طلاق
طلاق به معنای انحلال عقد نکاح دائم است که بعد از اجرای صیغه طلاق صورت ميگیرد و از آن پس روابط زوجیت بین زن و شوهر منقطع می شود، ولی با توجه به نوع طلاق، اثرهای حاصله از آن ها مختلف خواهد بود.
معنای لغوی و اصطلاحی خلع
واژه ی خلع بر وزن صلح به ضم «خا» به معنی دوری جستن و فسخ «خا» به معنی کندن است و چون در قرآن کریم زن و شوهر به منزله لباس یکدیگر استنباط شده «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»، بنابراین جدایی زن از شوهر را به کندن لباس تشبیه کرده اند.
طلاق خلع
«مهرم حلال، جونم آزاد!» این جمله هرچند در ظاهر در فیلم ها و سریال ها گفته می شود، ولی در عالم حقوقی، ناظر به یکی از اقسام طلاق است که زن در ازای فدیه یا بخشش مهریه از شوهر می خواهد تا او را طلاق بدهد. با آنکه در عرف این نوع طلاق، به طلاق توافقی معروف شده، ولیکن طلاق خُلع یکی از انواع طلاق است که اجرای آن از مقررات خاصی در شرع و قانون پیروی می کند.
طلاق خلع از اقسام طلاق بائن است و در آن مرد نمی تواند به زن رجوع کند؛ یعنی در زمان عِدّه، بدون عقد او را مجدداً همسر خود کند. البته در طلاق خلع، در زمان عده، زن میتواند از بخشش خود منصرف شود. در اینصورت مانند طلاق رجعی، شوهر میتواند به او رجعت کند.
تعریف طلاق خلع در قانون مدنی
قانونگذار در ماده ۱۱۴۶ قانون مدنی، در تعریف طلاق خلع می گوید:« طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر می دهد، طلاق بگیرد؛ اعم از این که مال مذکور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کم تر از مهر باشد.»
بدین ترتیب بطور یقین، برای تحقق طلاق خلع، زوجه باید عوض را پرداخت کند و به علت وجود آیات قرآنی و روایاتی در این زمینه، باید تنفر و کراهت هم وجود داشته باشد.
طلاق خلع از دید فقها
در بیان روایات و کلام فقیهان و مسلمانان، این جدایی با شرایط خاصی «خُلع» نامگذاری شده است. البته در قرآن از این جدایی با شرایط خاصی به افتدا تعبیر شده است ولی مفاد آیه ای که مستند جواز این مدل جدایی است، در روایات و به پیروی آن در کلام فقیهان «خلع» نامیده شده است. در اصطلاح فقه و حقوق، طلاق خلع آن است که زوجه به علت کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد و بیم مخالفت و نافرمانی شدید او میرود، با توافق زوج، مالی را به او می بخشد تا از قید زوجیت رها شود.
احکام طلاق خلع
بعضی از احکام طلاق خلع، به شرح زیر است:
- برخی از مراجع تقلید شرط کرده اند که در طلاق خُلع، عدم علاقه زن به مرد، باید بگونه ای باشد که بیم آن رود که زن به گناه بیفتد یا وظایفش را در قِبال مرد انجام ندهد.
- در صورتیکه خود شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن به طور مثال فاطمه باشد، بعد از بخشش میگوید:« زَوْجَتِی فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ» و بنا بر احتیاط مستحب هم بگوید:« فَهِی طالِقٌ» یعنی زنم فاطمه را در مقابل چیزی که بخشش نموده طلاق خلع دادم او رها است و در صورتی که زن معین باشد، بردن نامش الزامی نیست.
- شیوه و صیغه طلاق خلع، با طلاق عادی تفاوت دارد. در آن بعد از آنکه زن یا وکیل او مهریه را بخشید، مرد یا وکیل او صیغه طلاق خلع را می خواند. در صیغه طلاق خلع، از فعل«خالَعتُ» استفاده می شود تا خلع بودن طلاق را نشان دهد.
- در طلاق خلع یا باید زن به مهرش برگردد بعد مرد رجوع کند و یا عقد مجددی بخوانند اگرچه در عده باشد.
- با توجّه به اینکه در ایّام عدّه در طلاق خلع نفقه وجود ندارد، چیزى براى بخشیدن محسوب نمى شود.
ارکان و عناصر طلاق خلع
با توجه به ماده ۱۱۴۶ قانون مدنی میتوان گفت در طلاق خلع دو رکن اصلی و اساسی موجود است که عبارتند از:
۱- کراهت: تنفر و كراهت داشتن زوجه نسبت به زوج خویش، بگونه ای که دوام زندگی را برای او یا هر دو مشکل ساخته است و منجر به امتناع، گناه و بی توجهی به تکالیف شرعی و قانونی و نیز احساسات و عواطف انسانی می شود. ولی در مورد میزان کراهت و تنفر، اختلاف وجود دارد؛ تعدادی معتقد هستند که صرف کراهت کافی نیست و باید به نحوی باشد که اظهار گردد و از رفتار و گفتار زوجه چنین استنباط گردد که چنانچه شوهر او را طلاق ندهد، مرتکب معصیتی خواهد شد که حداقل آن نشوز خواهد بود و این امر را از آیه ی کریمه (۲۲۹) سوره بقره (فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ) استنباط کرده اند ولی نظر مشهور علما و فقها این است که صرف اظهار کراهت جهت تحقق طلاق خلع کافی است.
بدین ترتیب یکی از راههای جدایی زوجین که در مدت عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد، طلاق خلع است، طبیعت این جدایی بگونه ای است که از طرفی تمام ارکان و شرایط اساسی عقد، مثل تراضی دو طرف یا ایجاب و قبول آن ها، در آن لازم است و از طرف دیگر کیفیت اجرا و آثار آن به ایقاع شباهت دارد.
۲- فدیه: در طلاق خلع، برای این که زن و شوهر بتوانند رسماً از یکدیگر جدا شوند دادگاه به زن اعلام می کند که مالی به نام «فدیه» به شوهر پرداخت کند. فدیه مالی است که در طلاق خلع از سوی زن به شوهر پرداخت می شود. باید این موضوع را هم مورد توجه قرار داد که در قانون جدید حمایت خانواده نقش داور و داوری در پرونده های طلاق پررنگ تر شده است و بعد از صادر کردن رأی تازه مرحله اجرای رأی که یکی از مراحل مهم دادرسی است، شروع می شود.
اعتراض به حکم دادگاه
در صورتی که دادگاه حکم به طلاق زن بدهد، شوهر میتواند از تاریخ صدور حکم تا بازه زمانی ۲۰ روز در دادگاه تجدید نظر به حکم صادر شده اعتراض و تقاضا کند که مجددا به دعوای طلاق آن ها رسیدگی شود. در صورتی که دادگاه تجدیدنظر بعد از بررسی، بار دیگر حکم به طلاق زن بدهد یا این که شوهر از برهه زمانی ۲۰ روزه خود برای اعتراض به حکم استفاده نکند، حکم طلاق خلع قطعی می شود. یعنی این که زن میتواند اجرای صیغه طلاق خلع را درخواست کند و رسماً از شوهرش جدا شود. حکم دادگاه بر طلاق زن قابل فرجام خواهی هم است. یعنی شوهر میتواند بعد از صدور حکم طلاق خلع از طرف دادگاه تجدیدنظر به دیوان عالی کشور مراجعه و تقاضا کند که برای مرحله سوم به دعوای طلاق آن ها رسیدگی شود. حکم دیوان عالی کشور نهایی است و در صورتی که دیوان، حکم طلاق دادگاه تجدیدنظر را تائید کند، شوهر نمی تواند برای مرتبه ای دیگر رسیدگی به دعوای طلاق را بخواهد.
گردآوری: بخش سلامت سرپوش
- 19
- 1