ما روزنامهنویسهای روزنامههای دولتی که «از بودجه و بیتالمال ارتزاق میکنیم» نمیتوانیم از انتخابات حرف بزنیم. یعنی میتوانیم حرف بزنیم. حتی میتوان گفت که باید درباره انتخابات حرف بزنیم و اصلا نمیتوانیم حرفی نزنیم، اما فقط باید حرفهای بیمزه بزنیم. الان یکماه است که ملت هرجا میرسند، هرچه حرف جذاب و باحال و انتخاباتی است، میگویند؛ بعد ما مجبوریم بنشینیم، پشت سر هم حرفهای خنثی بزنیم و تیترهای بیجهت بریزیم توی صفحه! البته خود این ماجرای «ارتزاق از بیتالمال» هم بحث مفصلی دارد.
اولا هستند بعضی از همکاران ما که آنها هم اتفاقا از بیتالمال ارتزاق میکنند اما از آنجا که خونشان صورتی مایل به بژ است، میتوانند راجع به انتخابات (به سلیقه خودشان که تعریفی هم ندارد) حرفهای باحال و جالب بزنند اما ما که خونمان شیری مات و بعضیها هم نخودی نمکفلفلی است، فرق داریم. همین که تیتر بزنیم «انتخابات خوب است»، «رأی بدهید»، «آفرین... آفرین» باید کلاهمان را بیندازیم هوا و خوش باشیم! اما این همه داستان نیست.
این بحث «ارتزاق از بیتالمال و بودجه دولتی» داستان مفصلی است و ابعاد گونهگونی هم دارد. این وسط اما مهمترین بعد در اینگونهگونی، مربوط به این است که اساسا ما روزنامهنویسها، بهویژه ما روزنامهنویسهایی که در روزنامههای دولتی مینویسیم، اساسا ارتزاق خاصی نمیکنیم. چه بخواهد از بودجه دولتی باشد. چه از بودجه غیردولتی! همین است که وقتی انتخابات میشود، ما از هر دو سر باخت میدهیم و همین هم هست که حالا که انتخابات تمام شده، اینقدر سر دماغ و شنگولیم!
و اما آخرین روز انتخابات که همان مهمترین روزش هم بود. هنوز ساعت ٨ صبح فردا نشده بود و کاملا دیروز عصر بود و ملت داشتند از استرس «شب انتخابات»- مقولهای جدید است- تاول میزدند که خبرگزاری صداوسیما از حضور میلیونی ملت همیشه درصحنه خراسان خبر دادند و ملت منتظر را در شوکی عظیم فرو بردند که کاش تا دولت دوازدهم نیامده، ویزای مشهدشان را میگرفتند و این همه استرس نمیگرفتند، اما ساعتی بعد «ATahmasebizade» که خیلی کارش درست است، توییت کرد: «دوستان صداوسیما درمشهد هول بودن، از الان آغاز انتخابات ریاستجمهوری و شوراها رو پوشش دادن و گفتن جمعیت پرشوری اومده! پ.ن: نکنید این کارارو!» بعدتر اما فضا دوباره شیفت شد روی همان بحث شیرین و همیشگی مشارکت و تحریم و بحث داشت داغ میشد که «مهیــار» توییت کرد که «تا حالا سیزده تا مهر انتخابات خورده تو شناسنامم» بعد اندک امکانات موجود در چت، از عمق جان، کلی جیغ کشید و ادامه داد: «تازه دو سه دوره هم شرکت نکردم!» و «Cancel» هم نوشت: «تا قرن دیگه هیچ انتخابات ریاستجمهوریای نیست، رأی بده هموطن!». «FarnazMiri» هم هنوز انتخابات شروع نشده بود، توییت کرد: «بالاخره انتخابات تموم میشه و ما میمانیم و یک شهر پر از کاغذ! طبعأ وعدههای محیطزیستی هم کشک! گویا تبلغیات مهمتر است!» و «ترادیاتور» هم گفت که «براتون عجیب نیست الان ساعات قبل انتخابات ریاستجمهوریه ولی نه اینترنت قطع شده نه سرعتش کم شده؟! کاری نکرده روحانی دیگه آره؟ ٩٦درصدی؟!»
بحثها ادامه داشت که بالاخره ساعت ٨ صبح فردا که همان دیروز باشد، شد و انتخابات آغاز! و درحالی که ازهمان دقایق ابتدایی، صفوف طولانی بحث درباره «حماسه حضور» را دوباره سر زبانها انداخته بود، «مجیدآذرپی» زیر عکسی از پیرمرد و پیرزنی در صف رأیگیری نوشت: «شرف، غیرت، وطندوستی و عشق خلاصه شده دراین تصویر که یکی از دوستان جان گرفته...» و در ادامه هم «امیدتوشه» مثل خیلیهای دیگر از مشاهداتش نوشت: «مشاهده شخصی من میگه این دوره، دختران و زنان ایرانی بیش از دوران گذشته در انتخابات تاثیرگذار خواهند بود!» ماجراهای میرسلیم و هاشمیطبا دوکاندیدای انتخابات ریاستجمهوری هم که همچنان در روز رأیگیری ادامه داشت و یکی از شناسنامه عهد پهلوی میرسلیم میگفت و دیگری از میزان آرای هاشمیطبا.
دراین میان بعد از آنکه «یکرأی» از قول هاشمیطبا نوشت که نتيجه انتخابات به نفعش نخواهد بود و این کاندیدا چنانچه قبلا هم گفته بود، به خودش رأی نداده، «Benaaz» توییت کرد: ولى خيلى بامزهست تو انتخابات رياستجمهورى به خودت رأى بدى. خدا قسمت بكنه! (الهى بميرم برات آقاىهاشمىطبا)» و بعد هم «HoseinVi» درباره هر دو توییت کرد: «ستاد انتخابات كشور اعلام كرده اونايى كه مىخوان به ميرسليم يا هاشمىطبا رأى بدن يهدونهاى حساب ميشن و مىتونن برن جلوى صف» خلاصه که این انتخابات هم با همه خوب و بدش تمام شد. بگذارید این ستون را به توییت یک «دائم نّاراضی» تمام کنم که نوشت: «مامانم میگه انتخاباتبازی دیگه بسه پاشو برو الویه رو درست کن بچه! اینجوری با یه فعال سیاسی رفتار میکنن؟!»
- 12
- 5