به زودی فیلم «بلوند» به اقتباس از زندگی مریلین مونرو منتشر خواهد شد. مریلین مونرو، زنی که تحت تاثیر سیاست های سرمایه داری و هالیوودی، از آرزو های هنری خود فاصله گرفت و تبدیل به« ماشین پول سازی» افراد قدرتمند شد.
نتفلیکس فیلم «بلوند» که اقتباسی از زندگی مریلین مونرو است را به کارگردانی« اندرو دامینیک» ۲۳ سپتامبر(۱ مهر ۱۴۰۱) منتشر خواهد کرد.
«آنا دآرماس» نقش این ستاره هالیوودی را در کنار بازیگرانی چون« آدرین برودی»،« بابی کاناوله» و... بازی خواهد کرد.
همین موضوع موقعیت خوبی برای مرور زندگی زن مرموز هالیوود است. زنی که بعد از همه این سال ها هنوز هم سؤال های بی جوابی در موردش وجود دارد.
در زمانی که جنبش زنان و رنگین پوستان در امریکا و جهان به دنبال تغییر بود، بخشی از ساختار مردسالار هالیوود چهره ایدئال خودش از زن را با مریلین مونرو ساخت. زن ساده سفیدپوست بلوند که به راحتی گول می خورد، دل می بندد و بازنده است، امری که شاید خود او هم نمی خواست؛ اما کاری از دستش برنیامد. تصویر بدنه هالیوود از او با آنچه او بود و آنچه به سرش آمد بسیار متفاوت است. آزارها و خشونت ها هر روز او را به سمت می کشید و بسیاری وقت ها جایی برای بروز واقعی خود نمی یافت.
آن زمان که تهیه کنندگان هالیوود روی این ذائقه مخاطب کار می کردند و از مونرو پول های کلان به جیب می زدند، این زن- با تمام دوستانش حتی ازدواج ها و روابطش- زنی تنها بود و بر اساس مستندات باقی مانده از زندگی اش خرد و خسته از دنیای اطرافش.
در دوره ای که سفیدهای جنوبی یا همفکران شمالیشان با تفکرات قرن نوزدهمی می خواستند جنبش های روبروی خود را یا بدنام کنند یا از بین ببرند – حتی برخلاف قانون اساسی آمریکا- مریلین مونرو، دختر سفید و بلوندی بود که با تمام استعدادش در بازیگری و مخصوصا کمدی نابود شد. قصه ای تلخ و معارض با تصویر ساخته شده از خودش و در انتها آن مرگ در سایه ابهامش پس از ارتباط با رییس جمهور کشته شده جان اف کندی.
از یتم خانه تا ازدواج در کودکی
مَریلین مونرو (Marilyn Monroe)، متولد ۱ ژوئن ۱۹۲۶ (۱۰ خرداد ۱۳۰۵) در لس آنجلس، بازیگر و مدل آمریکایی بود.
زندگی مونرو مجموعه ای از حوادث عجیب وغریب است. چه آن زمان که در یتیم خانه بود و چه هنگامی که به ستاره ماندگار هالیوود تبدیل شد.
«نورما جین مورتنسون»، نام اصلی او بعد از تولد در «مرکز پزشکی یواس سی» شهرستان لس آنجلس در کالیفرنیا بود. مادرش، «گلادیس پیلر بیکر»، از یک خانواده فقیر بود و به ناچار در ۱۵ سالگی با مردی به نام «جان نیوتن بیکر» ازدواج کرد و بعد از به دنیا آوردن دو فرزند، موفق به طلاق گرفتن از همسرش و سپس ربودن بچه ها از او شد.
چندین سال بعد مادر مونرو که به عنوان برش گر فیلم نگاتیو در صنایع ادغام فیلم فعالیت می کرد با مردی به اسم «مارتین ادوارد مورتنسن» (پدر مریلین) ازدواج کرد. نکته آنجاست که هیچ اطلاعات دقیقی در مورد پدر مریلین وجود ندارد. همچنین مریلین تا بزرگسالی اطلاعی از این که خواهری دارد، نداشت.
مادر مریلین، او را نزد خانواده ای به نام اتکینسون می سپرد و برای کار به شهر می رفت. بعد از مدتی گلادیس (مادر مریلین)، دچار فروپاشی روانی و بیماری اسیکیزوفرنی پارانوئید شد و در یک بیمارستان بستری شد.
بعد از آن مریلین او را به ندرت می دید. زندگی مریلین با خانواده اتکینسون می گذشت و تجاوز و آزار جنسی که توسط این خانواده به او تحمیل شد موجب منزوی شدن و حتی لکنت زبانش شد.
مریلین مدتی بعد، در سال ۱۹۳۵، در یتم خانه ای رها شد.
همه تجربه های تلخ کودکی مونرو از او یک بازیگر ساخت. او می گفت: «من دنیای اطرافم را دوست نداشتم چون نوعی ترسناک بود، وقتی شنیدم این بازیگری است، گفتم این همان چیزی است که می خواهم باشم، بعضی از خانواده های پرورشی من برای بیرون آوردن از خانه من را به سینما می فرستادند. در جلوی من، آنجا یک صفحه بزرگ با یک بچه کوچک تک وتنها بود و من آنرا خیلی دوست داشتم.»
مریلین دنبال راه حلی برای پیدا کردن استقلال و رهایی از آن وضعیت بود و به همین علت، در ۱۹ ژوئن ۱۹۴۲ درست پس از تولد ۱۶ سالگی با پسری ۲۱ ساله که در همسایگی شان بود، ازدواج کرد.
بعد از ازدواج، زندگی مونرو به شدت کسالت بار شد، او دبیرستان را رها کرده بود و به دختری خانه دار تبدیل شده بود. او حتی می گفت: «از کسالت خواهم مرد».
چند وقت بعد، در سال ۱۹۴۳، همسرش به عضویت ناوگان بازرگانی درآمد و در جزیره« سانتا کاتالینا» مستقر شد، جایی که مونرو با او نقل مکان کرد.
در سال ۱۹۵۳ عکس تمام قد او روی دیوار شهر نصب شد و این ماجرا به شهرت او کمک کرد.
مدرسه هنر و طنزگویی جذاب
مونرو سال ۱۹۵۵ در آموزشگاه هنرپیشگی «اکتوروز استودیو» در نیویورک دوره هنرپیشگی گذراند. در آنجا استادی به نام «لی استراسبرگ» داشت. مردی که مدیریت آموزشگاه را بر عهده داشت و بازیگران بسیار بزرگی به هالیوود تحویل داده بود. مریلین رابطه بسیار نزدیک و صمیمی با استراسبرگ و همسرش داشت، او این رابطه را همیشه حفظ کرد و پیش از مرگش یادداشت هایی که مربوط خاطرات و زندگی سختش بود به دست آنها سپرد.
استعداد بازیگری مریلین مونرو، برخلاف چیزی که آن زمان خیلی ها دوست داشتند ثابت کنند، فقط در زیبایی نبود، بلکه او استعدادی بی نظیر در طنز گویی داشت. مثال واضح این ماجرا در فیلم «چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد؟» است. جایی که مریلین مونرو نقش یک دختر نزدیک بین را بازي می کند و فقط با خوردن به درودیوار سایه ای بزرگ روی ستاره آن زمآن هالیوود بتی گریبل می اندازد.
یا «بلوند احمق» یا اخراج
تصویر« بلوند احمق» ؛ چیزی که کارگردان های آن زمان قصد داشتند از مریلین باقی بگذارند. فیلم هایی مثل: «الماس ها بهترین دوست یک دخترند»، «آقایان بلوندها را ترجیح میدهند»، «گلوله آتش»، «داستان شهر مادری» و... همه آثاری بودند که مریلین در آنها نقش آفرینی کرد، اما تمرکز روی زیبایی هایش بود. چیزی که مریلین می خواست از آن رها شود.
به همین واسطه بود که استودیوی شخصی خود را ایجاد کرد ولی هالیوود از آن استقبالی نکرد، مردان هالیوود می خواستند او همان بلوند احمقی باشد که نقش های آبکی بازي می کنند. او می خواست که پله های ترقی را طی کند و به آن افتخار می کرد، درعین حال هنرپیشه موفقی بود. این درگیری ها بالاخره در ۱۹۶۲ منجر به اخراج مریلین گشت.
مبارزه با تصویر خودش
لویس بنر، کسی که مریلین را به خوبی می شناخت مریلین را سوسیالیست می دانست. او می گوید: «مونرو اگر زنده بود، کودکی را به فرزندی قبول می کرد و از طرفداران حقوق بشر می شد.»
جنبش های فمینیستی پس از مرگ مریلین مونرو آغاز گشت. با وجود این مونرو در زمره اولین فمینیست ها قرار می گیرد. مریلین کنترل کامل بر تصویر خود در رسانه داشت و مبارزه با نظام مردسالارانه هالیوود دلیل اصلی او برای ایجاد یک کمپانی فیلم سازی مستقل بود.
مریلین مونرو سال ۱۹۵۵ بعد از مدتی دور شدن از سینما، در فیلم «خارشی هفت ساله» به کارگردانی بیلی وایلدر بازی کرد.
مریلین همچنان داشت سخت تلاش می کرد تا تصویر «بلوند احمق» را از روی خود بردارد و طی همین ماجرا پس از موفقیت در فیلم «خارش هفت ساله»، روابط او با هالیوود به تیرگی گرایید.
او از بازی در فیلم «چگونه می توان مشهور شد» سر باز زد و به جای آن به نیویورک نقل مکان کرد تا با مطالعه تحت نظر لی استراسبرگ در استودیوی بازیگران برای همیشه از شر نقش های کلیشه ای که پیشنهاد می شد رهایی یابد.
برخی مریلین را زیباترین زن قرن می دانند؛ اما زندگی عاشقانه و شخصی او سرشار از مشکلات بود. سینما از مونرو یک تصویر رویایی ساخته بود و این چیزی بود که به او آسیب های زيادي زد.
تصویری که هالیوود از مریلین ساخت، تصویری زنی شاداب بود، اما فقط یک نگاه ساده به برشی کوچک از زندگی او می تواند نشان دهد که او چگونه از درون شکسته بود.
او رویای هنر را داشت ولی نظام سرمایه داری، از او یک برند ساخته بود. یک دستگاه پول سازی، برای خودشان، نه برای او. چیزی که مریلین همیشه سعی داشت از شراش خلاص شود.
مریلین مونرو می گوید: «من یک زن بازنده ام. مردها، زیادی از من انتظار دارند؛ به خاطر تصویری که از من ساخته شده و خودم هم در ساخت آن کمک کرده ام؛ من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال می کنند.»
شاید حالا زمان مناسبی باشد که به روابط عاشقانه مونرو بپردازیم. در این رابطه همیشه برای مونرو پارادوکسی عجیب وجود داشت، اگر مریلین کسی را دوست می داشت، او دوستش نداشت و اگر کسی مریلین را دوست می داشت، مریلین دوستش نمی داشت.
نخستین ازدواج مریلین به پیشنهاد گریس مکی که حضانتش را بر عهده داشت صورت گرفت. در ۱۶ سالگی و با یک بازیکن فوتبال.
دوران جنگ و پس از آن ازدواج افراد جوان پس از دبیرستان بسیار رایج بود. آنان در ۱۹۴۲ ازدواج کردند و زمانی که جیم (همسرش) به ارتش برای جنگ فراخوانده شد ، مریلین به شغل مدل عکاسی روی آورد.
آن ها در سال ۱۹۴۶ از هم طلاق گرفتند و بعد از آن بود که مونرو تبدیل به مدل عکاسی معروفی شده بود که تصاویرش در همه مجلات کشور خودنمایی می کرد.
بین سال های ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۲ عکس های برهنه ای از او گرفته شد. چاپ عکس های برهنه او در ۱۹۵۳ برایش بسیار اضطراب آور بود، چرا که عکس های هیچ هنرپیشه ای تا آن تاریخ در هالیوود به طور برهنه گرفته نشده بود. این عکس ها بعدها در هر کافه ای در کشور دیده می شد.
چاپ همین عکسها و عدم اطمینان که مونرو نسبت به اطراف و شرایط زندگی اش پیدا کرده بود، احساس عدم امنیتی که در وجودش رخنه کرده بود، مقدمات ازدواج دوم او را فراهم کرد.
این بار با قهرمان بیسبال (Baseball)، جو دی ماجیو. جو، مردی مهربان اما خشن بود که خود را مالک مریلین می دانست. زندگی آنان پر از تنش بود و دوران این ازدواج بیش از ۹ ماه طول نکشید.
آقای نویسنده و تصویری که می خواست از مریلین بسازد
در سال ۱۹۵۵ ازدواج سوم مریلین با آرتور میلر، نمایشنامه نویس برجسته آمریکایی رخ داد. زندگی آنان ۵ سال به طول انجامید، او سه بار مجبور به سقط جنین (Abortion) شد.
این موضوع تأثیرات روحی اسف باری روی مریلین گذاشت و به قرص هایی که پزشک تجویز می کرد اعتیاد پیدا کرده بود.
آرتور میلر نویسنده نیز آدم سختی بود و سر صحنه فیلم برداری دخالت میکرد و به کارگردان می گفت که مثلاً بخشی از فیلم نامه را که مربوط به مریلین است، باید تغییر دهند.
زنی با دوره های افسردگی اما با عکس های همیشه خندان
مریلین مونرو با مشکلات روحی زیادی دست وپنجه نرم میکرد، او از اختلال دوقطبی رنج می برد. گاهی دچار افسردگی شدید بود و گاهی شاد و خوشحال بود.
او در دوره هایی افسرده و در دوره هایی شیدا بود و درست در زمانی که در حالت روحی بالا یا همان شیدایی قرار داشت می توانست کارهایش را پیش را ببرد.
علاوه بر هم این ها لکنت زبانی که کودکی به علت مشکلات روانی دامن گیر مونرو شد، باعث می شد در مواقع فیلم برداری صحنه ها چند بار تکرار شوند.
شاید پربحث ترین چیز درباره مریلین مونرو، مرگ اوست. پرونده ای که هنوز هم مشخص نیست، مونرو در آن خودکشی (Suicide) کرده یا مورد سوءظن قرار گرفته.
آخرین حضور برجسته مریلین مونرو در انظار عمومی به ۱۹ مه ۱۹۶۲ بازمی گردد. او در مراسم جشن تولد جان. اف. کندی در سالن «مدیسون اسکوئر گاردن»، بر صحنه ظاهر شد و ترانه تولدت مبارک آقای رئیس جمهور را در حضور او اجرا کرد. مریلین مونرو در تاریخ ۴ اوت ۱۹۶۲ میلادی، در کالیفرنیا درگذشت. علت مرگ او، «مصرف بیش از حد داروی خواب آور» و خودکشی ذکر شد.
ولی ادعاهای مبنی بر حصول یک توطئه و مجموعه حوادث اسرارآمیزی که منجر به مرگ او شد، همواره بحث برانگیز بوده است.
مریلین مونرو در ۸ اوت ۱۹۶۲ میلادی، در یکی از آرامگاه های مشهور شهر لس آنجلس، به نام گورستان «وست وود» به خاک سپرده شد. پلیس علت مرگ را میزان بالای نمک اسید باربیروتیک در بدن او اعلام کرد.
اگر بخواهیم به زندگی این بازیگر پرآوازه هالیوودی نگاه کنیم و اگر بخواهیم همه چیز را مانند یک پازل کنار هم بچینیم، شاید چیزی که از همه واضح تر است، تلاش های پایان ناپذیر او برای دیده شدن استعدادهایش است.
این که دوستان مونرو گفته اند زمانی که او را از دست دادیم، او حتی پولی برای کفن ودفن خود نداشت، نشان می دهد که او تا چه اندازه از چیزی که رؤیایش را داشت دور شده بود و تلاش هایش تا چه اندازه بی ثمر مانده بود.
مریلین در یکی از یادداشت هایش نوشته است: «یک بازیگر بانو، ماشین نیست اما بسیار این را به تو می پذیرانند که باید ماشین باشی، یک ماشین پول ساز. با همه این ها من می خواستم فوق العاده باشم نه پول ساز...»
همچنین او در رمانی که مربوط به زندگی شخصی اش است اشاره می کند که از من یک تصویر به نام «مریلین مونرو» ساخته شد که من نبودم، چیزی که دیگران می خواستند بود.
شاید این جملات از مریلین مونرو بهانه مناسبی برای بررسی رویکردهای اقتصادی و سیاسی هالیوود و همه مجامع هنری پر مخاطب است.
ریحانه اسکندری
- 18
- 1