یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۲۱:۲۱ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۵۶۸
رادیو و تلویزیون

هر آنچه در برنامه ماه عسل گذشت (۹۷/۰۳/۰۶)

خلاصه دهمین برنامه ماه عسل با حضور احسان سلحشور مدیر بزرگترین شرکت بیمه عمر؛ از بی پولی تا مدیریت بزرگترین شرکت بیمه عمر

دهمین برنامه ماه عسل,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
دهمین برنامه ماه عسل با حضور مدیر بزرگترین شرکت بیمه عمر کشور و خانواده اش زوی آنتن رفت.

دهمین برنامه ماه عسل با حضور مهمانانی متفاوت روی آنتن شبکه ۳ سیما رفت.

مهمان امشب برنامه ماه عسل احسان سلحشور از  فولادشهر اصفهان بود و تا مقطع دیپلم در انجا زندگی کرد و پدرش در دوب آهن کار می کرد و در خانه سازمانی زندگی می کردند.

زمانی که متولد می شود تنها خواهر بزرگش را داشت و خواهر کوچکش سال ۷۲ به دنیا آمد. در دوران کودکی زندگی آنها همه شرایط رفاهی فراهم نبود و از نظر مالی به جهت شغل پدر در مضیقه بودند.

رویاهای بزرگ و کمال هر چیز را خواستن از ویژگی های مهمان این قسمت برنامه ماه عسل بود. مصداق رویایی ذهن و پول و دارایی سریال کت جادویی بود که از جیب های خود پول خارج می کرد و فکر می کرد تمام نمی شود.

او فردی درسخوان بود و در کنار درس خوب بازیگوش بود و به قول معلمان او مانند ویروس است و همه را با بازیگوشی مشغول می کند و خودش نمره خوب میگیرد.

مهمان این قسمت برنامه ماه عسل از علاقه اش به پزشکی گفت و این که به درس برای دستیابی به ثروت علاقمند بود.

اخرین تصویری که او از پدرش یادش بود چهره پدر از پشت شیشه بیمارستان الزهرا بود. خانواده اش سرطان پدر را از او پنهان می کنند اما او کلمه سرطان را از زبان آن ها می شنود. دکتر پدرش ۵ میلیون برای درمان پدرش می خواهد اما ان ها پولی نداشتند. داروهای سرطان گران بود و پدرش زمین گیر شد و در سال ۸۳ فوت کرد.

علیخانی با تاکید بر این که درمان بیماری سرطان الزاما با آن عمل ممکن نبود و شاید هم بود.

 پدرش در روز تولد امام رضا(ع) از دنیا رفت. و شب تولد مادرش تا صبح روی سر پدر بود و با دیدن حرم امام رضا از تلویزون برای حال او دعا می کرد. او به دلیل عجله به مدرسه رفت و در مدرسه مدیر او را فراخواند و به دم خانه رفتند که متوجه شد پدرش فوت کرده است و این حسرت که دست پدرش را قبل از رفتن به مدرسه نبوسید در وجودش ماند.

تک پسر بودن در خانواده باعث شد تا او تلاش کند تا خانواده جای خالی پد را حس نکنند. کار او سخت بود و حس می کرد تنها حامی خانواده اش است. بنابراین تصمیم گرفت علوم تجربی نخواند و به سمت رشته فنی حرفه ای رفت و در این رشته مشغول شد تا زودتر به کار و حمایت از خانواده مشغول شود.

مشغول به تحصیل در رشته کامپیوتر شد و پس از پایان سوم هنردستان و در ۱۸ سالگی کل پس انداز او شد ۵ میلیون که در مقطعی برای درمان پدر نیاز داشتند. خودرو آر دی سبز مدل ۷۹ را می خرد و به مسافرکشی مشغول می شود. پس از مدتی به پیشنهاد دوستش در یکی از روستاهای اصفهان ساندویچی می زند و همزمان مسافرکشی می کند.

بعد از قبولی در دانشگاه دولتی شهرکرد به دلیل نداشتن پول در ورود به دانشگاه دچار مشکل بود.

با مادرش دعوایش شد و از خانه بیرون زد. او پنهانی سیگار می کشید و زمانی که خواست سیگار بخرد یکی از دوستان همکلاسی را در ماشینی مدل بالا می بیند و با هم به گفت و گو می نشینند. دوستش دلیل پریشانی اش را می پرسد و نیازش به پول را بیان می کند. دوستش با بیان این جمله که من از دوست می پرسم چقدر نه چرا؟ و از داشبورد به او پول می دهد.

او وارد دانشگاه می شود و به دنبال چرایی کار دوستش می گردد و او جواب می دهد که در کار سرمایه گذاری در ملک و املاک است. او با فروش ماشینش سرمایه اش را به دوستش سپرد و پس از مدتی دوستش گفت پول بیشتر بگذار تا سود بیشتر نصیبت شوند. با اصرار او مادرش پس از مدتها رضایت به فروش خانه شان داد که کل دارایی بود.

پس از مدتی متوجه می شود کار دوستش نمی گردد و پولی به او نمی دهد و تلفنش هم خاموش است و تا امروز که در برنامه ماه عسل حضور دارد از کجا بودن او خبر ندارد.

پس از مدتی احضاریه ای برای آن ها می اید که اسم ۵ نفر از جمله او و دوستش در آن هستند. او باید ۱۰۰ میلیون وثیقه می گذاشت تا ازاد باشد اما نداشت و بازداشت و زندانی شد.

دهمین برنامه ماه عسل,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

سلحشور قبل از این که به زندان رود نامزد داشت و به تازگی نامزد کرده بود.

نامزدش به احسان اطمینان داشت به ویژه که خانواده در کنارش بودند و می دیدند کلاهبردار نیست. خواهرش نیز از اطمینان و همراهی با او در همه تصمیم ها با وجود سه سال بالاتر از او گفت.

سلحشور در اولین جلسه بازپرسی متوجه شد که نمی تواند از حقش دفاع کند. او در یکی از جلسات و برخوردی که با او شد به شدت شکست و تصمیم گرفت رشته حقوق بخواند.

احسان و مادرش معتقد بودند خدا به آن ها کمک کرده و در سختی ها همراه آن ها است.

او از مادرش می خواهد که کتاب انسان در جست و جوی معنا را برایش بیاورد تا بخواند. در زندان به دنبال خواندن کتاب می رود و می خواند.

در زندان یک امتحان می دهد و به حفظ کردن دیوان حافظ می پردازد. مادر احسان دعا می کند که هیچ مادر فرزندش را در زندان نبیند و امید در زندگی هیچوقت نباید از دست رود.

وقتی از زندان بیرون می آید شروع به خواندن درس کرد و در دانشگاه قبول شد. مجبور شد تلویزین خانه را بفروشد.

 سلحشور طعنه ای که از خانواده می شنید این بود که او ارث پدرشان را خورده است. بنابراین با شنیدن این طعنه از خانه بیرون می زند.

مادر با نامزد احسان صحبت می کند که اگر خواستگاری دارد ازدواج کند اما او از تصمیم جدی احسان و خودش یعنی ازدواج می گوید.

سلحشور از تغییر طرز تفکر و چگونگی تغییر زندگی گفت. این که در کنار درس کار هم می کرد. ۶ اسفند از زندان خارج می شود و ۹ اسفند به تهران می آید و به بازاریابی بیمه عمر کار خود را شروع کرد. در نهایت ۶ نفر از دوستانش به او اعتماد کردندو تصمیم گرفتند تا بزرگترین شرکت بیمه ای عمر کشور را تشکیل دهند. در کنار کار کارشناسی و کارشناسی ارشد را خواند. او رسالتش را که همانا از بین بردن فقر بود پیدا کرد تا هیچ بچه ای به دلیل نداشتن پول پدرش را از دست ندهد.

آرزوی او دیدن برق چشمان مادرش بود که بگوید به او افتخار میکند.

سلحشور از مادرش بابت کارهایی که کرد عذرخواهی کرد و مادرش در چشمان او نگاه کرد و به او گفت که افتخارش است.

هم بندی احسان در زندان در استودیو حاضر شد و از امیدواری سلحشور در زندان که همیشگی بود گفت.

احسان در پایان امید به آینده را رمز موفقیت خود دانست و برنامه قولنامه خانه ای را که برای مادرس خرید به او اهدا کرد. خانه ای که خانواده از خرید آن بی خبر بودند و از شوق اشک ریختند.

دهمین برنامه ماه عسل,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

  • 21
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش