پس از سال ها بار دیگر تلویزیون به مهران غفوریان اطمینان کرد و ساخت یک سریال را به او داد تا خودی نشان دهد و احیا شود. او به جای آرش معیریان قرار شد سریال «همسایه ها» را برای شبکه دو بسازد و بعد از آن هم سراغ فصل چهارم «زیر آسمان شهر» برود. یک فرصت طلایی برای اثبات و تحکیم جایگاهش به عنوان یک کارگردان کمدی ساز؛ آن هم در روزگاری که مهران مدیری و رضا عطاران قید سریال سازی در تلویزیون را زده اند و عرصه برای یکه تازی فراخ است.
بسیاری فکر می کردند غفوریان قدر این فرصت باد آورده را می داند اما ماحصل کارش روی آنتن نشان داد که هیچ تغییری در نگرش او به وجود نیامده و کماکان با همان حال و هوایی که زیر آسمان شهر ۲ و ۳ را ساخت، پشت دوربین «همسایه ها» رفته است؛ سریالی که شبکه دو حتی یک هفته هم پخش آن را تحمل نکرد و به شبکه نسیم دیپورتش کرد.
همسایه ها سریالی بود که به خاطر بازگشت مهران غفوریان روی جلد همشهری جوان هم رفت اما افسوس که او از روزهای اوج فاصله داشت. در اینجا از زوایای مختلف علل شکست سریال غفوریان را بررسی کرده ایم.
دوره ات گذشته آقای غفوریان
خیلی راحت می توانیم «همسایه ها» را در فهرست سریال های کمدی درجه جیم چند وقت اخیر مثل «شهرکی ها»، «شکرآباد»، «خانه اجاره ای»، «آقا و خانم سنگی» و از این قبیل کارها بگذاریم. اما خاطره خوش «زیر آسمان شهر» اجازه نمی دهد نسبت به همسایه ها بی تفاوت باشیم.
مهران غفوریان روزگاری بهترین سریال کمدی تلویزیون را ساخت نو رقیب پروپاقرص «پاورچین» مهران مدیری شد. درست است که «زیر آسمان شهر» بیشتر از غفوریان، محصول ایده ها و فیلمنامه جذاب رضا عطاران بود اما به هر حال این غفوریان بود که اسمش مقابل عنوان کارگردان قرار می گرفت.
همسایه ها یک جورهایی عیار واقعی کارگردانی مهران غفوریان را در دهه ۹۰ مشخص کرد و نشان داد او نه تنها در طول این ۱۵ سال قدمی برای بهتر شدن وضعیت سریال سازی بر نداشته که چندین مرحله هم به عقب برگشته. غفوریان در همسایه ها اصول اولیه ساخت کمدی را هم رعایت نکرده و از تمام استانداردها فاصله گرفته، نمی توانیم ضعف را گردن استفاده ناشیانه از کمدی موقعیت یا شوخی های کلامی بگذاریم، چون آنچه مقابل دیده های مان قرار می گرد، اصلا کمدی نیست که بخواهد نسخه ضعیف موقعیت یا کلامی باشد.
همسایه ها ملغمه ای آشفته از موقعیت های دم دستی، شوخی های سطحی و کلیشه ای کمدی های رایج است که نه برای مخاطبان تازگی دارد و نه خود این بازیگران. غفوریان، خالی بندی بهروز پیرپکاجکی، بلاهت و زرنگی خشایار مستوفی، لهجه زهتاب «در حاشیه» و ... را کنار هم گذاشته و کپی برداری بسیار ناشیانه ای هم از کاراکترهای «بیگ بنگ تئوری» انجام داده.
این کاراکترها مثل قطعات نامناسب یک پازل به بدترین شکل ممکن کنار هم قرار گرفته اند و حتی یک مهره هم در این میان وجود ندارد که نجات دهنده سریال از این وضعیت باشد. شاید اگر غفوریان چنین سریالی را در دهه ۷۰ روی آنتن می برد، با این شوخی ها و این موقعیت ها جواب خوبی می گرفت و می توانست مخاطبانی را که فقط دو سه کانال تلویزیون در اختیار دارند، راضی نگه دارد اما طبیعتا نمی تواند انتظار داشته باشد مخاطبان دهه ۹۰ چنین اثری را از او بپذیرند و صرفا به خاطر موقعیت های به شدت تکراری، میمیک عجیب و غریب صورت و بلاهت های کاراکترها جذب آن شوند.
