پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۹:۲۰ - ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۹۴۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

روایت مینا وحید از برخی کارهای زننده هنرمندان

مینا وحید,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
«برخی از کارهای همکارانم بسیار زننده و ناجوانمردانه است؛ مثلا در جشن موسسه محک که به کودکان سرطانی کمک می‌کند، آن هنرمند با شیک‌ترین و گران‌ترین اتومبیل، لباس و آرایش مو به این جشن می‌آید!»

به گزارش  صبا؛ مینا وحید متولد۱۷مرداد ۱۳۶۶ در رشت است و در دانشگاه هنر و معماری فوق‌لیسانس ادبیات نمایشی خوانده و از سال ۱۳۹۱ به صورت حرفه‌ای با فیلم «ساعت به‌وقت صفر» وارد دنیای بازیگری شد و با فیلم «دوران عاشقی» در ۱۳۹۳ ساخته علیرضا رییسیان،کنار بازیگران مطرحی چون شهاب حسینی، لیلا حاتمی و فرهاد اصلانی حضوری قابل‌قبول داشت و بعد از این فیلم نیز به شهرت رسید. وی با کارگردان‌های بنامی هم چون کیومرث پور‌احمد، سال ۹۴ در فیلم «کفشهایم کو؟» و با حسن فتحی در سریال «شهرزاد» کار کرده است و اکنون چهره شناخته‌شده‌ای بین سینما‌دوستان است. برای قضاوت درباره بازیگری مینا وحید هنوز کمی زود است و با ایفای سه نقش نمی‌توان گفت که وی بازیگر خوبی است یا نه، ولی می‌توان دریافت که سعی دارد بازیگر خوبی باشد و جزو ماندگارهای بازیگری ایران شود. باید منتظر ماند تا دید او هم می‌تواند در گرداب سینمای ایران خود را از کلیشه شدن و ظواهر بازیگری برهاند یا مانند اکثر بازیگران فقط شعار می‌دهد! وی علاوه بر بازیگری، دستی هم بر قلم دارد و فیلمنامه نیز می‌نویسد و نویسندگی را نیز همچون بازیگری دوست دارد. گذشته از هنر بازیگری آنچه در سینمای ما رو‌به افول است اخلاق و منش هنرمند است، که در بازیگران جوان سینما این مسئله بسیار دیده می‌شود، اما مینا وحید شخصیت بسیار متین و فروتنانه‌ای دارد. با پیشنهاد مینا وحید که تمایل همیشگی نکارنده نیز بود در این مصاحبه سوال‌ها حالت بررسی و تحلیل دارد و صرفا سوال نیست و همین پیشنهاد گفت‌وگو را جذاب‌تر و حرفه‌ای‌تر کرد.

 

دور بودن از حاشیه‌ها در سینما سخت و در سینمای ایران بسیار سخت‌تر است. شما بازیگری هستید که تاکنون از حاشیه‌ها دور بوده‌اید. سینمای جهان و هنر و تجارت هم حاشیه دارد ولی گویا سینمای ما فقط شده حاشیه! شما چگونه خود را از شایعه‌ها و حاشیه‌ها دور نگاه می‌دارید؟ 

با این‌که خیلی تلاش کردم و خیلی هم سخت است هر چقدر هم که بخواهم این اتفاق نیفتد باز جایی چیزهایی درباره خودم می‌شنوم که باعث آزردگی خاطر و تاسف است و خود اهالی سینما هستند که این شایعات را درست می‌کنند، مردم که از خلوت ما خبر ندارند و ما را نمی‌شناسند. شاید مردم هنر‌پیشه‌ها را بشناسند ولی کارگردان‌ها، دستیاران، تهیه‌کنندگان و فیلمبرداران را معمولا نمی‌شناسند. هرکاری در سینما انجام دهی بالاخره یک شایعه‌ای از آن درست می‌کنند، چون دوست دارند که حرف در بیاورند.

 

چرا برخی از بازیگران در رسانه‌ها دوست دارند از خلوت خیلی خصوصی خود بگویند و جواب هر سوال خصوصی را بدهند اما جواب سوال‌های تخصصی سینمایی را نمی‌دهند! مثلا اگر بپرسیم کدام متد بازیگری را کار کرده‌اید جواب درستی نمی‌گیریم و اکثر آن‌ها حتی اسم متد بازیگری گروتوفسکی یا میرهولد را هم نشنیده‌اند اما درباره این مسائل مفصلا صحبت می‌کنند و از این کار نیز خوشحال هستند. گویا به‌دنبال شهرت کاذب می‌گردند. نظر شما در این‌باره چیست؟

به نظرم خود هنرمند اگر جواب برخی سوال‌های خیلی خصوصی را ندهد و فقط به آن مجری یا مصاحبه‌کننده خیره شود بهترین کار را انجام داده است. علت این که بازیگر از مسائل خصوصی خود صحبت می‌کند این است که مردم حاشیه و مسائل خصوصی بازیگر را دوست دارند و برایشان حاشیه جذاب است و دلیل این‌که برخی بازیگران از جواب دادن به سوال‌های تخصصی شانه خالی می‌کنند این است که رسانه‌ها اصلا سوال تخصصی نمی‌پرسند یا کم می‌پرسند، علت دیگرش هم پایین بودن سطح دانش بازیگری است که باید ارتقاء پیدا کند. به خاطر کم‌سوادی ما است که حاشیه‌ها در گفت‌و‌گو‌ها پر‌رنگ‌ترند و مصاحبه‌ها اکثرا سبک زندگی شده‌اند.

 

به نظر شما چرا برخی نقش‌های کوتاه و حتی چند دقیقه‌ای از یک نقش اولی بیشتر دیده می‌شود و ماندگار می‌ماند؟

نقش زمانی دیده می‌شود و ماندگار می‌ماند که هم بازیگر آن را به خوبی ایفا کند و هم کارگردان آن نقش را دوست داشته باشد. در خیلی از فیلم‌های خارجی ما می‌بینیم که بازیگری نقش بسیار کوتاه و چند دقیقه‌ای دارد، ولی آن نقش در ذهن بیننده می‌ماند، این از همان کاراکتر‌هایی است که کارگردان و بازیگر روی آن کار کرده‌اند و دوستش دارند.

 

چرا اکثر هنرمندان تا این حد محافظه‌کار شده‌اند و جسارت ندارند تا هنر خلق کنند و همه چیز سطحی و دم‌دستی شده و به بهای پول حاضرند همه اصول خود را زیر پا بگذارند و تن به هر کار بی‌ارزشی بدهند؟

به خاطر این‌که رقابت بسیار زیاد شده و اگر بازیگری به خاطر جسارتش حرفی بزند یا کاری بکند که مثلا دوسال ممنوع‌التصویر شود، دوسال آینده دیگر نمی‌تواند در این سینمای آشفته و پرشتاب راه خود را باز کند. من خودم هنوز در موقعیتی قرار نگرفته‌ام که احتیاج به جسارت خاصی داشته باشم و محافظه‌کاری را نمی‌پسندم و تا می‌توانم از حاشیه‌ها دوری می‌کنم، از شرکت کردن در بحث‌های سیاسی که بین همکارانم زیاد هم هست همواره پرهیز می‌کنم. اگر من به‌عنوان بازیگر رسالتی دارم و می‌خواهم حرفی بزنم، باید در بطن سینما باشم و تا حرفم را بزنم و اگر بخواهم چند سالی به‌خاطر یک حرف سیاسی یا اجتماعی یا یک اعتراض از سینما دور باشم، دیگر کل داستان از بین خواهد رفت.کار من این است که با هنر خودم در بازیگری یا فیلمنامه‌نویسی حرفی را بزنم و رسالتم را انجام دهم. اما این دلیل نمی‌شود که محافظه‌کار شوم و از چارچوبی که برای خودم تعیین کرده‌ام کوتاه بیایم.

 

چرا بسیاری از هنرمندان شأن هنر را رعایت نمی‌کنند و از چارچوب خود کوتاه می‌آیند و اصولی ندارند و از هر طرف باد بوزد به همان طرف می‌روند؟

