آمریکاییها معروفند به اینکه در خانه نشستن را به جای رفتن به پای صندوقهای رأی ترجیح میدهند، مخصوصا در انتخاباتهای ایالتی و شورای محلی. براساس گزارش سایت BALLOTPEDIA.ORG، میزان مشارکت در انتخابات فرمانداری ایالتی سال ۲۰۱۰ برای ریک اسکات ۴۷درصد بود، درحالیکه در انتخابات ریاستجمهوری با تبلیغات فراوان برای تشویق شهروندان دستوپنجه نرم میکنند، این فقط نشانه کوچکی از مشکل عمیقتری است که در آمریکا وجود دارد. آمریکاییها هرسال بیعلاقگی سیاسی بیشتری از خود نشان میدهند و از کلمه «رأیدادن» خسته شدهاند.
حقیقت این است که آمریکاییها معتقدند رأیدادن به مدیران اجرایی، عملی بسیار وطنپرستانه و دموکراتیک است. گرچه٬ وقتی رئیسجمهوریها نمیتوانند به وعدههای انتخاباتی خود عمل کنند، ابری از بیعلاقگی روی مردم مینشیند، چون تفکر «صدای من اهمیتی ندارد» در ذهنشان جواب خود را میدهد. آمارها تصویری از نگرش آمریکاییها نسبت به سلسلهمراتب دولت را نشان میدهند: انتخابات محلی در پایین نمودار قرار دارند. ظاهرا، تاثیر رویکردهای رئیسجمهوری در زندگی روزمره برای بیشتر آمریکاییها امری مجهول است.
از لحاظ قانونی رئیسجمهوری مسئول شوراها نیست. ایالتها مسئول نگهداری امکانات و زیرسازی شهر مانند حملونقل عمومی و مدارس دولتی در زندگی روزمرهاند. تاثیر و نفوذ افرادی که در انتخابات شوراهای محلی رأی میآورند، در زندگی روزمره شهروندان بیشتر از تصور آنهاست. آنها در برابر هر اتفاقی که در ایالت میافتد، مسئولند؛ مالیات، رفاه و مسائل قضائی را کنترل میکنند. زمانی که قانون ایالتی با قانون اساسی فدرال متناقض و از حقوق دولت فدرال نباشد، ایالت میتواند آن را تصویب کند. پس اکثر آن قوانین اجباری که مردم از شکستنشان میترسند را ایالت وضع میکند.
علاوهبر آن، نمایندههای محلی انتخابشده قرار است نمونه کاملی از دموکراسی باشند. آنها از طرف شهروندان عمل میکنند و مشکلات آنها را به شاخههای ایالتی دولت میرسانند. بنابراین شرکتکردن در انتخاباتهای محلی قرار است دموکراتیکترین جنبه سیاست آمریکایی باشد؛ این نمایندههای انتخابشده قرار است نماینده شهروندان باشند، اما زمانی که شهروندان رأی نمیدهند، میان خودشان و سیاستمداران محلی گسست بهوجود میآورند. آنها حایلی میان خواسته شهروندان و چگونگی رسیدن به آن خواستهها هستند. پس رأیندادن در انتخابات شوراهای محلی نهتنها غیردموکراتیک است، بلکه بیاثر است.
علاوهبر آن، رأیندادن در انتخابات شوراهای محلی اجازه ورود را به گروههای کوچکی میدهد که ممکن است منافعشان در سیاستهای محلی با اکثریت همخوانی نداشته باشد. با کنار هم قراردادن این دو دلیل، منافع گروههای کوچک تبدیل به تنها منافع ایالت میشوند و مردمی که رأی نمیدهند در اجتماع خود به حاشیه میروند.
فکر اینکه ایالتی میتواند قوانینی را تصویب و برنامههایی را بدون تاییدیه اکثریت شهروندان اجرا کند، ترسناک است، حتی پس از آن، در شوراهای محلی، زمانی که قانونی تصویب میشود که شهروندان آن را دوست ندارند، آنها همچنان میتوانند خلاف آن رأی دهند. با این حال، آمریکاییها هنوز از شرکت در انتخابات شوراهای محلی سر باز میزنند. بیشترین جایی که صدای کسی شنیده میشود، حیاط خانه خودشان است، پس دورزدن انتخابات محلی با این تفکر که صدای کسی شنیده نمیشود، از غیرمنطقیترین ادعاهای قرن بیستویک است. شرکت در شوراهای محلی یکی از بهترین راههای فعالیت سیاسی است.
اگر افراد بیشتری در انتخابات شوراهای محلی شرکت کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که بخواهند در انتخاباتهای ریاستجمهوری هم شرکت کنند. کاندیداهای ریاستجمهوری که شهروندان بر سرشان رقابت میکنند، راهشان را از مرحله محلی به ریاستجمهوری شروع کردهاند. اگر آنها میتوانند اهمیت انتخابات شورای محلی و تاثیر آنها بر اجتماع را درک کنند، پس چرا دیگران نمیتوانند؟
تغییر مشارکت پایین رأیدهندهها نمیتواند در مرحله ملی شروع شود. به جای آن٬ با رأیدادن به شهردار یا با رأیدادن در انتخابات بعدی فرمانداری شروع میشود. صدای هر فردی شنیده میشود و هر فردی میتواند تغییر ایجاد کند، اما باید از جایی که اهمیت بیشتری دارد، شروع کند: مرحله شورای محلی.
یاسمن طاهریان
- 12
- 3