مونتاژ دیالکتیکی
جنبشی در سینما توسط آیزنشتاین بهمراه چند فیلمساز روس دیگر به نام های لف کوله شف، ژیگا ورتوف، وسیوالاد پودوفکین و… بوجود آمد که امروزه به آن مونتاژ شوروی می گویند ولی مونتاژ دیالکتیکی، از مباحث مهم این جنبش و شخص آیزنشتاین به شمار می رود. آثار و فیلم های سرگئی ایزنشتاین، بیشترین تأثیر اصول دیالکتیک را بر سینما گذاشت. ایزنشتاین، مونتاژی را به عنوان یک هنر، ارائه داد و موجب خلق نوعی زیبایی شناسی در سینما شد.
زیبایی فیلم ها از نظر نویسندگان فیلم های شوروی بر مبنای مونتاژ بود تا جایی که فیلم ساز و معلم روس به نام لِو کولشو ، مونتاژ را بعنوان اصل و پایه سینما معرفی کرد. هنگامی که نماها از نظر او، در مونتاژ به هم متصل میشوند ، کمپوزیسیونی( ترکیب بندی) بوجود می آید که شبیه به سایر آثار هنری است. ایزنشتاین با استفاده از این ایده ی کولشوف گفت که دیالکتیک در مونتاژ، عنصر مهمی تلقی میشود. پیوند دو تصویر متضاد به یکدیگر از طریق برش، ممکن میشود و در نتیجه باعث ایجاد یک ناهمخوانی با هدف تحریک تماشاگر میشود. به این ترتیب، تصاویر بی حرکت و خنثی از نظر سیاسی، یک نیروی محرکه سیاسی پیدا می کنند و با استفاده از این جذابیت سینما میتوان تماشاگران را تحریک، هیجان زده و حتی مضطرب کرد. با این که هر نما در فیلم، یک تصویر فیلم برداری شده از چیزی در جهان واقعی است، میتوان مفاهیم تجریدی و ذهنی را با استفاده از مونتاژ دیالکتیکی بطور ملموس و عینی نشان داد.
مونتاژ دیالکتیکی در سینما
مونتاژ از نظر سناریست های اتحاد جماهیر شوروی سابق، مهم ترین اصل زیبایی شناختی فیلم ها به شمار می رود. مونتاژ برطبق نظر یک فیلمساز روسی به نام لف کولشوف ، از اصول و پایه های اصلی سینما محسوب میشود. عقیده و باور این فیلمساز چنین بود، که در زمان اتصال نماها به همدیگر در مونتاژ، کمپوزیسیونی مشابه سایر آثار هنری ایجاد میشود. سرگئی آیزنشتاین هم با بهره گیری از این ایده معتقد بود که دیالکتیک از مهم ترین عناصر در مونتاژ، تلقی میشود.
نمونه های مونتاژ دیالکتیکی در سینما
بنابر نظر ایزنشتاین، معروف ترین نمونه کاربرد اصول مونتاژ دیالکتیکی، در مونتاژ سکانس پلکان اودیسه در فیلم رزمناو پوتمکین( ۱۹۲۶) میباشد. لحظه ای که ارتش تزار، مردم را به منظور فرو نشاندن آتش انقلاب میکشت، به صورت طبیعی فيلمبرداري نشده است ولی بیننده، عصاره این تجربه را با استفاده از قابلیت های مونتاژ دریافت میکند؛ به همین خاطر، هدف استفاده از این تکنیک برای خلق معنایی فراتر از آنچه محسوس است، می باشد.
اصول مونتاژ دیالکتیک توسط ایزنشتاین در فیلم در نمودارهایی نشان داده شده که نمودار در آن ها به سوی کسب بینش سیاسی حرکت میکند. نمای پایین آمدن سربازان از پلکان به تصویر زنی که فریاد میکشد ، برش می خورد و سنتز این برش، شناخت سرکوب است. این سنتز موجب شکل گیری تز دیگری میشود که با عکس های مردمی ترکیب شده که از پلکان به پائین می شتابند و منجر به ایجاد سنتز بعدی یعنی سرکوب نیروهای مردمی میشوند.
در این سکانس پیچیده، مجموعه ای از فضاهای متفاوت، ترکیب نماها و مدت زمانی نمایش یک صحنه، در کنار هم قرار می گیرند. این تمهید با افزودن احساس اضطرار به سکانس، عناصر قدیمی را مورد تجزیه قرار می دهد و حرکت فیلم بسوی هدف نهایی( حرکت و کنش جمعی)، شکل می گیرد. او در فیلم اکتبر( ۱۹۲۸) از تصاویری برای قرار گرفتن استعاره ها در مقابل یکدیگر استفاده کرد؛ به عنوان مثال یک طاووس را در کنار یک مقام دولتی قرار داد. هدف از طاوس در این جا انتزاعی نیست، ولی هیچگونه منطق روایی برای آن وجود ندارد. با این حال، توانایی به به تصویر کشیدن کارکرد قدرت را دارد.
گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش
- 12
- 2