دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
۰۷:۴۳ - ۱۵ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۳۰۰۶
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به خشونت خانوادگی در سینمای ایران به بهانه اکران فیلم جدید تهمینه میلانی

تاریخچه خشونت

خشونت در سینما,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

نشان دادن هر نوع خشونت روی پرده سینما، از بدو پیدایش هنر هفتم تا امروز، موافقان و مخالفان زیادی داشته است. مخالفان عموما نشان‌دادن خشونت را به مثابه ترویج آن می‌دانند و مدافعان بر کارکردهای بازدارنده پخش خشونت عریان تاکید می‌کنند. چنین مجادله‌ای ریشه در تاریخ سینما دارد. حدود ٩٠‌سال قبل نخستین تحقیقات درباره نتایج و دغدغه‌های اجتماعی به‌تصویرکشیدن خشونت روی پرده سینما انجام گرفت.

 

نتایج مباحثاتی چنین درباره خشونت در سینما –ترویج یا هشدار- بعد‌ها در مقالاتي با عنوان‌هاي سينما، بزهكاري و جنايت، محتواي فيلم‌ها و سينما و نگرش‌هاي اجتماعي كودكان به چاپ رسيد. پاسخ این تحقیقات به این پرسش اساسی که «نشان‌دادن خشونت در سینما چه تاثیری بر میزان خشونت در اجتماع می‌گذارد؟» هرچه بود نتوانست ذره‌ای از انگیزه فیلمسازان برای محدودکردن صحنه‌های خشن در تاریخ سینما را کم کند.

 

خشونت در فیلم فارسی: در خدمت به جوانمردان!

پیش از انقلاب خشونت در سینمای ایران عملا به خشونت خیابانی و نه لزوما اجتماعی ختم می‌شود. خشونت در فیلمفارسی یعنی زدوخورد چند نفر با هم، بی‌هیچ جرح و خونی. انگیزه قهرمان؛ قهرمانی و جوانمردی است و انگیزه فیلمساز استفاده از سکانس‌هایی که گویی در کنار رقص و آواز، ناگزیر فیلم هستند. روی دیگر سینمای ایران در آن سال‌ها، سینمایی اجتماعی است که خشونتی عریان‌تر دارد. کیمیایی و نادری نمایندگان سینمای اجتماعی دهه‌های ٤٠ و ٥٠ بیشترین کمک را از خشونت برای نشان‌دادن جامعه فروپاشیده می‌گیرند.

 

دراین وضع چاقو نماد خشونت می‌شود و بار اکشن سینمای ایران را یک تنه به دوش می‌کشد. استفاده از همین میزان خشونت هم اما با روش‌های خاصی استفاده شده تا میزان جریحه‌دارشدن مخاطب را تقلیل دهد. صحنه‌ها عموما اغراق‌شده هستند و به دور از واقع‌گرایی، تنها تلاشی برای نشان‌دادن خشونت است.

 

با این حال، انواع دیگر خشونت، به‌ویژه خشونت خانگی –علیه زنان و کودکان- که جامعه ایران در آن سال‌ها با آن غریبه نیست، از چشم فیلمسازان دور می‌ماند. زنان عملا مکمل تجاری سینما هستند و کودکان هم اگر در آثار کیارستمی و نادری حضور دارند، زمینه‌ساز گفتن حرف‌های دیگرِ فیلمساز هستند.

 

خشونت و  سینمای خانوادگی

بعد از انقلاب تا مدت‌ها همان اندک خشونت هم نادیده گرفته شد. با آغاز جنگ، خشونت به سینمای دفاع مقدس محدود شد و همزمان چند نمونه از فیلم‌هایی پرفروش و موفق با بازی جمشید ‌هاشم‌پور. ولی همچنان خبری از سینمایی که خشونت خانگی را نشان دهد و آن را تقبیح کند یا بکاود، نبود.

 

در اواخر دوران جنگ تحمیلی، سینمای خانوادگی در ایران توسط چند فیلمساز زن -پوران درخشنده، تهمینه میلانی و رخشان بنی‌اعتماد دوباره جان گرفت. اگرچه سال‌ها قبل آثاری همچون خشت و آینه ابراهیم‌گلستان و گزارش کیارستمی، تصویر نسبتا درستی از زن و خانواده در آن دوران ارایه داده بودند اما اواخر دهه ٦٠ و ابتدای دهه ٧٠ به منزله تولدی تازه در این نوع سینما بود.

 

سینمای خانوادگی به‌طور خاص درباره مشکلات حرف می‌زد: اعتیاد، مشکلات زن ‌و شوهر و درگیری فرزندان با خانواده. خشونت اما باز هم غایب بود. این غیبت اگرچه همچنان هم ادامه دارد و تعداد فیلم‌هایی که به‌طور ویژه از خشونت علیه زنان و کودکان حرف بزنند به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد اما باز هم هستند فیلم‌هایی که اشاراتی هرچند نامستقیم به خشونت علیه زنان دارند.

 

معنای خشونت در سینما

خشونت در این تاریخ، کارکردهای مختلفی داشته و به نیات متفاوت به کار گرفته شده است. گاه خشونت با نشان‌دادن درد همراه است و ترس می‌آفریند، مثل فیلم‌هایی که در ژانر سینمای وحشت طبقه‌بندی می‌شوند. در آثار تارانتینو سری بریده می‌شود و دست و پایی قطع و این خشونت و درد، وحشت می‌آفریند.

 

در سینمای اکشن، خشونت جزیی جداناپذیر از قصه است و بدون آن، اکشن معنا ندارد. گاهی قرار است نمایش خشونت ابعاد فلسفی‌تر بیابد که در فیلم‌های فیلمسازانی نظیر کرانینبرگ شاهدش هستیم. در چنین آثاری خشونت در لایه پایین‌تر از آنچه به تصویر کشیده می‌شود، حرف‌هایی دیگر می‌زند و ارجاعاتی تاریخی–فلسفی به انسان دارد.

 

در بعضی از فیلم‌ها مثل مصایب مسیح مل گیبسون، نمایش خشونت حس همدردی با اسطوره‌ها را برمی‌انگیزاند و در برخی نیز مانند آثار میشل‌ هانکه، عملا صحنه خشنی وجود ندارد، اما روابط، میزانسن، دیالوگ‌ها و نگاه خاص فیلمساز، دامنه التهاب مخاطب را از هراس به خشونت، بالا می‌برد. دسته‌بندی خشونت در سینمای جهان اگرچه بیش از این چند دسته است و در سطحی فراگیر می‌توان درباره آنها حرف زد، اما در سینمای ایران خشونت عملا معنایی بدوی دارد.

 

قرمز- فریدون جیرانی

قرمز با بازی محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی در دورانی به سینما آمد که فیلم‌های «جوان‌پسند» عموما با بازی محمدرضا گلزار و بهرام رادان، فاتحان گیشه بودند. قرمز برخلاف آنها که عاشقانه‌هایی کم‌مایه بودند، داستان عاشقیتی خون‌بار بود. در قرمز، محمدرضا فروتن مبتلا به پارانویاست. سوءظن شديد شخصيتي كه فروتن نقش او را ايفا مي‌كند به همسر خود -هدیه تهرانی- تا حد مراقبت و نگراني از شغل پرستاري او گسترش پيدا كرده است و همين مسأله موجب جدايي آن دو از يكديگر و نهايتا آسيب‌زدن مرد به خانواده‌اش مي‌شود.

 

سینمای ایران با قرمز –شاید برای نخستین بار- خشونتی عملی علیه زن را به چشم می‌بیند. شوهر در دفعات مختلف زن را کتک‌می‌زند و شکنجه می‌کند. چنین حجمی از خشونت اگرچه در مقیاس جهانی سینما شبیه به یک شوخی بیشتر نبود اما در سینمای ایران گامی رو به جلو و در عین حال تکان‌دهنده بود. فریدون جیرانی همین حجم از خشونت را با کمی چاشنی دیوانگی، در پارک وی هم امتحان کرد و اگرچه مانند قرمز از مخاطب جواب نگرفت اما باز هم نشان داد که می‌تواند فیلم خشن بسازد یا حداقل سعی کند فیلم خشن بسازد.

 

خانه‌ پدری- کیانوش‌عیاری

خانه‌ پدری یگانه فیلمی در سینمای ایران است که خشونت خانگی را در حد اعلای خود و به طرز فاجعه‌باری به تصویر می‌کشد. این فیلم داستان قتل دختری توسط پدر و برادر خود در اوایل دوران پهلوی اول است. اگرچه صحنه قتل کوتاه‌تر از یک دقیقه است اما تاثیری که بر مخاطب می‌گذارد نه فقط تا انتهای فیلم که تا همیشه با او است و از این نظر کار کیانوش ‌عیاری منحصربه‌فرد است. خانه پدری برخلاف معدود فیلم‌های خشن سینمای ایران که نهایتا خشونت خانوادگی را به زن و مرد تقلیل می‌دهد، فاجعه‌ای را نشان می‌دهد که اعضای اصلی یک خانواده برای هم می‌آفرینند. خانه پدری اما منتقدان سرسختی هم دارد.

 

این‌که دختری جوان چگونه توسط پدرش در اثر اتهامی جنسی به قتل برسد و این موضوع در پرده سینما به نمایش درآید، مسأله‌ای نبود که مخالفان را ساکت نگه دارد.فیلم توقیف شد و فقط چند روزی در جشنواره فیلم فجر و یک سانس در گروه سینمایی هنر و تجربه به نمایش درآمد. همین اکران ناچیز هم اما باعث نشد خانه پدری دیده نشود و ارزش‌های سینمایی‌اش نادیده گرفته شود.

 

سگ‌کشی- بهرام بیضایی

سگ‌کشی فیلمی درباره فریبکاری آدم‌ها در عصر هجوم سرمایه‌داری است که قهرمان آن، گلرخ کمالی، با بازی مژده شمسایی ایفاگر نقش زنی مستقل و روشنفکر است که تصمیم می‌گیرد برای نجات شوهرش از زندان چک‌های او را از بین طلبکارانش جمع کند. این تصمیم او را در وضعیتی قرار می‌دهد که از هر سو مورد خشونت قرار می‌گیرد.

 

خشونت جاری در سگ‌کشی نه فقط مجروحیتی است که گلرخ از جامعه دریافت می‌کند، بلکه در تمامی نماها و حرف‌های آدم‌های این فیلم مستتر است. در این معنی سگ‌کشی در کنار خشونت آشکار، خشونتی پنهان هم دارد.بیضایی در سگ‌کشی زنی را به تصویر می‌کشد که در مهلکه‌ای نفسگیر قرار می‌گیرد اما تا پایان راه، تا نابودی خودش پیش می‌رود و این، روی دیگری از خشونت این فیلم است. گلرخ کمالی از معدود زنانی در سینمای ایران است که از فضای روشنفکری خارج و به دنیای واقعی ایران –آن‌طور که بیضایی تصویر کرده- وارد می‌شود.

 

در این وضع زنی را از نمای نزدیک می‌بینیم که در تمامی داستان درحال ستیز با دنیای اطراف خود است. گلرخ همچون دیگر زنان سینمای بیضایی ماهیتی اسطوره‌ای دارد و تلاقی‌اش با زندگی واقعی، چاره‌ای جز جنگ برایش باقی نمی‌گذارد: جنگی ناگزیر از خشونت.

 

فروشنده- اصغر فرهادی

برخلاف دیگر فیلم‌های این نوشتار که خشونتی عریان دارند، فروشنده خشونت را در ذهن بیننده خلق می‌کند. در ابتدای فیلم آپارتمانی درحال فروریختن است. عماد و رعنا مجبور به ترک خانه و اجاره محل جدیدی می‌شوند. آپارتمان جدید پیش از این دو نفر محل زندگی کسی بوده (آهو) که همسایه‌ها‌ او را به بدنامی می‌شناختند.

 

داستان از همین جا آغاز می‌شود: یکی از مشتریان مستاجر قبلی به خانه می‌آید و رعنا و آهو را اشتباهی می‌گیرد و اتفاقی رخ می‌دهد که نه تماشاگر آن را می‌بیند و نه عماد. خشونت اما بدون دیدن، بدون هیچ فریادی و هیچ خونی، تا عمق جان مخاطب فرو می‌رود.

 

اصغر فرهادی در فروشنده از خشونتی حرف می‌زند که قابل نشان‌دادن نیست و حتی حرف‌زدن از آن هم تابو است. چنین خشونتی به این شکل در سینمای ایران سابقه نداشته است و شاید اگر فیلمسازی دیگر به غیر از فرهادی دست روی چنین سوژه‌ای می‌گذاشت، باید تا همیشه قید نمایش عمومی فیلم خود را می‌زد اما فرهادی با هنرمندی، زبری و تلخی این خشونت را به خواننده می‌چشاند.

 

ملی و راه‌های نرفته‌اش- تهمینه میلانی

آخرین ساخته تهمینه میلانی ادامه مسیری است که تا امروز طی کرده است. میلانی با همان دیدگاه همیشگی به نقد خانواده جامعه مردسالار پرداخته و از نتایج آن حرف می‌زند. اما آنچه ملی و راه‌های نرفته‌اش را با فیلم‌های اینچنینی میلانی و دیگر فیلمسازان ایران متفاوت می‌کند، خشونتی است که علیه زن به وضوح به تصویر کشیده می‌شود. ملیحه دختری از خانواده‌ای سنتی است که مردسالارانه تحت محدودیت و توهین است. همین مردسالاری –به عقیده میلانی– منجر به آشنایی او با برادر یکی از دوستانش می‌شود.

 

سیامک که برای رسیدن فیلمساز به نتیجه مورد نیازش، باید قلدر و درس‌نخوانده و گردن‌کلفت باشد، از همان ابتدای آشنایی شمه‌هایی از آزار را در رفتار خود دارد. چنین آزاری بعد از ازدواج به خشونت مستقیم علیه ملیحه منجر می‌شود. مشکل اصلی «ملی و راه‌های نرفته‌اش» این است که همچون دیگر فیلم‌های میلانی در سطح باقی می‌ماند و دلایل اصلی خشونت را نمی‌کاود.

 

ایده اصلی فیلم این است که چون سیامک در خانواده خود خشونت‌دیده پس در مواجهه با مشکلات زندگی خود خشونت اعمال می‌کند، درحالی‌که چنین دیدگاهی ساده‌انگارانه‌ترین شکل تحلیل است. این ساده‌سازی و گاه اغراق که در اکثر آثار میلانی وجود دارد اما نتیجه مستقیمی دارد: تماشاگر خشونت را بر صحنه می‌بیند و منزجر می‌شود و یاد می‌گیرد که در برخورد با خشونت خانوادگی -به‌ویژه از طرف همسر- چه باید کند. این هدف میلانی است و با چشم‌پوشی از مسیر، خوب به هدف زده است.

 

لانتوری- رضا درمیشیان

لانتوری فیلمی در تاریخ سینمای ایران است که خشونت و نتایج آن را عامدانه و با جزییات بسیار به تصویر می‌کشد.خشونتی که رضا درمیشیان از آن حرف می‌زند، از آن دسته خشونت‌هایی است که جامعه زنان به‌طور معمول وحشتی مضاعف از آن دارند، زیرا نتایجی جبران‌ناپذیر دارد و تلخی آن تا ابد وجود خواهد داشت. اما آنچه اهمیت دارد جنس این خشونت است. قسمتی از یگانگی لانتوری در همین نکته نهفته است.

 

رضا درمیشیان فیلمی درباره اسیدپاشی ساخته است. پیش از این‌که این فاجعه اتفاق بیفتد تماشاگر با یک گروه آدم و چگونگی جمع‌شدن آنها دور هم آشنا می‌شود. یک‌سوم آخر فیلم، وقتی فاجعه اتفاق می‌افتد، در حقیقت حرف اصلی درمیشیان شروع می‌شود: نمایشی از چهره سوخته انسانی در نزدیکترین نماها و بیش از آن، سکانس تکان‌دهنده قصاص چشم در برابر چشم. در لانتوری خشونت به معنی معمول در سینمای ایران وجود ندارد. چند لایه، تودرتو و تکان‌دهنده‌تر از هر اثری است. لانتوری جامعه را هدف گرفته و درنهایت با انسان‌ها حرف دارد.

 

حسین پارسا

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 15
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش