جام جم،حالا دیگر هیج اثری از اولین تماشاخانه تهران نیست، اما تهران امروز کمکم دارد تماشاخانههای خود را به تعداد سالهای قدمت اولین تماشاخانه شهر میرساند.
از سنگلج تا لالهزار
بعد از تکیه دولت، شاید تالار سنگلج معروفترین و قدیمیترین تماشاخانه تهران باشد که با بیش از نیم قرنی که از زمان احداثش میگذرد همچنان پا برجاست. سنگلج و نمایشهایی که در آن روی صحنه میرفت، آغازگر فصل نویی در نمایش آن روزها بود. گروههای تئاتری معروفی که نسل اول بازیگری تئاتر و سینمای ایران را تشکیل دادند از دل تالار سنگلج ظهور کردند؛ بزرگانی چون جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، جعفر والی و... همگی اجراهایی را در این تماشاخانه روی صحنه بردند که هر یک به اثری ماندگار در تاریخ نمایش ایران تبدیل شد. سنگلج چند سالی تنها تماشاخانه مهم و معتبر تهران به شمار میرفت تا این که ساخت دو سالن تئاترشهر و تالار رودکی (وحدت) به پایان رسید. اولی برای اجرای نمایش و دومی برای باله و اپرا.
حضورکارگردانهای تازه نفس و تحصیلکرده در تئاتر شهر که آشنا به تئاتر غرب و بخصوص اروپا بودند، اجراهای به یادماندنی و تاریخسازی را حاصل شد.
موازی با این تماشاخانهها، در خیابان لالهزار، تماشاخانههای متعددی مشغول حیات بودند که نمایشهای عامه پسند و کمدیهای آزاد را در خود جای میدادند. آثاری که منفک از فضای آکادمیک و تفکربرانگیز تئاتر، دنیا و مخاطب مخصوص خود را داشت، اما وقتی صحبت از جریان نخبهگرا و معتبر تئاتر کشور در پیش از انقلاب میشود، تنها به نام همین چند تماشاخانهای که در بالا ذکر شد برمیخوریم. عناوینی که تعدادشان کمتر از تعداد انگشتان یک دست است.
ایجاد ظرفیتهای تازه
پس از انقلاب هم وضعیت تماشاخانهها به لحاظ کمیت تقریبا این گونه بود و کارگردانها و گروههای تئاتری برای به صحنه بردن نمایشهای خود با محدودیت سالن نمایش روبهرو بودند. کمکم و با احداث فرهنگسراها در برخی نقاط تهران، آمفیتئاترهایی نیز ساخته میشد که کم و بیش اجرای تئاتر در آنها امکانپذیر بود. اما باز هم روی صحنه بردن یک نمایش، برای تازه نفسهای این رشته سخت و گاهی غیر ممکن به نظر میرسید.
و سرانجام دهه ۹۰
روند ساخت تماشاخانهها در تهران تا آغاز دهه ۹۰ مانند نیم قرن اخیر به کندی پیش میرفت، طوری که شاید در هر دهه یک یا دو تماشاخانه در شهر تهران ساخته میشد. تماشاخانه ایرانشهر، تالار حافظ و فردوسی و... از جمله تماشاخانههایی بودند که با سرعتی لاک پشتی به جمع سالنهای تئاترشهر تهران اضافه میشدند. اما آغاز دهه ۹۰ با موج ساخت تماشاخانهها همراه بود. به گونهای که در هر سال به اندازه تمام تماشاخانههای موجود سالن تئاتر احداث میشد. این سیر صعودی و پرسرعت تا امروز هم ادامه دارد.
در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ صحبت از تئاتر غیر دولتی بر زبانها افتاد و تماشاخانههای خصوصی با رشد سریع و قارچگونه خود، تماشاخانههای دولتی را به محاصره خود درآوردند.سالنهای اغلب کوچک و فاقد استانداردهای فنی و گاهی هم سالنهای بسیار بزرگ و مجهز به تمامی امکانات.
تحلیلهای مختلف
پدیده تماشاخانههای غیردولتی در حال حاضر یکی از مهمترین مسائل قابل تحلیل در بین صاحب نظران تئاتر ایران است، پدیدهای که با تحلیلهای متفاوت و ضد و نقیض بسیاری رو به روست. برخی این میل به ساخت تماشاخانه را یک بیزینس و فعالیت تجاری میدانند، برخی دلیلش را رونق گرفتن تئاتر در بین مردم به حساب میآورند و برخی نیز آن را در ادامه جریان تئاتر لالهزاری قلمداد میکنند.
حضور پی در پی ستارههای سینما در این تماشاخانهها نیز کلاف پر پیچ و خم اقتصاد تئاتر خصوصی را پیچیده تر کرده است. بحث دیگری که درخصوص استقبال سرمایه دارها برای احداث پردیسهای شیک و چند سالنه تئاتر مطرح است بازگشت سرمایه و سوددهی آنهاست. ستارههای سینما با حضور خود بر صحنه تئاتر، وظیفه بازگشت بخشی از این سرمایه را بر عهده دارند، اما خیلی از اهالی تئاتر، معتقدند اگر دغدغه بازگشت سرمایه در اولویت تهیه کننده یا صاحب تماشاخانه باشد، قطعا کیفیت و شان هنری آن تحت شعاع قرار میگیرد. بازگشت سرمایه مستلزم استقبال حداکثری از یک نمایش است و این یعنی تن دادن به سلیقه عام.
پیکان نقد عده دیگری از منتقدان شرایط امروز تماشاخانهها دولت است. آنها معتقدند دولت با موافقت و مجوز دادن بی رویه به این تماشاخانهها، از خود و تعهداتش در حمایتهای مالی و معنوی به تئاتر سلب مسئولیت و آن را بر بدنه اهالی تئاتر تحمیل میکند. برخی اما این پدیده را مثبت ارزیابی میکنند و آن را به حساب رونق و فراگیر شدن تئاتر میگذارند. آنها با الگو قرار دادن کمپانیهای تئاتر غربی بخصوص آمریکا، بازار و فروش را یکی از نشانههای اصلی پویایی تئاتر قلمداد میکنند و آن را برای رشد و توسعه تئاتر لازم میدانند. برخی هم این مسیر را برای تئاتر بیراهه میدانند و گام برداشتن به سمت سلیقه عوام را در تضاد با ذات تئاتر میدانند.
افزایش فارغالتحصیلان تئاتر
اما فارغ از این تحلیلها و نظرگاههای موافق و مخالف، یکی از سوالهایی که بعد از شنیدن آمار تعداد تماشاخانهها و اجراهایی که هر شب در تهران روی صحنه میرود باید با خود مرور کرد، این است؛ دلیل افزایش تعداد کارگردان و بازیگر و... و به طور کلی متقاضیان بهصحنه بردن یک نمایش ولو با قیمتهای سرسام آور اجاره سالن چیست؟
شاید یکی از دلایلش را باید در تعداد دانشجوها و فارغالتحصیلهای تئاتر جستوجو کرد. برای مثال چند سالی میشود که دانشکده هنر دانشگاه آزاد تهران به طور میانگین سالی حداقل ۵۰۰ دانشجوی تئاتر را بدون کنکور پذیرش میکند. ظرفیت پذیرش دانشجوی تئاتر در دانشگاههای دیگر نیز افزایش یافته است. اگر در بدبینانهترین حالت، فقط یک دهم این تعداد دانشجو میل به ادامه دادن کار تئاتر بعد از دوران تحصیل داشته باشند، این تعداد از اجرا در تماشاخانههای خصوصی قابل توجیه است. فارغالتحصیلان تئاتر که برای وارد شدن به بدنه اصلی تئاتر، راهی جز به صحنه بردن نمایش نمیشناسند، ناچارند به اجاره بهای نجومی تماشاخانههای غیردولتی تن دهند تا حتی اگر وارد جریان حرفهای تئاتر هم نشوند، لااقل برای سالهایی که برای تحصیل سپری کردهاند ما حصلی برای خود داشته باشند.
نکتهای که باید مد نظر داشت ایناست که تئاتر غیر دولتی امروز، در شرایط آزمون و خطا قرار دارد و نهال نوپایی است که درکار تجربه کردن است، وضعیت تملک خیلی از این تماشاخانهها استیجاری است و تعهدات مالی کلانی نسبت به صاحبان این ملکها دارند. باید صبر کرد و دید که در این ماراتن نفسگیر، تاب ماندن و رقابت را پیدا میکنند یا نه.
- 17
- 2