جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۲۵ - ۱۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۳۶۷۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

الهام کردا:

هنرمند باید به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد /هیچ‌گاه نمی‌توانیم جنگ، حوادث ۸۸ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
الهام کردا (بازیگر) که این روزها با نمایش «نفر دوم» روی صحنه است، از اتفاق‌های متعددی می‌گوید که در ایران پر تب و تاب و پرتلاطم رخ می‌دهد و خاطرنشان می‌کند: تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی که در جامعه‌مان می‌افتد روی تک تک لحظه‌های زندگی ما تاثیر می‌گذارد. ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جنگ، حوادث سال ۸۸ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم.

به گزارش ایلنا، نمایش «نفر دوم» روایتی از سی سال زندگی یک خانواده است. سی سال از خاطرات شخصی که اتفاقات سیاسی و اجتماعی روزگار هم ردی در آن به‌جا گذاشته است. مهین صدری، نمایشنامه‌نویس و کارگردان این اثر، برش‌هایی از مهم‌ترین حوادث ایران معاصر را از زمستان سال ۱۳۶۶ تا امسال یعنی ۱۳۹۶، از نگاه دو خواهر روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر نشان داده است. نمایشی که آغازی متفاوت دارد و با دیالوگ عادی و صمیمانه او و الهام کردا و ستاره اسکندری (دو بازیگرش) با تماشگران روی صحنه شروع می‌شود و کم‌کم مخاطبان را همراه با بازیگران وارد روایت می‌کند تا هرچه آن‌ها به سمت عقب صحنه بروند، زمان به سمت جلو بیاید.

یکی از ویژگی‌های «نفر دوم» این است که نمایش با گفتگوی رودروی سه کاراکتر اصلی با مخاطب شروع می‌شود که در دیالوگ‌هایی به مخاطب می‌گویند نمایش به صورت جمعی شکل گرفته است. ایده کل نمایش و شروع داستان محصول همفکری سه نفره بود یا بخشی از نمایشنامه؟

در حقیقت ما خیلی چیزها را خیلی صادقانه در ابتدای نمایش به مخاطب می‌گوییم. از لحظه‌ای که خانم مهین صدری خواست کار را شروع کند و به ما هم اطلاع داد، قرار بر این بود که درباره یکسری مسائل اجتماعی و تاریخی که برایمان خیلی مهم است در این نمایش بگوییم. من و ستاره اسنکندری به عنوان دو بازیگر با مهین صدری می‌نشستیم و هر از گاهی درباره‌اش حرف می‌زدیم. و خب اینها را مهین برمی‌داشت و برای ایده داستان استفاده می‌کرد. در اول نمایش هم خیلی واقعی می‌گوید روند شکل‌گیری نمایشنامه چطور بود. که البته بعد از یک زمانی ماحصل این دیالوگ‌ها به سمت چیزهایی که خودش می‌خواست رفت؛ یعنی همه این خرده داستان‌ها و روایت‌ها را از فیلتر خودش عبور داد. در حقیقت اول نمایش قسمتی نیست که بعدا اضافه شده باشد بلکه جزو ساختار نمایشنامه است. از ابتدا قرار بر این بود شروع نمایش طوری جلو برود که انگار یک گفتگوی عادی با تماشاگر درباره روند شکل‌گیری متن است و آرام آرام از همان گفتگوی عادی انگار شخصیت‌ها دارند در ذهنش شکل می‌گیرند و انگار کم‌کم من و خانم اسکندری در قالب آن شخصیت‌ها می‌رویم و نمایش شروع می‌شود. از طرف دیگر، انتخاب این ساختار و شروع آن به دلیل علاقه بیش از حد نویسنده یعنی خانم صدری به تئاتر مستند است؛ یعنی علاقه به اینکه واقعیت‌ها را همان‌جور که هستند بگوید. این نوع از شروع نمایش هم به نوعی همان تئاتر مستندی است که همیشه مهین دوست دارد راجع بهش حرف بزند و کار کند و این جادویی که تو انگار از دل یک اتفاق خیلی عادی می‌روی داخل جادوی نمایش.

 

البته با این نوع شروع احتمالا خیلی از تماشاگران چند دقیقه ابتدایی داستان را از دست می‌دادند شاید به خاطر برخورد ناگهانی با شکل آغاز داستان که تماشاگر تردید می‌کند که این جزئی از نمایش است یا نه...

این متاسفانه مشکل تربیتی است که تماشاگران ما دارند. چون تماشاگر به اندازه کافی وقت داشته و آمده در سالن نشسته است. اگر تماشاگر می‌خواهد چیزی را درک کند باید متوجه باشد شاید مهم‌ترین چیزها در همان لحظه اول باشد. این یک شیوه است؛ شاید راهی است برای نمایش‌های بعدی تا به تو بگویند از لحظه اول به آن گوش بده و دنبالش کن. چون لحظه اول خیلی مهم است، مثل لحظه آخر. من اتفاقا با اینهمه آلترناتیو بودن بخش اول نمایش و این شکلی در دل قصه، جادوی نمایش و باز شدن پرده رفتن خیلی موافقم. چون به نظرم کاری است که بقیه نکرده‌اند. انگار تو می‌آیی بگویی «ببخشید من نمی‌خواهم این نمایش را اجرا کنم» اما ناگهان می‌بینی که رفته‌ای در دل نمایش. من فکر می‌کنم اتفاقا یکی از نقاط قوت این نمایش همین است. شاید این تربیت نمایش ماست و معتقدم باید تماشاگر کمی با دقت‌تر و عمیق‌تر به همه چیز نگاه کند. شاید من یک جمله را خیلی عادی می‌گویم اما در همین جمله عادی هزار چیز باشد که تمام اطراف را تحت شعاع قرار دهد. بنابراین من خیلی با این شیوه آغاز موافقم و معتقدم این شکل از نمایش، عمق و اتفاقاتی که در آن می‌گذرد و اینکه به مردم می‌گوید که سلیقه‌ای دیگر و شکلی دیگر از نگاه کردن را می‌پسندد اتفاق خوبی است. چون شبیه چیزهایی که همیشه می‌بینیم نیست و این به نظرم نمایش «نفر دوم» را کاملا خاص می‌کند.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

این نوع از آغاز داستان را ناشی از علاقه نویسنده به تئاتر مستند دانستید؛ خود قصه هم مستند است چون سی سال از زندگی یک خانواده را مرور می‌کند و ما احساس می‌کنیم وارد دفتر خاطرات نویسنده یا بازیگرها شده‌ایم. مثل تاریخی که یکسری روایت پراکنده دارد و برگ‌هایی از آن را در اختیار ما قرار می‌دهد. داستان «نفر دوم» هم یکسری اتفاق مهم را مرور می‌کند که خاطره مشترکی برای خیلی از آدم‌هاست. به نوعی تاریخ شفاهی سی ساله است.

 

بله دقیقا همین است. در ابتدای نمایش هم این را می‌گوییم. برای همین معتقدم مهم‌ترین بخش «نفر دوم» قسمت اول آن است که ما سه نفر روی صحنه حاصر می‌شویم و مهین صدری درباره شکل‌گیری نمایشنامه می‌گوید و اینکه قرار بوده و قرار است سی سال از زندگی یک خانواده را بگوییم. خب، در این سی سال زندگی تمام آن اتفاق‌ها می‌افتد؛ اتفاق زمستان سال ۶۶، سال ۶۷، ۸۸ یا موضوع غواص‌ها یا اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی دیگر. ولی موضوع مهم این است که اتفاق‌های اجتماعی چطور روی زندگی شخصی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد. چطور تمامِ بیرون می‌تواند درون تو را تغییر دهد؛ تو با تمام این اتفاق‌ها پیر می‌شوی، بچگی و نوجوانی‌ات را با این اتفاق‌ها می‌گذرانی و در خصوصی‌ترین لحظه‌های زندگی‌ات حتی در عاشقانه‌ترین آنها این اتفاق‌ها حضور دارند چون باعث می‌شوند تو الکن شوی، در قضایای عاشقانه‌ات نتوانی حرف بزنی، همیشه بترسی، از گفتن بترسی، منتظر باشی یکی بیاید، همیشه امیدوار باشی یا برعکس همیشه ناامید باشی... خب، اینها همه اتفاقات جامعه‌ای است که ما در آن زندگی می‌کنیم. به دلیل ایران پر تب و تاب و پرتلاطمی است که همیشه ما داریم و قطعا اینها روی زندگی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد و چیزی هم که نویسنده می‌خواست و همه ما هم به آن خیلی اعتقاد داشتیم این بود که بگوییم چقدر بیرون در ما تاثیر می‌گذارد و ما نمی‌توانیم نسبت به این بیرون بی‌تفاوت باشیم؛ لحظه به لحظه نگاهش می‌کنیم و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی که در جامعه‌مان می‌افتد روی تک تک لحظه‌های زندگی ما تاثیر می‌گذارد.

 

با اینکه نمایش زنانه است اما اینطور نیست که ما مردهای قصه را نشناسیم. اتفاقا در خلال روایت‌های زنانه با مردهای داستان هم آشنا می‌شویم. قرار بود نقش مردها هم در این داستان پررنگ باشد؟

موضوع این است که تمام زن‌ها همه اتفاق‌های زندگی‌شان ربط و بستگی به مردها دارد؛ مردهایی که به جبهه می‌روند، عاشق می‌شوند ولی نمی‌توانند بگویند دوستت دارم، مردهایی که هستند ولی در واقع نیستند. مردهایی که انقدر دچار ترس‌های زندگی‌شان‌اند و مانند زن‌ها این ترس‌ها را دیده و با آن بزرگ شده‌اند که الکن می‌شوند. قطعا مردها خیلی در این نمایش مهم‌اند.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

یکی دیگر از ویژگی‌های این نمایش که ربطی به حضور مردان دارد این است که خانم صدری نقش یک مرد را بازی می‌کند و برخلاف تمام تصوراتمان اینطور نیست که صدایش را بم کند یا ظاهرش را تغییر دهد.

چندی پیش تعبیری در این باره شنیدم که خیلی برایم جالب بود؛ اینکه انگار این زنانگی نمایش یکجور انتقام تاریخی دارد. چون همیشه مردها بودند که زن‌پوش می‌شدند اما اینجا انگار این قضیه برعکس است، یک زن است که مردپوش می‌شود. البته مردپوش هم نیست در نقش نویسنده نگاه می‌کند. چون همانطور که گفتید هیچ تغییری در صدا یا رفتارش نمی‌دهد. انگار نویسنده است که در صحنه‌ها به کاراکترهایش نظاره می‌کند و کاراکتری را که خودش خلق کرده می‌خواند. کاملا به صورت یک نظاره‌گر نقش این مردها را بازی می‌کند و این می‌تواند یکی از نقاط قوت کار باشد.

 

نمایش تعدادی از برش‌های تاریخی و خاطرات مشترک ایرانی‌ها را می‌گوید؛ مثلا از بمباران تهران در سال ۶۶ یا حوادث سیاسی کوی دانشگاه در سال ۷۸ و اتفاقات سال ۸۸ که تاثیرهای اجتماعی هم داشتند یا دستگیری صدام و... با توجه به اینکه بخشی از کار در دیالوگ سه نفره شما اتفاق افتاده می‌خواهم درباره انتخاب این تکه‌های تاریخی بگویید چون طبیعا اتفاق‌های دیگری هم مرور شده اما اینها از بین‌شان گلچین شده‌اند.

بله ممکن است خیلی اتفاق‌های مهم دیگری هم در این سی سال در ایران باشد و می‌توان تا ابد درباره اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی مهم گفت اما بالاخره اینها که روی صحنه آمده یک انتخاب است. تو انتخاب می‌کنی درباره چیزهایی که روی‌ات تاثیر بیشتری گذاشته بنویسی و «جنگ» بزرگترین تاثیر را روی همه ما گذاشته است. جنگ باعث شده یک عالمه از پدرها، عموها، دایی‌ها و برادرها بروند و دیگر برنگردند. یا حوادث سال ۸۸ بزرگترین تاثیر را حداقل روی نسل ما گذاشته است چون یک اتفاق بزرگ بوده. یا مثلا قضیه کوی دانشگاه؛ که اتفاق مدنی در ایران با آن شروع شده است. اینها خیلی اتفاقات مهمی بودند وگرنه خیلی اتفاق‌های دیگری می‌توانست در داستان باشد اما اینها بوده که بیشترین تاثیر را روی نویسنده گذاشته و بیشترین تاثیر را روی آدم‌ها دارد. اگرنه در اخبار روزی هزار خبر می‌شنویم که امروز تیتر است و فردا فراموش می‌شود اما ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جنگ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

در این سی سال که داستان دو خواهر روایت می‌شود درست است این دو زن نوع تصمیم‌گیری‌شان و نوع مواجهه‌شان با زندگی متفاوت است اما عملا انگار هر دو یک تاثیر مشخص را از تمام اتفاق‌های زندگی‌شان می‌گیرند.

تاثیر که بله همان است اما شیوه برخورد با این اتفاق‌ها هم مهم است. یکی می‌نشیند و دیگری مبارزه می‌کند، یکی فکر می‌کند چه فایده‌ای دارد و آن یکی می‌گوید نه تا الان اینطور بوده قرار نیست تا ابد همین‌طور بماند. ولی معلوم است که تاثیر همین است. کسی که سال ۸۸ در خیابان بوده با کسی که نبوده شیوه‌اش فرق داشته اما تاثیری که از جامعه امروز گرفته‌اند برای هر دو یکی است. چه فرقی می‌کند؟ قطعا اتفاقات یک تاثیر مشابه روی آدم‌ها می‌گذارند. به خصوص که این دو کاراکتر نمایش دو خواهرند که کنار هم زندگی می‌کنند اما با دو شیوه و نگرش مختلف به زندگی.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شما به عنوان یک هنرمند مانند نقش‌تان در نمایش «نفر دوم» در شرایطی مثل انتخابات منفعل نیستید و فعالیت اجتماعی دارید درباره این شیوه برخورد و حضور فعالانه نسبت به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی هم می‌خواهم نظرتان را به عنوان یک هنرمند بدانم.

فکر می‌کنم اصولا هنرمند باید نسبت به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی اطرافش واکنش نشان دهد. واکنش متعلق به هر انسانی است؛ من هم خیلی جاها مساله‌ای برایم مهم نیست اما در مواردی که برایم مهم است و براساس تحلیلی که دارم فکر می‌کنم می‌توانم تاثیر کوچکی بگذارم و باید واکنش نشان دهم.

 

 

 

  • 18
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش