صدای هَنگ؛ سازی شبیه بشقابپرنده، ساخته شده از دو پوسته فلزی که از برخورد انگشتان دست با سطحش آوایی میشنوید شبیه به موسیقی مخصوص مدیتیشن، قبل از شروع دیالوگهای نادر فلاح در نقش پدر خانواده و نیما شعباننژاد در نقش منوچهر، داماد او به گوش میرسد؛
«پدر: ببین بچهات داره دنیا میاد، بدون شوخی دارم بهت میگم، خرج داره این بچهآ.
منوچهر: حواس باباش هست.
پدر: آره مثه همیشه که حواسش بوده دیگه.
منوچهر: الان دوباره تیکه.
پدر: تیکه چیه؟! خیلی ساده و شفاف دارم ازت میپرسم الان شغلت چیه؟!
منوچهر: خیلی ساده و شفاف؛ بیکارم!
پدر: خسته نباشی!
منوچهر: درمونده نباشی!...»
کمدین «خندوانه»؛ منوچهرِ بیپول و کلافه «دریبل»
این بخشی از تمرین نمایش «دریبل» است که از فردا پنجشنبه ۱۳ مهر در تماشاخانه پالیز روی صحنه خواهد رفت. «دریبل» که در خلاصه داستانش نوشتهاند؛ پیش بردن و عبور دادن خود از کنار دیگران، به آهستگی و با استفاده از مهارتهای شخصی، برای فرار کردن از شرایط اجباری و رسیدن به اهداف فردی... متنی از داریوش علیزاده است به کارگردانی سعید دشتی و با بازی؛ صحرا اسدالهی، رایکا ابراهیمی، نادر فلاح، داریوش علیزاده، پریچهر قنبری، نیما شعباننژاد و پوریا شکیبایی.
نیما شعباننژاد در مورد منوچهرِ نمایش «دریبل» معتقد است: «داماد خانواده، هیچکاره، بیپول، دمیدمی مزاج، گاهی باغیرت و بیش از آن بیغیرت به خاطر شرایط بد اجتماعی و اقتصادی و ناهنجار به خاطر همین فشارها اما خوشقلب و خانوادهدوست. بیپولی گریبان این خانواده را که منوچهر هم یکی از اعضای آن است گرفته و علاوه بر این او مدام در معرض توپ و تَشَرِ پدر خانواده؛ پدر همسرش هم هست.» مشروح گفتوگو با نیما شعباننژاد را میتوانید طی روزهای آینده در خبرآنلاین بخوانید.
هوتن از نگاه پوریا شکیبایی
تمرین ادامه دارد. روایتی غیرخطی از زندگی یک خانواده که درگیر و دار مشکلات اقتصادی، کم آورده. شیرین با بازی صحرا اسدالهی سرگرم تهیه تدارک پذیرایی از خواستگارش هوتن با بازی پوریا شکیبایی است؛
«پدر: این ظرفا حالا اندازه میشه یا نه؟
شیرین: جونم بابا؟
پدر: میگم اینا ۱۰ نفر میشن یا نمیشن؟
شیرین: کیا؟
پدر: بابا همینا که دارن میان خواستگاریت دیگه بابا.
شیرین: یه نفره...
پدر: چی؟! یعنی تو الان برای یه نفر داری این همه ظرف تمیز میکنی؟! آره؟!....»
پوریا شکیبایی در مورد هوتنِ نمایش «دریبل»، خواستگار شیرین گفت: «تا آن جایی که من هوتن را شناختهام، یعنی اجازه داده بشناسمش، آدمی است که میخواهد هر آنچه را دوست دارد به هر قیمتی شده به دست آورد و هر کاری میکند تا به آنچه در ذهنش است برسد.»
بازیگر نمایش «دوازده» که آبان و آذر ۹۵ در تماشاخانه پالیز اجرا شد، در مورد هوتن افزود: «کارهایی که میکند، باعث شده فکر کنم درونش با بیرونش متفاوت است، شاید هم من دوست دارم این طور فکر کنم. او ناگزیر است از این که یک سری کارها را انجام دهد و انجام هم میدهد و پایشان میایستد. احساس میکنم در عین حال که کمی دیاثت دارد و خباثت، میتواند عاشق هم باشد و مراقب اطرافیانش، همه اینها را باید با هم داشته باشد و دارد و همین باعث گمگشتگی و سردرگمیاش شده که به عصیان و سرکشی میرسد.»
فرزند خسرو شکیبایی اضافه کرد: «هوتن را دوست دارم و اگر اجازه دهد کمی بیشتر به او نزدیک شوم یا خودش کمی بیشتر در من بنشیند، حتما بهتر هم خواهد شد.» مشروح گفتوگو با پوریا شکیبایی را هم طی روزهای آینده در خبرآنلاین خواهید خواند.
وقتی پریچهر قنبری به صرافت بازگشت افتاد
پریچهر قنبری همسر شهاب حسینی، مهنازِ «دریبل» است، همسر منوچهر با بازی نیما شعباننژاد و خواهر شیرین با بازی صحرا اسدالهی.
او که سال ۷۶ در نمایش «بر کرانه باد» به کارگردانی مینا ابراهیمزاده با شهاب حسینی همبازی بوده و سال ۹۳ با بازی در فیلم «ساکن طبقه وسط» به کارگردانی شهاب حسینی جلوی دوربین رفته در مورد دوریاش از بازی و بازیگری گفت: «دوست داشتم این مسیر را ادامه دهم ولی به خاطر بچههایم، خودخواسته این کار را نکردم. تا پسر اولم کمی بزرگ شود، خودش را پیدا کند و به کلاس اول برود، پسر دومم به دنیا آمد و تا او هم از آبوگِل درآید فاصله من از کاری که دوست داشتم بیشتر شد.»
قنبری ادامه داد: «تا این که شرایطی مهیا شد که تمرین نمایشی را شروع کنیم که قرار بود سعید دشتی هم در آن به عنوان بازیگر حضور داشته باشد که نشد و بعد این متن از طرف خود او پیشنهاد شد. اصولا حضور جلوی دوربین را چندان دوست ندارم و صحنه را ترجیح میدهم اما چون تمرین تئاتر نیاز به زمان زیادی دارد و من هم همیشه مادر بودن برایم الویت داشته و دارد، در کنارش عشقم به بازیگری تئاتر را حفظ کردم تا الان که روی صحنهام.»
او که یکی از تخصصهایش گریم و چهرهپردازی است در مورد مهناز هم گفت: «تقریبا میشود گفت در «دریبل» ۲۴ ساعت از زندگی یک خانواده را خواهید دید؛ حسوحالشان، رابطهشان، نحوه برخوردشان با هم و... مهناز از من خیلی دور است. زنی سنتی که نسبت به آنچه دارد به شدت راضی است و چیز دیگری هم نمیخواهد. او در جایی نسبت به خواهر و برادرش حسی مادرانه دارد، در جایی دیگر برای همسرش، منوچهر زنِ خانه میشود و در جایی دیگر دخترِ پدرش است و من این چندگانگی احساساتش را دوست دارم.»
گیر کردن قلاب نمایشنامه به کارگردان
آخرین نفری که با تمام شدن تمرین به سراغش میروم سعید دشتی کارگردان «دریبل» است.
او در مورد پروسه انتخاب متن توضیح داد: «داریوش علیزاده این متن را حولوحوش سال ۹۱ متاثر از آنچه دور و برش میگذشت نوشته و چند باری هم رتوشش کرده بود. تا سال ۹۵ که من آن را خواندم و اتصالی به شدت قوی بینمان شکل گرفت. گمان میکنم وقتی کارگردان میخواهد متنی را انتخاب کند باید چنین اتفاق و اتصالی را از سر بگذراند اما متاسفانه کم نیستند کارگردانهایی که برای انتخاب متن، در کتابخانه مینشینند، ۱۰، ۱۲ نمایشنامه میخوانند و از بین آنها دست به انتخاب میزنند. به اعتقاد من تا زمانی که یک نمایشنامه روی شما به عنوان کارگردان خط نیندازد، اجرایتان نخواهد توانست روی تماشاگر خط بیندازد.»
دشتی از روایت غیرخطی «دریبل» به عنوان نقطه قوتش یاد کرد و افزود: «نکته دیگر، ساختار متن بود که جذبم کرد؛ ساختاری غیرخطی. یعنی به محض آن که به نقطه تعلیق میرسیم، فضا را میشکنیم و یک ربع جلوتر یا یک ربع عقبتر را میبینیم و این روایت غیرخطی نمایشنامه رئالیستی و اجتماعی ما را جذابتر کرده است.»
آنچه در «دریبل» خواهیم دید؛ سنگی که در آب میافتد و دایرههایی که ایجاد میشوند
این بازیگر و کارگردان تئاتر در مورد آنچه در «دریبل» خواهیم دید تصریح کرد:«در «دربیل» اتفاقی رخ میدهد که اعضای یک خانواده را به عکسالعمل وامیدارد. مثل وقتی که سنگی را در آب میاندازید و حاصلش دایرههایی میشوند به ترتیب از کوچک به بزرگ، حول نقطهای که سنگ در آب افتاده است. درست مثل زندگی؛ زمانی که عملهایی که تحت اختیارتان نیستند به عکسالعمل وادارتان میکنند و گاهی عکسالعمل درست نشان میدهید و گاهی غلط. این ویژگی متن «دریبل» است بی آن که بخواهد مانیفست صادر کند.»
انتخاب بازیگر؛ چرا همسر شهاب حسینی و پسر خسرو شکیبایی؟
او در پاسخ به این که هر چند توجه به بازگشت مالی اثر، جزو جدانشدنی تئاتر خصوصی است که در نبود حمایت دولتی ناچار است روی پای خود بایستد، اما اگر با این انتقاد مواجه شود که در انتخاب بازیگرانش شهرت، محبوبیت یا تحریک کنجکاوی تماشاگر را در نظر گرفته است چه پاسخی خواهد داد، افزود: «نکته اول این که هم پریچهر قنبری و هم پوریا شکیبایی، سابقه تئاتری دارند؛ پریچهر قنبری که سال ۷۶ با شهاب حسینی روی صحنه بوده و پوریا شکیبایی هم سال گذشته در همین تماشاخانه در نمایش «دوازده» بازی کرد. پس به هیچ عنوان با پروسه تمرین و روی صحنه بودن برای ۳۰ یا ۴۰ شب، بیگانه نیستند.»
او ادامه داد: «نکته دوم این که به شخصه فکر میکنم بازیگر باید نسبت به محیط اطرافش نگاهی حساس و تیزبین داشته باشد و به دست آوردن این نگاه میتواند از طریق مطالعه و کتاب خواندن، تئاتر دیدن و فیلم دیدن و معاشرت با آدمهای صاحبِ این نگاه، میسر شود. طبیعتا تاثیر همنفسی و همنشینی پریچهر قنبری با شهاب حسینی و پوریا شکیبایی با خسرو شکیبایی، قابل انکار یا نادیده گرفتن نیست.»
کارگردان نمایش «جزیره» افزود: «مسئله سوم این که مشخصا در مورد پریچهر قنبری، چند سال است که میشناسمش و دو نمایش را با هم تمرین کرده بودیم که به اجرا نرسید. آنچه در مورد او قابل توجه است این است که برای رسیدن به چیزی که میخواهد تلاش میکند، عرق میریزد و روی صحنه خودش را فارغ از زندگی شخصیاش، بازیگری صرف میبیند. این تلاش شاید خیلی بیشتر از تلاش خیلی آدمهایی باشد که هزار بار روی صحنه رفتهاند و این کار برایشان به امری عادی تبدیل شده است. این نکته در مورد پوریا شکیبایی هم صادق است.»
او در پایان این بخش از صحبتهایش تصریح کرد: «به اعتقاد من مهمتر از این که این بازیگران همسر چه کسی هستند یا پسر چه کسی، نوع نگاهشان به بازیگری و اهمیت داشتن و جدی بودن این حرفه برایشان است و اگر فقط چهره بودنشان مطرح بود، طبیعتا میشد سراغ آدمهای دیگری رفت. تلاش، جدیت، نگرش درست و انگیزه بالا که در هر دو بازیگر مشترک است برای من اهمیت بسیار زیادی داشت. چون نظرم این است که بازیگری استعداد نیست بلکه پشتکار است و من در این دو نفر در کنار استعدادشان، این پشتکار را به وضوح مشاهده کردم.»
چرا «دریبل»؟
آخرین سوال از سعید دشتی این بود؛ چرا نام اثرش «دریبل» است و آیا راه زنده ماندن آن طبقه از جامعه را که زیر مشکلات نفس کم آورده دریبل زدن میداند؟ که پاسخ داد: «این نام، حکایت از نگاهی از نوعی دیگر به اثری رئالیستی و اجتماعی دارد. به اعتقاد من بحث اختیار در زندگی ما چندان مطرح نیست و بیشتر شرایط است که عکسالعملهایمان را شکل میدهد؛ این عکسالعملها گاهی دریبل است و رد کردن یکدیگر، گاهی له کردن هم است و جایی گرفتن دست دیگری. حرف من این است که شاید بشود همدیگر را دریبل نزنیم و به جایش دست هم را بگیریم. به اعتقاد من کنار هم بودن خیلی بهتر از رد شدن از هم است.»
نرگس کیانی
- 9
- 3