دکوپاژ در سینما
یکی از وظایف بسیار مهم کارگردان، دکوپاژ، تقطیع یا برش فنی میباشد که به هرگونه تصمیم گیری در مورد محل استقرار دوربین در صحنه، اندازه ی تصویر، نوع نورپردازی، زاویه ی دوربین، تعداد تصاویر لازم برای نمایش یک موقعیت، نوع حرکت دوربین، نوع اتصال نماها به یک دیگر، هر صدایی که قرار است در صحنه شنیده شود( هر صدایی غیر از دیالوگ ها) و باقی جزئیاتی گفته میشود که مربوط به فرایند تصویری شدن فیلمنامه ( سناریو) است.
در واقع زمان انجام وظایف مذکور که به عنوان نیمی از وظایف کارگردان محسوب میشود، باید پیش از فیلم برداری باشد و نتیجه اش در فیلمنامه دکوپاژ شده مشخص باشد. گاهی اوقات کارگردان ها در زمان رسیدن به مرحله فیلم برداری، باید برخی از جزئیات تعيين شده در زمان قبل را باتوجه به شرایط، تغییر دهند ولی معمولاً بر اساس فیلم نامه دکوپاژ شده ای پیش میروند که خود تهیه کرده اند. برخی از کارگردان ها عقیده ای به دکوپاژ کردن فیلمنامه پیش از فیلم برداری ندارند بلکه بر این باورند که کارگردان در هنگام فیلم برداری، متوجه نحوه ی ساخت فیلمنامه اش مبشود. البته معمولاً روش اول، مرسوم تر و کارامدتر می باشد.
دکوپاژ
دو نوع کارگردانی وجود دارد، اولین دسته از کارگردان ها ترجیح میدهند که به صورت عملی، دکوپاژ را اجرا کنند و در تلاشند که شمای کلی را در صحنه چیده و یا دکوپاژ کنند. در این حالت، افکار کارگردان و تماس و برقراری ارتباط با عوامل فیلم برداری از اولویت بسیاری برخوردار است. در صورت عدم تهیه ی دکوپاژ از قبل، فیلم بردار، صدابردار، نور پرداز و ... نسبت به وظیفه ی خود، سر صحنه اطلاع ندارند. بنابراین دکوپاژ، متشکل از دو نوع به شرح زیر میباشد:
> دکوپاژ عملی:
کارگردان، تصمیمات فیلم برداری را سر صحنه میگیرد.
> دکوپاژ نظری:
کارگردان، تصمیماتی را قبل از فیلم برداری میگیرد و آن ها را می نویسد و در دست عوامل قرار می دهد.
اهمیت دکوپاژ در سینما
دکوپاژ، وظیفه ی انتقال ضرباهنگ فیلم و حال و هوای آن به تماشاگر را بر عهده دارد. به عنوان مثال ، درصورتی ضرباهنگ فیلم، تند تر میشود که تقطیع بیشتر باشد، طول نماها کوتاهتر باشد و فیلم برداری از زوایای بیشتری صورت گیرد و این روش معمولاً برای القای حس ترس و هیجان به تماشاگر در فیلم های پر زد و خورد، ترسناک و جنگی، روش مناسبی محسوب میشود و یا در فیلم هایی که کارگردان، قصد همراهی تماشاگر با شخصیت اصلی را دارد و یا میخواهد که تماشاگر با چشم شخصیت اصلی به ماجرا نگاه کند، معمولاً برای بیشتر کردن این حس از برداشت های بلند و حرکت دوربین های طولانی و حتی از نمای دیدگاه استفاده می کند.
فیلم نامه دکوپاژ شده
ابتدا کارگردان، اقدام به تقسیم هر سکانس فیلمنامه به نماهای مختلف می کند( منظور هر برداشت دوربین است یعنی فاصله بین خاموش و روشن کردن دوربین). بعد از تقسیم بندی کل فیلم نامه، پلان ها به ترتیب پشت سر هم قرار می گیرند. اینک زمان نوشتن فیلم نامه دکوپاژ شده بر روی کاغذ است. صفحه برای هر پلان از پنج بخش به شرح زیر تشکیل شده است:
>> شماره سکانس و شماره پلان:
شماره سکانس و شماره پلان باید در بالای هر صفحه ی هر نما نوشته شود.
>> نوع پلان:
نوع پلان فیلمنامه دکوپاژ به صورت داخلی یا خارجی است و همچنین محل فیلم برداری و روز فیلم برداری براساس برنامه ای که برای فیلم برداری تهیه شده، می باشد. پلان ها در این برنامه به ترتیب فیلم برداری نمی شوند، بلکه پلان هایی که در یک مکان و در یک موضع رخ میدهند را برای صرفه جویی در وقت و هزینه ها، با هم می گیرند.
>> وضعیت صحنه:
وضعیت صحنه، بیانگر اتفاقات رخ داده در هر پلان میباشد که آنها را می نویسند و نوع نما( کلوزاپ، لانگ شات و ...) و نوع حرکت دوربین را در همان قسمت، با علامت های اختصاری مشخص می کنند؛ به این صورت که پس از کشیدن یک خط کسری، با استفاده از علائم اختصاری، نوع نما را در صورت و حرکت دوربین را در مخرج می نویسند.
>> دیالوگ:
دیالوگ هایی که بین شخصیت ها در این نما رد و بدل میشود را در یک ستون می نویسند.
>> صداها و نوفه ها:
صداها و نوفه ها، شامل تمام صداهاییست که سر این صحنه شنیده میشود، مثلا صدای ماشین یا چکیدن قطرات آب یا رادیو و... را تعيين می کنند. همچنین میتوان یک موسیقی در این بخش، تعيين کرد که آیا در این پلان موسیقی متن باشد یا نه، ولی معمولاً چنین کاری را انجام نمی دهند و بعد از اتمام فیلم برداری درباره بخش هایی تصمیم میگیرند که باید موسیقی متن داشته باشد. به این ترتیب یک فیلمنامه دکوپاژ شده بوجود می آید.
تجربه بصری و سلیقه کارگردان
نوع دکوپاژ فیلم، سلیقه بصری و سبک تصویری کارگردان را نشان می دهد. برخی از کارگردان ها که معتقد به برداشت های بلند هستند، یعنی معتقدند که فیلم باید در عالم واقع تا حد ممکن به تجربه بصری بیننده نزدیک باشد. از این رو چنین کارگردان هایی از تقطیع نماها تا حد ممکن، خودداری می کنند. آن ها از نماهای بلند و حرکت دوربینهای طولانی، طرفداری می کنند( این روش در بین کارگردان های اروپایی بیشتر مرسوم است ولی در نظر داشته باشید که نماهای کوتاه و قطع های سریع در بین برخی از کارگردان ها محبوبیت دارد و آن ها بر این باورند که باید تجربه بصری جدیدی را به تماشاگر ارائه داد.
حفظ تداوم فیلم
یکی از وظیفه های خطیر کارگردان این است که عملکرد او در تقطیع نماها و نوع اتصال آنها به یکدیگر و در زاویه بندی دوربین، باید بگونه ای باشد که تماشاگر، فاقد حس پرش و بریدگی باشد یا به عبارتی باید چنین حسی در او ایجاد شود که فیلم تداوم دارد، وگرنه احتمال دارد که توجه او در اثر این پرش ها از فیلم، کنده شود و به دلیل این که حواسش پرت شده، فیلم را همراهی نکند. علاوهبراین ، عملکرد کارگردان نباید موجب خستگی چشم و ذهن تماشاگر شود. در حقیقت ، نماها نباید آنقدر کشدار و بی تحرک باشند که موجب خستگی شوند و نباید آنقدر کوتاه و سریع باشند که تماشاگر را دچار سرگیجه کنند. افراط و تفریط، صدمات بسیاری به فیلم وارد می کند.
گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش
- 15
- 4