همسایه ها نه تنها مردم را از کارگردانی غفوریان ناامید کرد که خود مدیران تلویزیون را هم شوکه کرد. این اولین باری بود که سریالی به خاطر ساختار بد و پایین بودن سطح کیفی، بعد از چند قسمت، به شبکه ای دیگر تبعید می شد. حالا فقط باید منتظر باشیم و ببینیم در چنین وضعیتی باز هم پروژه «زیر آسمان شهر ۴» در جریان تولید قرار می گیرد یا تلویزیون کلا قید همکاری مجدد با غفوریان را می زند.
همان بازیگر بانمک بمان
وحید سعیدی:
۱. مهران غفوریان ذاتا آدم بامزه ای است، اصلا به خاطر همین بامزگی ذاتی اش هم هست که وقتی در خندوانه یک خاطره معمولی هم تعریف می کند، همه سر شوق می آیند و می خندند. برای خود من بشخصه همیشه غفوریان خوشمزه و شیرین بوده؛ چه وقتی که در برنامه «خندوانه» استندآپ اجرا می کند، چه زمانی که در بدترین فیلم های کمدی قرار است نقش نمک فیلم را داشته باشد. او در هر شرایطی کار خودش را می کند و خنده را از مخاطبش می گیرد اما آیا همه اینها برای این که، آدمی به بامزگی غفوریان بتواند یک کار بامزه هم تولید کند، کافی است؟
خب قطعا این طور نیست، چون اگر این فرضیه درست بود، الان باید شب ها و بعد از پخش هر قسمت از سریال همسایه ها، کلی آدم به خاطر روده بر شدن از خنده روانه درمانگاه ها و بیمارستان ها می شدند. پس اگر کمدین هایی مثل مهران مدیری، رضا عطاران یا سروش صحت در کارشان موفق هستند، فقط به خاطر بانمک بودن شان نیست، آنها اصول و راه و روش کارگردانی و ساخت کار کمدی را هم بلد هستند. به خاطر همین هم هست که وقتی در قامت کارگردان پشت دوربین می روند، کارشان را درست و حسابی انجام می دهند.
۲. مهران غفوریان از یک جایی به بعد حس کرد که می تواند این بازمزگی اش را در ابعاد وسیع تری گسترش دهد و روح بامزگی اش را به کالبد یک مجموعه بدمد. پیامد همین سوءتفاهم بزرگ بود که به سمت کارگردانی آمد. ابتدا مجموعه آیتمی «حرف تو حرف» را ساخت و بعد هم سراغ سریال «این چند نفر» رفت.
همان سریال «هژیرها» که اصلا معلوم نشد بر اساس کدام منطق مخاطبان شبکه سه را درگیر کرد؛ سریالی بی در و پیکر که فقط موجب شد غفوریان به این باور کاذب برسد که می تواند در عرصه کارهای کمدی، کارگردان موفق و مؤلفی باشد. او بلافاصله بعد از آن سراغ «زیر آسمان شهر» رفت، سریالی که هر چند کار موفقی بود اما این باور کاذب را که غفوریان کارگردان موفقی است و کمدی را خوب می شناسد، در او بیشتر تقویت کرد.
۳. مهران غفوریان در حالی بعد از موفقیت فصل اول زیر آسمان شهر روی ابرها سیر می کرد که نمی خواست این واقعیت را باور کند که بخش عمده ای از موفقیت سریالش را مدیون رضا عطاران و ایده های طلایی اش است، به خاطر همین مهم بود که خیلی راحت در فصل دوم از کنار عطاران گذشت و بدون حضور او سریالش را ساخت و ماحصل آن هم که کاملا مشخص بود. افت محسوس فصل دوم نسبت به فصل قبلی. مسیری که در فصل سوم کاملا در بیراهه قرار داشت و سرانجامش یک شکست تلخ برای سریالی جذاب و خاطره انگیز بود.
او بعد از این شکست و از دست دادن موقعیت طلایی اش، باز هم متوجه وخیم بودن اوضاع نشد و کماکان گمانش بر این بود که کارگردان مؤلفی است، از همین رو راهش را به سمت شبکه تهران کج کرد و از آنجا تک و تنها با تیم ناشناخته ای از نویسندگان و چند بازیگر معمولی سریالی با عنوان «ورود ممنوع ممنوع» را ساخت؛ سریالی که فقط پنج شب روی آنتن دوام آورد و با دستور مستقیم شهاب اسفندیاری، مدیر وقت گروه فیلم و سریال شبکه از آنتن پایین آمد.
۴. مهران غفوریان با ساخت ورود ممنوع، به همه ثابت کرد که این کاره نیست، البته خودش هم در نهایت به این باور رسید. به خاطر همین بعد از یک دوره سرگردانی، همه تمرکزش را معطوف به بازیگری کرد و توانست سرانجام به لطف مسابقه «استندآپ کمدی» خندوانه، خودش را احیا کند اما این احیا شدن موجب شد غفوریان باز به این باور کاذب برسد که می تواند دوباره به کارگردانی ورود کند.
از همین رو ساخت فصل چهارم زیر آسمان شهر را در برنامه کاریش گذاشت اما یک اتفاق موجب شد غفوریان پیش از جدی شدن ساخت زیر آسمان شهر، سریال همسایه ها را کارگردانی کند؛ سریالی که نشان داد عیار کارگردانی او چقدر پایین است و باید دور این کار را تا ابد خط بکشد و همان بازیگر بانمک خباقی بماند تا یک کارگردان ضعیف.
حیف که زرشک پلو طعم گذشته را ندارد
محمد امیرپور: قدیم ترها زرشک پلو با مرغ پای ثابت همه مهمانی ها و گعده های فامیلی دهه ۷۰ بود و بهترین انتخاب برای دورهمی هایی که به ناهار و شام ختم می شدند. انگار بعد از قحطی مرغ در دهه ۶۰، نگاه و ذائقه همه ایرانی ها به این غذا عوض شده بود؛ با این که طبخ زرشک پلو زمان زیادی نمی گیرد و طبیعتا غذای اقتصادی هم به حساب می آید اما عزت و اعتبار آن روزهایش، بیشتر از قیمت و شیوه طبخ زرشک پلو، به حسرت نبودنش در سال های قبل بر می گشت؛ همان سال های اواخر جنگ که مرغ برای مدتی کمیاب شده بود و کمتر کسی توان مالی اش اجازه می داد آن را از بازار آزاد و به چند برابر قیمت تهیه کنند.
این روزها اما زرشک پلو با مرغ غذای برای کسی جذابی نیست و حتی نگارنده شاهد غرولندهای ریز مهمان ها با جملاتی شبیه «باز هم زرشک پلو؟! خسته شدیم این قدر مرغ خوردیم...» به صاحبخانه بوده است، دلیلش هم البته واضح است؛ در دسترس بودن هر نوع ماده اولیه ای که برای پخت غذاهای ایرانی و فرنگی نیاز است؛ از کلم بروکسل بگیرید تا فیله بوقلمون.
درست توی همان سال هایی که عزت هر سفره ایرانی به بودن دیس زرشک پلو آن وسط بود، آدم هایی مثل مهران غفوریان و جواد رضویان هم به تلویزیون آمده بودند تا ذائقه طنز مردم ایران را عوض کنند، ذائقه ای که در دوران قحطی طنز بامزه در صدا و سیما با نسخه های تلویزیونی «صبح جمعه با شما» رادیویی پر می شد و ستاره هایش کاراکترهای یخی مثل «جانعلی» و «عبدلی و اوستا» بودند. بدذاتی شخصیت هایی که جواد رضویان خلق می کرد و تلفیق بلاهت و زرنگ بازی های مهران غفوریان در سریال های طنز اواخر دهه ۷۰ ذائقه ما را عوض کرده بود؛ تغییراتی که بیشتر از این که مدیون حرفه ای بودن تیم جدید و بازیگرانش باشد، مدیون خشکسالی بود که قبل از آنها در حوزه طنز وجود داشت.
همان چند قسمتی که حوصله ام کشید و پای سریال همسایه های غفوریان نشستم، برایم حکم همان زرشک پلوهای قدیمی را داشت. همان قدر که طعم تکراری زرشک پلو جذابیتی برای ذائقه مهمانی های امروز ندارد، تماشای مهران غفوریان و جواد رضویان در تیپ های تکراری که بارها تکرار شده هم کسی را قلقلک نمی دهد.
اگر آن روزها نسخه جواد رضویان (نگهبان پول پرست) و مهران غفوریان (آدم ساده ای که بدجنسی های بامزه دارد) برای شکستن ذائقه بد تربیت شده با «عبدلی و اوستا» و «سق سیاه» کافی بود اما این روزها برای مخاطبی که تمام اپیزودهای سریال های طنز خارجی مثل «فرندز» و «بیگ بنگ تئوری» را از حفظ است، باید کار دیگری کرد. هر کاری به جز سر سفره آوردن همان زرشک پلوی تکراری و بی مزه.
شما پیشرفت نکن لطفا
محمد تقی حاجی موسی: مهران غفوریان بارها گفته که «زیر آسمان شهر ۳» را به اجبار مدیران شبکه ساخته و خودش نمی خواسته آن را بسازد و دلیل شکست سنگین این پروژه همین است؛ سریالی که از نظر بازیگر در زمان خودش چیزی کم نداشت و حتی اکبر عبدی را بعد از مدت ها به تلویزیون آورده بود. اما حالا که سریال «همسایه ها» پخش شده، می شود به آن حرف غفوریان اعتماد نکرد یا لااقل همه تقصیرها را گردن سازمان و مدیران وقت شبکه سه نینداخت چون واقعیت این است که آن چیزی که باعث می شود همسایه ها احتمالا به سرنوشت «زیر آسمان شهر ۳» دچار شود، نبود قصه است.
این بار هم مثل تجربه های قبلی، بازیگران اسم و رسم دار کم نیستند. از جواد رضویان و سیروس گرجستانی بگیر تا بهاره رهنما و سپند امیرسلیمانی و حتی حسین سلیمانی که هر کدام شان در سال های اخیر تجربه های سینمایی و تلویزیونی خوبی داشته اند اما وقتی خبر از قصه نباشد، از هیچ کدام از این دوستان که هیچ، از مریل استریپ و شون کانری هم کاری ساخته نیست.
ظاهرا عوامل همسایه ها با خودشان فکر کرده اند حالا سریال را شروع کنیم ببینیم چه می شود و با همان تیپ های تکراری که بارها از بازیگران آن دیده ایم کار را جلو برده اند که تماشایش بعد از چند دقیقه چیزی جز انزجار را نصیب بیننده نمی کند.
یک رضویان به شدت تکراری که هنوز بعد از این همه وقت دارد نقش سرایدار را بازی می کند و معلوم نیست کی قرار است از طبقه همکف و زیرزمین بالاتر بیاید. سیروس گرجستانی که خودش هم نمی داند نقشش در سریال چیست. بهاره رهنمایی که کاریکاتوری از نقش هایش در پژمان و ... است به علاوه دیگر عوامل و مهم تر از همه خود مهران غفوریان که احتمالا دو سه سالی می شود حتی سبیل هایش را هم تغییر نداده چه برسد به این که لحن لاتی و شوخی هایش را عوض کند.
در واقع غفوریان همسایه ها همان تیپی است که در این مدت از او در شام ایرانی، خندوانه، در حاشیه و دیگر برنامه های تلویزیونی دیده ایم و آقای حالا دوباره کارگردان، کمترین زحمتی به خودش نداده تا از این قالب بیرون بیاید و به نظر می رسد قرار است مثل تجربه تلخ زیر آسمان شهر ۳ که پس از موفقیت های قبلی نصیبش شده بود، حالا که دوباره روی بورس آمده، می خواهد بزند و خودش را نابود کند؛ اتفاقی که امیدواریم دوباره تکرار نشود و غفوریان بتواند از این شکست فرار کند و لااقل همه چیز را به شرایط قبل از آن برگرداند، پیشرفت پیشکش اش. نخواستیم.
مرجان فاطمی
- 15
- 6