در طول تاریخ، قدرتمندان برای رسیدن به جایگاه موردنظر خود، گاهی دست به اقدامات غیرانسانی میزدند. یکی از این اقدامات که در تاریخ ایران به ثبت رسیده است، اختهکردن برخی از افراد به بهانههای مختلف بوده که بیشک آسیبهای روحی و جسمی زیادی به فرد وارد میشده است. نمایش «محفل بیعاری»، به کارگردانی سیاوش بهادریراد، این معضل را سوژه کار خود قرار داده است و به همین بهانه با کارگردان این نمایش گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
در مورد ایده نمایش «محفل بیعاری» توضیح دهید که از کجا شکل گرفت؟
چند دلیل اصلی برای پرداختن به چنین موضوعی و شکلگیری نمایش «محفل بیعاری» وجود داشت. یکی از دلایلي که بیشتر مربوط به فرم است، این بود که میخواستیم به خودمان ثابت و تجربه کنیم که حتما لازم نیست برای ایجاد فضای تجربی و نو و مدرن به سمت داستانهای غیرایرانی و بیهویت جغرافیایی برویم.
ما میتوانیم داستانهای ایرانی را در فضای مدرن روایت کنیم. البته یکسری تجربیات در مورد داستانهای تاریخی خودمان به این صورت بوده است، اما هم بسیار کم بوده و هم خیلی از آنها درگیر المان یا خردهکاریهای کلیشه بوده، قطعا نمونههای موفق هم وجود داشته است. این نکات از دلایلی بود که ما میخواستیم با داشتن دستمایه تاریخی و ایرانی به سمت فضای تئاتر جدید برویم و تئاتر تجربی را بتوانیم در این مسیر اعمال کنیم. شیرازه اصلی داستان هم موضوع بسیار جذابی بود؛ یعنی موضوع اختههایی که هیچوقت دیده نشدند و زندگی کابوسواری داشتند. خواجههایی که در زندگیشان طعم اینکه یکلحظه حق دارند و میتوانند راحت نفس بکشند را نچشیدند.
خواجه خسرو زند، آخرین بازمانده سلسله زندیه؛ یعنی فرزند لطفعلیخان زند که قرار بوده بعد از پدرش شاه شود، اما بعد از کشمکشهای آغا محمدخان برای تشکیل سلسله قاجار و برخورد وحشیانهای که با این خانواده میکند، کسانی را که اخته میکنند در سلسله قاجار نگهداری و بهنوعی از آن خاندان انتقامجویی میکنند. ماجرا این است که موضوع شاهی که اخته شده و شاید از بالاترین رتبه اجتماعی به نازلترین رتبه افول میکند و حتی جنس تنزل از جنسی است که در حرمسرای دشمن خانوادگی بساط عیش و عشرت را فراهم میکند. این عمل نوعی زورگویی و پایمالی حق خواجهها بوده و این سرکوب حق انسانی و اجتماعی برایم سوژه جالبتوجهی بود و فکر کردم میتوانیم روی آن کار کنیم. جدا از این سوژه و فضا که جذاب بود، بردن آن به فضای تئاتر تجربی بود که مخاطبان انتظار دارند المانی قاجاری در لباس و فضا و... ببینند.
ما میخواستیم ببینیم که چطور میتوانیم بدون هیچکدام از این عوامل به این سوژه برسیم که سوژهای جهانی است. سوژه انسانی است که پایمال شده و از عرش به فرش رسیده. میخواستیم بدانیم چطور میتوان به این موقعیت رسید که بدون هرگونه کلیشهای در ذهن او نقش ببندیم.
فکر میکنید خواجهکردن افراد در طول تاریخ چه تأثیرات و چه دلایلی داشته؟ آیا میتوانیم این اقدام را نوعی نسلکشی بهحساب آوریم؟
به نظرم این کار برایشان فایدههای زیادی داشته است. یکی از جنبههایش میتواند نوعی انتقام و نسلکشی باشد که از ادامه نسل یک فرد جلوگیری میکردند. این اقدام جنبههایی از حقارت را هم دربر داشته است. حتی در بعضی موارد جنبههای کارآمدتری هم داشته. گاهی جوانانی که صدای زیبایی داشتند را اخته میکردند که تغییر صدا ندهند یا ظاهر زیبایی داشتند و... اخته میشدند و قطعا با میل فرد نبوده، اختهها راضی به اختگی نبودند. تأثیرات اختهشدن تخریبکننده بود و طبیعت آن فرد بههم میریخته و دچار مشکلات روحی و بیهویتی میشده که مطمئنا اين وضعیت تا پایان عمر اخته با او همراه بوده است. او مجبور به زندگی در شرایط تاریکی بوده که برایش ایجاد کردهاند.
آیا امروز هم چنين اقداماتی در نقاط مختلف جهان پیرامون مسئله اختگی انجام میشود؟
نمیدانم هنوز کسانی هستند که چنین کاری میکنند یا نه. فکر میکنم شاید در شرایط خیلی قبیلهای و بومی و نقاطی که فرهنگ پیشرفتکردهای ندارند، این معضل هنوز وجود داشته باشد، اما برای اینکه بدانیم صددرصد این کار را هنوز انجام میدهند یا نه، باید تحقیقات گستردهای انجام شود و فکر نمیکنم تحقیق سختی باشد و میتوان به پاسخ رسید.
در مورد گریم، لباس و صحنه نمایش «محفل بیعاری» و ایده شکلگیری آن توضیح دهید؟
تنها چیزهایی که در صحنه و فضای خالی بلکباکس دیده میشود، یک سازه است که سریر پادشاهی دفرمهشدهای است که شاید شبیه هر چیزی هست، بهجز سریر شاهی که میتواند نماد قدرت پادشاه و نویدبخش خوشی برای او باشد. این سریر در صحنه بیشتر خشن است و نماد اتفاقاتی میتواند باشد که بر اختهها تحمیل شده است.
در مورد لباس بازيگران چه ذهنيتي داشتيد؟
لباسهای بازیگران هم پوشش سادهای است که میتواند تنه بزند به هر پیشخدمتی در هر عصری که شاید به خاطر برش و دوخت و... میتوانیم بگوییم امکان دارد برای هر دورهای باشد، اما المانی در آن به کار نبردهایم که مرتبط با دوره خاصی باشد. ظاهر بازیگران و بحث گریم بازیگران همگی کچل هستند که به خاطر ماهیت اختگی و سیستم فیزیکی به این صورت بودهاند.
به دلیل ماجرای آخر دوره زندیه که در کرمان آغا محمدخان چشمها را درمیآورد، همه بازیگران با لنز چشمهای یخزدهای دارند و گریمي که صورت آنها را هرچه سردتر میکند براساس شخصیتشان. خالیبودن فضا و المانهای ظریف و یونیفورم خدمتکاری و مدل گریم، کمک میکند تماشاگر داستانی را که میشنود در ذهن خودش شکل دهد و تصور کند و با پاسکاری دیالوگ بین هفت بازیگر نمایش «محفل بیعاری» تلاش کردیم نوعی هولوگرام در ذهن تماشاگر ایجاد شود.
فکر میکنید معضل اختگی و خواجهشدن افراد که سوژه نمایش «محفل بیعاری» است، با امروز اجتماع ما چه ارتباطی دارد؟
این مسئله در آن دوران اتفاق افتاده است و در حقیقت انسانی را با چنین شرایطی مطرح میکند که بُعد انسانی این اتفاق برایمان مهم است. ما ميخواستیم او را ببینیم که بهعنوان یک انسان در چنین شرایطی قرار گرفته و حالا دیگر نمیتواند کاری کند و فقط باید مصیبتهایی را که برایش رخ داده بیان کند و شرح دهد. هر انسانی در هر شرایط، عصر و مکانی میفهمد این فاجعه غمی دارد که قهرمان داستان در آن غوطه میخورد و یک انسان در این فضا و بحران عمیق گیر افتاده است و برای اینکه این بحران برای همه قابلدرک باشد، ما هم به این صورت آن را در این عصر بیان کردهایم و فکر میکنم چنین معضلی، هم در گذشته و هم امروز برای انسانها قابل درک و فهم است و ميتوانيم در موردش صحبت کنیم.
- 10
- 3