دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۳:۱۶ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۰۸۱۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با فرشته صدر عرفایی، بازیگر نقش مادر عبدالمالك در فیلم «شبی كه ماه كامل شد»

فرشته صدر عرفایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

نمک‌گیر بلوچ‌ها شدم

از سال ۷۴ كه فرشته صدرعرفایی را در فیلم بادكنك سفید دیدیم تا همین امروز در هر نقش، هر فیلم و هر تئاتری دیدیمش، دوستش داشته‌ایم، چهره‌اش حسی از زنانگی و مادرانگی دارد كه به دلمان می‌نشیند. از آن زن‌هایی است كه همیشه تحسین‌شان كرده‌ایم، صبور، موقر اما مقتدر و جدی. هنوز همه جزئیات بازیش در فیلم كافه‌ترانزیت را به یاد داریم. آن نگاه پرسان و آن سكوت‌های آزاردهنده در كنار استقلالی كه بهای زیادی برایش داد. صدرعرفایی از بازیگران بی‌حاشیه است كه سال‌هاست می‌درخشد. حرفه‌ای است و اصول بازیگری را می‌داند و همین‌ها باعث شد نقش مادر عبدالحمید و عبدالمالك ریگی را در فیلم شبی كه ماه كامل شد، عالی بازی كند و سیمرغ جشنواره را از آن خود كند. با این بازیگر هم صحبت شدیم تا برایمان از چگونگی اجراهای زیبایش و نقش مادر در فیلم نرگس آبیار بگوید.

 

اصطلاحا چهره سینمایی دارید، چهره‌ای دلنشین كه به نظرم در اجرای نقش‌ها به شما كمك می‌كند.

این كه چهره دلنشین دارم نظر لطف شماست (می‌خندد) ! چهره زمانی به كار بازیگر می‌آید كه از آن برای باورپذیر كردن نقش استفاده كند.وقتی بازیگر نقشی را باور می‌كند از همه امكاناتی كه در اختیار دارد از جمله چهره استفاده می‌‌كند تا نقش را باورپذیرتر مقابل دوربین یا روی صحنه اجرا كند.

 

به‌جز چهره از چه روش‌هایی برای باورپذیرتر شدن نقش استفاده می‌كنید؟

فیلمنامه را به دقت می‌خوانم و از نظرات كارگردان برای نزدیك شدن به نقش استفاده می‌كنم. درباره نقش تحقیق می‌كنم، به خصوص اگر نقشی كه قرار است بازی كنم، یك شخصیت خاص باشد. مثلا برای فیلم حوض نقاشی به مركز عمل رفتم و با بچه‌هایی كه شرایط ویژه دارند، آشنا شدم چون شخصیت‌های مقابل من كه نقش شان را خانم جواهریان و آقای حسینی بازی می‌كردند، به نوعی سندرم اوتیسم مبتلا بودند و من باید با نوع رفتار آنها آشنا می‌شدم. برای فیلم هفت ‌ماهگی به آرایشگاه‌های منطقه آریاشهر رفتم تا با فضا و آدم‌های آنجا بیشتر آشنا شوم. برای كوچه بی‌نام، با یكی از آشناهایم به مجالس روضه‌خوانی، مولودی‌خوانی و سفره‌های نذری رفتم و با اجازه آنها بعضی صدا‌ها را ضبط كردم تا بتوانم به نقشم نزدیك شوم. فیلمنامه برایم اولویت دارد و این كه نقش چه تعریف و جایگاهی درفیلمنامه دارد. برایم مهم است كه لحن، بیان و رفتار شخصیت درست تعریف شده باشد. بعد از صحبت و تعامل با كارگردان، ما‌به‌ازای شخصیت را در محیط پیرامونم پیدا می‌كنم. همه اینها برای باورپذیر كردن شخصیت است.

 

اما الان بیشتر بازیگران مسیری كه شما برای نزدیك شدن به نقش را طی می‌كنید، نادیده می‌گیرند. شما با تجربه‌ای كه دارید اما باز هم درباره نقش تحقیق می‌كنید این عشق و علاقه شما به بازیگری است یا تعریفی كه از آینده حرفه خود داشته و تصمیم دارید همین‌طور درخشان بماند؟

هر بازیگری روشی دارد، من از این راه‌ها به نقش نزدیك می‌شوم و بازیگران دیگر شاید راه‌‌های دیگری دارند. شاید یك بازیگر در ذهنش آرشیوی از شخصیت‌‌ها و نقش‌های مختلف داشته باشد و زمان بازی از آرشیو ذهنی خودش استفاده كند اما من باید آدم‌های واقعی را پیدا كرده و از آنها الگوبرداری كنم. روش بازیگران با هم فرق دارد و نباید گفت كه كدامیك بهتر است یا كدام روش اشتباه است.

 

چنین به نظر می‌رسد هر نقشی را هم بازی نمی‌كنید و نقش‌هایی را كه دوست دارید انتخاب می‌كنید؟

بستگی به شرایط دارد. شاید در موقعیت ذهنی یا اقتصادی قرار داشته باشم كه روی انتخاب‌هایم تاثیر بگذارد ولی خوشبختانه تا به امروز پای همه نقش‌هایم ایستاده‌ام. با همه این‌ها نگاهم به حرفه بازیگری مثل نگاه عاشق به معشوق است. من با عشقم بدرفتاری نمی‌كنم و تلاش می‌كنم كاملا به آن احترام بگذارم و از سر هوس یا برای شهرت و دیده شدن عاشق نشوم. عشقم به بازیگری نجیب است و تصمیم دارم این نجابت را حفظ كنم. نقش‌هایی كه بازی می‌كنم حتما ما‌به‌ازای بیرونی دارند و تلاش می‌كنم به همه آنها احترام بگذارم به همین دلیل همه سعی‌ام را می‌كنم تا احساس آنها اعم از شادی، غم، نفرت، عشق و... را و همین‌طور شخصیت‌شان را درك کرده و به‌درستی آن را اجرا كنم.درك یكدیگر،چیزی است كه ما در زندگی روزمره نیز به آن نیاز داریم.ما بیشتر از آنكه به قضاوت كردن و قضاوت شدن نیاز داشته باشیم به درك شدن، و درك كردن احتیاج داریم.

 

نوع نگاه شما هنگام اجرای یك نقش بسیار دقیق است به نظر می‌رسد از چشمانتان بازی می‌گیرید، نگاهی كه گاهی متمركز است و گاهی گریزان و زمانی انگار در جست‌وجوی گمشده‌ای است...

بستگی به شخصیتی دارد كه بازی می‌كنم، گاهی نقش یك آدم خجول را بازی می‌كنم، نگاهم باید پایین باشد، گاهی در موقعیت هراس و ترس قرار می‌گیرم، در این شرایط نگاه باید جست‌وجوگر باشد و زمانی با نگاه از كسی پرسش می‌كنی، باید نگاهت ثابت باشد.گاهی داری فكر می‌كنی،... در زندگی واقعی هم نگاه‌ها در شرایط و موقعیت‌های گوناگون فرق می‌كند. نگاهم براساس موقعیتی كه نقش در آن قرار می‌گیرد، تعریف می‌شود.

 

در كارنامه‌تان چند فیلم دارید كه در آنها نقش مادر را بازی كرده‌اید كه آخرینش فیلم «شبی كه ماه كامل شد» است. قبل از این در فیلم‌های كافه ترانزیت، بادكنك سفید، كوچه بی‌نام، حوض نقاشی و ... هم نقش مادر را بازی كرده‌اید. خانم صدرعرفایی از مادر چه ذهنیتی دارد كه نقش‌هایش را چنین خوب و درخشان بازی می‌كند؟

من ۱۹ سالگی مادر شدم و اولین فرزندم را به دنیا آوردم. هر چند كه حس مادرانه در ذات همه زن ها وجود دارد حتی اگر زایشی انجام نشود. چون زود مادر شدم برایم بازی كردن در نقش مادر عجیب و حساسیت‌برانگیز نبود ولی الان بازیگری را می‌بینم كه مثلا سی و هفت، هشت ساله است اما نقش مادر را نمی‌پذیرد. شاید چون تجربه نكرده، نگران بالاتر از سن دیده شدن است و البته از دست دادن نقش‌هایی كه باید در دوره كاری‌اش تجربه كند. من به این بخش توجه نكردم. شاید باید توجه می‌كردم تا تنوع بیشتری در كارهایم به وجود می‌آمد.

 

در فیلم‌هایی مانند كوچه بی‌نام و كافه‌ترانزیت بازی ای ارائه دادید كه اصطلاحا به آن بازی زیرپوستی   یا بازی درونی می‌گویند. این نوع بازی در فیلم شبی كه ماه كامل شد، بیشتر دیده می‌شود. بی‌قراری‌های یك مادر در جمعی خشن را با سكوت نشان می‌دهید و باز هم بیشتر با چشمانتان از بازی در این فیلم برایم بگویید.

در شبی كه ماه كامل شد، شخصیت مادر بسیار كم‌حرف است به این دلیل كه زن‌ها در جامعه‌ای كه او زندگی می‌كند، اصلا دیده نشده یا به گفت‌وگو دعوت نمی‌شوند. به عنوان مادر احترامش سرجایش است اما جایگاه زنان تعریف شده و آنها نباید درگیر مسائل مردانه شوند. مادری كه نقشش را بازی كردم درد و خشم و مخالفتی درونش است كه نمی‌تواند آن را بیان كند به همین دلیل درونگرا و كم‌حرف است و مجبور است با نگاهش حرفش را بیان كند.

 

بازی شخصیت‌های كم‌حرف سخت‌ است چون بازیگر باید همه احساس و حرف‌های او را با زبان بدنش بیان كند.

بازیگر باید راهش را پیدا كند كه چنین شخصیتی دیده شود. شخصیتی كه حرف می‌زند، بیشتر توجه مخاطب را جلب می‌كند تا شخصیتی كه آرام و كم‌حرف است. در این‌ شرایط نقش كارگردان كلیدی است، اوست كه با نوع دكوپاژ، نمابندی، میزانسن و حركت دوربین توجه‌ را به سمت او می‌برد و امكان بازی درونی یا همان بازی در سكوت را به او می‌دهد.

 

برای بازی در نقش مادر عبدالمالك از همان روش تحقیق درباره نقش استفاده كردید؟

یك ماه قبل از این كه به چابهار برویم خانم آبیار عكس‌هایی به من نشان دادند كه در تحقیقات خودشان آنها را تهیه كرده بودند و مرا با فضا و آدم‌ها آشنا می‌كرد. از همان زمان شروع كردم به گوش دادن موسیقی‌های بلوچی و دیدن و خواندن همه آن‌چیز‌هایی كه در اختیار داشتم و مرا با فرهنگ زیستی مردم سیستان و بلوچستان آشنا می‌كرد. فیلم‌های مستند زیادی دیدم. از طرفی باید با خانواده ریگی‌ها هم آشنا می‌شدم. مصاحبه عبدالحمید را دیدم، فیلم روبه‌رو شدن مادر فائزه با عبدالحمید را دیدم و مصاحبه‌های عبدالمالك را دیدم و خواندم تا موقعیت آنها را بیشتر درك كنم. زمانی كه به چابهار رفتیم، دو، سه هفته‌ای وقت داشتم كه مقابل دوربین بروم.در این مدت لباس بلوچی می‌پوشیدم و به میان مردم می‌رفتم و تلاش می‌كردم رفتار، حرف زدن، راه‌رفتن، غذا خوردن و ... یك زن بلوچ را یاد بگیرم تا بتوانم نقش مادر یك خانواده معمولی بلوچ را بازی كنم.این را هم یادآوری كنم كه رفتار عبدالمالك ریگی و همفكرانش را نباید به یك طایفه یا مردم یك استان تعمیم بدهیم.زمانی كه در میان بلوچ‌ها بودم واقعا عاشق آنها شدم، آنقدر پاك، شریف و سخاوتمندند كه الان احساس می‌كنم بخشی از وجودم را آنجا جا گذاشته‌ام و دوست دارم برای سفر به سیستان و بلوچستان بروم.انگار خاك این خطه آدم را نمك‌گیر می‌‌كند و مردمش عاشقت می‌كنند. امیدوارم آنها هم فیلم را بپسندند كه دستاورد فیلم را مدیون محبت و همدلی آن مردم نجیب و بدبختانه رنجدیده و محروم هستیم. 

 

 

jamejamdaily.ir
  • 15
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش