حدود یک سالونیم است که چوب رهبری ارکستر ملی ایران در دستان فریدون شهبازیان است. پیش از آمدنِ شهبازیان به ارکستر ملی، دیگر خبری از دوران اوجِ ارکستر نبود و رخوت و تکرار در ارکستر ملی بهحدی رسیده بود که آخرین اجراهای ارکستر ملی با سالنهای خالی مواجه میشد.
اکنون اما رونقی نسبی در ارکستر ملی ایران بهوجود آمده است.در همین مدتِ یک سال و نیمِ گذشته، ارکستر ملی ایران رونق خوبی گرفته و اجراهای متفاوتی را روی صحنه برده است. خوانندگان مختلفی با ارکستر همکاری میکنند و دیگر ارکستر ملی در انحصار چند آهنگسازِ خاص نیست.به گزارش تسنیم، چندی پیش برخی از نوازندگان ارکستر ملی ایران با نوازندگان ارکستر سمفونیک ادغام شدند و به روسیه سفر کردند.
در این سفر ارکستر ایرانی به رهبری فریدون شهبازیان و شهرداد رودحانی سه اجرا در سه شهرِ مهمِ روسیه داشت.این اجراها همزمان با جامجهانی ۲۰۱۸ روسیه و در حمایت از تیمملی فوتبال کشورمان انجام شد. شهرهای سنپترزبورگ، مسکو و کازان میزبان ارکستر ایرانی بودند.
جالب اینکه تمام این سه اجرا با سالنهایی مملو از تماشاگر روی صحنه رفت و در نهایت حدود چهارهزار نفر از این اجراها دیدن کردند.در روز پایانیِ سفرِ روسیه و در حالی که در فرودگاه شهر کازان پروازمان به تهران با تاخیر همراه شد،با فریدون شهبازیان رهبر ارکستر ملی ایران همکلام شدیم تا درباره اوضاع ارکستر ملی، آنچه در روسیه گذشته و اجراهای پیش روی ارکستر ملی با او صحبت کنیم.در ادامه حاصل این همکلامی را میخوانید:
گزیدهای از نوازندگان ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران،در روزهای ابتدایی جامجهانی به روسیه رفتند و اجراهایی در سه شهر این کشور داشتند. درباره این اجراها و کیفیت ارکسترها برایمان بگویید.
در زمینه اجرای ارکستر در روسیه که ارکستری متشکل از نوازندگان ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران بودند،بههمراه من و آقای شهرداد روحانی به روسیه آمدیم.سه شب اجرای موسیقی در سه شهر مختلف روسیه داشتیم؛ اجرای نخست در سنپترزبورگ، اجرای دوم در مسکو و اجرای سوم در کازان.در دو شهر ما همراه تیمملی فوتبال کشورمان بودیم؛ در سنپترزبورگ و کازان.اجرای مسکو بهدلیل تفاهمنامهای که میان بنیاد رودکی و کنسرواتوار چایکوفسکی امضا شده بود، روی صحنه رفت.
اجرای اولمان در سنپترزبورگ بهدلیل نبود آشنایی با محیط و کمی خستگی، نتوانستیم بهترین کیفیتمان را ارائه کنیم.اما از اجرای دوم کیفیت ارکستر بسیار خوب بود.قطعههای انتخاب شده در این کنسرتها هم برمبنای موسیقی ارکسترال ایران و هم بر موسیقی کلاسیک غرب بود.از این نظر من موافق این برنامهریزی نبودم.
اعتقادم بر این است که در اجراهای خارج از کشور باید آثار آهنگسازان کشورمان را برای نواختن انتخاب کنیم تا موسیقی و هنرمندان ما را بشناسند.در سالهای بعد از انقلاب ما نتوانستیم به اندازه کافی موسیقی ارکسترال سرزمینمان را به جهانیان معرفی کنیم. این یکی از آرزوهای من است. معتقدم که باید آثار موسیقی ایرانی را اجرا کنیم تا مردم دنیا با آنها آشنا شوند.در زمینه سینما و تئاتر کارهای بیشتری به خارج از ایران معرفی میشود و در این زمینهها ما را بیشتر از عرصه موسیقی میشناسند. امیدوارم در سالهای آینده برنامههای بیشتری برای معرفی موسیقییمان به دیگر کشورها داشته باشیم.
هدف از اجرای ارکسترها در کشورهای دیگر، معرفی موسیقی ارکسترال ایران به مردمانِ دیگر کشورها بیان میشود. بهنظر شما در انجام این کار تا چه حد موفق بودهایم و اصلا چگونه باید به این منظور رسید.
موسیقی ایرانی خواننده محور است. ما موسیقی بدون کلام ایرانی را کمتر اجرا میکنیم و مردم هم کمتر آن را شنیدهاند.اینکه بتوانیم موسیقی سرزمینمان را به جهانیان معرفی کنیم، کاری است که در دراز مدت جواب میدهد.
در زمینه آهنگهای موسیقی اصیل ایران یا همان موسیقی سنتی اجراهای بسیاری در سراسر جهان روی صحنه رفته است. گروههای دو نفره و چند نفره اجراهای بسیاری در بیشتر کشورهای جهان داشتهاند؛این اجراها هم معمولا با خوانندگان بسیار خوبی انجام شده است.
اما این موسیقی هرگز نتوانسته جای موسیقی ارکسترال ایران را بگیرد. سرمایهگذاری که امروز انجام شده تا ارکسترهای ایرانی بتوانند جایگاه خود را در جهان پیدا کنند، به زمان نیاز دارد.باید با آهنگسازان صحبت کرد تا آثار جدید نوشته شود.باید در این زمینه سرمایهگذاریهای خوبی انجام داد.آهنگسازان هم باید در آثارشان از جذابیتهای موسیقی غربی هم استفاده کنند.در این آثار باید ارکستراسیون و سازبندیِ دقیقی انجام شود تا بتوانیم به هدف مورد نظر برسیم.اینکه دو ارکستر داشته باشیم و دائما تمرین و اجرا داشته باشند،هدف نهایی ما نیست.
رسیدن به هدف ما نیاز به تولید موسیقی دارد. برای ارکسترها باید اثر تولید کرد تا ارکسترها آنها را اجرا کنند و این آثار به جهان معرفی شود. در غیراین صورت تکرار مکررات است؛ درست مانند موسیقی سنتی که میگویند به تکرار رسیده است و البته درست هم میگویند.ما باید از دستمایه موسیقی محلی و مقامی و موسیقیهای اصیل ایران استفاده کنیم و آثار ارزشمندی بنویسیم و به اهداف بلندمدتمان برسیم.
یکی از اهداف شما از آمدن به ارکستر ملی همین معرفی موسیقی ارکسترال ایران به جهان بود. تا کنون چقدر در رسیدن به این هدف موفق بودهاید.
هدفم از روز اول این بود که ارکستر ملی ایران با اجرای موسیقی نوین ایران و جهان معرفی شود. یعنی ارکستر ملی ایران باید اجرای آثاری در برنامهاش باشد که موسیقی نوین ایران و جهان باشند.یعنی موسیقیهای کلاسیکی که در سالهای گذشته بهصورت آپدیت(به روز شده) اجرا شده، ما آنها را دستمایه خودمان قرار دهیم و اجرا کنیم.مثلا سمفونیک شماره یک اثر موتزارت، اورتوری از بتهوون و یا هر اثری از آهنگسازان بزرگ جهان را بتوانیم بهصورت آپدیت(به روز شده) اجرا کنیم.
همچنین موسیقی خودمان را بهصورت نوین اجرا کنیم؛ یعنی از ارکستراسیون و سازبندی غربی، هارمونی و کنتپوئن استفاده کنیم در حالی که دستمایهاش موسیقی ایرانی باشد. یعنی قواعد و جذابیتهای موسیقی کلاسیک را در کنار موسیقی ایرانی قرار دهیم و بهصورت ارکسترال عرضه کنیم. ما هنوز نتوانستهایم این قواعد را برای موسیقی خودمان تدوین کنیم.همیشه گفتهام که موسیقی مقامی و موسیقی ردیف را میتوان به کار برد و بهصورت ارکسترال ارائه کرد.اگر این اتفاق بیفتد میتوانیم پیشرفت بسیاری داشته باشم.
در طول دو سال گذشته سفارشی به آهنگسازان دادهاید؟
ما آثاری را به آهنگسازان جوان سفارش دادهایم. اما بدانید که این کار با چند سفارش به نتیجه خوبی نمیرسد. ممکن است ما چندین اثر سفارش دهیم تا در نهایت به نتیجه مطلوب برسیم.ممکن است آثار بسیاری به آهنگسازان جوان سفارش دهیم و در نهایت هم از میان این آثار تعداد اندکی برای اجرا توسط ارکستر انتخاب شوند. اما این روند باعث پیشرفت آهنگسازان جوان و در نهایت پیشرفت موسیقی ارکسترال میشود.این امر به بودجهای مفصل نیاز دارد.
نسل جدید آهنگسازان موسیقی ایرانی به سمت موسیقی پاپیولار رفتهاند.آنها توان و انرژی خود را در بخش موسیقی پاپ صرف میکنند و کمتر به موسیقی جدی اهمیت میدهند. علت این امر را در چه میبینید.
در موسیقی پاپ پول حرف اول را میزند. این موسیقی را مردم دوست دارند و برای شنیدنش هزینه میکنند.خوانندگان و آهنگسازان این حوزه هم درآمدهای خوبی دارند و هرگز حاضر به رها کردن این ژانر از موسیقی نیستند.اگر همین شرایط در موسیقی ملی و در حوزه ارکسترها بیفتد، همه چیز زیرورو میشود.اما مردم برای موسیقی پاپ هزینه میکنند.
در عین حال برخی هنرمندان هم با اینکه در دانشگاه تحصیل کردهاند و استادان خوبی هم داشتهاند، اما علمشان را برای موسیقی پاپ خرج میکنند و نهفتههای ذهنیشان را خرج موسیقی پاپ میکنند.اگر قرار است به موسیقی پاپ مجوز بدهند باید همه چیز شسته رفته باشد و در این زمینه باید موسیقی ممیزی شود.شاید این ممیزی در عرصه موسیقی سنتی و ارکسترال لازم نباشد، اما در زمینه موسیقی پاپ نباید به هر کسی اجازه ورود به این حیطه داده شود؛ آن هم با این شعرهای بسیار بد. ترانهسرایی به قهقرا رفته است. به این دلیل که ترانهسرایی درآمد خوبی دارد، هر چه دستشان بیاید مینویسند.
حضور مخاطب در اجراهای ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران تا چه حد اهمیت دارد.
ارکسترهای ملی و ارکستر سمفونیک باید سالنشان پر باشد تا بتوانند ادامه حیات دهند. بنیاد رودکی بودجه محدودی برای اداره ارکسترها دارد. آهنگسازانی که خانهنشین شدهاند، کار کردن برایشان توجیح ندارد. آنها ترجیح میدهند که به آموزش بپردازند و از همین راه زندگیشان را تامین کنند. این معضلی است که باید در دراز مدت حل شود.
- 11
- 2