه ای قایم کرده و هر زمان کسی را دوست بدارد، از گنجینه‌اش به او هدیه می‌دهد.

 

شما هم آهنگساز و هم رهبر ارکستر هستید. کدام یک برای شما جذاب تر است؟

وقتی می خواهم نت موسیقی را به منصه ظهور بگذارم سعی می کنم تمام احساسم را انتقال دهم. رهبر ارکستر یک نت موسیقی را می تواند با احساسات مختلفی ارائه دهد. قبل از هر اجرا فکر می کنم چه احساسی را به نوازندگان منتقل کنم که بیشترین تاثیر را روی مخاطب بگذارد. بزرگ ترین علم در دنیا، موسیقی است چون علم های دیگر بی صدا هستند ولی موسیقی، صدا دارد. اگر کسی بخواهد آهنگساز قابلی شود باید نیم قرن تلاش کند و اگر بخواهد رهبر ارکستر شود باید بیشتر خون دل بخورد.

 

شما جزو موزیسین هایی هستید که کنسرت های خیریه نیز برگزار کرده اید. امر در راستای ادای دین به هدیه خداست؟

زندگی مانند دوی امدادی است. می‌دویم و هر چه به دست آورده‌ایم را به نسل بعد واگذار می کنیم تا مسیر را ادامه دهد. موفقیت، یک نقطه نیست بلکه طی یک مسیر است. از سوی دیگر معتقدم بهترین درمان بیماری، موسیقی و هنر است.

 

سمفونی دفاع مقدس یکی از کارهای اخیر شماست که ظاهرا هزینه زیادی را برای اجرا طلب می کند. در این باره کمی توضیح دهید.

 

سمفونی ۱۳ موومان دارد که هر موومان آن با نگاهی به سال‌های جنگ در طی ۸ سال دفاع مقدس نوشته شده است. این سمفونی مثل دیگر کارهای من، راهی طولانی تا اجرا پیش رو دارد. یک سمفونی اینچنینی نزدیک به یک میلیارد تومان هزینه دارد چون اجرایش نیازمند ارکستر و گروه کُر بزرگی است. البته این ارقام شاید برای اسپانسرهای ما رقم زیادی باشد ولی دیگر کشورهای جهان برای اجرای آثار فاخر، هزینه های به مراتب بیشتری انجام می دهند. ما در زمینه موسیقی سنتی پیشرفت‌های زیادی کرده‌ایم و در سال‌های اخیر، تعداد نوازندگان و آهنگسازان موسیقی سنتی ما بیشتر شده است و به لحاظ کیفی نیز پیشرفت‌هایی داشته ایم.

 

در حقیقت موسیقی اصیل ایرانی غنی است چون موسیقی از حالتی که باید صرفا در خدمت خواننده باشد، خارج شده است. اما در مقایسه با کشورهای دیگر به موسیقی کلاسیک توجه زیادی نداشته ایم. پایه‌های موسیقی کلاسیک در ایران چندان قوی نیست و همین موضوع مشکلاتی را برای رشد هر چه بیشتر این موسیقی ایجاد کرده است. برخلاف تصور عموم، گران‌ترین رشته در جهان، موسیقی است چون برای هر‌ ساز یک استاد خوب لازم است. به همین دلیل در کشورهای صاحب موسیقی در جهان، دولت ها و حتی مردم علاقه مند برای موسیقی فاخر خود هزینه می کنند تا این فرهنگ را حفظ کنند و اجازه نابودی اش را ندهند. شاید یکی از دلایلی که ارکسترها در ایران، رشد مستمر ندارند، این است که بخش خصوصی در موسیقی فعال نبوده و چشم ارکسترها به حمایت های دولتی بوده است. اگر می‌خواهیم ارکستر خوبی داشته باشیم سالانه بیش از ۱۰ میلیارد ‌تومان بودجه برایش در نظر بگیریم.

 

دلیل این بی توجهی چه از سوی دولت و چه از سوی بخش خصوصی را در چه می بینید؟

در کشورما موسیقی در خدمت شعر و ادبیات قرار گرفته است و از سوی دیگر بودجه‌ کافی برای پرورش موسیقی وجود ندارد. تا زمانی که بودجه لازم فراهم نشود، نمی‌توان به بهبود روند کنونی در جامعه امیدوار بود. موسیقی با دیگر شاخه‌های هنری تفاوت‌های زیادی دارد. یک شاعر می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان به انتشار اثرش بپردازد اما موسیقی نیازمند اجرا‌ست و این اجرا بودجه مخصوص می خواهد. فرهنگ، هنر و موسیقی باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند.

پس در این صورت باید به فکر توسعه امکانات سخت افزاری نیز بود چون سالن های استاندارد موسیقی در ایران نیز انگشت شمار هستند...

 

بله، متاسفانه دولت بودجه کافی به موسیقی اختصاص نمی دهد. همان طور که پیش تر گفتم در موسیقی نباید به فکر درآمد‌زایی بود بلکه باید برایش هزینه کرد تا شاهد اعتلای فرهنگ در جامعه باشیم.

 

اما طبیعتا اسپانسری که می خواهد برای موسیقی هزینه کند، به برگشت سرمایه خود نیز می اندیشد...

بله و به همین دلیل اسپانسرها به سمت موسیقی پاپ می‌روند چون بازگشت سرمایه دارد، درحالی که بازگشت سرمایه در موسیقی کلاسیک کمتر اتفاق می افتد. البته در همه جای دنیا، مردم سلیقه های مختلفی نسبت به موسیقی دارند. برخی موسیقی پاپ را دوست دارند و برخی به دیگر ژانرها علاقه مندند.

 

 

hamdelidaily.ir
  • 15
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش