در فاصله انجام اين گفتوگو و چاپ آن وقايع زيادي در عرصه سياستگذاري سينما اتفاق افتاد؛ از جمله تغييرات در بخش بينالملل فارابي، شکلگيري شوراي عالي بينالملل سينما و نحوه وامدهي به فيلمها که هر يک از اينها ميتواند مبناي يک گفتوگوي مستقل باشند. با وجود ضيق وقت مهندس حيدريان، گفتوگوي پيشرو را به مسائل مبتلابه سينما اختصاص داديم و بحثهاي بعدي را به آينده نزديک موکول کرديم.
اگر بخواهيم از رويدادهاي مهم سينمايي نام ببريم، بدونشک ميتوان از برپايي دو جشنواره ملي و جهاني فيلم فجر نام برد. به نظرم درباره جشنواره جهاني بايد در فرصتي ديگر به آن بپردازيم. چون اخيرا کانون کارگردانان و جامعه صنفي تهيهکنندگان و همينطور انجمن منتقدان سينما خانه سينما خواستار ادغام بخش جهاني و ملي شدهاند. اما بحث مهم ديگرم درباره شکل برگزاري جشنواره ملي فيلم فجر است. حالا که سه ماه از برپايي آن گذشته، بهتر ميتوان درباره آن اظهارنظر کرد. همانطور که ميدانيد اين جشنواره با پشتوانه ۳۶ سال تجربه بايد به مرحله پختگي رسيده باشد. اما به نظر ميرسد که جشنواره همچنان در مرحله آزمون و خطا به سر ميبرد! به طوري که هنوز نتوانسته مطالبات طيفهاي مختلف با گرايشهاي متفاوت اهالي سينما را برآورده كند. شايد اين مسئله به ساختار اصلي اين جشنواره برميگردد؛ الان کار به جايي رسيده که برخيها براي جشنواره خط و نشان ميکشند و حتي خبر از انشعاب اين جشنواره ميدهند. تحليل شما از اين وضعيت چيست؟
جشنواره ميتواند تنها يك رويداد براي مقطعي از سال باشد، همچون رويدادهاي مناسبتي ديگر؛ اما برخي از رويدادها تخصصياند و فرايندي دارند که در قله آن جشنواره و مراسمي برپا ميشود. جشنواره فيلم فجر هم از اين جنس است كه به توليدات يك سال سينماي ايران ميپردازد. از سالهاي اول دهه ۶۰ كه جشنواره فيلم فجر راه افتاد، نگاه اصلي اين بود كه نقش اساسي در توليد فيلمها ايفا كند... .
خب همين جا سخن شما را قطع ميکنم. در اوايل دهه ۶۰ اين رويکرد کاملا طبيعي بود. چون سينماي پس از انقلاب نياز به موتور محرکي داشت تا توليداتي با محتواي انقلابي داشته باشد. اما اين رويکرد در زمان فعلي کاملا کارکرد خود را از دست داده است؟
به اين گفته شما هم خواهم رسيد. به مرور وجه ملي جشنواره فيلم فجر در بيشتر سالها غالب شد و در برخي سالها هم وجه بينالمللي آن که درنهايت اين دو کاملا از هم مجزا شدند. نتيجه اينكه جشنواره ملي يك كارکرد مشخص پيدا كرد و جشنواره بينالمللي هم نياز به آداب و رسومي ديگر كه بايد متناسب با جشنوارههاي بينالمللي باشد، پيدا کرد. براي رفع معضلي که شما به آن اشاره کرديد، امسال يك برنامه جامع براي جشنواره ملي فجر نوشتيم و مشخص كرديم كه اساسا در دنيا در حوزه سمعي - بصري در چه جايگاهي هستيم و بايد به كجا برويم. در اين مسير به فضاي سايبري هم رسيديم. خب فضاي سايبري مختصاتي را اعمال ميكند كه در دنيا مهم است و ما هم نسبت به آن وظيفه ملي داريم. هرچند برخي از مديران و كارشناسان تنها نگاه سرگرمي به حوزه تصوير و سينما دارند و نه نگاه ژرفنگر. در برنامه اهداف جشنواره؛ اين جشنواره به عنوان يكي از حلقههاي زنجيره سيستم سينما ديده شده است. بنابراين جشنواره، محلي است كه بايد سينماي ايران را به استانداردها نزديكتر كند. تا جايي كه تأکيد ميكنيم، سينما حرفهاي است و محل كارآموزي نيست. سينما براي اينكه بتواند درصد بيشتري از مردم را راضي نگه دارد، در جشنواره بايد گوناگوني و تنوع محصولات را رعايت كند. بنابراين جشنواره بايد كاملا حرفهاي و تخصصي باشد. امسال شروع اين تغييرات به نفع اين اهداف بود.
پس هرچيزي كه جشنواره را به سمت غيرحرفهايبودن پيش ميبرد، متوقف و قطعا اصلاح ميشود. پس سطح توقعات و استانداردها را بالا برديم. به همين دليل در جشنواره امسال تأكيد كرديم كه حداكثر ٢٢ فيلم انتخاب شود. هرچند هيئت انتخاب دستبازتر عمل كردند وگرنه ميتوانست ٢٢ فيلم هم نباشد. معنا و حاصل اين تغيير اين است كه مردم، منتقدان و سينماگران بالفعل و بالقوه با گزينشي از مجموعه صدوچندفيلمي كه ثبتنام كردند يا ۷۴ فيلمي كه توسط هيئت انتخاب ديده شد ٢٢ فيلم كه حرفهايتر و متنوعتر در ژانرهاي مختلف بود را انتخاب کردند. پس پيام اول اين است كه سينماگران عزيز، اين كف انتظارات ماست. اين ٢٢ فيلم نشاندهنده اين هستند كه كارهاي ديگر اگر از اينها ضعيفتر باشند حذف خواهند شد. در جشنواره تلاش شد كه تنوعي از موضوعات حتما حضور داشته باشد؛ يعني كمدي، سياسي، حوزه مقاومت يا جنگي و اجتماعي و... .
به نكته ديگري هم توجه شد و اينكه از نظر ما سينما مؤثرترين و مهمترين قالب حرفزدن درباره منافع ملي است. پس در فيلمها بايد نقد باشد. اصلا سينماي ما بايد منتقد باشد. چون سينماي خنثي به كار ما نميآيد. اما منتقدي كه در داخل كشور باشد و در چارچوب منافع ملي نقد كند. منتقدي كه بنبستي برايش وجود ندارد. اما معنايش اين نيست كه حتما راه را هم نشان دهد؛ چراكه ما نميتوانيم در سينما در همه حوزهها متخصص باشيم. در نتيجه در قدم اول تلاش شد كه اين تغييرات ما را به اهداف جشنواره نزديكتر كند.
من متوجه دغدغههاي شما هستم كه در درازمدت آن را دنبال ميکنيد، اما انتقادهايي هم به بخش انتخاب وارد بود كه چرا يكسري فيلمهاي خوب را كنار گذاشته و اساسا سؤال اين است كه جشنواره فجر «جشن» است يا «جشنواره»؟ اگر جشني شبيه مراسم «اسکار» است پس بايد متخصصان هر حرفه درباره آن بخش نظر دهند؛ اگر ميخواهد مثل «کن» يک «جشنواره» باشد،پس ديگر بخشهاي فني محلي از اعراب ندارند. ديگر اينكه در همه جاي دنيا جشنواره در زمان و مكان مشخص براي تعدادي از افراد معين برگزار ميشود، هميشه هم هر جشنواره يك كنجكاوي را ايجاد ميكند كه پس از برگزاري آنها كه شركت نكردهاند به سراغش بروند؛ اما براي جشنواره فيلم فجر چرا شعبههاي مختلف داريم در ساير شهرها؟ اين كار به نظر ميرسد غلط است! جشنواره يك تعريف و كاركرد دارد و هر جشنوارهاي را در ارتباط با مأموريت خودش بايد تعقيب كرد. جشنواره بينالمللي فيلم فجر بايد تمام مختصات يك جشنواره را تأمين كند؛ يعني مسابقه باشد، داورهاي بينالمللي و جاي ثابتي داشته باشد و ديگر چند شعبهاي هم معنايي ندارد!
اولا جشنواره ملي ما يك مسابقه است، امسال هم وجه رقابتياش روشنتر شد. دوم اينكه رويكردش تعقيبكردن منافع سينماي ماست و براي رسيدن به درجه «الف» داريم تلاش ميكنيم. كاركرد ديگر آن، اين است كه در «دهه فجر» برگزار ميشود و نميتوان حالت جشنبودن آن را كمرنگ كرد؛ اما متأسفانه خيلي از افراد دارند ناسپاسي ميكنند، چراكه جشنواره فجر دارد در ايام مبارک فجر جور افراد ديگري را ميكشد كه نميتوانند در آن ايام جشنوارهاي درست برگزار كنند! شما بهتر ميدانيد که سينما تنها فعاليت ميداني است كه در دهه فجر برگزار ميشود و مردم تا نيمههاي شب به سينماها ميروند تا فيلم ببينند و بانشاط باشند. ضمن اينکه خود سينما هم يكي از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي محسوب ميشود؛ بنابراين بايد قدردان اين سينما بود كه هر دو روز يک بار جايزه بينالمللي دريافت ميکند. سينماگران ايران با توقعات پايين، حوزههاي ديگر را در عرصههاي بينالمللي نمايندگي ميكنند. اين در حالي است که مردم نميتوانند با دستاوردهاي ديگر حوزهها ارتباط برقرار كنند!
منظور شما تلويزيون است ديگر؟
بههرحال کارکردهاي سينما و جشنوارههاي فيلم فجر اين مأموريت را درست انجام ميدهند. بحث ديگر ما اين است كه در جشنواره فجر به سمت عدالت فرهنگي هم برويم. در نتيجه بايد «توليد» و مهمتر از آن «توزيع» عادلانه فرهنگي در همهجاي کشورمان صورت پذيرد. تا كي ميتوانيم دنبال سانتراليسم فرهنگي (تمرکزگرايي) باشيم؟ درحاليكه در دنياي امروز هر نفر درعينحال که مصرفكننده است، توليدكننده هم هست. فضاي سايبري هم چنين فرصتي را در اختيار همه قرار ميدهد؛ بنابراين اگر ما خوراک فرهنگي براي مردم آماده نكنيم و امکانات لازم را بهطور عادلانه در اختيار مردم قرار ندهيم، عرصه را بيبروبرگرد واگذار کردهايم! بنابراين ما براي تأمين عدالت فرهنگي بايد بتوانيم عادلانه همه مردم را به توليدكننده تبديل کنيم.
پس ناگزيريد كه استراتژي برگزاري همزمان جشنواره فيلم فجر در تهران و شهرهاي ديگر را ادامه دهيد؟
ناگزيريم چنين کنيم، چون دنياي امروز، پيشرفت تکنولوژي ارتباطات و سيطره فضاي مجازي ما را مجبور کرده است. براي تحقق اين امر هم فرصتهاي آموزشهاي مجازي را فراهم ميكنيم؛ بنابراين ما جشنواره را به ۳۱ استان بردهايم تا فضاي كشور توليدي- فرهنگي شود.
بنابراين ميتوان گفت جشنواره فيلم فجر به هيچ جشن و جشنوارهاي در جهان شبيه نيست و مدلي است مختص کشورمان ايران؟
بله، درواقع اين عدالت فرهنگي در جشنواره از طريق خانه سينما، مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي و انيميشن، انجمن سينماي جوانان، بنياد سينمايي فارابي و... محقق ميشود. ما در کل كشور ۶۰ دفتر سينماي جوان داريم كه تا سال آينده بايد ۶۰ دفتر ديگر هم اضافه شود. يا قرار است شعبات خانه سينما در کل کشور را راهاندازي کنيم؛ مثلا آقاي شهسواري که الان مديرعامل خانه سينما هستند، از اين به بعد بايد مديرعامل «خانه سينماي ايران» شوند يا ديگر يك فيلمبردار در بوشهر نبايد براي رفع مشکلات صنفياش از آنجا به تهران کوچ کند.
خب اين نگاه کاملا منطقي و ناقد تمرکزگرايي است؛ يعني شما ميخواهيد نهادهاي مدني بيشتر تقويت شود تا دخالت دولت کمتر شود؟
اصلا «نهادهاي مدني» همينجا معنا پيدا ميكند. پس ما بهدنبال آن هستيم كه تاجاييكه مخاطب داشته باشيم، فضاي كشور را فرهنگي كنيم؛ جلوهگاه اين فرهنگيشدن يكي جشنواره و ديگري در شعبات «خانه سينما» و امثال آن است مثل «خانه مستند». براي «موزه سينما» هم ميخواهيم شعبه راهاندازي كنيم، بناست در استان فارس، مشهد و منطقه آزاد اروند يك مكان قديمي كه نشانههاي فرهنگ ايران را دارد، به این کار اختصاص دهند. ما ميراثدار فرهنگ و هنر ايران هستيم، پس بايد نشانههايش را در آن منطقه و شهر مثل جوايز و اسناد، كپي برابر اصل كنيم و به نمايش درآوريم يا اسناد و دستنوشتههاي ديگر. تا مردم همان شهر يا منطقه سابقه حضور سينما را متوجه شوند و از شرايط كنوني و جوايز بينالمللي هم اطلاع پيدا كنند. فراواني و تنوع اين موضوعات گفتمان فرهنگي ايجاد ميكند. به نظرم اين دوره انتقال است كه بايد مردم را از اين مسير بگذرانيم تا به شرايط آتي برسند كه انشاءالله وضعيت بهتر خواهد شد.
همانطور که ميدانيد بهاصطلاح کفگير سينماي داستاني هم به ته دیگ خورده و چندان خلاقيت ندارد اما خوشبختانه در ادارات تحت نظر سازمان سينمايي مثل مركز گسترش سينماي مستند و تجربي که اخيرا انيميشن هم به آن پيوسته، شاهد کارهاي خوبي هستيم و خوشبختانه شاهد شکوفايي در فيلمهاي مستند و در عرصه فيلم کوتاه هستيم. طبعا چنين جاهايي اعتبارات و بودجه آنها بايد در سال جديد افزايش پيدا کند. درعينحال در جاهايي مثل «مدرسه ملي سينما» خروجي موفقآميزی نداشته؛ چرا «مدرسه ملي تعطيل نميشود؟
در برنامه جامع آمده كه آموزش نيروي انساني به اين شكل كار ما نيست و دانشگاهها بايد به اين كار بپردازند. در نتيجه با اين نگاه وجود «مدرسه ملي سينما» ضروري نيست اما فاصله دستاندركاران فعال ما با اتفاقي كه در فيلمسازي در دنيا ميافتد، زياد است و اين فاصله را بايد مدرسه پر کند.
در اين مسير وظيفه «خانه سينما» چيست؟
«خانه سينما» اگر بتواند وظايف صنفي خود را هم انجام بدهد، خيلي خوب عمل كرده است. «خانه سينما» بايد صنف مسئول تربيت كند. مثلا تهيهكننده واقعي كيست و... و به احوال تمام نيروهايش رسيدگي كند. چون در تجاريترين نوع نگاه اگر مثلا دستيار فيلمبردار هم حالش خوب نباشد، به توليد يک فيلم ضرر ميزند. پس «خانه سينما» بايد صنوف حرفهاي و مسئول را ايجاد و حمايت کند و البته اصليترين همکار مدرسه هم خواهد بود.
درحالحاضر مأموريت بنياد سينمايي فارابي بايد چه باشد؟
بنياد سينمايي فارابي بايد به سمت تأمين نياز فكري و فرهنگي ما برود. يعني خدماتي ارائه كند كه ما در حوزه فيلمنامه به بالاترين جاي ممكن برسيم. فيلمنامههاي امروز ما دو ايراد دارند؛ يكي جوهره اصلي آن است كه درام بايد اطراف آن شكل بگيرد و ديگري ساختار درام است كه متأسفانه هر دو مشكل دارند. ضمن اينکه سينما بايد ژانرها و موضوعات مختلف را درخود جاي دهد که اينها خود به خود شکل نميگيرد و بايد به آن توجه شود. خودتان ديديد كه در دو سالي که اين موضوعات رها شد، چه فيلمهايي روي پرده سينما آمدند! پس يك جايي بايد به روش فرهنگي، سينما را به رشد و ارتقا برساند و آن جا بنياد سينمايي فارابي است. بحث بازآموزي حرفهايهاي سينما يا حرفهايكردن سينما به جهت تخصصي، کار جايي است كه بتواند به طور علمي انجام دهد يا با مراكز علمي دنيا ارتباط برقرار كند. «مدرسه ملي سينما» بايد چنين جايي باشد؛ چراكه به نظر ميرسد دانشگاهها در حوزه سينما به قدر کفايت خروجي مفيدي نداشتهاند!.
يعني ميخواهيد «مدرسه ملي سينما» را با مأموريت جديد احيا كنيد؟
بسياري از كارهايي را كه انجام شده من هم مثل شما قبول ندارم و حذفش کرديم.
تکليف گروه «هنر و تجربه» چه ميشود؟ آيا وظايفش را تغيير ميدهيد يا به همان روش قبلي ادامه ميدهيد؟
گروه «هنر و تجربه» به يك دليل تأسيس شد. ما تعداد زيادي فيلم داشتيم كه امكان اكران عمومي نداشتند. اينجا شکل گرفت تا با حمايت دولت امكان اكران اين نوع فيلمها فراهم شود. اين انتظار حداقلي است اما ادامهاش ميتواند سينما را منحرف كند!
چطور؟
ببينيد سرمايههايي را كه صرف توليدات شخصي و بهاصطلاح راضيكردن خود فيلمساز ميشود، بدون اينكه توجهي به هنر داشته باشد، کنار ميگذاريم. چون اين راه غلطي است! وجود يك هيئت علمي كه سينما، رسانه و بيان تصويري را بشناسند، بايد سبب شوند كه فيلمهاي سينماي تجربي ساخته شوند. جريان اصلي در مسير خودش پيش ميرود. اگر ما نتوانيم در حوزه هنر و تجربه يعني تجربيات جديد خلاقانه و بيان هنري تازه دستاوردي داشته باشيم، اصل ماجرا را که سينمايي خلاق و بهروز است، از دست خواهيم داد. بنابراين گروه «هنر و تجربه» باقي ميماند اما با مأموريت اصوليتر.
اما خوب ميدانيد که در همه جاي دنيا بخش تجربي هنر را دولتها حمايت ميكنند؟
بله پس براي سينما ضروري است و بايد حمايت شود. ما هم حمايت ميکنيم. ضمنا كه در استانهاي مختلف براي اينكه گفتمان فرهنگي و هنري ايجاد شود، پاتوق هنري راهاندازي ميکنيم و كارشناسهاي هنري هر استان را جمع ميكنيم تا کمک به ايجاد اين گفتمان شود. همه اينها مجموعهاي از حمايتها است که بايد انجام شود.
هجمههاي اخير به خانه سينما را چگونه تحليل ميکنيد؟
بيشتر از اين تهاجمات را حاصل تمريننکردن ما در کلاننگري، ترجيح منافع جمع به فرد و دورانديشي به جاي امروزنگري ميدانم. خانه سينما بهعنوان مجمع صنوف سينمايي بهترين کالبد براي همين رويکرد و کلاننگرانه است که عرض کردم. مراقبت در ايجاد و استقرار صنوفي که حرفهايبودن سينما و امنيت شغلي را تضمين کند با فعاليت خانه سينمايي که فراگير باشد، به دست خواهد آمد.بههرحال ضمانت سلامت هر مجموعه در شفافيت عملکردها و نظارت مستمر، حاصل میشود؛ خانه سينما هم براي نظارت قاعدتا يک سازوکار حقوقي دارد که بهتر است گزارشهایش را منتشر کند و ساير تصميمات نيز اطلاعرساني صنفي و عمومي شود.
فرانک آرتا
- 18
- 6