حضور یکی از نوازندگان باسابقه ایرانی در ارکستر فیلارمونیک نیویورک، افتخاری برای موسیقی ایران بود که در عین اهمیت و افتخارآمیز بودنش برای جامعه موسیقایی و عموم مردم در میان هیاهوهای خبرهای سیاسی و البته ورزشی گم شد. به گوش کمتر کسی رسید که پانیذ فریوسفی، نوازنده ویولن کشورمان و ارکستر مایستر فیلارمونیک تهران در یکی از پنج ارکستر بزرگ جهان به روی صحنه رفته و کنار برجستهترین نوازندگان جهان به اجرای برنامه پرداخته است.
با آرش گوران، رهبر ارکستر فیلارمونیک تهران به گفتوگو نشستیم تا درباره این اتفاق با او صحبت کنیم. گوران که خود یکی از بیست رهبر جوان بزرگ جهان محسوب میشود، اعتقاد دارد ارکستر فیلارمونیک تهران پیش از این نیز خود را ثابت کرده بود و حضور پانیذ فریوسفی در ارکستر فیلارمونیک نیویورک تنها حجت را بر مسئولان هنری و اهالی موسیقی تمام کرد.
این موسیقیدان و رهبر ارکستر از دولت کنونی انتظار حمایت دارد و معتقد است ارکستر فیلارمونیک تهران میتواند نماینده موسیقی و حتی صلح ایران زمین در جهان باشد. گفتوگوی ما با آرش گوران از حضور پانیذ فریوسفی در ارکستر فیلارمونیک نیویورک آغاز شد و به عدموجود NGOها و اسپانسرها در ایران رسید که در ادامه شرح آن را میخوانید:
دریافت یک ایمیل
خبری از ارکستر فیلارمونیک تهران منتشر شده که مورد توجه اهالی موسیقی قرار گرفته است. پانیذ فریوسفی به سفارش شما به ارکستر فیلارمونیک نیویورک رفته و ظاهرا اجرای خوبی هم داشته است. این تجربه چطور شکل گرفت؟
داستان از این قرار است که من چند وقت پیش ایمیلی را از ارکستر فیلارمونیک نیویورک دریافت کردم. همانطور که میدانید فیلارمونیکها ارکسترهای (non governmental) و درواقع NGO هستند. از ارکستر فیلارمونیک نیویورک که جزو پنج ارکستر برتر جهان محسوب میشود، ایمیلی برای من فرستادند و گفتند میخواهند تحتنظارت آقای بانکیمون، دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد پروژهای را شروع کنند.
یعنی هدف، وحدت و صلح است، اما اسم ارکستر، ارکستر فیلارمونیک کرهزمین است. آنها میخواستند از ارکسترهای فیلارمونیک معتبر کشورهای مختلف، نمایندهای را بهعنوان نوازنده داشته باشند. از من خواستند تنها یک نفر را بهعنوان نوازنده ویولن معرفی کنم و من هم چه از نظر سابقه، چه از لحاظ کیفیت نوازندگی و چه از لحاظ سابقه حضور در ارکستر فیلارمونیک تهران بهعنوان کنسرت مایستر و مدیر اجرایی، احساس کردم خانم فریوسفی بهترین گزینه هستند و ایشان را معرفی کردم.
ظاهرا خبر این ماجرا مقداری دیر منتشر شده است، درحالیکه این اتفاق در موسیقی ایران مهم به نظر میرسد چون خانم فریوسفی میان نوازندگان برتر دنیا قرار گرفتند. البته پیش از این ما نمونههای دیگری در انواع مختلف موسیقی مانند موسیقی ملل داشتیم، اما با توجه به اهمیت موضوع قاعدتا باید هیاهویی بر پا میشد. چرا این اتفاق رخ نداد؟
من این انتظار را درحال حاضر از دوستان رسانهای دارم. فشار این پروژه روی خانم فریوسفی زیاد بود. من هم ساعتها راجع به این ایمیل فکر کردم و به مرور بهترین گزینهها در ذهنم پرداختم و دیدم که ایشان بهخاطر سابقهشان در ارکستر فیلارمونیک بهترین گزینه هستند.
سفر طولانی، حضور در یک پروژه بسیار بزرگ، ساز زدن در کنار بزرگترین نوازندگان دنیا و حضور در بزرگترین ارکستر جهان، فشار زیادی را به خانم فریوسفی وارد کرد. به دلیل این فشار زیاد خانم فریوسفی و من نخواستیم این موضوع را زودتر اعلام کنیم، اما انتظاری که امروز از دوستان در جامعه خبرنگاری و روزنامهنگاری دارم این است که در حد شایسته به این اتفاق بپردازند، چون ایشان بهعنوان یک نماینده از کشور ایران و ارکستر فیلارمونیک تهران که چندین سال است با سوابق و اجراهای خود حرفهایی را برای گفتن داشته، به آمریکا رفتند و میشود به این موضوع افتخار کرد.
وقتی به سراغ من بهعنوان مدیر هنری ارکستر فیلارمونیک تهران میآیند و از من میخواهند که یک نوازنده را از ایران معرفی کنم، یعنی ارکستر فیلارمونیک تهران در جهان هم بیننده و مخاطب دارد و پیگیری میشود. من انتظاری دارم که البته انتظار زیادی هم نیست. فکر میکنم اینکه یک نماینده از ارکستر فیلارمونیک تهران و کشورمان، ایران در چنین پروژه بزرگی شرکت کرده، خودش باعث غرور و افتخار است و مطمئن هستم جامعه خبرنگاری و روزنامهنگاری این خبرها را به خوبی پوشش خواهد داد.
بعد از انتخاب ترامپ...
در سفرهای گذشته هنرمندان به آمریکا در ماههای اخیر مشکلاتی رخ داده بود. این مسائل برای خانم فریوسفی هم وجود داشت؟
فکر میکنم از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ این اتفاقات و این دغدغه برای ایرانیانی که قصد سفر به آمریکا را داشتهاند، به وجود آمده است. اما باید بگویم که ارکستر فیلارمونیک نیویورک، غیردولتی است و به قدری از لحاظ platform و حمایت مردمی و هنرمندان جامعهاش، قوی است که فکر میکنم به آن جاها نرسد که بخواهند مشکلی برای رفتن ایشان ایجاد کنند.
البته بهتر است با خود خانم فریوسفی صحبت کنید تا شرح دقیق سفرشان را خدمتتان بگویند. میدانم که برای ایشان مشکلی پیش نیامد، به این دلیل که دعوتنامهشان، دعوتنامهای قوی و محکم بود.
پروسه حضور پانیذ فریوسفی در ارکستر فیلارمونیک نیویورک از زمان دعوت تا زمانی که در ارکستر نیویورک اجرا کردند، چگونه گذشت؟
پروسه اجرای ایشان فکر میکنم ١٠روز تا دو هفته زمان برد، ولی راجع به اینکه دعوتنامه ایشان چگونه ارسال شد، بهتر است با خودشان صحبت کنید. ایمیل را برای من فرستادند، من نامهای به مدیر هنری ارکستر فیلارمونیک نیویورک یعنی آقای الن گیلبرت نوشتم و برای ایشان توضیح دادم که دلیل انتخاب خانم فریوسفی چیست. از این پروژه بشردوستانه و صلحطلبانه که درواقع یکجور وحدت جهانی است، خیلی استقبال کردم.
من از دغدغه مردم سرزمینم در آن نامه گفتم که چقدر برایشان مهم است پیام عشق و صلح خود را به کل جهان بفرستند. به همین خاطر وقتی این نامه را به آنها دادم، بسیار استقبال کردند. از آنجا به بعد دیگر پروسهها را مستقیما با خود خانم فریوسفی مکاتبه میکردند، اما کار دیگری که من انجام دادم این بود که نامهای به آقای بانکیمون نوشتم و فکر میکنم نامهام به دست ایشان رسید.
در نامهام راجع به اینکه ارکستر فیلارمونیک تهران آمادگی هر گونه همکاری در زمینههای صلحطلبانه، بشردوستانه و انساندوستانه در کل جهان را دارد، توضیح دادم. البته میدانم که درحالحاضر آقای آنتونیو گوتیرس، دبیرکل سازمان ملل هستند، ولی بههرحال استارت این پروژه متعلق به آقای بانکیمون بوده است. امیدوارم نامهام تاثیر گذاشته باشد. من برای ایشان نوشتم که موسیقی بزرگترین راه برای رساندن پیام عشق و صلح مردم سرزمینم به تمام دنیاست.
وقتی خستگی از تن در میرود
در این سالها برخی از هنرمندان دیگر ژانرهای موسیقی از فعالیتهای ارکستر فیلارمونیک تهران و سطح کیفی اجراهایش با لحنی افتخارآمیز یاد میکردند، حتی نوازندههایی که تخصصشان موسیقی شرقی است و در زمینه موسیقی دستگاهی فعالیت میکنند مثل آراس رجبی که نی و عود مینوازد، میگفت باعث افتخار ما است که چنین ارکستری با این محدودیتها و این کیفیت نوازندگی و اجرا توانسته با نظم کار کند...
بله، همینطور است. باید بگویم که واقعا شنیدن چنین جملاتی از هرکسی لذتبخش است. وقتی چنین فیدبکی به یک هنرمند یا یک گروه هنری برمیگردد، بخش زیادی از خستگی آنها درمیرود. من خوشحالم که همه قشرها چه جامعه هنری، چه مخاطبان خاص ما و چه مخاطبان دیگری که موسیقی کلاسیک را جدی اجرا و حتی دنبال نمیکنند، میآیند و کار ما را میشنوند. این فیدبک وقتی برمیگردد واقعا بخش اعظمی از خستگی من بهشخصه درمیرود.
بگذارید مثالی برایتان بزنم. ما برای کنسرت ارکستر فیلارمونیک تهران در تالار رودکی و تالار وحدت تقریبا چهارده، پانزده جلسه تمرین داشتیم. همان زمانی که من آقای السیو پیانلی را بین فیلمها و رزومههایی که برای من فرستادند، انتخاب کردم، پارتها و نتها برایشان فرستاده شد. ضمن اینکه من این موضوع را چندان مرتبط با سطح نوازندگی نمیدانم. ما اینجا نوازندههای با پتانسیلی داریم اما مثلا امیروف در ایران چندبار اجرا شده است؟ یا مثلا اثر پیاتزولا یا چایکوفسکی یا اثر دیگری که کمتر اجرا شده، اگر در ایران ١٠بار اجرا شده، مثلا در سوییس صدبار به روی صحنه رفته است.
پس طبیعتا نوازنده تا حد زیادی با این اثر آشنایی دارد، به واسطه اینکه قبلا آن را زده است. به محض اینکه آقای پیانلی وارد ایران شد، یک تمرین جداگانه چندین ساعته با من داشت و تمام پارتها را برای من زد. من هم توضیحات مفصل را به ایشان دادم و بعد به ارکستر اضافه شدند. به همین دلیل خیلی خوب با ارکستر، آداپته شدند.
با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم
بهطور حتم قبل از این ماجرا (سفر نوازنده ارکستر فیلارمونیک تهران به نیویورک برای همکاری با ارکستر فیلارمونیک این شهر)، اهدافی در ذهن شما بهعنوان رهبر گروه وجود داشته و با حضور خانم فریوسفی در ارکستر فیلارمونیک نیویورک به نظر میرسد زحمات شما به بار نشسته است...
ما گزارهای در ارکستر فیلارمونیک تهران به وجود آوردیم تا با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم و پروژهاش را هم تقریبا چند وقتی است که شروع کردهایم. این اعتقاد من است که موسیقی، زبان بدون جغرافیا و یک زبان بینالمللی و جهانی بدون هیچگونه واسطه کلامی است و میتواند روی همه انسانهای جهان تاثیر بگذارد و آنها را با همدیگر یکدست و یکدل کند. این هدف کلی ارکستر فیلارمونیک تهران است.
بخش دیگر هدفهای هنری ما هستند. رسالت اجرای یک اثر، رسالت رودرروشدن با مخاطب و به عرصه اجرا گذاشتن آن اثر برای مخاطب، تفسیرش برای او و بازخلق کردنش برای مخاطب، اینها اهداف دیگری هستند که در ارکستر وجود دارند. اگر بخواهیم اصولا به بخش «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» بپردازیم، من از صحبت خودتان استفاده میکنم. جایی ما نتیجهاش را میگیریم که از ارکستر فیلارمونیک نیویورک به من ایمیل میزنند و نوازنده بهعنوان نماینده میخواهند.
پس ارکستر فیلارمونیک تهران همین الان توانایی این را دارد که بتواند خودش را در جهان خیلی راحت از سوی ایران مطرح کند. البته این مسأله، کار را برای خیلی از کسانی که اینجا هستند، سخت میکند، نه فقط برای ارکستر فیلارمونیک تهران چون ارکستر با تمام وجود کار میکند و تمریناتش را انجام میدهد.
هنرمندان میتوانند...
امروزه طبقهای در جامعه خودمان داریم که بهعنوان طبقه فرهنگی از آن یاد میکنیم. این طبقه میتواند هنرمندان یا هنرپیشگان (نه فقط بازیگران) را در عرصه هنر از موسیقی گرفته تا تئاتر و گونههای دیگر را دربربگیرد. اگر بخواهیم به لحاظه جمعیتی آنها را جمع بزنیم، به احتمال تعداد زیادی را شامل میشوند و شاید حدودا نیمدرصد از جامعه را دربرمیگیرند. وقتی مسئولان موسیقایی ما انواع موسیقی را به لحاظ مالی با موسیقی پاپ مقایسه میکنند و اساسا اعتقادشان بر این است وقتی ما میتوانیم درآمد خوبی از موسیقی پاپ داشته باشیم، چرا سالنها را به گروههایی بدهیم که نمیتوانند چنین درآمدزایی را داشته باشند. از نظر شما بهعنوان یک فعال فرهنگی، طبقه فرهنگی که از آن یاد شد، منفعل عمل میکند یا فعال؟
من برای روشنترشدن اینکه سوالتان چه جهتی دارد، میخواهم بگویم که منظور از این جامعه هنری درواقع بیشتر قشر هنرمندان و کسانی هستند که دارند فعالیتهای هنری انجام میدهند، نمیشود کلی راجع به آنها صحبت کرد.
بهدلیل اینکه وقتی داریم راجع به قشر فرهنگی صحبت میکنیم، شاخهها و شعب متفاوتی ایجاد میشود. از بازیگران گرفته تا شاعران و ادیبان و داستاننویسها و... راجع به هر کدام از اینها باید جداگانه صحبت کنیم، ولی در یک طرح کلی اگر بخواهیم نگاه کنیم من به هیچوجه جامعه هنریمان را منفعل نمیدانم.
اتفاقات بسیار مثبتی در تئاتر، سینما، شعر، ادبیات، نقاشی و موسیقی در این اواخر افتاده است. بهنظرم این اتفاقات درحال رخدادن است و مخاطب خود را هم پیدا میکند. مثلا همین ارکستر فیلارمونیک تهران وقتی از سال ٩٠شروع به فعالیت کرد، مخاطبانش کمکم زیادتر شدند. بیشترین بخش از مخاطبان ما را درسال ٩٠ همین قشر فرهنگی تشکیل میدادند. من هرسال بازیگران، نویسندگان و افراد متخصص هنری دیگری را میبینم که در کنسرت فیلارمونیک حضور پیدا میکنند.
خودم بهشخصه میروم فیلمهای کارگردانان مورد علاقهام را میبینم و به تماشای تئاترهای محبوبم مینشنیم. همین حضور داشتنها بهنظر من یعنی از لحاظ فکری همراهی کردن، یعنی ارکستر فیلارمونیک تهران، انتخاب من است که میروم آن را میبینم. همین هنرمندان میتوانند مخاطبان خود را هم با خودشان همراه کنند.
درواقع وقتی من میروم تئاتری را میبینم، به شاگردانم و تمام کسان دیگری که ممکن است با آنها فعالیت موسیقایی داشته باشم، پیشنهاد میکنم که آن اثر را ببینند. همه این اتفاقات دستبهدست هم میدهد که ما یک جامعه هنری کاملا منسجم را داشته باشیم. کسی که میداند دقیقا خاستگاه هنر در ایران کجاست و چگونه باید به آن رسید.
یک انتظار از رئیسجمهوری
اگر حداقل ١٠درصد از این طبقه فرهنگی (که نیمدرصد از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند) از یک تئاتر، فیلم یا کنسرت حمایت کند، sold putهای پیاپی را شاهد خواهیم بود، اما در عمل این گونه نیست و بهنظر میرسد تعارضی وجود دارد...
من بخش نخست صحبتهای شما را قبول دارم که اگر این اتفاق بیفتد، مخاطبان بیشتر خواهند شد و همان انسجامی که گفتم، پررنگتر و بهتر اتفاق خواهد افتاد. شاید الان بهصورت صددرصد رخ نمیدهد، اما چون اینگونه نیست، نمیتوانیم بگوییم از لحاظ شنیداری کنسرت ارکستر فیلارمونیک تهران، جامعه هنری، منفعل است. آن طرف دنیا و مثلا در نیویورک، ارکستر فیلارمونیک تهران را میشناسند، اما ممکن است در ایران، کسانی باشند که ارکستر فیلارمونیک تهران و خیلی از نوازندههای آن را نشناسند.
مشارکت در شناساندن این نوع موسیقی میتواند به تبلیغ کیفیتی منجر شود که با روابط بینافرهنگی با نوازندگان معتبر جهان به وجود آمده است. طبقه فرهنگی میتواند ارکستر فیلارمونیک تهران را به مخاطبان خودش، بهتر بشناساند، ولی به اینخاطر که تبلیغات گسترده توسط فعالان فرهنگی اتفاق نیفتاده، نمیتوان خیلی واژه منفعل را برای آن استفاده کرد.
اگر یکدرصد از جمعیت فعالان فرهنگی، هزار نفر باشند، دو شب تالار وحدت را پر میکنند. آیا در حالحاضر اینگونه است؟
من با این بحث موافق هستم. اگر واقعا هر یک از اهالی عرصه هنر در سبد فرهنگیاش اینطور حضور در اتفاقات فرهنگی هنری را لحاظ کند، در این زمینه هم هنرمندان میتوانند جریان جالب توجهی را ایجاد کنند. در خیلی از کشورها این اتفاقات از مردم شروع شده است و من هم بهشخصه هر کمکی از دستم بربیاید، انجام خواهم داد.
تا آنجایی که شنیدم شعار هنر و فرهنگ، بیشترین اولویت را برای دولت آقای روحانی داشته است. من خیلی دلم میخواست ایشان به همراه آقای ظریف، دیداری از ارکستر فیلارمونیک تهران داشته باشند و گفتمانی با ایشان داشته باشیم. ضمن اینکه با گزاره اینکه هنر و فرهنگ باید در سطح بالای خود قرار داشته باشد، آمدهاند، من این گزاره را نه بهعنوان مدیر هنری ارکستر فیلارمونیک تهران بلکه بهعنوان کسی که سالهایسال است در موسیقی این کشور حضور دارد، مطرح میکنم.
من از سال ٨٥ رهبری میکنم و در این سالها اجراهای زیادی داشتهام. البته ارکستر ملی از من دعوت کردند و کنسرتهایی را بهعنوان رهبر مهمان، رهبری کردم، ولی خیلی علاقه نداشتم که در جوامع اینچنینی حضور داشته باشم. دولت آقای روحانی و تمام همکارانشان با این شعار و گزاره آمدند. انتظارم از ایشان این است که شرایطی که میشود خیلی راحت در اختیار ارکستر فیلارمونیک تهران قرار داد تا یک نهاد باکیفیت از موسیقی کلاسیک ایران باشد را فراهم کنند. البته ما گروههای موفق و هنرمندان زیادی داریم، ولی من راجع به خودمان صحبت میکنم، باید این شرایط و این platform برایشان فراهم شود.
من این انتظار را از آقای روحانی دارم که این platform را فراهم کنند تا ارکستر فیلارمونیک تهران بتواند خودش را در تمام جهان به واسطه اجراهایش مطرح کند. فکر نمیکنم انتظار زیادی باشد. خیلی ساده میشود به کسانی که زیرمجموعه ایشان کار میکنند، از وزیر ارشاد تا معاونان وزیر و مسئولان سالنها گفته و اعلام شود که ارکستر فیلارمونیک تهران باید این شرایط را داشته باشد. وقتی این شرایط را داشته باشد، میتواند به جایگاههای بزرگتر در موسیقی برسد.
علی نامجو
- 18
- 3