پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۱۷ - ۱۶ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۴۲۰۳
هنرهای تجسمی

مصاحبه با استاد محمود فرشچیان، نقاش نام آشنای ایرانی

محمود فرشچیان,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

محمود فرشچیان نقاش نام آشنای ایرانی است كه كارنامه درخشان و پربارش بر هیچ‌كس پوشیده نیست. او آثار مشهوری را خلق كرده كه با نگاهی عمیق می‌توان آن را بخشی از هویت مشترك فرهنگی مردم ایران دانست. تابلوهایی چون «عصر عاشورا»، «انتظار»، «ابراهیم در گلستان» و...‌ البته او در این سال‌ها با طراحی‌های منحصر به فرد خود برای ضریح امام رضا(ع) و امام حسین(ع) فصل دیگری در زندگی هنری‌اش گشود.

محمود فرشچیان,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

  

استاد محمود فرشچیان اكنون در آستانه ۸۸ سالگی تنها یك آرزو دارد «اگر حضرت زینب(س) عنایت كند و شرایطی پیش بیاید كه بتوانم كاری كنم، دوست دارم ضریحی برای این ساحت شریف طراحی كنم و بسازم.» او چندی پیش برای رونمایی از كتاب آثارش كه توسط انتشارات فرهنگ و هنر گویا منتشر شده بود و همچنین كتاب دیوان حافظ با ترجمه صربی كه مزین به نقاشی‌های او بود؛ به ایران سفر كرد. از آنجا كه او باید به محل سكونتش یعنی نیوجرسی برمی‌گشت فرصت اندكی دست داد تا با این هنرمند شهیر ایرانی درباره كودكی، فعالیت‌های هنری، وضعیت هنر ایران و شرایط زندگی‌اش در آمریكا گفت‌وگو كنیم.

آقای فرشچیان امروز كه شما در آستانه ۹۰ سالگی هستید می‌خواهم یك‌بار دیگر شما را به كودكی‌تان فرابخوانم.

كار را سخت نكنید.(می‌خندد)

شما قبل از ورود به مدرسه نقاشی كردن را آغاز كرده‌اید. چه اتفاقی افتاد كه در شما كششی نسبت به نقاشی كشیدن به‌وجود آمد و آن را یافتید؟

 خوشبختانه من در نصف جهان چشم به جهان گشوده‌ام. شهری هزار رنگ و هزار نقش. كودك كه بودم زمانی كه با پدرم به میدان نقش جهان می‌رفتیم، از همان دور با دیدن گنبد مسجد شیخ لطف‌الله و بعد مسجد امام‌(ره) شگفت‌زده می‌شدم. از پدرم می‌خواستم كه آزادم بگذارد تا كمی به تماشای این كاشی‌ها بنشینم. نگاه كردن به این نقش و نگارها انگار كه چیزی را درونم بیدار كرد. آن زمان پنج سال بیشتر نداشتم و همان پنج، شش سالگی بود كه با اصرار پدرم نقاشی كردن را شروع كردم. البته نقوش قالی هم این تأثیر را برای من داشت و من یادم می‌آید در همان سنین روی فرش می‌نشستم و گل‌ها را نقاشی كردم.

 آن زمان پیش استاد خاصی به تحصیل مشغول شدید؟

من اساتید زیادی نداشتم و روی‌هم رفته زیرنظر استاد تعلیم ندیدم. در واقع خودم جست‌وجوگر بودم و خودم طراحی می‌كردم. پدرم كه این علاقه را دید مرا به كارگاه نقاشی حاج میرزا آقا امامی برد و چند سالی را پیش او گذراندم. بعدتر به واسطه یكی از نزدیكان پدرم به استاد بهادری معرفی شدم.

ایشان از افرادی بود كه من نظیر و نمونه‌اش را ندیده‌ام. من طراحی‌های خودم را می‌كردم و پیش استاد می‌بردم و او نظرمی‌داد. هیچ وقت خودش در كارهایم دست نبرد. می‌گفت از روی هرچه كشیدی خودت برو و با آن مقایسه كن. ایراد كار دستت می‌آید. استاد بهادری معروف بود كه جز دو كلمه حرفی دیگر ندارد. یا می‌گفت خوب است یا می‌گفت بد است.

وسایلی كه بیشتر با آنها كار می‌كردید در آن زمان چه بود؟

مداد و زغال. همیشه هم در عالی‌قاپو، مسجد امام و مسجد شیخ لطف‌الله بودم. از صبح تا شب بعد هم كارم را می‌بردم و استاد نظر می‌داد و بالاخره كار به یك نقطه‌ای می‌رسید.

این شیوه برخورد استادتان چه تأثیری روی نگاه شما داشت؟

من امروز البته این را می‌گویم كه آموزش زمانی تكمیل می‌شود كه هنرجو خودش برای تصحیح كارش تلاش كند. این كار هنرجو را به سمت پژوهش و كاوش در امور می‌كشاند. من می‌گویم هنرجویان باید بروند و تحقیق و پژوهش كنند و هیچگاه قانع نشوند.

شیوه برخورد اساتید با شما در خارج از ایران چگونه بود؟ چون شما از یك مقطعی برای تحصیل هنر به خارج از ایران رفتید.

در خارج از ایران برای من اتفاق عجیبی رخ داد و شاید بخشی از نگاه من آنجا تغییر كرد. زمانی كه به اتریش رفتم و در وین مشغول درس خواندن شدم، استادم كه یك آلمانی-اتریشی بود؛ به من آموخت كه دست از تقلید ‌ یا بهتر بگویم كپی كردن، بردارم. شاید این به واسطه نگاه متفاوت غربی‌ها به نقاشی بود.

او شباهتی به استاد بهادری داشت و هم یك تفاوت. شباهتش آن بود كه دست به‌كار من نمی‌ز‌د اما تفاوتش در آن بود كه مرا به سمت اهمیت بخشیدن به تخیلم فرامی‌خواند. او می‌گفت آنچه تو می‌بینی درست است. او گفت باید تمرین كنی و تمرین كنی تا روش صحیح خودت را به‌دست بیاوری. این در كار و هویت نقاشی‌های من تأثیرگذار بود.

به چه صورت تأثیر گذاشت؟

همانطور كه گفتم خیلی كار كردم. باید تمرین كرد. هنر حاصل مطالعه، تمرین، ممارست و نوعی ریاضت شیرین عاشقانه است كه باید آن را تحمل كرد. راضی نبودن مهم است. می‌خواهم بگویم من نه از قلم خاصی استفاده می‌كنم و نه رنگ جادویی دارم. قلم‌مو، رنگ و این چیزها اصلا‌ مسئله نیست.

این مسئله را من همیشه می‌گویم كه در واقع همان «آب كم جو تشنگی‌آور به‌دست تا بجوشد آب از بالا‌ و پست»، است.كسی كه می‌خواهد كار كند باید آنقدر آگاهی و دانشش را بالا ببرد و در دستش توانایی ایجاد كند كه با هر چیزی بتواند به راحتی كار كند. موسیقی رنگ و رقص خطوط می‌توانند تا بی‌نهایت تغییر شكل پیدا كنند.

آقای فرشچیان شما چرا ایران را ترك كردید و در آمریكا سكنی گرفتید؟

باور كنید به واسطه یك اتفاق ساده.

 چه اتفاقی؟

در آمریكا نمایشگاهی از نقاشی‌های هنرمندان ایرانی بود كه من برای تماشای آن به نیویورك رفته بودم.در راه بازگشت به ایران بودم كه فردی در همان سالن نمایشگاه گیرم انداخت و به واقع كار دستم داد. (می‌خندد)البته پسر من هم آن زمان در آمریكا زندگی می‌كرد.

مشكلی برای‌تان به‌وجود آورد؟

این فرد گفت ‌ ما ساختمانی را در منهتن بنا كردیم. او یك شركت طراحی ساختمان داشت. با ایران مكاتبات فراوانی را انجام داده بود تا مرا پیدا كند و یكباره اتفاقی در آنجا مرا دید. می‌خواستند برای طاق و دیوار دو ساختمان بزرگ در منهتن نیویورك نقاشی بكشند. به چند نقاش آمریكایی و ژاپنی نمونه سفارش داده بودند اما هیچ‌كدام نتوانسته بودند این كار را انجام دهند، دقیقا یادم می‌آید كه او گفت «مطمئن هستم شما می‌توانید.»

محمود فرشچیان,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

من ناچار شدم و پذیرفتم. بلیتم را عقب انداختم و چند طرح برای‌شان تهیه كردم و اتفاقا قبول شد. چند كار نقاشی برای دیوار و طاق آنجا انجام دادم كه الا‌ن هست و همه می‌روند می‌بینند. این است كه دست خودم نبود و همان اتفاق بود كه مرا نگه داشت و وقتی برگشتم، دیدم كه آدم دلش می‌خواهد اینجا كاری انجام دهد، دانشكده‌های هنری ‌برقرار شود‌ اما اصلا‌ كسی گوش نمی‌دهد. من برای خودم نمی‌خواهم كاری انجام دهم، ولی برای هنر مملكتم می‌خواهم كاری بكنم.

اوقات‌تان در آمریكا به چه كارهایی می‌گذرد؟ آنجا همچنان مشغول كار هنری هستید؟

دوست دارم یك نكته‌ای را اضافه كنم. من آنجا كه هستم بیشتر می‌توانم به مملكت و هنرمان خدمت كنم تا اگر در اینجا باشم. وقتی كه سن آدم بالا می‌رود زمان طلا می‌شود. واقعیت آنجاست كه در این وقت اندكی كه حس می‌كنم برایم باقی مانده؛ تنها دوست دارم تجربیات این سال‌های خود را به نوعی در یك شكل درست به نسل بعد منتقل كنم.

چون برای نسل جوان نگرانم. نسلی كه حاشیه‌ها برایش بدل به اصل شده است‌ اما همچنان اتود می‌زنم و طرح ضریح حضرت عبدالعظیم(ع) یكی از مهم‌ترین كارهایی است كه در دست دارم و امیدوارم به سرانجام برسد. این كتابی هم كه اخیرا در تهران رونمایی شد، ترجمه دیوان حافظ به زبان صربی بود كه نقاشی‌های آن را كار كردم.

وقتی نگاه می‌كنم احساس می‌كنم در عالم نقاشی كاری را كه باید انجام می‌داده‌ام، صورت گرفته است. البته در نیوجرسی كلاس‌های هنری دارم هم به‌صورت آزاد و هم در برخی از دانشگاه‌های عالی آنجا، برای همین است كه فقط گاهی می‌توانم به ایران سفر كنم و سریعا به آمریكا برمی‌گردم.

شاید این سؤال كلیشه به‌نظر برسد اما آرزوی شما در این سن چیست و آیا كاری بوده كه دوست داشتید انجام دهید اما موفق به انجام آن نشده‌اید؟

من اعتقاد دارم كه خداوند متعال است كه مسیر را برای هر فردی تعیین كرده و انسان به فرمان الهی است كه كاری صورت می‌دهد. اما اگر حضرت زینب(س) عنایت كند و شرایطی پیش بیاید كه بتوانم كاری كنم، دوست دارم ضریحی برای این ساحت شریف طراحی كنم و بسازم. واقعیت‌اش آنجاست كه در فرازهای زندگی هنری‌ام، همواره دلم را به خدا و اهل‌بیت(ع) سپرده‌ام. آنچه از محمود فرشچیان می‌بینید، زاده دست او نیست، بلكه عنایت خاص حضرت حق است كه به این كمترین عرضه شده و امیدوارم كه لایق باشم‌ اما به عقیده خودم هر كای را دوست داشتم؛ انجام داده‌ام.

 همه می‌دانند ساخت ضریح امام حسین(ع) و ضریح امام رضا(ع) به‌دست شما صورت گرفته. چه تفاوتی میان این كار شما با نقاشی‌های‌تان وجود داشت؟

من آدم احساسی هستم و حسم را در زمان كار رها می‌كنم. برای همین است كه در بسیاری از نقاشی‌هایم حالات و اشكالی به تصویر درآمده است. هركدام از آنها حال خاصی برایم دارند و نمی‌توانم از میان آنها یكی را به‌عنوان بهترین انتخاب كنم. در حقیقت تفاوتی میان آنها وجود ندارد‌ اما با خودم كه صادق می‌شوم طراحی ضریح سیدالشهدا(ع) حال مرا بسیار دگرگون كرد. البته كه در زمان طراحی ضریح امام رضا(ع) نیز این حال به من دست داد اما آن اتفاق لطف دیگری در زندگی من داشت.

شما وضعیت هنر به‌خصوص نگارگری در ایران را چگونه می‌بینید؟ باتوجه به اینكه گفتید شرایط جوان‌ها نسبت به دوران شما كمی تغییر كرده. احساس می‌شود نوعی بی‌میلی نسبت به این نوع از هنر وجود دارد.

من بارها در محافل مختلفی تأكید كردم اگر نقاشان ایرانی به اصالت خود بازگردند و بتوانند محتوای عمیقی كه در فرهنگ خود ما وجود دارد را در آثار خود منعكس كنند، بدون شك به نتایج مفید و مهمی خواهیم رسید. از سویی برخلاف شما، معتقدم در ایران خوشبختانه نگاه‌ها به نگارگری تغییر كرده و مورد استقبال عموم قرار گرفته است. من شنیده‌ام كه دانشگاه‌هایی هم پیرامون این مسئله به‌وجود آمده است لیكن فكر می‌كنم اتفاق‌های خوبی در حال رخ دادن است.

آقای فرشچیان بسیاری معتقدند در نگارگری طی سال‌های متمادی پیشرفتی صورت نگرفته است.شاید یكی از دلایلی كه موجب شده نسبت به این سبك از نقاشی توجهی نشده این پیش‌زمینه فكری باشد كه نگارگری فضایی برای نوآوری ندارد و آثار امروز با آثار مكتب هرات و دوران صفویه تغییر چندانی نداشته است.

در این مجال اندك؛ زمان برای پاسخ به این سؤال كافی نیست اما برای اینكه موضوع كمی روشن شود من می‌خواهم مسئله كلی‌تری را خدمت‌تان عرض كنم. وقتی در دوره‌های مختلف دقت كنیم و هنر ایران را با هنر كشورهای دیگر به‌خصوص كشورهای آسیایی مثل چین و ژاپن كه فرهنگ‌شان به ما نزدیك است، مقایسه كنیم، روشن است كه در هنر ایران، سبك‌ها، مكتب‌ها، ایده‌ها و عقایدی وجود دارد كه خود هنرمندان به آن پرداخته‌اند، درحالی‌كه در چین، ژاپن و دیگر ممالك، بیشتر تداوم برقرار است.

یك نقاش چینی هر راه و روشی را كه دنبال كند چه پیرو نقاشی نو باشد، چه پیرو نقاشی مكتب قدیم، اصالت هنر چینی در كارهای او به خوبی مشهود است‌ اما ما در برش‌های مختلفی از تاریخ، حالت‌های متفاوتی را در نقاشی خود شاهد بوده‌ایم. حتی بعضی از آثار، نشان نمی‌دهند كه نقاشی ایران است یا اروپایی یا آمریكایی... خوب آن آثار نمی‌توانند هویت اصیل نقاشی ما را در خود داشته باشند.

تصور می‌كنم امروز اغلب جوان‌ها به سراغ خلق آثاری می‌روند كه از هویت ایرانی خالی است و نمی‌توانند حرفی در جهان داشته باشند. اما باز تأكید می‌كنم آینده درخشانی در انتظار هنر ایران به‌خصوص نگارگری است.

محمود فرشچیان,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

در گذشته، در سال‌هایی كه در ایران تدریس می‌كردم، یك شكل موج نو و حالت غربزدگی میان هنرمندان رواج داشت كه در هنر ما به‌شدت به چشم می‌خورد اما هم‌اكنون می‌بینیم كه با ایجاد نمایشگاه‌ها و افزایش علاقه‌مندی جوان‌هایی كه در این راه قدم گذاشته‌اند، به‌تدریج توجه عموم نسبت به هنرهای اصیل ایرانی بیشتر می‌شود. این نوع هنر می‌تواند به واسطه فعالیت‌های انجمن‌های مختلف راهی برای ورود این نوع از نقاشی به زندگی مردم باز كند و اگر این اتفاق بیفتد؛ بسیار خوب است.

ما در فرهنگ و هنر خودمان از اصالت عظیمی برخورداریم و فكر نمی‌كنم لازم باشد، دست نیاز به نقاط دیگر دنیا دراز كنیم. آنچه مسلم است، نقاشان و هنرمندان ایرانی كه در این راه قدم می‌گذارند لازم است نسبت به آنچه در دنیا می‌گذرد، بی‌اعتنا نباشند و چیزهایی را كه در هنر دیگر ممالك جهان است، یاد بگیرند و در هنر خود مستحیل كنند، نه اینكه هنر خود را در هنر دنیا بی‌رنگ كنند.

محمود فرشچیان در ۸۸سالگی خود را چگونه می‌بیند؟

حقیقت آنجاست كه از زندگی هنری خود بسیار راضی هستم. من در تمام عمرم تلاش كردم كه چیزی یاد بگیرم.من جست‌وجو كردم و سعی كردم نگاه اصیل ایرانی را از دل فرهنگم پیدا كنم. به سهم خودم با برگزاری نمایشگاه‌هایی در نقاط مختلف دنیا، سعی كرده‌ام تا حد امكان این هنر و اصالت فرهنگی را به افرادی كه علاقه‌مند به شناخت آن هستند، بشناسانم و مهم‌تر از هر چیزی تلاش كردم انسان خوبی باشم. بسیار خشنودم كه توانستم با درك فرهنگ خودم زبانی جهانی به‌دست بیاورم و هنر كشورم را در جهان معرفی كنم. من خداوند را شاكرم.

۶o7.hamshahrilinks.org
  • 19
  • 8
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش