در نخستین روز از سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، نمایش «دام» به کارگردانی اسماعیل موحدی از اصفهان در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفت. اجرای نمایش دام در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر، تا حدودی موفق میشود گستردگی صحنه را در اختیار بگیرد، اما همچنان نفس اجرا در این فراخی صحنه گرفته میشود. با وجود این اغلب بازیگران نمایش در هماهنگ کردن قدرت بیان خود با گستردگی سالن اصلی تئاتر شهر، موفق هستند.
تادئوش روژه ویچ، نویسنده معاصر لهستانی، اگر چه در کشور ما نتوانسته مانند دیگرنویسندگان دست پرورده مترجمان، به چهرهای شاخص تبدیل شود، اما در تئاتر لهستان، نویسندهای معتبر و دارای جایگاهی است.
تا حدی که چهرههایی چون گروتفسکی، کانتور و مروژک در آثارشان تأثیراتی از او گرفتهاند.
این شاعر و نمایشنامه نویس لهستانی متولد ۱۹۲۱ است و در آثار خود بشدت تحت تأثیر جنگ و تباهی و تیرگیهای ناشی از آن بوده و نخستین بار در ایران با ترجمه نمایشنامه «پیرمرد مضحک» توسط آربی آوانسیان و صدرالدین زاهد، معرفی شد. پس از آن تا سالها کسی سراغ روژه ویچ نرفت تا اینکه مجدداً دکتر محمد رضا خاکی، تعدادی از نمایشنامههای این نویسنده تلخ، اما امیدوار لهستانی را ترجمه کرد.
نمایشنامههای «فهرست»، «شهادت یا یک کم آسایشی که داریم»، «پیرزن کرچ» و «دام» از آن جملهاند.
روژه ویچ که به روشنی تصاویر تاریک جنگ را دیده بود، خود را در برابر پرسش «آدرنو» فیلسوف آلمانی یافت که: «پس از آشویتس چگونه میتوان شعر گفت؟». این نویسنده لهستانی چیزی را جستوجو نکرد، او در دل رخدادها بود.
نزدیکترین دریافتها را از وضعیتهای غیر انسانی ناشی از جنگ داشت و آنچه بر کاغذ نوشت، محصول زیستی بود که تجربه نفس به نفس با آبشخور هر موقعیت و هر وضعیتی داشت.
یکی از مسائل و دشواریهایی که ترجمه متون نمایشی در دیگر کشورها و اجرا توسط دیگرانی که لزوماً تجربه زیستی موجود در متن را نداشتهاند، ایجاد اتمسفری است که در انتقال مفاهیم متن به تمامی، توانا باشد.
در چنین شرایطی، معمولاً آن فرم نابی که حاصل انباشت محتوای مستتر در متن و محتوای حاصل از زیست نویسنده است، جای خود را به برداشتهای حاصل از مطالعه دوردست از نویسنده، نمایشنامه و بستر جغرافیاییاش میدهد.
جدا افتادگی متن از بستر اجتماعی خود، اگر چه پس از رونق یافتن ترجمه، در کشورهای میزبانی چون ما، سالهاست اتفاق افتاده و یکی از فرازهای متون نمایشی در برخورداری ویژگیهای فرامرزی محسوب میشود، ولی در عین حال همواره این خطر را با خود همراه داشته که در اجرای این آثار، کارگردان به سمت معنی کردن متن و بیرون کشیدن معانیای باشد که شاید قرار نبوده مستقیماً در برابر چشم مخاطب نمود عینی پیدا کند.
معنی کردن داشتههای متن و تبدیل آنها به فرمهای تک معنایی، جهان نمایش را کوچک میکند و خطر دیگری که همراه دارد به علت یک سویه شدن ارتباط مخاطب با اجرا، ممکن است آنچه از سوی صحنه برای مخاطب حکم میشود، پس زده شود و در نهایت عنصر اصلی اجرا یعنی ارتباط مخدوش شود.
در خصوص نمایشهایی چون «دام» که حاصل ادراکی عمیق از مصائب مختلف بشری است، اگر با عنصری جز ادراک، با مخاطب مواجه شوند، صرفاً به یک بیانیه یک جانبه و نه گفتوگویی شناور در افسون مفاهیم متن، تبدیل میشوند.
تلاش گروه خوب اصفهانی در اجرای نمایشنامه دشوار روژه ویچ، در عناصر اجرا و توانایی بازیگران مشهود است، لیکن اگر این گروه، کمی از تأثیر فرمالیسم عاری از معنا، یا فرمالیسمی که لزوماً قدرت انتقال مفاهیم چند بعدی نمایشنامه را ندارد، فاصله میگرفت، جهان چند لایه اثر، نمود بهتری بر صحنه پیدا میکرد. معنا کردن دادههای متن توسط کارگردان، حاصلی جز کوچک کردن متن ندارد. در نهایت ادراک مخاطب بر معانی حقنه شده اجرا غلبه میکند.
آنچه مخاطب از فرانتس کافکا میداند، آنچه از پدر کافکا و نقش او در زندگیاش میداند، آنچه از فلیسه و دیگر زنان مرتبط با او و آنچه از دوست کافکا میداند، بر آنچه در نمایش، در سطحی از فرمالیسم تک معنایی جلوه پیدا میکند، برتری مییابد.
در نهایت نمایشنامه روژه ویچ که از کودکی تا بزرگسالی کافکا را در مینوردد، در اجرا، ما را با معانی تک بعدی و ادراکی اندک روبهرو میکند. یکی از دلایل دیگر این مسأله، کاریکاتور شدن اغلب کاراکترهاست. اگر چه نمایشنامه در برخی لحظات سویههای گروتسک دارد، اما کاریکاتور شدن کاراکترها، منظور و هدف این نیست. گروتسک موجود در نمایشنامه روژه ویچ، باید پس از شکلگیری زیست کاراکترها ادراک شود و نه اینکه قبل از آن قرار بگیرد. ما ممکن است لایهای رویین از گروتسک را در اجرا ببینیم اما در عوض، از زندگی و از ادراک کاراکترها باز می مانیم.
اجرای نمایش «دام» در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر، تا حدودی موفق میشود گستردگی صحنه را در اختیار بگیرد، اما همچنان نفس اجرا در این فراخی صحنه گرفته میشود. با وجود این، اغلب بازیگران نمایش در هماهنگ کردن قدرت بیان خود با گستردگی سالن اصلی تئاتر شهر، موفق هستند.
بازیگر نقش کافکا، (که متأسفانه بهدلیل عدم وجود بروشور نام او را نمیدانیم) در سراسر اجرا از تمرکز بالایی برخوردار است.
توانایی خوبی در لحظات اکسپرسیونیستی اجرا از خود نشان میدهد. در مجموع این گروه اصفهانی بخشی از ظرفیتهای بالای اجرایی، در تئاتر دیگر استانها را به نمایش میگذارد.
امید طاهری
- 12
- 1