گزارش هفته گذشته «شهروند» درباره «اگر زلزله بیاید...» یک پرسش بسیار اساسی را در برابر ما طرح میکند. پاسخ به این پرسش کلید فهم چارچوب مدیریتی در کشور است؛ مدیریتی که فاقد آیندهنگری است. البته این فقط ویژگی مدیریتی ما نیست، بلکه بهنحوی بازتابدهنده ویژگی کلی جامعه ما نیز هست. جامعهای که حاضر نیست برای آینده هزینه کند، حتی آینده را برای امروز مصرف میکند. ابتدا ببینیم مسئولان امر درباره زلزله تهران چه گفتهاند. «بازرس کل امور وزارت کشور و شهرداریها چهارشنبه هفته گذشته در نشست سازمان بازرسی کل کشور درباره زلزله محتمل تهران گفت:
«سالهای زيادي است که محققان و کارشناسان احتمال وقوع یک زلزله حساس را در تهران مطرح کردهاند. براساس پیشبینیها هر ۱۵۰ سال زلزلهای با مقیاس بالای هفت ریشتر رخ خواهد داد و طبق اطلاعات و اخبار موجود، از آخرین زلزله بالای هفت ریشتر در تهران ۱۸۰سال میگذرد. برابر با مطالعات انجام شده در زمان وقوع زلزله، مناطق ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۶ و ۱۷ خطرپذیری بالایی دارند و بعد از آن مناطق ۷، ۸، ۱۳، ۱۵، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ از خطرپذیری متوسط برخوردارند.» او به مطالعات آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن (دایکا) در سال ۱۳۷۸ اشاره كرد كه خطر وقوع زلزله و اهمیت و ضرورت پیشگیری از این حادثه را به کشور گوشزد كرد:
«برجهای بلندمرتبه از دیگر مخاطرات شهر تهران در زمان وقوع زلزله است، ۱۸۰ پل روگذر، ۶۰ پل درحال احداث و هفت راه اصلی مواصلاتی در پایتخت وجود دارد که اگر حادثهای رخ دهد تمامی این شریانها و راههای مواصلاتی در معرض تخریباند. علاوه بر اینها شبکههای انتقال نیرو، آب، گاز، برق و مخابرات هم از آسیبهای دیگر تهران در زمان وقوع حوادثی همچون زلزله خواهد بود.» همچنین رئیس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات وزارت راه، مسکن و شهرسازی در گفتوگويي كه با «شهروند» داشت از بررسيهايي خبر داد كه در سال ٩٥ در اين مركز انجام شده و نشان ميدهد كه با زلزله بزرگ احتمالي، حدود ٢٠٠ تا ٣٠٠هزار ساختمان تخريب ميشود و تلفات جاني آن هم يكميليون نفر است...
او از وجود بيش از ١٠٥٠ برج بالاي ١٢طبقه در تهران خبر داد كه ٢٠٠تاي آن روي زونهاي گسلي هستند و البته كاربریهاي مختلفي هم دارند و حدود ٢٠درصد از اين ساختمانها هم مدارك فني ندارند.» آنان که بالای ۵۰سال دارند، بهخوبی به یاد دارند که مشابه این مطالب از حدود ۳۰سال پیش همواره تکرار شده است. کارشناسان متذکر میشدند که دوره ۱۵۰ساله زلزله تهران گذشته است و هرچه میگذرد احتمال وقوع زلزله بیشتر و حتی شدت و قدرت آن نیز بالاتر خواهد رفت. هیچکس در اصل وجود چنین پدیدهای تردید نمیکند، فقط درباره شدت و زمان رخ دادن آن است که نظری قطعی وجود ندارد.
از پیش تاکنون تهران به کلی متحول شده است. تعداد برجهای آن که در آن زمان بهسختی دو رقمی بود، اکنون چهار رقمی شده است. اتوبانهای آن چندینبرابر شده است. وسعت و تعداد ساختمانها یا واحدهای مسکونی نیز احتمالا دو برابر شده است. جمعیت آن افزایش یافته و دهها و صدهامیلیارد دلار در آن سرمایهگذاری شده است. با وجود همه اینها، شاهدیم که از میان ۱۰۵۰ برج بالای ۱۲ طبقه در تهران، ۲۰۰ موردش روی زونهای گسلی است و از آن بدتر اینکه بخش مهمی از این ساختمانها مدارک فنی نیز ندارد. پرسشی که باید طرح شود این است که اگر امروز یا فردا زلزلهای بیاید و خسارات مزبور یا حتی بیشتر از آن به شهر و مردم آن وارد شود، چه کسی پاسخگوی این وضع خواهد بود؟
از آن زمان تاکنون انواع و اقسام دولتها و شهردارها و شوراهای شهر را تجربه کردهایم، ولی کماکان ایراد مذکور وجود دارد و هنوز هم نمیتوان با اطمینان گفت که سیاستهای شهری ما موجب افزایش ناپایداری شهر در برابر زلزله شده یا موجب تقویت آن شده است؟ به نظر میرسد که یک وجه مشترکی در تمام دولتها و شهرداریها وجود داشته است که ما در چنین شرایطی قرار داریم. جالب این است که مردم نیز از وضع موجود اطلاع دارند. در آخرین نظرسنجی که از مردم شهر تهران درباره مسائل گوناگون شهر انجام شده است، حدود دوسوم مردم شهر تهران آسیبپذیری تهران در برابر زلزله را زیاد توصیف کردهاند. مهمتر اینکه زمانی برای مقابله با خطرات احتمالی، سولههایی ساخته شد که امکانات لازم برای مقابله با شرایط اضطراری فراهم شود، ولی در ادامه آن سولهها برای کاربریهای دیگر مورد استفاده واقع شد!
در حقیقت حوصله آیندهنگری نداریم. هنگامی که جرأت میکنیم و ۲۰۰ برج را روی گسل زلزله میسازیم تا پول آن به دست آید و صرف امور جاری کنیم، طبیعی است که چندان در بند آینده نباشیم. بنابراین مدیریت اقتضایی و کوتاهمدت که آینده را فدای حال میکند، خطر اصلی برای جامعه ماست و نه زلزله ۶ یا هفت ریشتری که در آینده خواهد آمد. نه فقط مدیران ما، بلکه جامعه و مردم نیز کمابیش چنین وضعی دارند. ۲۰۰ برجی که روی خط زلزله و گسلهای شمال شهر تهران ساخته شده است، جملگی از برجهای گرانقیمت شهر تهران هستند. برجهایی که افراد ثروتمند در آن ساکن هستند. ولی آیا تاکنون دیدهاید که مشتریان پولدار این برجها که باید نسبت به خطرات احتمالی ناشی از زلزله و امنیت محل مسکونی خود حساس باشند،
با کارشناسان مشورت کرده باشند که آیا این برج یا ساختمان امن است یا خیر؟ حتی زحمت جستوجو درباره مدارک فنی ساختمان را نیز به خود ندادهاند، چرا که بخش مهمی از ساختمانها فاقد چنین مدارکی هستند. بنابراین مسأله فقط محدود به مدیریت شهری نمیشود، بلکه جامعه نیز نگاه آیندهنگرانه خود را از دست داده است؛ نگاهی که غیبت آن در همه حوزههای زندگی دیده میشود. از مصرف آب و انرژی گرفته تا سیاستهای ارزی و پولی، همه و همه معطوف بر حل مشکلات عاجل و پیش رو است. عبور از این مشکلات بهصورت مقطعی هدف اصلی مردم و حکومت است. زلزله اصلی و خطرناک فقدان این نگاه در میان ماست، باید فکری به حال آن کرد.
- 17
- 4