بله؛ متاسفانه اهالی حزب باد بسیار زیاد شده‌اند و آفت هنر هم هست. اکنون حمایت از بچه‌های سرطانی مد است و فردا حمایت از فلان شخصیت سیاسی و پس فردا طرفدار محیط‌زیست شدن و غیره. من عاشق حیواناتم، ولی در هیچ‌یک از انجمن‌های حمایت از حیوانات نه عضو می‌شوم و نه حضور می‌یابم، همین‌طور کمک به بچه‌های سرطانی و... به نظرم این کار‌ها باید به‌دور از سروصدا و در خفا باشد. واقعا برخی از کارهای همکارانم بسیار زننده و ناجوانمردانه است؛ مثلا در جشن موسسه محک که به کودکان سرطانی کمک می‌کند، شاهد هستیم که بچه سرطانی که عاشق فلان بازیگر است و بسیار خوشحال می‌شود که آن هنرمند را از نزدیک ببیند و برایش روحیه بی‌نظیری خواهد بود اما آن هنرمند با شیک‌ترین و گران‌ترین اتومبیل، لباس و آرایش مو به این جشن می‌آید! جایی که بچه‌ها مویی ندارند که آرایشش کنند، پولی ندارند که هزینه درمان خود را بدهند و... آن هنرمند فقط دارد با موبایلش برای صفحه‌های مجازیش فالوور بیشتر جمع می‌کند و عکس می‌گیرد! این هنرمندان برای خودشان به این گونه موسسات می‌روند نه برای کمک به افرادی که در آن‌جا هستند و این روحیه بسیار خطرناک است. اگر خودت باشی و هر کاری را برای دل خودت انجام بدهی و تمام کمک‌هایت برای فقط کمک کردن باشد نه برای دوربین‌ها و شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، آن کمک تاثیر معنوی خود را می‌گذارد و به شکل مثبت حس خوبی را هم برای مردم و آن افراد نیازمند ایجاد می‌کند. اگر هنرمندی خودش باشد و ادا در نیاورد برای همه ماندگار و دلنشین می‌شود.

 

چقدر نظر منتقدان برایتان مهم است و از نقد‌ها برای بهبود کار خود استفاده می‌کنید؟ 

نقد همیشه خوب است و باید وجود داشته باشد و عوامل فیلم باید از نقد‌ها برای بهبود کار خود بهره ببرند، ولی برخی از منتقدان به صورت بد و زننده‌ای برخورد می‌کنند و به‌جای نقد، توهین می‌کنند.

 

میترا در فیلم «دوران عاشقی، بیتا در فیلم «کفشهایم کو؟» و مریم در سریال «شهرزاد»؛ به‌نظر شما هرکدام از این شخصیت‌ها چه تفاوتی باهم دارند و چگونه به آن‌ها نزدیک شدید تا بتوانید آن‌ها را متفاوت از یکدیگر بازی کنید؟

هرکدام از این شخصیت‌ها کاملا با دیگری متفاوت است. در فیلم «کفشهایم کو؟» از نظر چهره کاملا خود خودم هستم به این معنی که گویی صورتم را شسته‌ام و جلوی دوربین حاضر شدم بدون کوچکترین آرایش یا گریمی، این نظر کارگردان و حتی خود من بود تا به کاراکتر بیتا نزدیک‌تر شوم. مثل توافقی که با حسن فتحی کارگردان سریال «شهرزاد» بر سر ایفای نقش مریم داشتم که باید این کاراکتر کمی لوس باشد و مریم را این‌گونه دیده بودیم و با میترا و بیتا بسیار متفاوت بود. اما برخی از مخاطبان من را برای بازی در نقش مریم بسیار اذیت کردند و در دنیای مجازی مرا آزار دادند تا جایی که من مدتی صفحه اینستاگرام خودم را بستم. علتش هم این بود که مردم به‌خصوص خانم‌ها معترض بودند که چرا این نقش منفی را بازی کرده‌ای و در سریال، بابک را به راحتی ترک کردی!! برای خیانتی که در داستان مریم به بابک می‌کند ناسزاهای بسیار رکیک به من گفتند و هنوز متعجبم که چرا مردم تفاوت قائل نمی‌شوند بین نقش و خود بازیگر! حالا آموختم که نه از کف‌زدن‌ها خوشحال شوم و نه از انتقادهای تند و زننده ناراحت. میترای «دوران عاشقی» معصوم‌تر از مریم بود و به‌دنبال عشق بود و همه تلاشش برای اثبات عشقش بود؛ شخصیت میترا بسیار آرام و متین بود ولی خود من شلوغ و پر شروشور هستم و یک‌ماه با میترا زندگی کردم و تمرین کردم تا بتوانم میترا را با تمام وجود درک کنم.

 

بهترین و بدترین مسئله در بازیگری از دید شما چیست؟

بدترینش قضاوت‌های عجولانه و سطحی است که حتی می‌تواند فاجعه‌بار باشد. بهترینش هم رنج‌ها و سختی‌های شیرینی است که برای هنر بازیگری و سینما می‌کشیم، در‌کل سینما یعنی رنج شیرین.

 

 

 

 

  • 16
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش