سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۶:۵۷ - ۰۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۰۷۶۵
هنرهای تجسمی

حضور و غیاب بهترین واژه‌ها برای توصیف یک هنرمند مهاجر هستند

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
 رضا بیگناه عقیده دارد مهاجرت کردن برای یک هنرمند کار سخت‌تری است چون ضمن این‌که باید چالش‌های عام را بگذراند، با چالش‌های تخصصی هم باید دست و پنجه نرم کند.

به گزارش هنرآنلاین: رضا بیگناه، متولد سال ۱۳۴۹ است و پس از کسب لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبا و فوق لیسانس کارگردانی از دانشگاه تربیت مدرس، به کانادا مهاجرت کرد و آن‌جا به تحصیل طراحی داخلی پرداخت. با این وجود از دوران کودکی علاقه اصلی او نقاشی بود و ابتدا با هدف تحصیل در این رشته در کنکور هنر شرکت کرد، اما وقتی در فضای تئاتر قرار گرفت، همان رشته را ادامه داد. چندی پیش این هنرمند مقیم کانادا، نقاشی‌های خود را در نمایشگاهی با عنوان "حضور" در گالری مژده به نمایش گذاشت. با او درباره هنر در مهاجرت به گفت‌وگو نشستیم.

 

نقاشی از چه زمانی برای‌تان جدی شد؟

فکر می‌کنم از سال دوم دبیرستان. معلمی به نام محمدرضا صفدری داشتم که ایشان داستان‌نویس خیلی مهمی هستند. آقای صفدری از تهران به بوشهر آمده بود و در آن‌جا تدریس می‌کرد. ایشان یک روز از من پرسید به چه چیزی علاقه‌ داری؟ گفتم هنر و نقاشی. گفت من برایت کتاب می‌آورم و تو بخوان. چند روز بعد دیدم کتابی به نام "پیکاسو سخن می‌گوید" را برایم آورده است. من تا قبل از آن نمی‌دانستم پیکاسو کیست و چه کاره است ولی به واسطه آن کتاب با پیکاسو و به طور کلی با نقاشی آشنا شدم. بیش از ده بار آن کتاب را خواندم و بعد تصمیم گرفتم نقاش شوم.

 

اولین باری که یک نمایشگاه حرفه‌ای نقاشی برپا کردید در چه زمانی بود؟

قبل از این‌که به کانادا بروم یک نمایشگاه در گالری "سیحون" برگزار کردم. آن موقع خانم سیحون در قید حیات بودند و خود ایشان یک سری از آثار مرا انتخاب کردند و نمایشگاهی برایم برگزار کردند. بعد از آن نمایشگاه به کانادا رفتم و تا چند سال نمایشگاهی در ایران نداشتم.

 

پیش از مهاجرت به کانادا، تئاتر را هم به طور حرفه‌ای دنبال می‌کردید؟

بله. چند نمایشنامه نوشتم که تعدادی از آن‌ها با نام‌های "زیبای آب‌وار"، "قلمرو ممنوع"، "از شفق خیس خیزران" و "در تنگنای خرابه" چاپ شد. بعضی از این‌ها را خودم به همراه دوستانم اجرا کردم و کارگردانی تعدادی را هم خودم به عهده داشتم. برخی دیگر هم در شهرستان‌ها اجرا شدند. آن موقع فضای نمایشنامه‌هایم تحت تأثیر فضای جنوب، دریا و داستان‌های جنوب کشور بود. آن موقع سابقه اجرا در مجموعه تئاتر شهر و جشنواره‌های دانشجویی و فجر را هم داشتم. ضمن این‌که در سال دوم دانشگاه، مدتی در دفتر یک مجله کار مطبوعاتی هم انجام دادم. شعر و داستان هم می‌نوشتم اما به صورت حرفه‌ای یک نمایشنامه‌نویس بودم. الان هم نمایشنامه‌نویسی و نقاشی را به طور همزمان دنبال می‌کنم ولی از بین این دو مدیوم، نقاشی بیشتر غالب است.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

معمولاً هنرمندان وقتی اقلیم و محل زندگی خود را تغییر می‌دهند باید تلاش زیادی انجام بدهند تا شرایط خودشان را با شرایط جامعه جدید وفق بدهند. شما چطور از این چالش گذشتید و توانستید خودتان را به گالری‌های کانادا معرفی کنید؟

من تا ۳۳ سالگی در ایران بودم و دوستان و آشنایان زیادی داشتم که می‌توانستم با آن‌ها ارتباط بگیرم و کارهای مختلفی انجام بدهم ولی از زمانی که به کانادا رفتم، همه این ارتباط‌ها قطع شد و باید کارم را از صفر شروع می‌کردم. این اتفاق برای هر هنرمندی که مهاجرت می‌کند رخ می‌دهد و او باید در کشور مقصد، ریشه‌هایش را قطع کند و معلوم نیست دوباره بتواند ریشه بگیرد یا نه.

 

من در ابتدای مهاجرتم به کانادا، رزومه خوبی آماده کردم و تصمیم گرفتم آن را به گالری‌های کانادا نشان بدهم. بیشتر آنها می‌گفتند کارت خوب است ولی ما آرتیست جدید نمی‌گیریم. خسته و ناامید شده بودم و دیگر به این فکر می‌کردم که به سراغ تئاتر بروم، اما یک روز به یکی از معلم‌های زبان فرانسه‌ام گفتم شما یک نگاهی به رزومه من بیندازید شاید مشکلی در آن باشد. ایشان گفت رزومه‌ات خیلی خوب است و کارهای گرافیکی آن هم عالی است ولی مشکلی که وجود دارد اسم تو است و با توجه به حوادث ۱۱ سپتامبر، اسم‌هایی وجود دارد که در غرب به آنها حساس شده‌اند. پس از آن یکی از گالری‌ها قبول کرد برای من نمایشگاه بگذارد. از آن‌جا به بعد فعالیت جدی من شروع شد و چند نمایشگاه مختلف برپا کردم. 

 

بعد از برگزاری نمایشگاه‌های‌تان در کانادا، چه شد که تصمیم گرفتید دوباره در ایران نمایشگاه بگذارید؟

من نقاشی‌های زیادی را مناسب فضای کشورم کار کرده بودم و تمام اقوام و آشنایانم نیز در ایران بودند. از این رو همیشه به دنبال فرصتی برای برقراری ارتباط با داخل کشور بودم. در کانادا هم همچنان فضای کارهایم شرقی بود و حس می‌کردم نمی‌توانم ارتباطم را با ایران قطع کنم. سال ۲۰۰۹ یک نمایشگاه عکس در گالری "گلستان" برگزار کردم و پس از آن یک نمایشگاه نقاشی در مکزیک داشتم که احساس کردم خوب است، تابلوهای آن مجموعه را به ایران بیاورم و در کشور خودم هم به نمایش بگذارم.  اسفند ماه سال گذشته با خانم مژده طباطبایی، مدیر گالری "مژده" صحبت کردم و ایشان برای آذرماه امسال به من وقت دادند تا نمایشگاه "حضور" در این تاریخ برگزار شود.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

آثار مجموعه "حضور" طی چه سال‌هایی خلق شده‌اند و چرا این آثار را برای برگزاری نمایشگاه در ایران انتخاب کردید؟

من کارهای مختلفی دارم و کارهایم در هر دوره به تناسب فضایی که در آن قرار گرفته‌ام با تغییر مواجه شده است. شما وقتی مهاجرت می‌کنید، وارد یک رودخانه‌ای می‌شوید که نه می‌دانید سرآغازش کجاست و نه می‌دانید این رودخانه قرار است به کجا برسد. البته باید تلاش کنید از مقصد آب این رودخانه اطلاع پیدا کنید ولی به هر حال مهاجرت در همه زمینه‌ها یک تولد دوباره است و نیاز به کشفیات تازه دارد. مهاجرت با سفر کردن خیلی فرق دارد. یک توریست نیازی به درگیر شدن با چیزی ندارد چون قرار نیست زندگی‌اش را در آن‌جا بگذراند، اما کسی که به کشوری دیگر مهاجرت کرده، لازم است زبان آن کشور را یاد بگیرد و با چالش‌هایی که بر سر راهش است آشنا شود.

 

مهاجرت کردن برای یک هنرمند کار سخت‌تری است چون هنرمند ضمن این‌که باید یک سری چالش‌های عام را بگذراند، باید با چالش‌های تخصصی هنر خودش هم دست و پنجه نرم کند. من وقتی در کانادا شروع به نقاشی کشیدن کردم، دیدم که نمی‌توانم از نقاشی شرق فاصله بگیرم. با این حال، تغییرات به خصوصی در نقاشی‌هایم ایجاد شد و دوره‌های مختلفی را گذراندم. وقتی که به ایران آمدم هم دوباره تغییراتی در کارهایم دیده شد، به طوری‌که آثار آخرم کاملاً انتزاعی است. در نمایشگاه "حضور" آثاری از همه این دوره‌ها را انتخاب کردم تا مخاطب بتواند سیر تاریخی کارهای من از سال ۱۳۸۰ تاکنون را ببیند و بررسی کند.

 

عنوان نمایشگاه‌تان را بر چه اساسی انتخاب کرده‌اید و چه مفهومی برای آن تعریف می‌کنید؟

اسم نمایشگاهم را "حضور" گذاشتم چون اعتقاد دارم که حضور، شکل دیگر غیاب است و این‌ها دو روی یک سکه هستند. حضور و غیاب بهترین واژه‌ها برای توصیف من به عنوان یک هنرمند مهاجر هستند. من وقتی در ایران نمایشگاه می‌گذارم، حضورم در کشورم نمود پیدا می‌کند و وقتی به کانادا می‌روم، پایه زندگی‌ام در تاریکی قرار می‌گیرد ولی خاموش نمی‌شود. یعنی ریشه‌هایم را همیشه با خودم حفظ می‌کنم. شما در تماشای آثار نمایشگاه "حضور" می‌توانید متوجه شوید که این آثار ریشه ایرانی دارند ولی شکل اجرای‌شان متفاوت است. یعنی من سعی می‌کنم در کارم از فضاهای جهان‌شمول استفاده کنم تا کاری که عرضه می‌کنم، محدود به یک خاطره یا مکان و دوره خاصی از ایران نباشد.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

خیلی دلم می‌خواهد که ضمن حفظ ریشه‌ها، آثاری را خلق کنم که به همه جای دنیا قابل تعمیم باشد. من همین آثار نمایشگاه "حضور" را در مکزیک هم به نمایش گذاشتم که آن نمایشگاه بر اساس شعر شاعران مکزیک طراحی و اجرا شده بود. مخاطبان مکزیکی برای‌شان جالب بود که ببینند شعر شاعران آمریکای لاتین از منظر یک نقاش ایرانی مقیم کانادا چطور ترجمه شده است. سعی کرده بودم به جوهره شعر نزدیک شوم و در عین حال محدود به آن شعر هم نباشم. خوشبختانه آن نمایشگاه برای مخاطبان جذابیت داشت و بازخوردهای خوبی از آن دریافت کردم.

 

هنرمندی که به یک کشور دیگر مهاجرت می‌کند و با یک دنیای دیگر آشنا می‌شود، تا چه اندازه باید تحت تأثیر دنیای جدید قرار بگیرد و چقدر باید به حفظ ریشه‌های خود توجه کند؟

به نظرم در این شرایط سه اتفاق متفاوت می‌تواند رخ بدهد. نخست آن‌که هنرمند مهاجرت کرده بخواهد تحت تأثیر فرهنگ کشور مقصد کار کند. در این شرایط معتقدم که آن هنرمند حتی اگر کارش در سطح استانداردهای جهانی هم باشد، همچنان در حاشیه قرار می‌گیرد چون در هر کشوری به هنرمندان خارجی به عنوان هنرمندان خرده فرهنگ‌ها نگاه می‌کنند و طبیعی است که توجه آن‌ها ابتدا به هنرمندان خودشان باشد.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

شکل دومش این است که هنرمند بخواهد خودش باشد که در این صورت به نقاش کشور خودش تبدیل می‌شود که در یک مکان دیگر زندگی می‌کند. در این صورت اصلاً نیازی به مهاجرت وجود ندارد چون نه تنها قرار نیست اتفاق تازه‌ای برای آن هنرمند بیفتد بلکه سختی کار او به عنوان یک هنرمند مهاجر بیشتر هم می‌شود چون ضمن قرار گرفتن در شرایط جدید اجتماعی و سیاسی یک کشور دیگر، باید با چالش‌هایی نظیر تنهایی، ملی‌گرایی و از خود بیگانگی هم دست و پنجه نرم کند. ضمن این‌که آن هنرمند مهاجر احتمالاً کارش نسبت به هنرمندهایی که در داخل کشور خود نقاشی می‌کشند، ضعیف‌تر خواهد بود چون تم و جنس کار هر دوی‌شان یکی است، با این تفاوت‌ که آرتیست‌های داخل کشور در معرض آن تم و جنس قرار دارند و آرتیست مهاجر از شرایط، تم و جنس کارش دور است.

 

اما شکل سومی که می‌تواند اتفاق بیفتد این است که هنرمند رویاها و خاطره‌هایش از کشور خود را با شناختی که از فضای هنر کشور مقصد به دست می‌آورد، در هم بی‌آمیزد و بین این‌ها پلی ایجاد نماید تا کاری که عرضه می‌کند، هم در کشور مقصد و هم در وطن هنرمند قابل عرضه باشد. کارهای من در حال حاضر در این وضعیت است. البته خیلی سخت و دیر می‌شود به این وضعیت رسید ولی بهترین وضعیت برای هنرمند مهاجر همین است.

 

شرایط هنرمندان ایرانی در کانادا چطور است و آن‌ها از چه طریقی آثارشان را در معرض دید عموم قرار می‌دهند؟

در کانادا به ندرت آثار ایرانی‌های خارج از کانادا را به نمایش می‌گذارند و بیشتر تمرکزشان روی آثار نقاشان ایرانی مقیم کانادا است. تنها گالری که در کانادا دغدغه‌اش نشان دادن هنر ایرانیان برای کانادایی‌ها است، "آرتا گالری" شهر تورنتو است که مدیریت آن را خانم فیروزه اطهاری به عهده دارد. البته در آن گالری برای غیر ایرانی‌ها هم نمایشگاه گذاشته می‌شود ولی شاید آن را بشود تنها گالری کانادا دانست که هدفش معرفی هنر معاصر ایران است. من هم در آن‌جا یک نمایشگاه گروهی نقاشی و یک نمایشگاه ترکیب نقاشی و عکس برگزار کردم. گالری‌های دیگری هم وجود دارند که متعلق به ایرانیان هستند اما تاکیدی بر نمایش و معرفی آثار هنرمندان ایرانی ندارند.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

هنرمندان ایرانی مقیم کانادا هر کدام به طور انفرادی فعالیت می‌کنند یا انجمن و گروهی وجود دارد که با حضور آن‌ها شکل گرفته باشد؟

انجمن خاصی وجود ندارد اما طبیعتاً آدم‌هایی در آن‌جا هستند که دوره‌ها و جمع‌های مختلفی را برگزار می‌کنند و هنرمندان را گردهم می‌آورند. هنرمندان ایرانی هرازچندگاهی سعی می‌کنند دور هم جمع شوند ولی معمولاً این اتفاق به صورت پراکنده می‌افتد و انسجام زیادی ندارد. البته پراکندگی هنرمندان ایرانی در مناطق مختلف کانادا هم در منسجم نبودن این گردهمایی‌ها بی‌تأثیر نیست. جشن تیرگان یکی از اتفاقات خوبی است که هنرمندان ایرانی را دور هم جمع می‌کند و در آن مجموعه هنر ایران نشان داده می‌شود ولی کمتر پیش می‌آید که فعالان هنرهای تجسمی بخواهند در کنار هم یک گردهمایی برگزار کنند.

 

اولویت گالری‌دارهای کانادایی برای برگزاری یک نمایشگاه چیست؟

گالری‌ ضمن این‌که کارکرد فرهنگی دارد، باید منافع اقتصادی هم داشته باشد. در نتیجه داشتن گالری یک کار تجاری است و طبیعتاً برای گالری‌های کانادایی هم چند اصل مهم وجود دارد تا گالری‌شان ضربه نخورد. معمولاً گالری‌دار‌های کانادایی بیشتر برای هنرمندانی نمایشگاه می‌گذارند که حضور مداوم و مستمر در کانادا دارند چون حساب کردن روی هنرمند مهاجر سخت است. در ایران هم همینطور است و برای گالری‌دار اهمیت دارد که هنرمندش تا چه زمانی و تا کجا می‌خواهد بماند و ادامه بدهد.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

ویژگی دیگری که در کانادا باعث می‌شود گالری‌ها کار هنرمندان را به نمایش بگذراند، جنس کار و هنر هنرمند است. هدف از برگزاری نمایشگاه و همینطور مخاطب هدف نمایشگاه نیز خیلی مهم است و طبیعی است که گالری‌دارها دغدغه معرفی کردن یک هنرمند خارجی را ندارند. پس تنها در صورتی برای هنرمندان خارجی نمایشگاه می‌گذارند که کار آن هنرمندان مورد تأییدشان باشد و حس کنند که با برگزاری نمایشگاه برای هنرمندان خارجی، مخاطبان خوبی را جذب خواهند کرد. البته باید توجه کرد که هر مجموعه اثری که مورد توجه گالری‌های کانادایی قرار نمی‌گیرد لزوماً مجموعه بدی نیست. ممکن است آن مجموعه در کشورهای قطر و امارات مخاطب داشته باشد ولی سلیقه مخاطب کانادایی طور دیگری باشد و گالری‌دار هم به همین دلیل اشتیاقی جهت برگزاری نمایشگاه برای آن آثار نداشته باشد.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

فروش آثار هنری چقدر برای گالری‌های کانادایی در اولویت است؟

طبیعتاً گالری‌ها به فروش فکر می‌کنند و ممکن است اگر نمایشگاه اول من در یک گالری نفروشد، آن گالری دیگر رغبتی برای برگزار کردن نمایشگاه برای من نداشته باشد. گالری‌های کانادایی نگاه بلندمدت‌تری هم به همکاری با هنرمندان خود دارند و به این فکر می‌کنند که دو سال بعد بتوانند برای شما در نیویورک نمایشگاه بگذارند یا شما را در حراجی‌های بزرگ شرکت بدهند. پرزنت کردن و معرفی کردن آرتیست برای‌شان اهمیت دارد ولی بازار مادی هنر هم خیلی مهم است.

نوع نگاه گالری‌های کانادایی با گالری‌دارهای ایرانی به مقوله بازار مادی چندان متفاوت نیست چون اصولاً گالری‌داری یک مقوله صرف فرهنگی نیست و اقتصاد هم با آن دخیل است. موزه هنرهای معاصر کانادا و سایر موزه‌هایی که در آن‌جا وجود دارد، نگاه مادی به آثار هنری ندارند و هدف‌شان نشان دادن فرهنگ و هنر است ولی شرایط گالری‌های تجاری فرق می‌کند.

 

مردم کانادا چقدر نسبت به خرید آثار نقاشی و سایر آثار هنری ذوق دارند و به این موضوع اقبال نشان می‌دهند؟

کشور کانادا به لحاظ فرهنگ خرید آثار هنری از اروپا جلوتر نیست. عمر این کشور به ۱۵۰ سال می‌رسد و طبیعتاً ۱۵۰ سال برای ساختن زیربنای قوی فرهنگی در یک کشور زیاد نیست. با این حال، توجه کانادایی‌ها به هنر جالب توجه است و بسیاری از مردم و یک سری از مؤسسات به خرید آثار هنری توجه به خصوصی دارند. بخشی از خریداران هم که عمدتاً مؤسسات و شرکت‌های دولتی هستند، به عنوان پرداخت مالیات اقدام به خرید اثر هنری می‌کنند. دولت هم گاهی اوقات به مؤسسات تحت نظر خودش اجازه این کار را می‌دهد چون این کار به نفع هنرمندان و ترویج فرهنگ خرید آثار هنری است.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

در ایران هنرمندان عرصه تجسمی به طور خودکفا و مستقل کار می‌کنند و هیچ حمایتی از آنها نمی‌شود. در کانادا وضعیت حمایت از هنرمندان تجسمی چگونه است؟

در کانادا هم هنرمند از جای خاصی حمایت نمی‌شود و شاید حمایت‌هایی که صورت می‌گیرد هم مثل حمایت‌هایی است که وزارت فرهنگ و ارشاد، موزه هنرهای معاصر یا خانه هنرمندان برای کمک به یک سری نقاش در نظر می‌گیرند. هنرمندان کانادایی هم درآمد ثابتی ندارند و متکی به عرضه هستند. یعنی در آن‌جا هم همه چیز در رابطه بین عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد چون بودجه‌ای که دولت برای این کار تعیین کرده خیلی ناچیز است. در نتیجه در کانادا نیز همچون ایران، کارهای یک هنرمند باید بفروشد تا بتواند دوام بیاورد.

 

و صحبت‌های پایانی؟

جامعه ایرانیان مقیم کانادا به نسبت جمعیت این کشور خیلی جامعه بزرگی نیست، بنابراین بهترین حالتی که برای هنرمند ایرانی مقیم کانادا می‌تواند اتفاق بیفتد این است که کارش را بر اساس میزان تقاضای جامعه ایرانی مقیم آن کشور بنا کند. هنرمندان ایرانی خوبی در کانادا زندگی می‌کنند ولی متأسفانه این آرتیست‌ها سعی نکرده‌اند یک جامعه قوی درست کنند. چینی‌ها در این زمینه بهتر هستند و فعالیت‌های گسترده‌تری به کمک همدیگر انجام می‌دهند.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

 ما باید تلاش کنیم در برخی زمینه‌های هنری از جمله نقاشی و ترجمه آثار هنری حضور گسترده‌تری در سطح جهانی داشته باشیم. تعدادی از آرتیست‌های ایرانی که مقیم کانادا هستند، از اساتید بزرگ نقاشی، نقاشی خط و مجسمه در ایران محسوب می‌شوند. امیدوارم فرصتی فراهم شود که این‌ هنرمندان بتوانند دور هم جمع شوند و هنر ایران را بیش از پیش معرفی کنند. نهادهایی که وسع مالی دارند باید کمک کنند تا این اتفاق بیفتد چون نتیجه این همراهی‌ها و هم‌نشینی‌ها به نفع هنر ایران خواهد بود. در پایان باید از خانم مژده طباطبایی تشکر کنم که به من فرصت دادند تا پس از سال‌ها در کشور خودم نمایشگاه برگزار کنم.

 

هنر در مهاجرت,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

 

 

 

 

  • 14
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش