جمهوریت، پس از فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی همواره بحث جایگزینی شخصیتی در تراز ایشان در فضایی دور از عرصههای رسمی قدرت مطرح بوده است. به ویژه اینکه آیت الله هاشمی در چند دوره انتخابات اخیر نقش موثری را در فضای سیاسی کشور ایفا کرد و فقدان ایشان نوعی نگرانی را به ویژه برای فعالان سیاسی اصلاحطلب به وجود میآورد. محمدرضا تابش، نماینده اصلاحطلب مجلس و نایب رئیس فراکسیون امید، هاشمی رفسنجانی را محرمترین فرد به امام و رهبری توصیف میکند و میگوید اگر او اراده میکرد وقایعی از ادوار مختلف را افشا کند، سنگ روی سنگ بند نمیشد و پشت پرده چهرهها مشخص میشد و این نشات گرفته از علایق و دلبستگیاش به نظام بود که بسیاری از اسرار نظام را در دل خود نگه داشت.
*شخصیت مرحوم هاشمی رفسنجانی از نظر شما تحت تاثیر کدامیک از شخصیتهای تاریخ معاصر ایران بود؛ چون همفکران ایشان، مرحوم هاشمی را تحت تاثیر امیرکبیر میدانند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی شخصیتی جامع الاطراف داشتند که هم در کسوت روحانیت بود و با رموز حوزههای علمیه و افکار روحانیت آشنا بود و هم درعین حال دستی در بازار و داد و ستد داشت. ایشان اگرچه به عنوان یک روحانی در زمره مبارزین با رژیم ستمشاهی قرار داشت، اما با گروهها و احزابی که افکار و دیدگاههای متنوع وبعضا متضادی داشتند ارتباط و تعامل برقرار میکرد و در واقع حلقه وصل مبارزین انقلابی بود. به مسائل بینالمللی از جمله حوادث خاورمیانه و فلسطین واقف بود. شخصیت سیاسی ایشان بیشتر متاثر از شخصیت سیاسی افرادی بود که تحولگرا و اصلاحطلب بودند؛ مانند امیرکبیر، مدرس، عبده و... کاملا تحت تاثیر حضرت امام و مجذوب ایشان بود. او انقلاب اسلامی را همچون شخصیتهایی امثال شهید مطهری، شهید بهشتی و مقام معظم رهبری میدید که از پایگاه دین بتواند به استبداد واستعمار خاتمه دهد و درجامعه عدالت و قسط برقرار کند. میخواست انقلاب اسلامی بتواند طرحی نو در دنیای معاصر در افکند. از نظر او دین اسلام وحکومت دینی قابلیت اداره جامعه را در سطح وسیع داشت.
*برای مرحوم هاشمی در سیاست ایران چه نقشی قائل هستید؟
آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیتی کاملا ممتاز، مردمی، انقلابی، واقع ببن وروشننگر بود. شاکله وجودی او باعث شده بود به قضایا ازسر محاسبه نگاه کند و بر مبنای خواستهای مردم، آیندهای را برای جمهوری اسلامی ترسیم کند که دین در عرصه حکومت، بدرخشد. او در اداره جنگ در خدمت پیاده کردن اهداف امام و انقلاب قرار گرفت و در شورای انقلاب نقشآفرین بود. در دفاع مقدس، مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان هم نقش ممتاز خود را به خوبی ایفا کرد و برای تحقق اهدافش از اهرمهای مقبولیت، تاثیرگذاری و قدرت به اتکای رای مردم نیز استفاده کرد و علیرغم برخی تنگناها وتنگ نظریها و تهمتهایی که به او روا داشته شد، کنار نکشید و خسته نشد. او حتی از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس هم سر باز نزد؛ نه اینکه حرص مقام داشته باشد، بلکه میخواست آرمانهایش به نتیجه برسد. ایشان شخصیتی بود که هم قبل از انقلاب را درک کرده بود و هم دلش برای توسعه کشور میتپید و قائل به تحول در روشها برای پیشرفت در کشور بود. او یک مبارز انقلابی و شخصیت مردمی خستگی ناپذیر بود که از بذل هیچ کوششی فروگذار نکرد تا به آرمانهایی که مردم به خاطر آن انقلاب کرده بودند و او به آنها وفادار بود، جامه عمل بپوشاند.
*این تهمتها و تنگ نظریها بیشتر از سوی چه طیف یا چه کسانی بود؟
آیتالله هاشمی رفسنجانی آماج حملات تندروانه برخی رفقای سابق خود و حتی معدودی از اصلاحطلبان نیز قرار گرفت که بیشتر درگروه اول ریشه درشاید تنگ نظریها و رقابتها داشت. برخی هم تصورشان این بود که سیاستهای به کارگرفته شده تضعیف دین را درپی خواهد داشت. در اصلاحطلبان بیشتر ترس دورشدن از آرمانهای انقلاب و خواستهای تاریخی مردم و رواج شاید به تعبیر عریانش اشرافیگری را به دنبال خواهد داشت که موجب برانگیخته شدن مخالفتها میشد. علیرغم این برخوردها که گاهی عرصه را تنگ و سخت میکرد ولی او دست از اهدافش برنداشت.
*با این وجود آیا توانست نقش موثری در فضای سیاسی ایفا کند؟
حسن بزرگ آقای هاشمی امید به آینده، استواری درعزم و اراده و مایوس نشدن بود. ایشان تا وقتی در قید حیات بود، ممکن بود خیلی اوقات علیرغم داشتن سمت رسمی، از مدار تصمیمگیری خارج باشد یا نتواند هر آنچه را که در اندیشهاش بود، محقق کند اما با یک موضعگیری سنجیده و سخن تاثیرگذار به افراد روحیه میداد و خواست مردم را ملاک عمل حاکمیت میدانست. مثل فرآیند انتخابات ۷۶ که به مردم تضمین داد رایشان خوانده میشود؛ یاصحبتهایش بعد از انتخابات ۸۸ که هدفش التیام و آرامش دادن به جامعه بود. اگر چه ممکن بود صفر تا صد قدرت در اختیارش نبوده باشد؛ اما موضع خویش را درمقام حاکمیت اراده مردم بیان میکرد. اشاره کردم، همانند انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ که پیامدش روی کارآمدن آقای خاتمی بود و پس از آن شاهد تحولاتی هستیم که درجامعه رخ داد. زمانی ما دراقلیت محض بودیم عدد اصلاحطلبان حاضر در مجموعه حاکمیت به تعداد انگشتان دو دست نمیرسید اما در ملاقاتهایی که با ایشان داشتیم چنان با روحیه و امیدوار صحبت میکرد که انگار ما در اکثریت هستیم. بی پرده صحبت میکرد و بعضا مطالبی را که به رهبری معظم منعکس کرده بود و نقطهنظرات ایشان را توضیح میداد. حتی گاهی از اختلاف سلایق میگفت اما مراقبت میکرد و توصیهاش این بود، مباحث علنی نشود. براین باور بود که ضرورتی ندارد حرفهای درون خانواده نظام علنی شود. اگر جایی هم مسیری طی میشد که مشی مسئولان و اراده آنها با آرمانها و ارزشهای انقلاب فاصله داشت، خودش وارد عمل میشد و حرفش را میزد. او در عین کیاست و درایت، شجاعت داشت و اگر ضرورت ایجاب میکرد مواضعش را صریح بیان می کرد؛ در عین حال اگر مصلحت نمیدید حرفی علنی شود، آن را به شیوه های دیگر دنبال میکرد. بسیاری از اسرار نظام را در دل خود نگه داشت.
*رابطه مرحوم هاشمی با رهبری چگونه بود؟
او محرمترین فرد به حضرت امام و رهبری بود و هیچگاه ندیدم مسائل حساس و دارای طبقهبندی را که بین ایشان و امام و رهبری گذشته در خفا یا علنی بیان کند. این هم نشات گرفته از وفاداری و مدیریت ایشان بود. البته ممکن است در قالب یادداشت نوشته باشند که بعد از طی شدن حساسیتها منتشرشود ولی اگراراده میکرد وقایعی از دوران مبارزه و حوادث انقلاب اسلامی و مقطع جنگ تحمیلی و سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی را که در دلش بود و به افراد و اشخاص و نهادها و دستگاههای مختلف و مواضع آنها در قبال مسائل حساس مربوط میشد، افشا کند، سنگ روی سنگ بند نمیشد و پشت پرده چهرهها مشخص میشد. اینها نشات گرفته از علایق و دلبستگیاش به نظام بود. آیتالله هاشمی شخصیتی مودب و منطقی بود که آدم پیش او احساس امنیت میکرد، او بیشتر وقتها شخص دوم نظام بود و اینکه میشد پیش او بدون لکنت زبان حرف زد بسیار ارزشمند بود. همین روحیه باعث میشد هم مخزنالاسرار نظام باشد و هم خودش بیواسطه اطلاعات را کسب کند و به امام و رهبری و سایر مسئولان ذیربط منتقل کند و تصمیمگیریها را مبتنی بر واقعیتها رقم زند. اثر این نوع فعالیت او را در پایان جنگ تحمیلی دیدهایم.
*برخی انتقاداتی به عملکرد مرحوم هاشمی مطرح میکنند؛ آیا شما هم قائل به اشتباهاتی در دوران مدیریت اجرایی او هستید؟
جاهایی هم در سیاستهایی که اعمال کرده، ممکن است اشتباهاتی داشته یا توفیقی در اجرای هر آنچه مدنظرش بوده نداشته است؛ مثلا در برخی مناصب هر چند مدیریت به روز و کارآمد بود، ولی باید مراقبت میشد که مدیران منبعث از آرمانهای انقلاب و درخدمت تحقق خواستهای مردم باشند. رسیدگی به کار مردم و کشور را در اولویت قراردهند، به اراده مردم و اینکه آنها ولی نعمت ما هستند، عملا باور داشته باشند، ساده زیستی و پرهیز ازتجمل گرایی را پیشه خود کنند. اینها گاهی منشا اختلافنظر اصلاح طلبان و بعضا اصولگرایان با برخی کارگزاران دولت ایشان میشد.
*پایگاه سیاسی مرحوم هاشمی در چه طیفی تعریف میشود؟
ایشان پایگاه مردمی داشت؛ طیفی که انقلاب کرده بودند و دلبسته به انقلاب بودند و طیف تکنوکراتی که انقلاب را قبول داشتند ولی روشهای دگم را نمیپسندیدند و خیلی از اصلاحطلبانی که آرمانهای خویش را در دل انقلاب میجستند و اصولگرایانی که میخواستند عملا جمهوری اسلامی موفق شود، خیل مدیران کشور و تکنوکراتها و حتی ملی مذهبیهای واقع بین وعلاقمند به توسعه کشور، طرفدارش بودند.
*بسیاری معتقدند مرحوم هاشمی در مواضع سیاسیاش از راست به چپ گردش کرده؛ چقدر با این نظر موافقید؟
در واقع نمیتوان تعبیر گردش را برای او استفاده کرد؛ ولی به هر حال مواضعش در برهههای مختلف، متفاوت با آن چیزی بود که در سالهای قبل انقلاب یا اول انقلاب بیان میکرد. این نشانه واقع بینی است و دوری ازجزم نگری. معمولا مصلحان جامعه به این اوصاف متصفند. وی فردی مسالمتجو و منعطف بود و نوعی پختگی در رفتارش داشت. در واقع دو عنصر زمان و مکان را مدنظر داشت. تحولات مربوط به شکلگیری شخصیت سیاسی واجتماعی ایشان هم در جهت پویایی بود. همچنان که در بین اصلاحطلبان تحولات به این سمت بود.
*در فقدان مرحوم هاشمی رفسنجانی، در بین چهرههای سیاسی، کسی هست که بتواند نقش ایشان را ایفا کند؟
به نظرم پایگاه مردمی و مقبولیت کمنظیر جناب آقای خاتمی و سعهصدر و دینداری وهم روشنفکری ایشان، میتواند این جایگاه را برای او متصور کند. اما شخصیت ومنش فردی جناب آقای خاتمی، تواضع و دوری ازمنیتها، جایگزینی فردی را منتفی میکند. از آنطرف جامعه ما در حال تغییر و تحول است؛ هرچه جامعه به سمت تحزب پیش برود و نظاممند شود و افکار مردم را احزاب شکل دهند، تاثیر شخصیتهای کاریزماتیک کمتر میشود و افکار و ایدههای مبتنی بر خرد جمعی تعیین کننده خواهد بود. احزاب باید قدرت بگیرند تا جامعه حزبی باشد. در یکی دو انتخابات اخیر تعامل نانوشته و بعضا ناگفتهای بین شخصیتهای موثر سیاسی از جمله آقایان خاتمی، هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی و در مواردی ناطق نوری، به وجود آمد که باعث شد روند جامعه به نحوی هدایت شود که به سمت رادیکالیسم پیش نرود. این تعاملات در دورهای برقرار بود و اکنون هم در فقدان ایشان اگر این ظرفیت بتواند تداوم یابد، جامعه مسیر بالندگی، شادابی و نشاط را طی خواهد کرد. البته تفاوتی هم با قبل دارد؛ آن زمان این جناح در مصدر قدرت نبود و توقع از آن کم بود اما الان در مصدر قدرت است؛ هم باید برنامههایش را اجرایی کند و هم تنگناها را بگوید که مردم بدانند اگر وعدهای محقق نمیشود دلیلش چیست. دولت اعتدالگرا نیازمند تبیین مواضع و تلاشهایش است تا درآینده شاهد تغییرات مدیریتی نشات گرفته از فرافکنی و تخریب رقبا، ناآگاهی مردم و ضعف و سستی دستاندرکاران، نباشیم. باید نوعی اطلاعرسانی شفاف انجام شود. انقلاب متعلق به همه مردم است و همه باید در جهت تحقق خواست مردم گام بردارند.
- 18
- 6